در نشست نقد کتاب «دین تلویزیون؛ نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون در سازمان «صدا و سیما» چه مطرح شد؟

۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | ۱۳:۰۷ کد : ۲۳۵۰۴ خبر تازه ها
تعداد بازدید:۳۷۵
در نشست نقد کتاب «دین تلویزیون؛ نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون در سازمان «صدا و سیما» چه مطرح شد؟

 

اندیشکده هیآت با همکاری گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران، در ادامه سلسله جلسات نقد کتاب نشستی درباره نقد کتاب «دین تلویزیون؛ نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون در سازمان «صدا و سیما»»، با حضور نویسنده کتاب؛ دکتر بشیر معتمدی و منتقدین دکتر عبدالله گیویان و دکتر حسین سرفراز برگزار کرد

 در ابتدای این نشست، معتمدی با ارائه توضیحاتی درباره محتوای کار و روند تهیه آن گفت: این ایده در دوره کارشناسی ارشد با راهنمایی دکتر منتظر قائم به ذهنم رسید‌. هر چند یکی از دلایلی که باعث شد بنده به سمت علوم ارتباطات بروم آسیب شناسی برنامه های دینی بود و  اینکه چرا پیام های دینی نتوانسته اثرگذاری لازم را داشته باشد. با کمک دکتر منتظر قائم به این مساله رسیدیم که وقتی می خواهیم برنامه های دینی را در یک سازمان رسانه ای مورد ارزیابی قرار بدیم می توان از سه منظر به آن نگاه کنیم. یکی از منظرها، تاثیر گذاری بر روی مخاطب، دیگری ارزیابی محتواست و اینکه چه نشانه و چه پیام هایی دارد، منظر سوم این است که سراغ ساختار تولید برنامه های دینی باید برویم که هم شامل ساختار کلان جامعه و هم ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.

او ادامه داد: برای این کار از دو روش استفاده کردیم، یکی از آنها روش بررسی اسناد بود که هم شامل اسناد کلان بود که به جایگاه صدا و سیما در قانون پرداخته و شامل ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیگری اسناد درون خود سازمان بود که در حوزه برنامه های دینی تدوین شده است. روش دیگر ما مصاحبه عمقی با دست اندرکاران صدا و سیما بود که این دست اندرکاران شامل سه حوزه بودند،  از سطح خرد که شامل تهیه کننده های برنامه های معارفی تلویزیون بودند، سطح دوم مدیران‌میانی گروه معارف چه کسانیکه در زمان گذشته کار کرده بودند و  چه کسانیکه در زمان پژوهش مشغول کار بودند و سطح سوم مدیران کلان سازمان بودند که شامل رئیس حوزه سیاستگذاری، دبیر شورای معارف و افرادی که مدیر شبکه بودند.

معتمدی توضیح داد: از مجموع این سه سطح، می توان به تولید و فرایند تولید برنامه های دینی در تلویزیون پی برد همچنین با مقایسه اسناد ها به این نتیجه رسیدم که نه تنها روندهای تولید برنامه دینی در این سال ها در تلویزیون متوقف نشده بلکه تشدید هم شده است.

در ادامه این نشست، استاد گیویان به ارائه برخی ایرادات این کتاب پرداخت و  گفت: جای خالی چنین کتابی در ادبیات موجود در حوزه دین و رسانه وجود داشت و چنین کتابی که با زحمت تهیه شده و تلاش کرده تا  تصویری از برنامه دینی در تلویزیون را به رخ بکشد، ارزشمند است. تمام کسانیکه که دستی در آتش دارند، می دانند  جمع آوری مطالب و در نهایت چاپ آن چگونه است. از طرفی نباید منکر دغدغه ها و نگرانی های نویسنده هم بشویم که نگران این مساله است که نکته ای از قلم نیافتاده باشد و اگر ده سال بعد به آن نگاه کنم همان جسارت و جرأتی که در زمان انتشار داشتم، باز هم همان قدرت را دارم. از دیگر مسائل چاپ کتاب، پیدا کردن ناشر است که آن ناشر هم باید ویژگی های خاص خود را داشته باشد.

