یادادشت دکتر بشیر معتمدی:

جهل سیستماتیک در قضیه گشت ارشاد

نظام فرهنگی دچار جهل سیستماتیک شده و سود و زیان خود را تشخیص نمی دهد
۱۶ مهر ۱۴۰۱ | ۰۹:۱۶ کد : ۲۲۸۷۰ یادداشت تازه ها
تعداد بازدید:۷۴۱
جهل سیستماتیک در قضیه گشت ارشاد

بشیر معتمدی

گاهی اوقات بعضی آیات قرآن را تا انسان  با پوست و گوشت خود لمس نکند، فهم آن سخت خواهد بود. در قضیه فوت خانم مهسا امینی، این آیه قرآن بیش از پیش درک شد که می فرماید: «هر کسی نفسی را بدون حق و یا بی آنکه فساد و فتنه ای در زمین بکند، بکشد، مثل آن باشد که همه مردم را کشته است» (مائده / ۳۲). به واقع در مرگ خانم امینی گویی همه ما مردیم و همه این احساس را دارند که کشته شده اند و لذا این آیه برای همگان قابل فهم تر شده است.

اما سؤال این است که چرا سیستم که چندین بار تجربه گشت ارشاد و تبعات آن را دیده است، باز هم به سراغ این راه حل می­آید و دوباره بحث گشت ارشاد در سطح جامعه مطرح می شود؟ در کنار آن، نتایج و تبعات مقابله با ماهواره، ویدئو و... هم به آن بیفزایید، اما گویی سیستم هیچ درسی از تجارب پیشین خود نمی گیرد و دوباره به سراغ همان راه حلی می رود که سالهای گذشته تبعات آن را به عینه دیده است.

به عنوان مثال در رابطه با همین گشت ارشاد بیش از یک دهه پیش سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی وقت خود به مشکلات گشت ارشاد اشاره کرده است: «اگر پلیس خودش ببیند اقدام زائد دارد و به جای اینکه به مردم خدمت کند، مزاحمت برای آنها تولید می کند، حتما در طرحهای خودش تجدیدنظر کرده و این اقدام خودش را تعطیل می کند» (روزنامه اعتماد/ ۲۵ فروردین ۱۳۸۸). اما در این سالها هیچ تجدیدنظری در این رابطه صورت نگرفت. علاوه بر این در طی این مدت چندین بار درگیری فیزیکی بین مأموران با زنان و دختران پیش آمده که همواره به گونه ای توجیه شده و از کنار آن گذشته اند، مانند برخورد فیزیکی با دختری جوان در تاریخ ۳ تیر ۱۳۹۸ که پلیس در جواب نحوه برخورد با این فرد اطلاعیه ای با این مضمون صادر می کند: «چنانچه مأمور پلیس مرتکب خطایی خارج از چارچوب مقررات شده باشد، با وی برخورد و نتیجه متعاقباً اعلام می شود» (خبرگزاری ایسنا)، اما اتفاقی نمی افتد.

در واقع در این سالها بارها و بارها جامعه از نحوه برخورد خشونت آمیز پلیس در رابطه با زنان و دختران آزرده شده، اما نه تنها هیچگاه جواب منطقی دریافت نکرده، بلکه اصلاحی هم صورت نگرفته است. آخرین مورد آن در همین یکی دو ماه گذشته بوده که ون گشت ارشاد، مادری را که التماس می کرد که دخترش را به علت مریضی نبرند، به کنار زد و مسیر خود را پیمود. خانم خزعلی معاون رئیس جمهور در رابطه با همین قضیه در مصاحبه با روزنامه هم میهن از قول سردار اشتری فرمانده نیروی انتظامی می گوید: «می گفتند من متأثر شدم و دلجویی کردم، ولی وقتی یک حکم قانونی می خواهد اجرا شود، این شیوه قشنگی نیست که آدم جلوی ماشین را بگیرد... بنابراین ما اقتدار نیروی انتظامی را به خاطر خودمان و بچه هایمان و دخترانمان نگه داریم» (روزنامه هم میهن/ ۱۴ شهریور ۱۴۰۱).

