ششمین جلسه ژونال خوانی:
ارتباطات میان فردی؛ مواجهه روزمره
ارتباطات میان فردی؛ مواجهه روزمره
ششمین جلسه ژورنال خوانی با حضور اعضاء هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات روز سه شنبه 5 اردیبهشت ماه 1402برگزار شد. در این جلسه دکتر منصور ساعی، به معرفی و تحلیل کتاب جولیا تی وود، استاد مطالعات ارتباطی و علوم انسانی و حوزه مطالعات او ارتباطات میان فردی و ارتباطات خانواده، ارتباطات و فرهنگ پرداخت.
در این کتاب منظور از ارتباطات میان فردی به روابطی است که بین دو انسان رخ می دهد که در برابر نوع دیگری از ارتباطات قرار می گیرد که حداقل یک از طرفین ارتباط، بی روح و بی جان (نگاه شیئ گونه و ابزاری) است. ما روزانه از این نوع ارتباط برای ردو بدل کردن اطلاعات، ابزار و بیان احساسات و علائق، حل مسائل و مشکلات خود با دیگران، رفع تضادها و تعارض ها، رفع نیازهای اجتماعی، گفتگو با اطرافیان و والدین و فرزندان، گفتگو با دوستان و همکاران ودیگران در محیط کار و جامعه و نظایر آن استفاده می کنیم.
امروزه معیار ارتباطات میان فردی، تنها شمار افراد دخیل در یک ارتباط نیست، بلکه کیفیت ارتباطات است. در واقع ارتباطات میان فردی زمانی رخ می دهد که شما با یک شخص به عنوان یک انسان رفتار می کنید. اما ارتباطات غیرشخصی /غیرانسانی (Impersonal communication) هنگامی اتفاق می افتد که با دیگران همانند سوژه یا شی ء رفتار می کنید یا به نقش های دیگران (درخواست یک لیوان از یک خدمتکار در رستوران) واکنش نشان می دهید به جای آنکه با آنها همانند یک انسان محترم و بی نظیر رفتار کنید.
براساس این کتاب ارتباطات میان فردی به معنای واقعی بین دو یا چند نفر انسان یا شخص رخ می دهد. بسیاری از ارتباطات ما واقعا «شخصی» نیستند.به یک معنا، همه ارتباطاتی که بین ما ودیگران اتفاق می افتد به طور شخصی و عمیق ما را درگیر نمیکند. در واقع ارتباطات به عنوان یک پیوستار یا زنجیره از از ارتباطات سطحی و بی روح را تا ارتباطات میان فردی عمیق را دربر می گیرد.گاهی اوقات در ارتباطات میان فردی، ما دیگران را به عنوان یک شخص یا انسان نمی پذیریم و به عنوان یک شیئ با آنها رفتار می کنیم؛مثلا خدمتکاران، سپورها، کارکنان یک فروشگاه و... در نظر بگیرید می دانیم آنها انسان هستند اما با آنها به صورت سطحی و در قالب نقش های اجتماعی شان با آنها برخورد می کنیم نه به عنوان یک موجود انسانی و فردی خاص.مثلا ما اغلب زمانی که در راهرو یا آسانسور همسایه ها را می بینیم، صحبت کوتاهی در مورد آب و هوا و امور خانه می کنیم. در سراسر این نوع تعامل، ما گرچه همدیگر را به عنوان انسان می پذیریم اما واقعا به سطحی از تعامل خاص شخصی و انسانی نمی رسیم.با تعداد کمی از افراد ما به صورت عمیق و صمیمی ارتباط برقرار می کنیم.
در کتاب ارتباطات میان فردی؛مواجهه روزمره، خانم وود براساس دیدگاه مارتین بوبر فیلسوف معروف، سه الگوی ارتباطات میان فردی در بین انسان ها را از هم تفیکیک کرده است که شامل «ارتباطات من-آن »، «ارتباطات من-شما» و «ارتباطات من– تو » است.
