ترانهی فارسی
حسن علیشیری دانشآموختۀ رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه است. او سالهاست که به ترانهسرایی و پژوهش در حوزۀ ترانه اشتغال دارد و از سال 1380 از اعضای خانۀ ترانه است و از سال 1398 مدیریت امور رسانه و شبکههای اجتماعی سازمان فناوردی اطلاعات و ارتباطات شهرداری تهران را بر عهده دارد. مجموعۀ ترانههای او در سه کتاب ما اهل هم بودیم، تهران خصوصی ما و ما ترانهسراییم منتشر شده است.
روز سهشنبه، شانزدهم شهریور ماه 1400، سومین پیشنشست از سلسله پیشنشستهای جشنوارۀ یکصدسالگی ادبیات معاصر فارسی، به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری خانۀ هنرمندان ایران برگزار شد. در این جلسه آقای رضا زنگنه، مدرس و پژوهشگر ادبیات فارسی، با آقای حسن علیشیری، ترانهسرا و پژوهشگر حوزۀ ترانه، دربارۀ «ترانۀ فارسی» به گفتوگو پرداخت.
قدم اول برای شناخت ترانه ارائه کردن تعریفی جامع و مانع از آن است. ترانه از تولد تا مرگ همراه ماست، ولی در زبان فارسی تعریف دقیق و روشنی برایش نداریم و وقتی از ترانه حرف میزنیم تعابیر و مصادیق مختلفی به ذهن مخاطب میرسد. ازآنجاکه دانشگاهیان و نظریهپردازان ادبی کمتر به ترانه پرداختهاند، اغلب تعاریف موجود از ترانه صرفاً سخنی شاعرانه است. در یک تعریف کلی ترانه هر نوع کلامی است که همراه موسیقی اجرا میشود. بنا بر این تعریف ترانه تاریخچهای مفصلتر و قدیمیتر نسبت به شعر دارد. چون پیش از شعر مکتوب شعر ملحون و شعری که با آواز خوانده میشده، در تمام تاریخ تمدن بشر در شکلهای مختلف وجود داشته است؛ از آوازهای کار گرفته تا لالایی مادران و مرثیهها و…
ترانه شعری است که با هدف همراهی با موسیقی یا بر بستر موسیقی سروده شده باشد. در این تعریف سه جزء اصلی وجود دارد: شعر بودن که در نتیجۀ آن کلام باید شاعرانه باشد. دیگر با هدف همراهی موسیقی یا بر بستر موسیقی. تا چند دهه پیش کلامی که به عنوان ترانه و تصنیف میشناسیم بر بستر موسیقی سروده میشد؛ یعنی اول ملودی ساخته میشد و بعد کلام روی آن قرار میگرفت. وقتی ترانهسرا کلامی میسراید تا در آینده بر موسیقی بنشیند، کارش شبیه به نمایشنامهنویس است که داستانی مینویسد تا بر روی صحنه اجرا شود. تفاوت شاعر با ترانهسرا اینجاست که ترانهسرا شعر را برای همراهی با موسیقی مینویسد.
ترانه همواره در دو سطح هنرمندانه و بازاری وجود داشته است و ما هنگام بررسیهای نظری و تئوریک سراغ ترانۀ هنری میرویم. شیدا کسی است که در دورۀ مشروطه ترانه را با معنای امروزی احیا کرد و بعد از او عارف قزوینی به این امر پرداخت. افتتاح رادیو و سپس وارد شدن موسیقی فرنگی به ایران و کمکم وارد شدن زبان محاوره به تصانیف و پیوند ترانه و موسیقی مدرن به مرور تغییراتی را در ترانه ایجاد کرد تا آنجا که در دهۀ پنجاه ترانۀ نوین شکل گرفت. اگر ترانهسرایان بزرگی مثل ایرج جنتی عطایی و شهریار قنبری را به عنوان آغازگران ترانه نوین در دهۀ پنجاه بدانیم، میبینیم که هر دوی این افراد بهشدت تحت تاثیر ادبیات معاصر و شعر معاصر هستند. ترانه نوین قطعاً تاثیر بسیار زیادی از ادبیات معاصر و دورۀ اوج شعر معاصر گرفته است.
بهترین ملاک و معیار برای ارزشمندی ترانه ماندگاری یا شهرت آن نیست، مثلاً شاید کسی نباشد که «بابا کرم» را نشنیده باشد، اما آیا این ترانه ارزشمند است؟ یا تقریباً همۀ شعرخوانان شعر «کوچه» فریدون مشیری را شنیدهاند یا خواندهاند، اما آیا این بهترین شعر مشیری است؟
نباید فراموش کرد که گفتمانهای مغفول و ناشناخته هم وجود دارد، بهویژه در حوزۀ ترانۀ اجتماعی و اعتراضی. این بخش بهسبب همراهی نکردن رسانهها حرفهای نگفتۀ بیشتری دارد. این نکته را هم باید در نظر داشت که ترانۀ اجتماعی لزوماً معادل ترانۀ سیاسی نیست. در تقسیمبندی محتوایی انواع ترانه متاسفانه شاهد وضعیت سیاه و سفید هستیم. این تقسیمبندی در بین اهالی ترانه هم وجود دارد؛ یعنی میگویید این ترانه یا عاشقانه است یا اجتماعی است، یا عاشقانه است یا سیاسی است و … درحالیکه این تقسیمبندی نمیتواند تقسیمبندی دقیقی باشد و اتفاقاً همین تقسیمبندی منجر به این شده که ما در ترانه با خلاهای مختلفی روبهرو بشویم. کافی است دنبال ترانه با موضوع موفقیت و تلاش بگردید، در یک بازه صد ساله، با قطعیت میتوان گفت که شاید ده اثر چشمگیر هم پیدا نکنید. این نشان میدهد که تولیدکنندگان موسیقی به صورت عام (که ترانهسرایان هم بخشی از آن هستند) به نیازهای مختلف جامعه بیتوجهی کردهاند. ترانه خودبسنده نیست و احتیاج دارد که با موسیقی تلفیق شود، ضبط شود، به سرمایه نیاز دارد و برای انتشار به رسانه احتیاج دارد.
ترانه سرا به تنهایی نمیتواند کار کند. یکی از دلایلی که سبب شد در دورۀ معاصر و از اواخر دهۀ هفتاد به بعد، انتشار مکتوب ترانه شکل بگیرد، همین است؛ یعنی ترانهسرا در خلوت خود، در حوزههای مختلف موضوعی، محتوایی و … ترانهای مینویسد تا بالاخره یک روز با موسیقی همراه شود و میبیند این اتفاق نمیافتد. یکی از دلایل به وجود آمدن ترانه مکتوب، زنجیره قطع شده موسیقی در حوزههای غیر عاشقانه بود که دلایل بسیار متعددی دارد. همین تفکیک را میتوان روی ترانه اجتماعی، ترانه اعتراضی، ترانه سیاسی و… داشت.