حلقه مطالعاتی فلسفه ارتباطات:
فصل پنجم کتاب فلسفه رسانه

فصل پنجم
خودکارهها[i] و استعاره ماشین (Automata and the metaphor of the machin)
ترجمه: احمد شاکری
این فصل از کتاب «فلسفه رسانه» با نگاهی به تاریخچۀ استعاره ماشین در فلسفه و صنعتی شدن ابزارهای محاسباتی مورد استفاده افراد همراه با چالشهای فلسفی و اخلاقی موجود در ارتباط میان انسان و ماشین به بررسی مفهوم اتومیتا (خودکارهها/ ماشینهای خودکار) و استعاره ماشین در فلسفه و تأثیر آن بر تفکر فلسفی و توسعه فناوری میپردازد. در این فصل، نوییسندگان نشان میدهند که چگونه فیلسوفان از استعارههای فناوری و رسانه برای توضیح نظریههای خود استفاده کردهاند و چگونه این استعارهها بر درک ما از انسان و جهان تأثیر گذاشتهاند. این استعارهها، از مقایسه بدن انسان با ماشینها در قرن هفدهم تا توسعه رایانههای مدرن و هوش مصنوعی در قرن حاضر، بهطور مستمر فهم ما از انسان و جهان را شکل دادهاند. با این حال، دیدگاههای نقادانۀ فلسفی نیز نشان میدهند که این برداشت از نگاشتهای استعاری (Metaphorical Maps)، ممکن است محدودیتهایی در درک ما از تجربه انسانی و خلاقیت ایجاد کنند. این فصل به ما یادآوری میکند که در عصر دیجیتال، باید بهدقت به تأثیرات فناوری بر زندگی انسان و جامعه توجه کنیم و به دنبال تعادلی میان رابطۀ انسان /ماشین باشیم.
چکیده ترجمه متن
فیلسوفان از استعارههای فناوری و رسانه برای پایهگذاری و توضیح نظریههای اغلب انتزاعی خود استفاده میکنند. طبق نظر کیتلر (۲۰۱۰: ۳۵) ما همیشه خود را بهصورت قیاسی با فناوریهایمان تصور کردهایم: «تنها چیزی که میتوان درباره روح یا انسان دانست، ابزارهای فنیای است که در هر دوره تاریخی برای اندازهگیری آنها استفاده شدهاست». این موضوع در فصل سه با بررسی تغییر از تصاویر مکانیکی و ریاضی در اندیشههای باستانی، و همچنین تفسیر کتاب طبیعت توسط فلاسفه قرون وسطی تا محاسبات عقلانی عقلگرایان قارهای پرداخته شد. این میراث نهتنها بر اندیشههای فلسفی پس از خود بلکه بر توسعه فناوری تابهحال تأثیر عمیقی داشته است.
ما در حال حاضر در دورهای زندگی میکنیم که بدن و ذهن انسان، بهجای اینکه بهعنوان موجودی برتر در نظر گرفته شود، به سادگی یک ماشین و احتمالاً با شتاب در حال منسوخ شدن تصور میشود. ما شاهد مطالعه ژنتیک و تبارشناسی و تغییرات در گونههای انسانی از طریق رمزگان گسسته هستیم، علوم شناختی که به دنبال درک ذهن بر اساس ساختارهای اطلاعاتی و رویههای محاسباتی است، و همچنین پژوهشهای مستمر دربارۀ هوش مصنوعی، که ممکن است واقعاً عملکردهایی را که قبلاً ذاتاً و به طور جداییناپذیری انسانی تلقی میشدند، تکرار کند. حتی در قرن هفدهم شاهد توسعه رایانهها بهعنوان وسیلهای برای جایگزینی کار انسانها به منظور افزایش کارایی و به حداقل رساندن خطا بهعنوان مقدمهای بر به کارگیری ماشینآلات صنعتی بزرگ در قرن نوزدهم بودیم که نشان دادند آدمیان چقدر در مقایسه با ماشینها ناکارآمد هستند.
