معتمدی در گفتگو با آکادمی هدی:
گفتگوهای مذهبی دو سویه در رسانه ها می تواند به کم شدن فاصله ها کمک کند
آکادمی هدی: امروزه تبلیغ دین در رسانه رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است و ادیان مختلف سعی می کنند از طریق رسانه های گوناگون مردم را به دین به عنوان یک منبع آرامش دعوت کنند . شاید بتوان سال 1401 را جزو پرالتهاب ترین سال های کشور دانست. اتفاقات و حوادث این سال سبب شد که جامعه دچار نزاع داخلی شود و برخورد و واکنش درون جامعه به شدت افزایش یافت. بخشی از این اتفاقات به خاطر ظواهر مذهبی و غیر مذهبی به وجود آمد . به سراغ دکتر معتمدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی رفتیم تا درباره این واکنش های مذهبی و راهکارهای آن به گفتگو بنشینیم. همچنین درباره انواع تبلیغ دین در رسانه صحبت کردیم تا اثرگذاری تبلیغ دینی در رسانه را مورد بررسی قرار دهیم.
آکادمی هدی: وضعیت جامعه به گونهای است که بین گروه های مذهبی و غیرمذهبی فاصله بسیاری وجود دارد و پرخاشگری و خشونت هم در بین آنها رواج زیادی دارد. حال راهکاری که شما برای این موضوع دارید چیست؟
-از نظر بنده دو راهکار برای طیفهای مذهبی وجود دارد. یعنی اگر ما داریم برای افراد مذهبی و آنهایی که دغدغه دینی دارند نسخه پیچی میکنیم که چه کاری انجام دهند، باید به نظر من این دو حوزه را مورد توجه قرار دهند. یک بخشی این است که اصلا صحبتی نکنند. یعنی وارد حوزههای خدمات اجتماعی شوند. اگر وارد این حوزهها شوند و یک کار خوبی عرضه کنند، این خودش فاصله را کاهش میدهد و کم میکند. به شرطی که هم کار درستی باشد و هم عمیق باشد و در عین حال باعث کم شدن فاصله شود.
برای مثال از این کمپینهایی که برای کمک به مناطق محروم میروند. یعنی یک مدتی خودشان را از اینکه دائم بخواهند برای اشخاص دیگر صرفاً حرف بزنند، دور کنند. فقط در عمل محبت کنند. این بیشترین تأثیر را دارد و باعث کاهش آن فاصله میشود. طبق تجربه شخصی و آنچه که از نزدیک مشاهده کردهام، وقتی که برای مثال در مراسم نیمه شعبان برنامهای تدارک دیده شود که به این افراد هدیهای تعلق گیرد، یعنی فقط در حد هدیه دادن باشد، حتی بسیاری از آنها حاضر نیستند که این هدیه را دریافت کنند به دلیل اینکه احساس میکنند با افراد مذهبی هیچ گونه نسبتی ندارند. ولی وقتی در نهایت مورد محبت واقع شوند، کمی از موضع خود فاصله می گیرند و ذهنیت آنها تغییر میکند. بنابراین به نظر من برای مدتی یک جریان اجتماعی و یک کمپینی باید ایجاد شود برای اینکه با افراد کمتر مذهبی ارتباط محبت آمیز برقرار کند. حتی اگر میخواهیم دیدگاه این افراد نسبت به بسیج و امثالهم تغییر کند، اگر بسیج وارد حوزه خدمات اجتماعی شود، تاثیر گذار است.
مثلا دورهای که بسیج برای واکسیناسیون وارد عمل شده بود، دیدگاه مثبتی در جامعه ایجاد شد که بسیج آمده و قصد کمک به ما را دارد. در کرونا یک کارهایی میکردند که بیشتر مایه خنده میشد. اگر عملاً کارهای عمیقتری میکردند، بهتر جواب میداد. ولی به طور کلی اگر بتوانند وارد حوزه خدمات اجتماعی شوند، این خیلی تأثیر گذار است و فاصله را کم میکند.
بخش دیگر هم این است که اگر میخواهند کار رسانهای انجام بدهند، بهتر است که گفتگو محور باشد و اینها را از جهت این که خود افراد کمتر مذهبی حرف بزنند و اجازه داشته باشند صحبت کنند، به برنامه دعوت کنند. در صورتیکه برنامه های گفتگومحور تلویزیون اساساً چنین ویژگی ندارد.
