ادبیات معاصر و رسانه

تعداد بازدید:۵۷۰

 

دکتر سامان جواهریان، دانش‌‌آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. کار او عمدتاً بر دو حوزه متمرکز است: داستان‌های عامیانه‌ی فارسی و شعر معاصر فارسی. از او مقالاتی در دانشنامه‌ی جهان اسلام و نشریاتی چون نقد ادبی، کتاب ماه ادبیات و کتاب ماه فلسفه منتشر شده است.
او در سال ۹۹ از رساله‌ی دکتری خود با موضوع «تحلیل روایت‌شناختی اشعار نو غنایی فارسی از ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۲» در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دفاع کرد.جواهریان از ابتدای سال ۹۹ شروع به ساخت و انتشار پادکست ری‌را کرده است که از خلال خواندن نمونه‌هایی از شعر معاصر، جریان‌ها و تاریخ شعر نو را مرور می‌کند.
 



در تاریخ دوم شهریور 1400، اولین گفت‌وگو با عنوان «ادبیات معاصر و رسانه‌های جدید» برگزار شد. مهمان این جلسه آقای دکتر سامان جواهریان، مدرس و پژوهشگر ادبیات و سازندۀ پادکست «ری‌را: پادکست شعر معاصر» بود.

ارائۀ تعریفی دقیق از چیستی ادبیات بسیار دشوار است. به نظر می‌رسد ما به متون مختلف به اعتبارهای گوناگونی ادبیات اطلاق می‌کنیم، مثلاً آنچه شعر نیما تبدیل به ادبیات می‌کند همان نیست که نمایشنامۀ بهرام بیضایی را ادبیات می‌سازد. دربارۀ «معاصر بودن» هم از دو رویکرد می‌توانیم صحبت کنیم: یکی از نظر زمانی؛ یعنی اثر ادبی در بازۀ زمانی نزدیک به ما منتشر شده باشد و دیگر محتوای و فرم اثر که مُهر و صدای زمانۀ خودش را داشته باشد. به این اعتبار شعر پروین اعتصامی گرچه از نظر زمانی به ما نزدیک است، هم‌عصر ما نیست.

حال اگر برای معاصر بودن همان عامل زمان را در نظر بگیریم و آثاری را که در یکصد سال اخیر منتشر شده‌اند، ادبیات معاصر بدانیم، همزمان می‌شود با انتشار روزنامه (به عنوان اولین رسانۀ جدید) در ایران. انتشار روزنامه در ایران از دورۀ قاجار آغاز می‌شود و در دورۀ مشروطه تکثر بیشتری می‌یابند. ویژگی مطبوعات سرعت و تیراژ نسبتاً زیاد و قیمت ارزان آن است. در نتیجۀ همین ویژگی‌هاست که نقد به معنای امروزی رایج می‌شود، مانند مناظرۀ معروف بهار و تقی رفعت در مجله‌های دانشکده و روزنامۀ تجدد. از طرف دیگر گاهی یک روزنامه بدل به تریبون رسمی یک جریان ادبی می‌شود، مثل مجلۀ سخن که صدای جریان محافظه‌کار شعر نو بود. برد کوتاه‌مدت مطبوعات سبب می‌شود که آثاری که در آن منتشر می‌شود، در زمان خودش آنچنان که باید دیده نشود، مثلاً شعر «افسانه» نیما اولین بار در روزنامۀ قرن بیستم منتشر شد، اما چندین سال بعد که در کتاب منتخبات آثار ضیاء الدین هشترودی دیده و خوانده شد و اقبال یافت.

بعد از روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون وارد زندگی مردم می‌شوند و با ادبیات زمانه گره می‌خورند. به نظر می‌رسد رادیو و تلویزیون چندان برای ارائۀ ادبیات معاصر مناسب نباشد. شعر معاصر برای خواندن تولید می‌شود و ذاتاً مکتوب است و نه برای شنیده شدن. از طرف دیگر رادیو و تلویزیون همواره در ایران دولتی بوده و همین امر سبب شده که بسیاری از جریان‌ها به آن راه نداشته باشند. بااین‌حال به نظر می‌رسد رادیو برای ارائۀ ادبیات مناسب‌تر از تلویزیون است، چون لازم نیست تصویری به آن ضمیمه شود، اما چنانکه گفته شد شعر امروز برای خواندن تولید می‌شود و چون وزن و قافیۀ منظم ندارد، شنیدنش و درک معنایش به تمرکز شنونده احتیاج دارد که همیشه میسر نیست و شنونده نمی‌تواند به‌راحتی شعر را از آغاز تا پایان دنبال کند.

سومین گروه از رسانه‌های عصر ما رسانه‌های اینترنتی هستند. می‌شود به‌طورکلی رسانه‌های اینترنتی را به دو دستۀ کلی مکتوب (مانند وبلاگ و نشریه‌های اینترنتی) و غیرمکتوب (مانند پادکست و اینستاگرام) تقسیم کرد. این رسانه‌ها بسیار متکثرند و به نظر می‌رسد هر کسی می‌تواند محتوا تولید کند. این امر موجب چند نگرانی و دغدغه می‌شود؛ درست و غلط و سره و ناسره همزمان تولید می‌شوند و تشخیصشان دشوار. از طرف دیگر جعلیات نشر و رواج بیشتری پیدا می‌کنند و دیگر اینکه ادبیات عوام‌پسند می‌شوند، اما باید این سوال را از خودمان بپرسیم که آیا پیشتر از رواج اینترنت اوضاع فرق می‌کرد؟ در کتاب‌های قدما هم شعرهایی راه می‌یافت که از ایشان نبود، در روزگار پیشین هم رمان عامه‌پسند بیشتر از رمان‌هایی که شاهکار ادبی بودند خوانده می‌شد...

بحث دیگر این است که اینترنت و محتوای اینترنتی زبان را خراب می‌کند. همواره شکاف بین زبان گفتار و نوشتار وجود داشته است. در هیچ دوره‌ای مردم همان‌طور که می‌نویسند حرف نمی‌زنند و بالعکس. موضوع این است که امروزه شکل گفتاری هم مکتوب می‌شود و همین امر سبب می‌شود عده‌ای گمان برند که زبان دارد فاسد می‌شود، این فساد زبان نیست، تغییر آن است. تغییر امری اجتناب‌ناپذیر است. خیلی غم‌انگیز است که روزگاری مردم نتوانند شعر حافظ و سعدی را بخوانند، اما این اتفاق خواهد افتاد. همان‌طور که متون اوستایی و پهلوی را فقط متخصصان می‌توانند بخوانند و بفهمند.

اگر محتواهای اینترنتی کیفیت و دوام داشته باشند، یعنی به مدت طولانی در دسترس باشند، می‌توانند بدل به سند پژوهشی شوند. حتی محتواهای شنیداری هم مثل پادکست بداهه نیستند و تولیدکننده به محتوا فکر کرده و قبلاً گفتن و منتشر کردن آن را سنجیده است. بنابراین با حرف بداهه‌ای که از دهان بیرون می‌آید فرق ماهوی دارد. بنابراین در از ذهن نیست که روزی این محتواها سند پژوهشی شوند یا خودشان موضوع پژوهش‌های ادبی و زبانی باشند.