[پنج رساله اثر افلاطون، ترجمه محمود صناعی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۴.]
[اشاره به شعری از سنایی، به فراخور رساله «دوستی» افلاطون]
دوستی
آن شنیدی که عمّر خطّاب دید قومی نشسته در محراب
کرد از آن قوم میر عدل سؤال که کدامید و چیستتان احوال
جمله گفتند ما رفیقانیم همه یک راه و یک طریقانیم
گفت عمّر که بی حضور دگر کیسه یکدگر کنید نظر؟
همه گفتند زان خویش خوریم وز زر و سیم یار بیخبریم
گفت عمّر که کار محکم نیست وین سخن جمله را مسلّم نیست
بدل آنگه برادران باشید که زر و سیم یار برپاشید
هیچ ناید تغیّری پیدا نبود غم جدا و کیسه جدا
نه یکی را بود ز مال افواج وان دگر کس بجبّه¬ای محتاج
همه یکسان توانگر و درویش بزر و سیم ناشده کم و بیش
پیش از این دوستان چنین بودند
کز غم یکدگر نیاسودند (صفحه سفید کتاب)