برای مثال برنامۀ بدون توقف شبکه 3 چند اشکال داشته و دارد. در این برنامه اساساً دیدگاههایی را که طیفهای کمتر مذهبی دارند، فقط در این حد میپذیرند که این آدم فقط یک سؤالی را مطرح کند و آنها هم جواب سؤال او را خیلی محکم و کامل هم می دهند. در صورتی که بحث این است که او را بپذیریم که او هم یک انسان صاحب حقی است که می تواند در حوزه دین اظهار نظر کند. اگر چنین گفتگویی طراحی کردیم و اجازه دادیم در آن فضا او هم حرف بزند، خیلی دیدگاههای او تغییر می کند. چراکه طرف مقابل هم میتواند بگوید که این قسمت نظر شما درست و فلان قسمت اشتباه است. پس می تواند جواب بدهد و در نتیجه گفتگو شکل میگیرد. ولی اینکه او را فقط در این حد بپذیریم که صرفاً او سؤال کند و یک جواب روتین و مشخصی به او بدهیم، در این صورت مؤثر نخواهد بود.
شما سیستم روتین صدا و سیما را در نظر بگیرید که چه عملکردی دارد! دائم مواظب هستند که فرد مصاحبه شونده و یا مخاطبی که سؤال میپرسد، خارج از کادر نباشد و حرف دیگری نزند!! لذا عملکرد و راهکار به این سبک جواب نمیدهد. الان اگر به صدا سیما انتقاد کنید، اظهار میدارند که بله ما برنامه در این جهت داریم و گفتگو شکل داده ایم. افراد میتوانند به راحتی سؤال خودشان را بپرسند!! مثلاً برنامه بدون توقف را به عنوان نمونه ذکر می کنند و می گویند که ما همه سؤالات را در این برنامه پاسخ میدهیم، درحالیکه فقط در حد پرسشگری اجازه می دهند که افراد مخالف سؤال کنند و اجازه بحث داده نمی شود.
اشکال دیگر این برنامه این است که آن آقایانی که در مقام پاسخگویی قرار میگیرند، اکثراً از نظر گروههای مرجعِ جامعه، گروههایی هستند که اتفاقاً نگاه منفی نسبت به آنها وجود دارد، یعنی فردی که در آن جایگاه مینشیند یا فردی سیاسی است که دیدگاههای بسیار تندی دارد و یا اگر مذهبی است دیدگاه های مذهبی او به اصطلاح خیلی باز نیست. وقتی تجربه شهید مطهری و تجربه شهید بهشتی را میخوانید، به این نتیجه میرسید عملکرد آنها جوری بوده که شخص جذب سخنان می شد و یا امام موسی صدر جوری صحبت و برخورد میکرد که افراد جذب میشدند. ولی اینها جذاب صحبت نمیکنند.
آکادمی هدی: به نظر شما گفتگو مشکل خشونت را حل و فصل میکند؟
-بسیار تأثیرگذار است، به شرطی که به انسانها حق اظهار نظر بدهیم. این مهم است که نگاه از بالا به پایین نداشته باشیم تا آنها احساس پایین بودن داشته باشند. بلکه باید این احساس را داشته باشند که من هم انسانم و حق صحبت دارم، حق اظهار نظر دارم و حق دارم دیدگاه خودم را بیان کنم، همانطور که شما حق دارید دیدگاه خودتان را بیان کنید. لذا اگر به این سمت برود، بسیار در کم کردن فاصله که اولین قدم هست، مؤثر است.
در حال حاضر الان در جامعه ما به شدت این فاصله وجود دارد. به شدت شکاف وجود دارد و به شدت دیدگاه ها نسبت به همدیگر ذهنیت دارند و این ذهنیت اجازه نمی دهد که اصلاً ارتباط برقرار شود. لذا این گفتگو میتواند آن ذهنیت را در طی زمان اصلاح کند. آن وقت میتوانیم به آرامی این مطالب مذهبی را بیان کنیم. اگر طیف مذهبی یک روحانی به این گونه داشته باشد، این تغییر و اصلاح ذهنیت سریعتر رخ می دهد.
باید این فضا را به صورت عملی بسازیم و این به آن فرد پاسخ دهنده خیلی بستگی دارد. خیلی مهم است که این فرد چه کسی باشد. ما همواره در ارتباطات میگوییم ارتباطات دو مرحلهای، یعنی گروه های مرجعی باشند که وقتی حرفی میگویند، تأثیرگذار باشد و جامعه آن را بپذیرد.