«ارتباطات من- آن»
در «ارتباطات من- آن» ما با دیگران به صورت غیرشخصی / غیرانسانی و بی روح است و همانند اشیاء و سوژه ها با رفتار می کنیم. در«ارتباطات من-آن»، ما انسانیت فرد و وجود آنها را تصدیق نمی کنیم. ما با فروشنده، خدمتکاران رستوران ها ومنشی ها و کارمندان دفتری را به مثابه یک فرد انسانی منحصربفرد رفتار نمی کنیم بلکه با آنها همانند ابزاری برای برآورده سازی دستورها وخواسته هایِ مان با آنها رفتار می کنیم. درشکل اغراق آمیز «روابط من-آنی»، دیگران حتی به حساب نمی آیند و دیده نمی شوند. مثلاً وقتی یک فرد بی خانمان، پولی را برای غذا طلب میکند، برخی افراد روی برمی گردانند و او را نادیده می گیرند.
ارتباطات من- شما[1]:
نوع دومی که بوبر در ارتباطات میان فردی مشخص کرده است، «ارتباطات من-شما» است که بیشتر تعاملات روزانه رسمی ما را دربر می گیرد. مردم، دیگران را فراتر از یک شیء (چیز) می بییند اما با یکدیگر به طورکامل همانند فرد دارای اهمیت خاص وارد تعامل جدی نمی شوند.برای مثال، فرض کنید شما به خرید می روید و فروشنده می پرسد؛«ممکن است به شما کمک کنم؟» بعید است که شما با یک فروشنده وارد یک گفتگوی عمیق شوید، اما احتمالا با او فراتر از یک شیء رفتار می کنید. شاید شما بگویید؛ « من امروز فقط برای چرخیدن و پرسه زدن آمده ام و قصد خرید ندارم. شما می دانید که پایان برج اوضاع چطوریه، هیچ پولی در بساط نیست. فروشنده احتمالا می خندد و درباره اینکه پول به سختی تا پایان برج می رسد با شما ابراز همدردی میکند. در این تعامل، فروشنده با شما به عنوان یک خریدار بی نام و نشان رفتار نمیکند و شما هم با فروشنده فقط به عنوان یک عامل فروش رفتار نمی کنید.
ارتباطات من- تو [2]:
نادرترین نوع ارتباطات از نظر بوبر، ارتباط من- تویی است. بوبر این نوع ارتباط را بالاترین شکل ارتباطات گفتگوی بشری می داند. زیرا هر فردی، فرد دیگری را به عنوان یک وجود منحصربفرد می پذیرد.زمانی که در سطح من-تویی تعامل می کنیم، دیگران را در کلیت و فردیت انسانی اش ملاقات می کنیم.در واقع به جای رفتار با آنها در چارچوب نقش های اجتماعی شان، آنها را به عنوان موجودات انسانی منحصربفردی می بینیم که در کلیت آنها را می شناسیم و می پذیریم. در ارتباطات من- تویی، ما کاملاً خود را باز می کنیم و به دیگران اعتماد می کنیم تا ما را با همه خوبی ها، بدی ها و امید ها و ترس ها و قوت و ضعف ها بپذیرند.
بسیاری از ارتباطات ما شامل آن چیزی است که بوبر آن را «ظاهرسازی یا تظاهر» نامیده است.اینکه ما سرگرم تصویرمان هستیم و مراقب هستیم که چگونه خود را نمایش دهیم. در روابط من- تویی، ما با «هستی[3]» یک فرد تعامل می کنیم که طی آن آشکار می شود که ما واقعا چه کسی هستیم و واقعا چه احساساتی داریم.روابط من-تویی، روابط متداول، مرسوم، رسمی و عمومی نیستند زیرا ما نمی توانیم که همیشه به طور کامل خود را برای همه آشکار و افشا کنیم. بنابراین، ارتباطات و روابط من-تویی، نادر و خاص است
ویژگی های ارتباطات میان فردی
جولیا، تی وود، پژوهشگر حوزه ارتباطات میان فردی در دانشگاه کارولینای شمالی، در کتاب خود تحت عنوان، «ارتباطات میان فردی؛ مواجهه روزمره» مهمترین ویژگی های ارتباطات میان فردی را شامل؛ گزینشی بودن، نظام مند بودن، وجود پارازیت در ارتباطات، فرآیندی بودن، افزایش اگاهی و شناخت شخصی و خلق معنا می داند.