در نهایت مرگی در رابطه با گشت ارشاد اتفاق می افتد و ناگهان همه خشمهای گذشته جامعه مانند کوه آتشفشان فوران می کند و حال باید از سردار اشتری پرسید الان وضعیت اقتدار نیرویتان چگونه است، وقتی در خیابان علیه نیروی انتظامی شعار می دهند؟ آیا این نشانه اقتدار شماست یا نشانه فروریختن تمام اقتدار پلیس در یک کشور؟

اما برای پاسخ به سؤال آغازین این یادداشت در مورد علت تکرار این تجربه در سالهای متمادی، باز هم تعابیر قرآنی به مدد می آید و معانی خود را به تمامه برای انسان نشان می دهد. قرآن در مورد کافران در جایی می فرماید: «آیا گمان می کنی بیشتر آنان (سخن حق) را می شنوند یا (در حقایق) می اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه آنان گمراه ترند» (فرقان / ۴۴). گاهی می توان چنین تعبیری را به جای فرد، برای یک سیستم به کار برد. در واقع سیستم تصمیم گیری فرهنگی دچار ناشنوایی خودخواسته شده است که اساساً  نمی اندیشد و در مورد نتایج کار خود فکر نمی کند. چرا قرآن به این تعبیر می کند که حتی از چهارپایان هم گمراه ترند؟ به دلیل اینکه فرد گمراه  نه تنها از عقل و علم بهره نمی برد، بلکه از تجربه خود نیز درس نمی گیرد.

سیستم هم به عنوان مثال در این قضیه حجاب و گشت ارشاد نه تنها از علم روز دنیا مانند جامعه شناسی، روانشناسی، مدیریت، ارتباطات و انواع و اقسام دانشها در رابطه با نحوه مواجهه با یک پدیده فرهنگی بهره نمی برد، بلکه حتی از تجربه خود در طی سالیان مختلف و دیدن تبعات تأسف برانگیز آن درس نمی گیردو لذا گویی هیچ ورودی و هیچ فهم عمیقتر و رو به جلویی (حتی به اندازه یک قدم) در طی سالیان طولانی در نظام و سیستم فرهنگی کشور، نه از طریق علم و نه از طریق تجربه اتفاق نیفتاده است و لذا فهم نظام و سیستم فرهنگی کاهش یافته و به تعبیری دچار نادانی سیستماتیک شده است که حتی سود و زیان خود را تشخیص نمی دهد.

علت این وضع را باید در دو چیز خلاصه کرد که به نوعی مقوم هم هستند: اول ورود نگاه متحجرانه به دین-  که اساساً بنا بر تعریف شهید مطهری فهم جاهلانه و ظاهرگرایانه به دین دارند- به سیستم تصمیم سازی فرهنگی کشور و دوم ورود گفتمانهای نظامی­ گری به عرصه سیاستگذاریهای فرهنگی است که ادبیات نظامی مقابله با دشمن خارجی در عرصه جنگ رو در رو را به عرصه فرهنگ می کشاند و اینگونه تصور می کند که اولاً مردم کشورش همچون یک دشمن هستند و ثانیاً این تصور را دارد که با یک حمله و تهاجم و به اصطلاح بگیر و ببند، مشکل فرهنگی همچون حجاب جامعه حل شده و در نتیجه در جنگ پیروز شده است، اما تجارب تمام این سالیان و واقعیتهای اجتماعی چیز دیگری را نشان می دهد.

بنابراین اگر سیستم فرهنگی میخواهد از این جهل سیستماتیک رهایی یابد، ابتدا باید یک پاکسازی در ورودی های تصمیم سازی فرهنگی خود بنماید و آن رهایی از نگاه متحجرانه به دین و گفتمان نظامی گری در عرصه فرهنگ است. سپس با استفاده دانش و علم روز و تجارب گذشته سیاستگذاری فرهنگی جدیدی بنماید. اگر این مسیر طی نشود، این سیکل معیوب ادامه می یابد و به تعبیر دکتر جوادی یگانه از اساتید دانشگاه تهران، جمهوری اسلامی به یزرگترین اپوزوسیون خود تبدیل شده که با تمام قوا در صدد حذف خود است.

کلیدواژه‌ها: سیستم فرهنگی تصمیم فرهنگی سیستم گشت ارشاد بشیر معتمدی


نظر شما :