مثلاً آقای پناهیان در جامعه مذهبی ممکن است که مورد پسند و پذیرش باشد، ولی سخنان ایشان بیشتر رنگ و بوی سیاست را میدهد و وارد حوزههای سیاسی می شود و لذا برای طیف وسیعی از جوانان جذاب نیست.
اما مثلاً فرض کنید آقای سید محمد خاتمی اینجا بنشیند و درباره مذهب صحبت کند، همه دختر و پسرها میآیند. البته ایشان بیشتر تمایل دارد که سخنان سیاسی بگوید، اما اگر چنین شخصیتی بحث دینی کند، افراد جذب می شوند و این میتواند خیلی از آن ذهنیتها را از بین ببرد. اگر ایشان بعد از دوره ریاست جمهوری وارد حوزه مذهبی میشدند، اتفاقاً تأثیر گذاری بیشتری میتوانستند در حوزههای مذهبی داشته باشند. اما به هرحال ایشان یک نیروی سیاسی است و نمی توان از او انتظاری داشت. بنابراین بسیار مهم است که آن فرد پاسخ دهنده حالت افراط و تفریط نداشته باشد. حرف خودش را محکم و قاطع بزند، اما پذیرای گفتگو با هر تیپی از افراد جامعه هم باشد.
بهترین الگو در این چهل الی پنجاه سال را میتوان امام موسی صدر دانست که در آن فضای لبنان توانسته بود طیفهای غیر مذهبی را جذب کند. هر چه بتوانیم انسانهایی شبیه به او پیدا کنیم، این اشخاص میتوانند جامعه را متحول کنند. او کسی بود که همه به او میگفتند مسیح لبنان. اگر واقعاً میخواهیم که گفتگوهای این سبکی شکل بگیرد، الان ما به چنین شخصیتهایی نیاز داریم.
حتی نحوه نشستن افراد در یک گفتگو هم مهم است. امام خمینی وقتی که آمد تهران و یا قم که فیلم های آن موجود است، کنار دست او به عنوان یک مرجع تقلید یک خانم نشسته بود و مردم احساس می کردند که فاصله ای بین آنها و مرجع دینی وجود ندارد و لذا پیام دینی را راحت تر قبول می کردند. آیا الان چنین گفتگویی با مراجع دینی می بینید؟ اگر الان چنین اتفاقی بیفتد، انگ حرکت غیر دینی زده می شود و خیلی از ماها ممکن است آن را نفی کنیم.
آکادمی هدی: ما در رسانههای آنلاین هم اثر گذاری بالا میبینیم ؟
-بله تأثیرگذار هستند، اما نه به اندازه جلسات حضوری. بهرحال ارتباطات هم باید در جایی ملموس باشد. حتی دکوری که قصد داریم طراحی کنیم، باید به گونهای باشد که از نظر ارتباطی فرد مذهبی و غیر مذهبی کنار هم بنشینند و احساس نکنند که در این فضا فاصله ای وجود دارد.
من در مقاله ای برنامه آقای قرائتی را نقد کردم، دقیقا به دلیل این که در برنامه ایشان در طی زمان فاصله بین سخنران و مخاطبان ایجاد شد. مثلا برنامه سال 1359 ایشان را ملاحظه بفرمایید، با مخاطب موازی هم قرار دارند و یا تیپ و پوششهای متفاوت مخاطبان در برنامه ایشان حاضرند. اما برنامه ایشان در دهه 90 را ببینید، ملاحظه می کنید که یک فاصله بین سخنران و مخاطبان و یک نوع ارتباط عمودی بالا به پایین شکل گرفته و تیپهای متفاوت مخاطبان هم رنگ باخته و همه تقریباً یک شکل هستند. می خواهم بگویم اگر حضوری باشد، بهتر پی به اهمیت این فاصله ها و این نکات خواهیم برد. البته گفتگوی مجازی هم تأثیر گذار است و بالاخره می توانند کامنت بگذارند.