خودکارهها و عقلگرایی قارهای
اگرچه آناکساگوراس جهان را به ماشینی متحرک تشبیه کرده و افلاطون گاهی روح را به نوعی لوح مومی که حقایق جهان همواره از پیش بر روی آن حک شدهاند تصور کرده است، اما به طور کلی، فلاسفه باستان تمایل داشتند روح را بر اساس غیرمادی بودن و جاودانگی آن تعریف کنند. به عبارت دیگر، روح بهعنوان چیزی که ذاتاً در برابر ابتذال و زودگذر بودن زندگی روزمره مقاومت میکند، مطرح شد. این تصور از روح با الهیات مسیحی اولیه نیز همخوانی داشت، که بر روح جاودان تأکید میکرد.
با این حال، فیلسوفان در قرن هفدهم، با توجه به پیشرفتهای گسترده در اندیشه علمی و اختراعات فناورانه، شروع به مشاهده ماهیت انسان به شیوهای متفاوتتر از پیشینیان قرون وسطایی خود کردند. این موضوع به وضوح در آثار و اقوال دکارت (۱۹۹۸: ۱۶۹) دیده میشود، که میخواهد ماشینی را تصور کنیم که از هر نظر شبیه انسان به نظر میرسد و عمل میکند، و پیشنهاد میکند که «باید در نظر بگیریم که این عملکردها در این ماشین صرفاً از آرایش اندامها به طور کاملاً طبیعی پیروی میکنند، همانطور که حرکات یک ساعت یا سایر خودکارهها از آرایش وزنهها و چرخهای آن پیروی میکنند». استدلال دکارت درک دوگانهای از جهان به دست میآورد، که آن را شامل دو قلمرو کاملاً متمایز میداند - تفکر و تعمیم (یعنی فضا). دکارت نیاز داشت توضیح دهد که چگونه اعمال بدن، که متعلق به قلمرو تعمیم است، میتواند توسط ذهن کنترل شود و به طور مشابه، چگونه افکار ذهن میتواند تحت تأثیر احساسات بدن قرار گیرد.
از منظری دیگر، ماشین حساب پاسکال نشاندهنده لحظهای حیاتی در تاریخ رسانه است. به طور خاص، این اتفاق آغاز نقطهای است که در آن محاسبه دیگر صرفاً یک فعالیت ذهنی نبود، بلکه به طور کامل عینی و خودکاره شد زیرا او تفاوت بین این ماشین و انسان را عمدتاً در فقدان اراده مستقل در ماشین میدید. با این حال، به اعتقاد لایبنیتز، به نظر میرسید که تمام حقایق جهان میتوانند از طریق یک زبان نمادین که تا حد زیادی بر اساس ریاضیات و منطق صوری است، نمایان شوند. مشکل این است که هر چه دانش بیشتری انباشته شود، محاسبات بیشتری برای نمایاندن آن به شکلی معقول مورد نیاز است. البته، آنچه که در چنین فرضی به اندازه کافی ناشناخته بود، این واقعیت بود که ساعت صرفاً زمان را اندازهگیری نمیکند؛ بلکه رسانهای است که درک خاصی از زمان تولید میکند - درکی که تا اواخر قرن بیستم تجربه روزمره را اشباع میکرد. «بهعنوان یک ابزار فناوری»، مکلوهان (۱۹۶۴: ۱۵۸) معتقد است «ساعت ماشینی است که ثانیهها، دقیقهها و ساعتهای یکنواخت را به الگویی خط تولیدی تولید میکند به طوری که زمان از ریتمهای تجربه انسانی جدا میشود». وقتی به فناوریهایی که در زمان لایبنیتز اختراع شدند، فکر میکنیم، میتوانیم درک کنیم که چرا لایبنیتز (۲۰۰۵: ۵۸، ۶۱) بدن یک موجود زنده را بهعنوان «نوعی ماشین الهی یا خودکار طبیعی» توصیف میکند. به اعتقاد ژان بودریار (۱۹۸۳: ۹۳) «خودکاره هیچ سرنوشتی جز این ندارد که بیوقفه با انسان زنده مقایسه شود»، نه به این دلیل که آن را مستقیماً معادل انسان بدانیم، بلکه برای تأکید بر برتری انسان علیرغم این شباهتهای سطحی. بنابراین برای دکارت (۲۰۰۳b: ۲۵) انسانها با اراده آزادشان متمایز میشوند، که تنها با حضور »روحی که من را آنچه هستم میکند» امکانپذیر میشود، و به طور مشابه برای پاسکال (۱۹۹۵: ۱۴۸)، که استدلال میکند که ما «به همان اندازه خودکار هستیم که ذهن»، تفاوت بین بدن بهعنوان خودکار مکانیکی و ذهن بهعنوان اراده مستقل که آن را کنترل میکند، برجسته میشود.
