ادبیات
گزارش نشست «نگاهی تازه به شعر معاصر ایران»
شعر در دوران مدرنیته، اساساً به یک فرهنگ فستیوالی و جشنوارهای تبدیل شده است و مرزهای بین ژانرها و سبکها معلوم نیست. بهجزء جریانهایی که میراثدار سنتهای ادبی است، مابقی بهطرز شدیدی دچار بحران نام و تشتت تعریف است؛ لذا بررسی موشکافانۀ علمی این جریان، برای نامگذاری و رسیدن به یک تعریف جامع، ضروری است.
ادامه مطلبدکتر شعبانلو: کلاناستعارۀ عشق در اندیشۀ مولوی، عشق خداست
از نظر مولوی عشق دارای ویژگیهای معشوق و شاه است و از تحلیل اوصاف شاه و معشوق و تجمیع این دو به این نتیجه میرسیم که کلاناستعاره عشق در اندیشة مولوی «عشق خداست».
ادامه مطلبگزارش هماندیشی استادان زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه و دانشگاه کابل
جای تردید نیست ما و برادران افغانیمان اهل یک فرهنگیم، گذشتهی فرهنگی ما یکیست و از یک دریچه به جهان مینگریم...
ادامه مطلبگزارش «استعارهی مفهومی در پژوهشهای ادبی» گالری
مولوی در تمثیل «تمثیل موج و دریا» به این نتیجه میرسد که زندگی و مرگ، وجود حقیقیِ مستقل از هم ندارند. این گونه نیست که در طول حیات فقط یکبار زاده شویم و یکبار هم بمیریم؛ بلکه هر لحظه زادنی و مردنی است و زندگی و مرگ پیوسته در جریانند
ادامه مطلبدکتر حیاتی: کاربرد تمثیل در ادبیات عرفانی بسامد بالایی دارد
مولانا بهعنوان یک معلم از این مضمون که «انسان باید ریاضت بکشد تا به صفای درون برسد، همانطور که آهن باید صیقل خورد تا به آینه تبدیل شود»، بهعنوان یک موضوع مورد تعلیم با مخاطب (تو) سخن میگوید. تصویر ادبی این شعر یک امر غایب است که و لحن مولانا، تجویزی و ترغیبی و سرشار از جملات امری است. اما همین معنی و همین تصویر، در غزلیات شمس که ذیل ادبیات غنایی است، خطاب به خود (من) یا در وصف منِ شاعر بیان میشود و لحنی انشایی و انگیزشی عاطفی دارد و در غزلی میگوید: دلا در بوتهی آتش درآ مردانه بنشین خوش که از تأثیر این آتش، چنان آینه شد آهن و در غزلی دیگر میگوید: آهنیام ز عشق تو، خواسته نور آینه آتش و زخم میخورد، چونکه صفا بخواستم...
ادامه مطلبدکتر پورنامداریان: ادبیات، تولید زیبایی و بیان عاطفه با کلام است + فایل صوتی گالری
من همیشه این را گفتهام که وقتی یک شعر یا یک اثر ادبی را با نظریات جدید تأویل میکنم، اگر معرفتی جدید بر معرفت من نیفزاید و اگر حس زیباییشناختی مرا نسبت به این اثر تقویت نکند، چه فایدهای دارد؟// «گنجشکی درختی را به آسمان برد» ظاهراً بیمعنی است اما بیمعنی نیست «گنجشک» فاعل و «درخت» مفعول است «به آسمان برد» هم متمم فعل و فعل است، ما میفهمیم معنی اش چیست. بنابراین وقتی میگوییم این معنی ندارد یا معنی این چیست؟ منظورمان این است که مصداق ندارد یعنی بر چیزی دلالت میکند که عادتهای تجربی ما آن را قبول نمیکند و ...
ادامه مطلبباید مخاطبان ادبیات دفاع مقدس را افزایش دهیم
ادامه مطلب
گزارش نشست «زبان فارسی، تواناییها و بایستگیها» گالری
زبان فارسی درخطر نیست// فرهنگستان باید مدل باز داشته باشد و اینکه آنها فکر کنند خودشان تنها متولی زبان هستند، اشتباه است// با گسترش اسلام، زبان فارسی، عربی نشد، در حالیکه مصر با آن همه عظمت، زبان قبطی را از دست داد و عربی شد.
ادامه مطلب