بنابراین به نظر من دومین راهکار حتما گفتگو است، به شرطی که شرایط آن رعایت بشود. گفتگوی مساوی دو طرفه و حق اظهار نظر داشتن و حق مخالفت کردن. اگر اینها باشد و از طرف دیگر فردی که تعیین می کنید، شرایط مختلف را برای قرار گرفتن در جایگاه مورد قبول عامه داشته باشد، می تواند گفتگو تأثیرگذار باشد. به عنوان مثال، به ظاهر خودش توجه داشته باشد، چون این قبیل موارد بسیار تأثیرگذار است. زیرا طیف های جوان امروز ما دنبال شیک بودن هستند، اگر روحانی ما با رفتار و تیپ سنتی حاضر بشود، جواب نمیدهد. علاوه بر آن، هم باید سعه صدر داشته باشد و هم جواب های قانع کنندهای داشته باشد. مثلاً آقای بهشتی اینگونه بود. چون آلمان رفته بود، طیفهای مختلف را دیده بود و آشنایی داشت و متوجه شده بودند که آراسته بودن چقدر برای مخاطبین مهم است. ضمن آنکه در عین سعه صدر، پاسخهای قانع کننده برای جوانان داشت. طیفهای جوان ما به شدت مدرن هستند و لذا این اینگونه افراد برای آنها جذابیت دارد.
آکادمی هدی: در خارج از ایران چگونه تبلیغ دینی انجام میشود؟ چقدر آن راهکارهایی که انجام میدهند از نظر شما در جامعه ما می تواند مؤثر باشد؟ یعنی ما اگر همانند برنامه آنها را در ایران پیاده و اجرا کنیم، آیا اثرگذار است یا خیر؟ و اصلا اینکه تبلیغ دینی که الان ادیان دیگر انجام میدهند با کاری که ما انجام میدهیم کدام در جامعه مؤثرتر است ؟
-تبلیغ آنها چند ویژگی دارد. البته باید تحولات دینی را هم لحاظ کرد و در نظر گرفت. مثلاً تحولات و روندهایی که در آنها از کاتولیک به پروتستان ایجاد شد که برخی از موارد آن با آموزههای دین اسلام تفاوت و فاصله دارد. در عین حال می توان از بعضی آموزه های آنان در برنامه های تبلیغ دینی بهره برد. مثلاً یکی از موارد جذب مخاطب در برنامههای دینی مسیحی، بحث شادی است که باعث ایجاد نگاه مثبت میشود. بطوریکه وقتی شخصی میشنود که برنامهای میخواهد بحث دینی کند، احساس میکند که قرار است به یک مکان شادی برود و وارد فضای شادی بشود که این خود در جذب آدمها خیلی تأثیر گذار است.
برنامهای را اخیراً تماشا میکردم که برای اوانجلیستها بود و در آن چند خانم در برنامه دینی حضور داشتند و درباره خدا گفتگو می کردند. از ابتدای شروع برنامه که تیتراژ برنامه بود تا انتهای برنامه یک فضای شادی رقم خورده بود. به عنوان مثال محتوای تصاویر تیتراژ این بود که همه همدیگر را در آغوش گرفته بودند و لبخند بر لب داشتند. به نظر من همین شادی و در واقع همبستگیای که باهم داشتند، به شدت در جذب مخاطب تأثیرگذار بود. یعنی وقتی کسی به این برنامه میآید، احساس میکرد که میتواند دوستان جدیدی پیدا کند .
نکته دوم استفاده از موسیقی بود. اگر میخواهیم برنامههای مذهبی برای مخاطبان جذاب باشد، بایستی از موسیقیهای جذاب و هنری چه با تم سنتی و چه با تم پاپ استفاده کنیم که بسیار تاثیرگذار است. زیرا جوانان با دنیای موسیقی همراهی می کنند. موسیقیهای جذاب و هیجانی خیلی کمک میکند، برای اینکه آدمها جذب فضای دینی بشوند.
مورد سوم که در تبلیغات اوانجلیستها پر رنگ است و از آن بهره برداری میکنند، استفاده از گروههای مرجع برای مباحث دینی است. ممکن است یک طیفی برای گروه مذهبی مرجع باشد مثل آقای پناهیان، اما برای طیفهای دیگر جامعه مرجع نباشد و اتفاقاً منفی باشد.