گزینشی Selective: ما لزوماً در مواجهه با اغلب افراد به برقراری ارتباط صمیمانه نمیپردازیم. در برخی موارد نیازی نیست یا نمیخواهیم که حتی در سطح ارتباطی من و شما[4] با دیگران ارتباط بگیریم. برای مثال اگر یک فردی برای یک نظرسنجی با ما تماس بگیرد، تنها به پرسشهایش پاسخ میدهیم و به طور خصوصی با او تعامل نمیکنیم. ما تنها در مقابل افراد معدودی به افشاگری کامل در مورد خودمان پرداخته و خطرات مربوط به آنرا میپذیریم. به اعتقاد بوبر، اغلب تعاملات ما در سطح من و آن[5] یا من و شما است. این امر صحت دارد چون روابط من و تو[6] به زمان، انرژی و شجاعت بیشتری نیاز دارند، از این رو آنرا به هر فردی اختصاص نمیدهیم.
نظامند Systemic: ارتباطات میان فردی، نظامند هستند؛ یعنی در درون نظام ها یا زمینههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و سازمانی و خانوادگی ( ارتباط میان دو دوست، پدر وفرزند، رئیس و مرئوس، ارتباطات کارکنان با هم و...) به وقوع میپیوندند که این امر روی رویدادها و معانی نسبت داده شده به تعامل میان فردی، اثر دارد. هر کدام از این سیستمها روی انتظارات افراد درگیر در ارتباط، تفسیرها، معناهای افراد اثر می گذارند.
نظامندی ارتباطات میان فردی باعث اثرگذاری موقعیت، زمان، مردم، فرهنگ، سوابق فردی و غیره روی معنای ارتباطی میشود. نمیتوانیم برای درک اثر اجزای یک سیستم روی ارتباطات، به سادگی این اجزا را با هم جمع کنیم. در عوض می دانیم که تمامی بخشهای سیستم با هم در تعامل هستند و هر قسمت روی سایر بخشها اثر دارد. به عبارت دیگر، عناصر سیستمهای ارتباطی دارای وابستگی متقابل هستند یعنی هر عنصر با سایر عناصر گره خورده است.
اختلال یا پارازیت[7]: اختلال یا پارازیت در تمامی سیستمها وجود دارد و باعث تحریف ارتباطات یا تداخل در درک افراد از یکدیگر میشود. اختلال در سیستم های ارتباطی، اجتناب ناپذیر است. اختلال جسمی[8]، تنش حاصل از گرسنگی، خستگی، سردرد، داروها و سایر عوامل مؤثر بر طرز تفکر و احساسمان است. اختلال محیط وفیزیکی[9] مثل سرو صدای دیگران، چراغهای خیلی روشن یا کم نور، تبلیغات اسپم شده و پاپ آپ های بالای صفحات وب و اینترنت[10]، دمای شدید و مکانهای شلوغ در محیطهای زندگی ما مداخله میکند. اختلال روانشناختی[11] به خصوصیات درونی ما اشاره دارد که روی تعامل و تفسیرمان از دیگران اثرگذار است. برای مثال اگر مشکلی دارید پس احتمالاً در یک ملاقات گروهی، بی دقت عمل میکنید. به همین ترتیب، تعصبات و احساسات دفاعی هم میتوانند به مختل شدن ارتباطات کمک نمایند. نیازهایمان هم روی تفسیری که از دیگران داریم اثرگذار است. برای مثال اگر نیازمند تأیید صلاحیت حرفهای خودمان هستیم، در تعامل با دیگران هم بیش از حد به تحسین و تمجید از کار و فعالیت خود می پردازیم. اختلال معنایی[12] نیز به عنوان یکی از اختلال ها، ممکن است در صورت عدم درک متقابل معانی کلمات، به وجود آیند.