او توضیح داد: مشکل جدی در مطالعه کتاب پیش رو، این است که آیا ما در حال خواندن پایان نامه در مقطع ارشد هستیم یا در حال مطالعه کتاب هستیم؟ در بسیاری از صفحات کتاب این نکته گوشزد شده که در “این‌پایان نامه” …از طرفی دیگر تاریخ انجام پژوهش در خود کتاب عنوان نشده است.

این استاد ارتباطات با اشاره به دیگر مسائل مهم این کتاب بیان کرد: مهم ترین مساله این کار مربوط به متدلوژی کار است. در این کتاب عنوان شده که این کار به روش کیفی انجام شده است، اما متوجه این نکته نمی شوم که روش کیفی در این کتاب به چه شکل بوده است، چرا که تجزیه و تحلیلِ اطلاعات را در این کار نمی بینیم. اینکه بخش هایی از صحبت های مصاحبه شونده ها را ذکر کنیم، بیانگر تجزیه و تحلیل نیست. فرایند رسیدن به یک نتیجه از مجموعه اطلاعات گردآوری شده یکی از پاشنه آشیل های این کار است که نه در فصل اول انجام شده و نه در فصل هایی که پژوهشگر نتایج را گزارش داده است. در حالیکه این نکته بسیار مهمی است که به عنوان یک پژوهشگر باید تکلیف خود را با مخاطب معلوم کنیم.

گیویان با انتقاد به قسمت پیشنهادات این کتاب گفت: در برخی از موارد که نویسنده صحبت های جدی و قابل تاملی را مطرح می کند، اما اینکه این صحبت ها برآمده از این پژوهش و برآمده از این اطلاعات و فرایند این کار باشد را نمی بینیم و مشخص نشده است. در مرحله پیشنهاد ها هم، ما این وضعیت را می بینیم که شبیه به همان پیشنهادهایی است که در پایان نامه ارشد وجود دارد. متأسفانه مشخص نشده که این راهکارها مبتنی بر کدام داده است و چگونه این نتیجه حاصل شده که اگر این کار انجام شود اتفاق خارق العاده ای رخ می دهد.

او ادامه داد: مواردی مثل ارجاعات از دیگر اشکالات این کتاب است، منابع در کتاب بسیار قدیمی هستند، منابعی و تحقیقاتی به زبان فارسی موجود است که پژوهشگر احتمالا می توانست از آنها استفاده کند. از دیگر مشکلات این کتاب به منزله پژوهش که قابل بحث است، اینکه ما در انتهای کتاب شاهد یک نگاه تفسیری نیستیم. در واقع مولف یک فرایندی را طی کرده و دغدغه ای داشته که آن را پیش برده و داده هایی را گردآوری کرده و همه اینها را کنار یکدیگر گذاشته و به نتایجی رسیده است. اینکه این نتایج از مجرای دیگری حاصل شده و بعد این اطلاعات به منزله تطبیق شواهدی برای اثبات نظرش هست، آیا این است؟

این استاد ارتباطات تصریح کرد: اینکه پژوهشگر موضوع را در یک تحلیل و زاویه اقتصادی‌ای یا در یک رویکرد هژمونی می بیند، کفایت نمی کند ما باید ببینیم باب تفسیری برای این کار فراهم می شود یا نه؟ در غیر اینصورت الزامی ندارد که بگوییم کار کیفی است و می توانیم بگوییم کار توصیفی است که در نوع خودش به خوبی فرایند تولید یک برنامه تلویزیونی دینی را گفته که چه مواردی است و چه مجراهایی وجود دارد که در نهایت منجر به تولید برنامه دینی می شود. توصیف این کار به خودی خود بسیار ارزشمند است و اگر این توصیف فارغ از تزئینات متداول در قالب پایان نامه ارشد، ارائه شود، کتاب مفیدتر و بی ادعاتری خواهد بود. با تلخیص و موجزتر شدن این کار پژوهشی، این کتاب می تواند یکی از منابع بسیار خوب برای علاقمندان به دین، قدرت، فرهنگ و تلویزیون باشد. اگر این ادعاهای علمی، تفسیری و کیفی ترمیم یا از آن گرفته شود، به نظرم در حق این کار لطف بسیار زیاد و ماندگار تری خواهد شد. البته باید این نکته را هم بگوییم که کاری که آقای معتمدی در ده سال پیش انجام داده است را به حساب الان او نگذاریم، امیدوارم این نکات اصلاح شود.