اگر بتوانید آدمهایی را پیدا کنید که برای طیفهای کمتردینی مرجع باشند، این هنر است! آنها حتی شده سراغ یک هنرمند و موزیسین میروند و با آنها بحث دینی میکنند. مثلاً میپرسند که شما وقتی دلتنگ میشوید با خدا چه میگویید؟! آن وقت مخاطب احساس میکند که این هم با خدا یک ارتباطی برقرار کرده است. ما میتوانیم این را به قول خودمان ایرانیزه و اسلامیزه کنیم. کسی که هنر مدیریت این کار را بلد باشد، میتواند از چنین شخصیتهایی دعوت کند. در طول این 40 سال پس از انقلاب هم تلویزیون بارها از این موارد اینگونه استفاده کرده است. البته در برنامههای دینی استفاده نکرده، اما در سایر برنامههای دیگر مثلاً بحثهای سیاسی شده که بعضاً حالتهای مصنوعی پیدا کرده است. لذا باید در استفاده از این مورد خیلی حواستان جمع باشد که آن محتوا و برنامه حالت غیرعادی و ریاکارانه پیدا نکند. زیرا مخاطبان به این چیزها حساس هستند و خیلی زود متوجه میشوند که مثلاً آن برنامه ساز یک حرفی دارد و میخواهد ما را از این طریق تحت تأثیر قرار بدهد. دقت بفرمایید که این خودش اثر منفی میگذارد. اما اگر مطلبی را به صورت حقیقی و واقعی گروههای مرجع مطرح کنند، تأثیرگذاری بیشتری دارد.
به یاد دارم که در یک برنامهای در یکی از این خبرگزاریها و یا در یکی از این شبکههای مجازی آقای علی دایی صحبتی کرده بودند که من از بچگی به حضرت فاطمه زهرا (س) علاقه داشتم و همیشه به ایشان متوسل میشدم. من احساس کردم که حرف ایشان به عنوان یک گروه مرجع در نظر گرفته می شود. اتفاقاً خیلی تأثیر گذار بود و مخاطب احساس می کرد او بدون ریا حرف دلش را زده است و لذا با حرف دینی او همراهی می کرد. یک نکتهای را یکی از آقایان روحانی در بحث حجاب میگفت که برای من خیلی جالب بود. میگفت که قرآن میگوید ای پیامبر (ص) به همسر و دخترانت و به زنان مؤمن بگو که حجاب را رعایت کنند. یعنی خداوند به پیامبر (ص) میفرماید که اگر گروه مرجع حجاب داشته باشند، بقیه میگویند چون آنها حجاب دارند، ما هم حجابمان را رعایت میکنیم.
یعنی قرآن هم دارد یک جورهایی گروه مرجع را به عنوان یک راه حل بیان میکند که اگر آنها را برای مطرح کردن بحث دینی بگذارید این اتفاقاً میتواند یک الگویی برای بقیه باشد و تأثیر گذاری بیشتری داشته باشد. این هنر را مسیحیان استفاده میکنند. آنها شخصیت هایی از جامعه خود را که رهبر افکار هستند، پیدا میکنند و با آنها بحث دینی میکنند. ولی این روش نیازمند هنر بالایی است که وارد مقوله ریاکاری نشود. زیرا گاهی اوقات تلویزیون بحثهایی را مطرح میکند که هدف آنها نه برای مباحث دینی، بلکه تأیید حکومت است، اگر اینگونه باشد اثر مخربی دارد.
مورد بعدی اینکه افراد اجازه اظهار نظر دینی داشته باشند. در همان برنامه اوانجلیست ها که اشاره کردم، آدمهای عادی جامعه تجربیات دینی خود را بیان می کردند. مثلاً از یک سیاه پوست زن که همیشه این انگاره وجود دارد که یک گروه پایین محسوب میشوند و حتی نباید اظهار نظر کنند و در این مورد باید تابع مردان باشند، از آنها دعوت میکردند که آنها از تجارب دینی خودشان بگویند. این به نوبه خودش تأثیر گذار است، اینکه برای آدمها هویت و شأن قائل بشویم که بتوانند در حوزه دین اظهار نظر بکنند. دادن جایگاه به آنها باعث میشود که آن مخاطب پذیرش بالاتری نسبت به حرف آنها داشته باشند و این یکی از کارهایی است که اوانجلیستها از آن استفاده میکنند.