فرایندی بودن[13]: ارتباطات میان فردی فرایندی مستمر و مداوم است. این امر بدان معناست که ارتباطات با گذشت زمان تکامل مییابند و در حین تعامل افراد با یکدیگر، حالت شخصیتری به خودشان میگیرند. روابط دوستانه و عاشقانه به مرور زمان عمیق میشوند و اهمیت پیدا میکنند. روابط کاری هم در طول زمان تکامل مییابند. روابط، پویا هستند پس روابط به طور مستمر در عین برقراری، در حال تغییر هستند و ثابت باقی نمیمانند. یک فرایند مستمر، آغاز و پایان واضحی ندارد. فرض کنید که دوستی به شما سرزده تا یک مشکل شخصی را با شما در میان بگذارد. در چه زمانی این ارتباط شروع میشود؟ ظاهراً در هنگامیکه دوستتان پیش شما میآید آغاز شده، ولی تعاملات قبلی شما هم میتوانند دوستان را به سمت این احساس هدایت نمایند که شما فردی معتمد هستید و به مشکلش اهمیت خواهید داد. پس در مورد زمان آغاز ارتباطات مطمئن نیستیم. به همین صورت نمیدانیم که این ارتباطات در کجا به پایان خواهند رسید. شاید با رفتن دوستمان این ارتباط به پایان برسد ولی شاید هم اینگونه نشود. شاید واکنش شما به مشکل دوستتان، به او کمک نموده و گزینههای جدیدی را در مقابلش قرار دهد. شاید آنچه شما می دانید، احساس شما در قبال دوستتان را تغییر دهد.از آنجا که تعامل میان فردی یک فرایند است، رویدادهای میان افراد، هم با گذشته و آینده در ارتباط هستند. تمامی تعاملات ما در سه بعد زمانی اتفاق می افتند: گذشته که روی رویدادهای حال حاضر اثر گذار هستند؛ حال حاضر که نشان دهندهی گذشته و زمینه ساز آینده است و آینده که طبق رویدادهای حال و گذشته، شکل میگیرد. نحوهی برخورد زوجین با بحثهای اولیه، نحوهی مواجههی آنها با مباحث آتی را تحت تأثیر قرار میدهد. پاسخ ایمیلی که دیروز از دوستمان گرفتهایم روی ایمیلی که امروز مینویسیم و پاسخ دوستمان در روز بعد، اثر دارد. گذشته، حال و آینده همواره در طول ارتباطات در هم آمیختهاند. کیفیت مستمر ارتباطات میان فردی هم نشان میدهد که ما قادر به متوقف کردن یا ویرایش و لغو مطالب گفته شده نیستیم. از این رو، ارتباطات غیرقابل برگشت هستند: یعنی نمیتوانیم آنها را لغو کنیم. یعنی باید مسئولیت اخلاقی غیرقابل تغییر بودن ارتباطات را بپذیریم و با دقت به برقراری ارتباط بپردازیم
شناخت شخصی personal knowledge: ارتباطات میان فردی باعث ایجاد و تقویت شناخت ها و بینش های شخصی میشود. ما برای برقراری ارتباط درقالب افرادی منحصر به فرد، باید دیگران را بشناسیم و افکار و احساسات آنها را درک کنیم. درکنار اعضای خانوادهای که در تمام عمرتان با آنها آشنا هستید میتوانید برخی از نگرانیها، مشکلات و مسائل شخصی آنها را به شیوههایی بشناسیدکه آشنایان جدید از آن عاجزند. دوستان قدیمی، سوابقی از تجارب و دانش مشترک دارند که امکان تعامل عمیقتری را برایشان نسبت به دوستان عادی فراهم میکند. هر فردی، منحصر به فرد است، پس هر رابطهی میان فردی هم منحصر به فرد است. هر فردی الگوها و ریتمهای متمایز و حتی واژگان خاص خودش را دارد که بخشی از روابط میان فردی دیگری نیست (نیکلسون، 2006 ). افراد در طول فرایند نزدیک شدن به یکدیگر از قوانین و قواعد شخصی برای برقراری تعامل استفاده میکنند و احتمال انحراف این قواعد از قوانین و قواعد کلی اجتماعی وجود دارد (داک، 2006؛ دینتون، 2006؛ وود،2006). میتوانید با دوستتان بسکتبال بازی کنید و فیلم تماشا کنید. شاید با دوست دیگری که او هم از دوستان نزدیک شماست، آزادانه در مورد احساساتتان صحبت کنید. هرچه روابط ما با دیگران عمیق تر می شود. اعتماد می کنیم و نحوهی برقراری ارتباط توأم با احساس راحتی و امنیت را یاد میگیریم. دانش و شناخت شخصی به دست آمده در طول روابط با گذشت زمان ما را در جهت شناختن و شناخته شدن، سوق میدهد. ما رازها، ترسها، و تجاربی را با دوستان صمیمی خود در میان میگذاریم که به هر کسی نمیگوییم. دانش و شناخت شخصی فرآیندی است که در طول زمان و در حین برقراری ارتباطات میان فردی با افراد ساخته می شود و رشد می یابد.مثلا خیلی اوقات، گاهی اوقات اینگونه حس میکنیم که نزدیکترین دوستمان، بهتر از ما، خودمان را میشناسد. بوبر به این بخش، تحت عنوان «هستن یا هستومند[14]» با دیگران اشاره میکند.