از دیگر حاضرین در این نقد کتاب، دکتر سرفراز بود که در همان ابتدا به نکات برجسته این کار پژوهشی اشاره کرد و  گفت: این کتاب ذیل مطالعات اجتماعی شیعه منتشر شده است که در نشر آرما که به صورت مجموعه ای  در حال کار کردن است، چاپ شده و خود این نشان دهنده برنامه نسبتا مدون برای دنبال کردن یک سری خط فکر و ایده که می توان در قالب نشر کتاب آنها را پرواند، است از جمله مطالعه دین در سازوکار رسانه ای در تلویزیون یا صدا و سیما. به نظرم دو ویژگی برجسته و مهم ترین ویژگی متمایز این کتاب، پرداختن به سویه تولید است.  اگر ما فرایند ارتباط را به صورت خلاصه به سه مولفه تقسیم کنیم باید به فرستنده، پیام، گیرنده یا معادل تولید، محتوا و مصرف به آن نگاه کنیم.  عمده کار های که در حوزه ارتباطی در ایران انجام شده است،  توجه غالب پژوهشی و آموزشی آکادمی در ایران بر روی بحث کانتکت بوده و هست، محتوا بوده و هست، در حالیکه اینکه در فرایند تولید ارتباط چه محتوایی تولید می شود و چه محتوایی عرضه می شود، بسیار مهم تر است.

او ادامه داد: سویه محتوا در پژوهش های ارتباطات ایرانی بسیار برجسته است. در مرحله بعدی، سویه مصرف برجسته است یعنی بحث بر روی رفتار مخاطب را نسبت به تولید ارجح تر می دانیم و از طریق مصاحبه، پرسشنامه یا مشاهده به رفتار مخاطب پی می بریم و دریافت مخاطب در اینجا برایمان مهم تر است. مقام سوم را می توان در تحقیقات ارتباطات به تولید بدهیم. دکتر معتمدی به نوعی این معادله را تغییر داده و دنبال سویه تولید رفته است، سویه ای که در پژوهش های ارتباطی به دلایل مختلف کمتر به آن پرداخته شده است. مثلا یکی از مهم ترین دلایلش، عدم دسترسی پژوهشگران به مناسبات تولید است. مثلا اگر پژوهشگری بخواهد درباره تولید یک برنامه در تلویزیون تحقیق کند، در همان ابتدای کار، پژوهشگر به راحتی نمی تواند وارد صدا و سیما بشود. در اینجا ورود پژوهشگر به میدان، خودش می تواند بخشی از مساله تحقیق باشد و خودش یک مانع است.

او گفت: معادله ای که ذکر کردم در فرهنگ عمومی تغییر می کند یعنی معادله تولید، مصرف و محتوا در فرهنگ عمومی تغییر پیدا می کند. مثلا در بحبوحه تضادها و درگیری ها سیاسی مثل اتفاقات اخیر یا در دیگر دوره ها که دو قطبی های ایدئولوژیک شدت می گیرد، توجه به تلویزیون عمدتا مانند نگاه دکتر معتمدی در این کار پژوهشی است و نگاه مردم عمدتا در چنین شرایطی از سویه تولید می گذرد- البته به صورت دم دستی نه پژوهشگرانه- مثلا در چنین شرایطی از مردم می شنویم و می بینیم که از نحوه اداره تلویزیون نقد می شود. یا مثلا صحبت از تلویزیون خصوصی و از این مسائل زیاد می شود.