یکی دیگر از مواردی که استفاده میکنند این است که در حوزه مباحث دینی، این مباحث را از حالت رسمی خارج میکنند. طرح دین باید حالت غیر رسمی داشته باشد و آدمها خیلی عادی حضور داشته باشند و برخورد کنند. مثلا آقای نجم الدین شریعتی در برنامه سمت خدا یا مجری های دیگر در شبکههای قرآنی همه با کت و شلوار و با حالت به شدت رسمی حضور پیدا می کنند. البته اینکه شیک و مرتب باشند، بسیار مهم است و از یک جنبهای خوب است، ولی مسئله اینجاست که عادی و راحت برخورد نمیکنند. به شدت در چارچوب و رسمی و خشک برخورد میکنند که این حالتِ به شدت رسمی، آدمها را در حوزه دین جذب نمیکند. دلیل جاذبه شیخ حسین انصاریان همین است که خیلی راحت (مثل لوتی ها) ) صحبت میکند، لذا مخاطب احساس میکند که میتواند با او ارتباط برقرار کند. نوع حرف زدن هم مهم است. مقصود از غیر رسمی این نیست که ظاهر شلخته و نامرتبی داشته باشند. در عین این که باید شیک و مرتب باشند، باید رسمی هم نباشند. مثلاً جوان امروزی حتی می خواهد به یک مهمانی مهم هم برود، حاضر به پوشیدن کت و شلوار نیست. ترجیح میدهد شیک بپوشد اما رسمی نباشد .
آکادمی هدی: به غیر از مواردی که شما فرمودید در برنامه سازی مؤثر است، به طور کلی اینکه ما شرایط جامعه خودمان را با جوامع غربی مقایسه کنیم، آیا پیاده سازی این سبکها برای ما موفقیت آمیز خواهد بود و آیا اساساً شرایط دینی ما به ما این اجازه را می دهد؟
-یکی از مشکلات برنامه دینی این است که تکلیفش را با مدرنیته مشخص نکرده است. در واقع بحث این است که اگر شما میخواهید در این فضای جامعه که روز به روز دارد به سمت مدرنیته میرود و فضاهای جدید را تجربه میکند، اگر در همان فضای سنتی در یک چارچوب خیلی خاص و رسمی که قبلاً در ذهن بوده بمانید، این جواب نمیدهد. باید یک بن بست شکنی انجام بدهید و بپذیرید که باید یک چیز متفاوتی باشید. البته خیلی اوقات روحانیون ما که میخواهند وارد این فضا بشوند، یک دفعه از طرف دیگر وا میدهند، یعنی یک چیزهای خیلی سبکی میشوند که از نظر مایه مذهبی هم خیلی عمیق نیستند و لذا اینها فقط همرنگ آنها وارد فضای مدرنیته میشوند. یک دبیری در دوران دبیرستان داشتیم که ایشان میگفتند اگر شما میخواهید بروید به یک جامعه اروپایی به جای اینکه شما یک قطرهای در آبی باشید که در آن حل شوید، یک قطره آبی باشید که روی فرشی میافتد و پخش میشود و محیط اطراف خود را تغییر می دهد.
شخصیتهای موثر مانند مطهری و بهشتی و امام موسی صدر که اوج آن به نظرم امام موسی صدر بود، خیلی به روز بود. خیلی ها هم شاید میگفتند این کارها چیست که او انجام میدهد! مثلا در خاطراتی که درباره ایشان شنیدم، میگویند که یک جایی دید که دختران غیر مسلمان لبنان ناراحت هستند که کسی آنها را تحویل نمیگیرد، رفت و با آنها بستنی خورد! برای آن جامعه بسیار عجیب بود، ولی آنها جذب این شخصیت شدند. لذا این شخص در عین اینکه هویت خودش را از دست نمیدهد، اما به گونه ای رفتار می کند که جوانان را جذب می کند. این بسیار مهم است. متأسفانه بسیاری از قشر روحانیون ما یا از این ور بام میافتند یا از آن ور! حد تعادلی ندارند. یا میگویند خانمها فلان جا اصلاً نباید باشند و بدون حجاب حق ورود به فلان مکان را ندارند و باید فاصله باشد و... یا یک باره همه چیز را رها میکنند! لذا مهم است که این شخصیت بسیار محکم باشد.
کسی مانند بهشتی با همه آن مقام علمی که داشت، در جامعه هامبورگ واقعاً جاذبه داشت یا امام موسی صدر در جامعه لبنان جاذبه داشت. برای اینکه اینها خودشان به لحاظ مذهبی هم عمیق بودند و میتوانستند سؤالات را جواب بدهند و با دیدگاه های متضاد تعامل کنند. مثلاً میتوانستند بگویند که کدام قسمت صحبتهای مخالفین غلط و کدام قسمت صحیح است. شهید بهشتی یک سخنرانی دارد که در ابتدای آن از محاسن و فواید لیبرالیسم میگوید و پس از آن معایب و ایرادات آن را هم بیان میکند. لذا مخاطب کاملاً متوجه میشود که او نسبت به این مسائل فهم پیدا کرده است و اینطور نیست که یکسره غرب و مدرنیته را نفی کند، بدون آنکه فحوا و عمق مطالب آنها را درک کرده باشد.