صنعتیسازی
تا قرن نوزدهم، فرآیندهای صنعتیسازی به طور جدی در سراسر اروپای غربی آغاز شده بود، و با این اتفاق، ظهور فناوریهای دیجیتالی پیشرفته و خودکاره نیز همراه بود. اولین مورد از این فناوریها، دستگاه نساجی ژوزف ماری ژاکارد بود که اولین بار در سال ۱۸۰۱ معرفی شد. این دستگاه نساجی، در واقع یک کامپیوتر به معنای انجام محاسبات نبود، اما آنچه نشان میداد، توانایی تولید ماشینی بود که در آن میتوان به وضوح بین سختافزار و نرمافزار تمایز قائل شد.
رسانهها، حداقل تا حدی (به قول مکلوهان)، گسترش و امتداد ذهن یا بدن انسان هستند. این بدین معنا نیست که این تنها عملکرد آنها است، یا اینکه این گسترش لزوماً چیز خوبی است، اما به هر حال بازتاب مسیر توسعه رسانه پس از نوشتن و آغاز چاپخانه است. همانند بسیاری از اختراعات آن دوره، این یک خودکاره بود که در برخی از جنبههای عملکردی خود، در واقع به نظر میرسید که از افرادی که جایگزین آنها میشد، بهتر عمل میکند.
چارلز بابیج (۱۷۹۱–۱۸۷۱)، در قرن نوزدهم با طراحی ماشینهای تفاضلی و تحلیلی، مفهوم کامپیوتر مدرن را پیشبینی کرد و نخستین اولین کسی بود که بین "حافظه" (Store) و "واحد پردازش" (Mill) در کامپیوتر تمایز قائل شد. وی بهطور مستقیم از دستگاه بافندگی در توسعه دو کامپیوتر مکانیکی خود الهام گرفت، که اولین کامپیوترهایی بودند که تمام عناصری را که یک کامپیوتر را به شکلی که ما میشناسیم مشخص میکنند، در خود داشتند، و مدل پایهای را ارائه داد که از آن همه کامپیوترهای بعدی به نوعی شکل گرفتند. با مکانیزهسازی و خودکارهسازی، به جای تکیه بر یک اپراتور انسانی برای رعایت قوانین بازی، این قوانین در خود ماشین ثبت میشدند.
با آنکه نقد فناوری به مرور در آثار فلاسفه بعدی کمتر میشود، آنچه در نوشتههای بعدی آنان ظهور میکند، نقد تند و تیز به فلسفه مکانیکی است. برگسون (۱۹۱۱: ۳۰۶) حتی عقل را به یک پروژکتور فیلم تشبیه میکند، و استدلال میکند که "مکانیسم دانش معمولی ما از نوع سینماتوگرافیک است"، به این معنا که هر دو از فریمهای گسسته تشکیل شدهاند که بهصورت حرکت پیوسته درک میشوند. همین را میتوان در مورد هوسرل، بنیانگذار یک مکتب فلسفی تأثیرگذار به نام پدیدارشناسی، که به دنبال کشف جوهرهای بنیادی تجربه و آگاهی با تعلیق تمام مفروضات پیشساخته جوهرهای بنیادی تجربه و آگاهی با تعلیق در مورد وجود یک جهان خارجی است، گفت. در تمام این موارد تأکید بر اولویت تجربه، حافظه و جریان مداوم مدت، تمرکز مشخصی بر زمان وجود دارد.