سرفراز تشریح کرد: در مقابل آن دیگری به سراغ رسانه جایگزینی مثل فیس بوک، توییتر و… می رود و خودش را در آنجا بازنمایی می کند. بدین ترتیب نوعی مواجهه ایدئولوژیک بین خود و دیگری بر سر مسئله تولید محتوای تلویزیون شکل می گیرد که در زمان بحران هویداست. با توجه به این معادله یا نامعادله و دقت آقای دکتر معتمدی در بذل توجه به این مسئله دو نتیجه می گیریم. اولا گویی آقای دکتر معتمدی برخلاف جریان اصلی پژوهش در ایران، این بار هم تلویزیون در جریان بازنمایی دین در وسط یک بحران ایدئولوژیک است و یک خود و دیگری در اینجا شکل گرفته. گویی دو قطبی های ایدئولوژیک در حال شکل دادن به فضایی است که عرصه تولید تلویزیون را پروبلماتیک می کند. نتیجه دوم؛ آقای دکتر معتمدی با پرداختن به سویه تولید و قرار گرفتن در این مسیر، خودآگاه یا ناخودآگاه در مسیر نزدیک شدن دانش آکادمیک و مردم است.

سرفراز تاکید کرد: ما در محیط دانشگاه مدام می شنویم که باید دانشگاه به سمت جامعه برود، حل مسئله کند و نیازهای جامعه را پاسخ دهد. به عقیده من یک نمونه از ارتباط دانشگاه با جامعه، شناسایی مسئله جامعه در بحران های اقتصادی و اجتماعی است. یعنی دقیقاً زمانی که برای عرصه عمومی، تبدیل به مسئله شده است و پژوهشگر باید به آن توجه کند.

او با بیان اینکه ویژگی بعدی کتاب مواجهه پژوهشگر با میدان است، گفت: یعنی تلاش دکتر معتمدی علاوه بر مطالعه و تحلیل سیاست های بالادستی سازمان، از طریق مصاحبه با کنشگران میدان( سیاستگذاران، برنامه ریزان، مجریان برنامه و تهیه کنندگان آن) به تکمیل آن می پردازد.

سرفراز با اشاره به اهمیت و دشواری های فرایند ترجمه در سازمان صداوسیما گفت: مسئله مهم در این فرایند پژوهشی از نظر آقای دکتر معتمدی، مسئله ترجمه است، اگرچه می توانست کار بیشتری روی آن صورت بگیرد. یکی از مهمترین دشواری هایی که از زبان مصاحبه شونده به آن اشاره شده، این است که منِ تهیه کننده و… نمی دانم که چگونه زبان مقام معظم رهبری را به زبان تلویزیون ترجمه کنم. به عنوان مثال مقام معظم رهبری می فرمایند، تلویزیون باید به این سمت برود و یا بر روی شعار سال کار کند، من نمی دانم چگونه این فرمان و سیاست را به زبان تلویزیون، ارتباطات و رسانه ترجمه کنم. چون باید یکسری برنامه تولیدی بسازم که یکسری المان ها و قواعد دارد‌. به عنوان مثال صفحه ۱۴۲ کتاب، مدیر شبکه می گوید که جلسات ما طول می کشد و باید از بالا به پایین سیاستگذاری کنیم و بتوانیم آن را به زبان گروه، ترجمه کنیم. یکی از مهمترین مسائل در سازمان صداوسیما برای هر تولیدی، ترجمه است.