خیلی مهم است که بفهمیم که جوان و نسل امروز و جامعه امروز روز به روز مدرن تر میشود. آدم ها جدید میشوند و چون اتفاقاً از جامعهی دینی جوابی پیدا نمیکنند، پشت پا به دین میزنند و حتی یک جاهایی دین را مانع میبینند. به عنوان نمونه دین را مانع فناوری و هر نوع فضای علمی میبینند. مثلاً از طرف مراکز دینی می شنود که ماهواره ممنوع یا هر چیزی که وارد میشود و نو و جدید است ممنوع! اگر دین بخواهد بگوید که من هنوز برای تو حرفی برای گفتن دارم، باید یک مقدار از آن کلیشههای ثابتی که در فضای سنتی داشتیم، فاصله بگیرد. ممکن است در ابتدا خیلی بدیع باشد. ولی اگر شخصیت درونی شخص محکم باشد، این جاذبه را خود به خود پیدا میکند.
آکادمی هدی: پیش بینی شما برای آینده این است که ما همچنان به رسانههای آنالوگ پایبند هستیم و به دنبال آن میرویم؟ آیا در آینده فرزندان و نسلهای پس از ما همچنان رسانههای آنالوگ را دنبال خواهند کرد یا نه جایگاه آن در جامعه در حال منسوخ شدن و از بین رفتن است؟
-بستگی دارد. مثلاً یک رسانهای مانند رادیو اکنون در جامعه خیلی کمرنگ شده است و دیگر تأثیرگذاری چندانی ندارد. البته امروزه یک سبکهای جدیدی مانند پادکست و ...آمده که جواب داده و در فضای جامعه دانشگاهی و روشنفکر از آن استقبال می شود. به نظر من به شرطی رسانههای آنالوگ میتوانند حفظ حیات کنند که ویژگیهای رسانههای دیجیتال را یک مقدار برای خودشان درونی کنند یا سعی کنند در حد امکان این را برای خودشان ایجاد کنند. مثلاً یکی از مواردی که برنامه نود را جذاب میکرد، این بود که این برنامه همزمان از سایر فضاهای مجازی هم دیده میشد و میدانستند که ممکن است واکنش داشته باشد. بنابراین روی آنتن همانجا سعی میکردند آنچه را که در فضای مجازی مطرح است،وارد فضای آنالوگ کنند. در این برنامه هر بار یک نظرسنجیهای جنجالی ایجاد میکردند که همه سعی میکردند واکنش نشان بدهند. در فضای ورزشی یکی از بهترین برنامهها بود که همیشه تا ساعت 2 شب همه را بیدار نگه میداشت و مخاطب میلیونی داشت.
بنابراین به شرطی آن رسانههای آنالوگ میتوانند حفظ حیات کنند که بتوانند این شرایط فضای دیجیتال را به یک نحوی در خود به صورت دیگری تجربه کنند. اگر بتوانند فضای تعاملی و فضای اظهار نظر را فراهم کنند، این رسانه ها هم اثرگذار خواهند بود. مثلاً برنامه نود نصفه شب هم که میشد اگر یک شخصی علیه شخص دیگری حرفی میزد، سریع همان لحظه با او تماس برقرار میکردند که فلان حرف علیه شما گفته شده، او هم یک جوابی میداد. این یک هنر بود که زنده و روی آنتن یک تعامل و گفتگوی این چنینی ایجاد میکرد.
همین برنامه را با برنامه جهان آرای آقای امیرحسین ثابتی مقایسه کنید. به ایشان گفتم که برنامه شما با برنامه نود چه فرقی دارد؟ در برنامه شما خیلی راحت اتهام زنی میشود. ایشان میگفت که ما آمادگی داریم اگر فلان شخص برای فلان موضوع پاسخی دارد، پخش کنیم! اینطور که نمیشود! آن شخص به چه کسی زنگ بزند؟ به چه کسی توضیح بدهد؟ برنامه تمام میشود تا هفته آینده اصلا مردم فراموش میکنند و ممکن است که مخاطب برنامه بعدی را نبیند. اینجاست که هنر برنامه و مدیریت برنامه مشخص می شود.