محاسبات
در فصل ۳، ما میراثی از اندیشه مکانیکی را بررسی کردیم که توسط این پیشفرض کلی هدایت میشد که حقایق جهان (و انسانهایی که در آن ساکن هستند) به طور کامل از طریق عقلانیت محاسباتی قابل درک هستند - به عبارت دیگر، واقعیت به طور کامل به ساختارهای عقل انسان قابل تقلیل است. در رایانههایی که قبلاً مورد بحث قرار دادیم – آنهایی که پاسکال، لایبنیتس و بابیج ساختهاند – تأکید کردیم که این رایانهها دیجیتال بودند، اما باینری نبودند؛ یعنی بر اساس ترکیبی از اعداد صحیح از ۰ تا ۹ عمل میکردند. لایبنیتس نیز مفاهیم زبان جهانی (Characteristica Universalis) و محاسبهگر منطقی (Calculus Ratiocinator) را مطرح کرد که هدف آن ایجاد یک سیستم جهانی برای بیان و محاسبه تمام دانش بود.
در حالی که عقلگرایان دورۀ روشنگری هنوز تمایل داشتند فاصلهای بین انسان و خودکارهها حفظ کنند، وینر (۱۹۵۴: ۳۳) به طور کلی تمایلی به ایجاد چنین تمایز مشخصی ندارد و استدلال میکند که "سیستم عصبی و ماشین خودکار اساساً شبیه به هم هستند، زیرا هر دو دستگاههایی هستند که بر اساس تصمیماتی که در گذشته گرفتهاند، تصمیم میگیرند"، به این معنا که هر دو از موفقیتها و شکستهای خود یاد میگیرند و قادرند رفتار خود را بر اساس دادههای قبلی که تولید کردهاند، تغییر دهند. در چنین سیستمی، عصبها توسط تورینگ (۲۰۰۴: ۴۲) به طور مستقیم با سیگنالهای الکتریکی که رایانههای دیجیتال مدرن را به حرکت درمیآورند، مقایسه میشوند. در چنین بافتاری، مغز بیشتر از اینکه مدلی برای رایانههای دیجیتال باشد، یک رقیب است؛ رقیبی که در تقاضای فزاینده برای محاسبات سریع، ممکن است برای اولین بار خود را در موقعیت بازنده بیابد. به عبارت دیگر، وینر، با معرفی مفهوم بازخورد (feedback) این گونه تفسیر کرد که ذهن به سیستمها اجازه میدهد بر اساس عملکرد گذشته خود تنظیم شوند. این مفهوم نهتنها در ماشینها، بلکه در موجودات زنده نیز کاربرد دارد. وینر معتقد بود که سیستمهای عصبی انسان و ماشینهای خودکار از نظر عملکردی مشابه هستند و هر دو میتوانند از طریق بازخورد، رفتار خود را تنظیم کنند. این ایده پایهای برای توسعه سیستمهای کنترل خودکار و هوش مصنوعی شد. همانگونه که تورینگ با ارائه مفهوم "ماشین جهانی" (Universal Machine)، نشان داد که هر چیزی که توسط انسان قابل محاسبه است، میتواند توسط یک ماشین نیز انجام شود. این ایده پایهای برای توسعه هوش مصنوعی و محاسبات مدرن شد. گویاترین نظر تورینگ این بود که هر تابعی که توسط یک رایانه انسانی قابل انجام باشد، میتواند به طور معادل توسط یک ماشین جهانی انجام شود. در حالی که این فرضیه به خودی خود دلیلی بر این نیست که جهان کاملاً محاسبهپذیر است، ما این امکان را فراهم میکند که هم جهان و هم ذهن انسان بهعنوان یک رایانه تعریف شوند یا با آن مقایسه شوند، و بنابراین سرمایهگذاری علمی ادامهدار در محاسبات دیجیتال را بهعنوان وسیلهای برای نمایاندن کارکردهای بینهایت پیچیده پدیدههای طبیعی، در چارچوب محدودیتهای فکری ما، توجیه میکند. با این حال، این پرسش که آیا انسان واقعاً به مفاهیم محاسبات و پردازش اطلاعات قابل تقلیل است، موضوعی است که در فصل ۸ به آن بازخواهیم گشت.
[i] «خودکاره» [رایانه و فناوری اطلاعات] همارز «automaton»؛ منبع: گروه واژهگزینی. جواد میرشکاری، ویراستار. دفتر چهارم. فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۵۹-۱ (ذیل سرواژه خودکاره)
نظر شما :