به گزارش شفقنا رسانه، جبار رحمانی، مجری برنامه در ادامه با بیان اینکه کتاب علاوه بر محتواهای تحلیلی خوب، دیتاهای خوبی هم در اختیار مخاطب قرار می دهد، گفت: مخاطب می تواند در یک گفتگوی دوباره با داده ها تحلیل خودش را هم داشته باشد.
به عقیده من این کتاب نشان می دهد که چگونه یک انگیزه هژمونیک، یک نهاد بزرگ را به خدمت خودش می گیرد و سازوکارهای نظارت، کنترل و استحاله آن را ایجاد و قانونگذاری می کند. علاوه بر آن با قانونگذاری های بعدی، هرگونه دیگری یا تلویزیون خصوصی را ممنوع و مجموعه ای از انحصارها و رانت ها را برای خود ایجاد می کند. یکی از پیامدهای ناخواسته این داده ها نشان می دهد که صداوسیما تنها در فضای انحصار و رانت می تواند پابرجا بماند.

او در ادامه به ویژگی دیگر کتاب اشاره و تاکید کرد: در نهایت کتاب نشان می دهد که چگونه دین به مثابه یک عرصه گفتگویی که می تواند انسجام اجتماعی را ایجاد کند، تقلیل پیدا می کند و از روایت های فقهی و محتواها کاسته می شود. در جایی یکی از مدیران اشاره می کند «برای اینکه اعتراض به علمای دینی نشود متوجه شدیم علما و مداحان دو قشر مهم هستند، اگر این ها آرام باشند دیگر اعتراضی به محتوای دینی تلویزیون نخواهیم داشت. در نتیجه یاد گرفتیم یا نماز علما را پخش کنیم یا مداحی مداحان را و خودبه خود اعتراض ها خوابید».

رحمانی ادامه داد: کتاب نشان داده که چگونه دین به رغم آنچه یک نهاد اجتماعی است می تواند در اسارت تلویزیون، به یک امر دم دستی فرمال تهی تبدیل شود و ابتذال امر دینی در نهاد رسانه به واسطه مکانیزم های موجود در کتاب صورت گیرد. مکانیزم هایی از مثل؛ معیارهای مبهم، آشفتگی در مراکز تصمیم گیری، غلبه سلیقه های شخصی، ایجاد یک نوع اغتشاشی که هرگونه خلاقیت تولیدکنندگان رسانه ای را به دلیل ابهام و زنجیره ای از سانسورهای نامعلوم و غیر عقلانی از بین می برد و آن ها را به سمت برنامه های سطحی سوق می دهد. به عبارتی کتاب به خوبی سرنوشت دین در اسارت تلویزیون را در فرهنگ رسمی ایران نشان می دهد.

به گزارش شفقنا رسانه، معتمدی هم در ادامه با اشاره به ایرادات مطرح شده بر کتاب در حوزه روش گفت: متاسفانه دانشگاه ها روش تحقیق را به خوبی و تجربی آموزش نمی دهند دانشجویان هم معمولا یک روش را به صورت کامل آن هم به خاطر پیش بردن پایان نامه خود پیگیری می کنند. بنابراین کلیت اشکالی که دکتر گیویان در حوزه روش بر من وارد می کنند را صحیح می دانم.

معتمدی با اشاره به فشارهای مختلفی که در صداوسیما بر روی محتوا اعمال می شود، گفت: باید خدا را شکر کنیم که چنین محتوایی بر روی آنتن وجود دارد. به عبارتی با این فرایندهای طولانی در صداوسیما، فشارهای خارج از سازمان، ضوابط غیرشفاف، کنترل های متعدد و… تولیدکننده مجبور است که یک برنامه عادی و روتین را بدون توجه به خلاقیت در فرم و ایجاد اشکال نوین بر روی آنتن بفرستد.