چه میشود که برنامه نود مخاطب میلیونی دارد اما برنامه ایشان نه! زیرا برنامه ساز برنامه نود میداند که باید سبک فضای دیجیتال را وارد آنالوگ کند. یکی از ویژگیهای برنامههای فضاهای مجازی و دیجیتال این است که گفتگوها بسیار کوتاه است. یک ساعت کسی نمینشیند صحبت کند. مثلا وسط برنامه نود آیتمهای مختلفی پخش میکردند. گفتگوها و صحبت ها مختصر و کوتاه بود. اصلا مجری اجازه صحبت زیاد به کسی نمیداد. این تغییر فضا از آن جهت بود که مخاطب خسته نشود. در فضای دیجیتال آدمها یک جا ثابت نشین نیستند. نسل جدید هم اینگونه است که حوصله ندارد یک ساعت سخنرانی کسی را گوش بدهد. منبر به همین دلیل دیگر اثر قدیم را ندارد. مخاطب امروز دنبال یک مباحث سریع و باهیجان و محتوای مختصر و مفید است. اگر من عهده دار بودم، ترجیح می دادم که اگر عادل فردوسی پور میپذیرفت برنامه دینی بسازد. یعنی حاضر بودم که ایشان را آماده کنم و در فضای مباحث دینی برنامه ایجاد کند و واقعاً ایشان میتواند یک برنامه دینی جذاب ایجاد کند، زیرا شخصیت جذابی دارد. از طرف دیگر از نظر دکور، موسیقی و... همه موارد را باید درنظر گرفت و سعی کرد همه آیتم ها و جنبه های مختلف یک برنامه جذاب باشد. اگر من تصمیم گیرنده باشم ایشان را برای تولید برنامه نود مذهبی در نظر میگرفتم که چالشهای مختلفی داشته باشیم، مثلاً فلان روحانی فلان حرف را گفته بررسی میکرد که منظور شما چیست؟ البته صدا سیمای ما متأسفانه این قابلیت را ندارد!
یکی از ویژگیهای مدرن شدن و جذب مخاطب این است که افراد فعال در حوزه مذهبی، فضای رسانههای دیجیتال را بفهمند. برخی روحانیون وارد این فضاها شدهاند و خودشان به این نتیجه میرسند که اثر مثبتی داشته است و مخاطبین جذب شدهاند. مثلاً حاج آقای رفیعی که با آقای آقامیری یک مناظره آنلاین داشتند، خودِ آقای رفیعی پس از این مناظره گفتند که آنقدری که این برنامه برای من بازتاب داشت، برنامه های عادی تلویزیونی و منبری نداشت. برای اینکه آنجا همه آنلاین مباحث را دنبال میکردند و واکنش نشان میدادند. لایک میکردند. در آن مبحث مشارکت داشتند و سؤال میکردند. ما باید این چنین فضاهای دینی را ایجاد بکنیم. اگر نکنیم، حوزه مذهبی همینطور باقی خواهد ماند که یک عده فقط بالای منبر صحبت کنند و یک عده باید تابع باشند. نهایت آن هم این است که اگر برنامه یک مقدار بخواهد متفاوت باشد، اجازه طرح یک سؤال به مخاطب میدهد! این روش در فضای دیجیتال و مدرن پاسخگو نیست و اثر مثبتی ندارد و فقط همان طیف سنتی را جذب می کند و برای نسلهای جدید پاسخگو نیست. لذا باید تغییر رویه بدهند و به این شرط است که میتوانند باقی بمانند و مخاطب داشته باشند.
به طور کلی رسانههای آنالوگ عمومی تر هستند و اگر بتوانند فضای خودشان را تغییر بدهند، مخاطب میلیونی پیدا خواهند کرد. مثلاً آقای مهران مدیری هیچ وقت با برنامههایی که در نمایش خانگی داشت، به اندازه برنامه دورهمی که در شبکه نسیم داشت، مخاطب نداشت. یعنی برنامههایی که در رسانه آنالوگ داشت، پُر مخاطب تر بود. بسیاری از مردم برنامههای ایشان در نمایش خانگی را ندیده بودند، اما بسیاری از آنها سایر برنامه ها و فیلمهای ایشان را در رسانه آنالوگ میدیدند. یعنی اگر رسانههای آنالوگ بتوانند فضای خودشان را تغییر بدهند و یک دیالوگی با جامعه ایجاد کنند، اتفاقاً مخاطبین میلیونی و چندین برابر دیجیتال خواهند داشت.
نظر شما :