تبادل اطلاعات و تجارب شخصی بدین معناست که انتخابهای اخلاقی در ارتباطات میان فردی دخیل هستند. میتوانیم از دانش خودمان برای حفاظت و حمایت از افرادیکه به آنها اهمیت میدهیم، استفاده کنیم. البته میتوانیم برای صدمه زدن به افراد هم از این دانش استفاده کنیم، برای مثال میتوانیم از نقاط ضعفی که دیگران در اختیارمان قرار دادهاند، سوء استفاده کنیم. تعامل کنندگان اخلاقی به دنبال سوء استفاده یا رفتار سهل انگارانه در قبال اطلاعات شخصی دیگران نیستند.
خلق معنا[15]: قلب ارتباطات میان فردی، معانی مشترک میان افراد است. ارتباطات صرفا مبادله کلمات نیست، بلکه خلق معانی ازکلمات، رفتارها و بیان ها و دلالت هاست. ارتباطات میان فردی دوسطح از «معنا» را دربرمی گیرد. سطح اول «معنای محتوایی[16]» است.این معنا با معنای لفظی صریح و آشکار سروکار دارد. اگر والدی به کودک 5 ساله بگوید که:«همین حالا، اتاقت را تمیز کن» معنای محتوایی این پیام به این صورت است که «اتاق باید فوراً تمیز شود». سطح دوم «معنای رابطه ای»[17] است که به بیان های ارتباطی در مورد روابط به بین دو ارتباط گر نسبت داده می شود. معنای رابطه ای در جملهی «همین حالا اتاقت را تمیز کن»، حق دستور دادن والد به کودک را نشان میدهد؛ والد و کودک، ازروابط قدرت برابری برخوردار نیستند.اگر والد بگوید « به فکر تمیز کردن اتاقت هستی؟» معنای رابطه ای، بیشتر یک رابطه برابر را نشان میدهد. فرض کنید که دوستی میگوید،«تنها فرد هستی که میتوانم در مورد این موضوع با او صحبت کنم» و بعد به افشای نگرانیاش میپردازد.
عوامل فرهنگی و اجتماعی، روابط نابرابر را در یک ارتباطات میان فردی تعیین می کنند. روابط پزشک و بیمار، دانشجو و استاد، کارمند و رئیس و والدین و فرزندان مصداق بارز روابط نابرابر هستند. افراد در موقعیت برتر، ماهیت روابط را تعیین می کنند و افراد در موقعیت پایین تر یا آن را می پذیرند یا در مقابل آن مقاومت می کنند.
در فرهنگ های زمینه محور[18] تأکید زیادی روی درک جامع معانی براساس درک جمعی زمینهی فرهنگی میشود. در این دسته از جوامع، سنتها و روابط نقش اصلی را ایفا میکنند. در هنگام مکالمه در این دسته از جوامع، پیامها بهصورت ضمنی و در لفافه منتقل میشوند و از صراحت لازم برخوردار نیستند. کلمات به خودی خود، معنای اندکی دارند تا اینکه در زمینهی فرهنگی، روابط و مردم بررسی شوند. برخی از فرهنگها محتوامحور یا وظیفه محور[19] هستند یعنی تعامل کنندگان، مقدار زیاد دانش جمعی و مشترک را در نظر نمیگیرند. در این دسته، سنتها و روابط نقش بسیار کم رنگی دارند و عموماً از محیط اطراف تاثیر نمیگیرند. افراد در انتقال پیامهای خود از صراحت لازم برخوردارند و همیشه بهصورت مستقیم، صریح، موجز و بدون هیچگونه حاشیهای به سراغ بیان اصل مطلب میروند.
[1] -I-you
[2] -I_thou
[4] I–You level
[5] I–It
[6] I–Thou relationships
[7] noise
[8] Physiological noise
[9] Physical noise
[10] PoP-ups
[11] Psychological noise
[12] semantic noise
[13] -process
[14] being
[15] content meaning
[16] - content meaning
[17] relationship meaning
[18] High-context culture
[19] Low- context
نظر شما :