او تاکید کرد: صداوسیما باید دست از غالب کردن هژمونی اش بر روی برنامه های دینی بردارد. اساساً بخشی از دین را بازنمایی می کنند که بتوانند هژمونی خود را از طریق آن بازتاب دهند. به دلیل اینکه بخش احساسی دین برایشان هژمونی ساز است، آن را پررنگ می کنند و بخش عقلانی دین را به دلیل اینکه موجب آسیب به هژمونی مورد نظر صداوسیما می شود، نادیده می گیرد. در مباحث مناسبتی به دلیل اینکه شکل های غم و اندوه را پررنگ می کنیم و با شکل های شادی آشنا نیستیم، نتیجه این می شود که بخش احساسی دین در صداوسیما به دلیل اینکه به سمت شکل های غم و اندوه رفته قشر جوان را جذب نمی کند و پیام دینی تلویزیون شامل پیرمردها، پیرزن ها، پدربزرگ و مادر بزدگ هایمان می شود. نتیجه آن اعتراضاتی می شود که کشور چند ماه درگیر شد و تلویزیون نتوانست از نظر عقلانی، ماهیت و چرایی دین، نسل جوان را جذب آموزه های خود کند.

معتمدی گفت: من بارها تلاش کردم تا به دوستان در صداوسیما پیشنهادهایی ارائه دهم که تنوعی در برنامه هایشان ایجاد شود ولی حتی اگر خودشان هم علاقه داشته باشند تا وارد این حوزه ها شوند، ساختارهای سازمان اجازه هیچگونه تنوع و خلاقیتی به آن ها نمی دهد و خلاقیت در برنامه های دینی به دلیل فشارهای متعدد می میرد.

او تاکید کرد: اگر بخواهیم یک حرکت روبه جلو ببینیم باید یک آزادی عمل به تهیه کنندگان ما داده شود تا فضای نوینی را در حوزه برنامه های دینی تولید کنند و ارائه دهند. اگر این هژمونی برداشته نشود ما همین مسیر را طی خواهیم کرد چون جهاد تبیین با خلاقیت و نوآوری شکل می گیرد. بنابراین صداوسیما باید تنوع مخاطب، تنوع لایه های دینی جامعه و… را ببیند. این در حالی است که عمده مطالب ارائه شده تنها برای مخاطبان دینی در سطح بالا است و پیامی برای افراد در سطح متوسط ندارد.

به گزارش شفقنا رسانه، گیویان هم در ادامه تاکید کرد: اینکه فرایند ترجمه چگونه باید انجام شود تا معنا و محتوای دینی به درستی منتقل شود از روزهای اول از دغدغه تلویزیون بود. علاوه بر آن اینکه چگونه از یک بافتاری پیامی را بگیریم و با یک بافتار و رسانه دیگر منتقل کنیم، دغدغه خیلی ها در تلویزیون بوده است. فاصله گذاری مردم با صداوسیمای جمهوری اسلامی سابقه خیلی طولانی دارد و صرفا در بحران های سیاسی نیست که خود را نشان می دهد. اگر از تحلیل متن استفاده کنیم و ببینیم نحوه گزینش کردن مخاطب با متن چیست، خیلی از مطالب از آنجا استخراج می شود.

او در ادامه گفت:  به درستی اشاره کردید دسترسی پیدا کردن به ساختمان صداوسیما برای محققان داخل و خارج از سازمان مشکل است. عرض من این نبود که نکات مطرح شده دکتر در صداوسیما وجود ندارد بلکه معتقدم این ها برشهای مختلفی از واقعیت صداوسیما هستند. صحبت بر سر این است که به منزله دیتاوردهای یک تحقیق ما باید به اقتضائات روش شناختی کارمان پایبند باشیم. به همین خاطر اطلاعاتی که ایشان گیر آورده اند و فراهم کرده اند فارغ از ارزشمندی یافته هایشان بحث بر سر این است که ما این یافته ها را در چه قالبی بریزیم. علاوه بر آن باید خاطرمان باشد که فاصله گذاری بین خودی و غیرخودی و عدم وجود تفاوت در کانال های مختلف تلویزیون اتفاق تازه ای نیست.

گیویان با اشاره به رساله دکتری خود گفت: تمام حرفم در این رساله که متاسفانه ذره ذره آن محقق شده این بود که اگر یک خوانش خاص تنها ابزار ارتباط جمعی را در اختیار بگیرد، نتیجه اش اصرار بر هرچه زودتر پیاده کردن افراد از قطار می شود.


نظر شما :