به اسم جوانِ مومنِ انقلابی سراغ افراد غیرمتخصص نرویم/ وقتی مدام خودی و ناخودی کنیم، مشکلات قد علم میکنند
به اعتقاد بشیر معتمدی؛ یکی از مشکلات صداوسیما این است که همیشه فشار آنتن دارد به همین دلیل عوامل دست چندم کار را در اختیار میگیرند. وقتی نگاه مشکل داشته باشد روی ساختار هم تاثیر میگذارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مدتهاست که مخاطبان صداوسیما با ریزش جدی مواجه شده و آمارها خبر میدهند که اکنون مخاطبان سریالهای رسانه ملی در ماه مبارک رمضان به زیر ۳۰درصد رسیده است. پیمان جبلی (رئیس صداوسیما) اخیرا در دیدار رمضانی خود با کارگردانان و تهیهکنندگان آثار نمایشی تلویزیون در مورد کاهش نگران کننده مخاطبان صداوسیما، همه دستاندکاران و مدیران را به نوعی مقصر این اتفاق دانست. به بهانه این اظهارات و بررسی علت ریزش مخاطبان صداوسیما در سالهای اخیر با بشیر معتمدی (عضو هیات علمی دانشگاه و کارشناس رسانه(گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
شما به عنوان یک کارشناس رسانه، درمورد اظهارات اخیر رئیس صداوسیما مبنی بر کاهش مخاطبان سریالهای تلویزیونی چه نظری دارید؟
رییس رسانه ملی در این دیدار چند نکته مهم گفتند که در آن هم نکات مثبت و هم منفی وجود داشت. اولا پذیرش اینکه مخاطبان صداوسیما در سالهای اخیر کاهش چشمگیری پیدا کرده، بزرگترین اتفاق است که در تاریخ صداوسیما افتاده. سالهای سال است که دوستان حاضر به پذیرش این واقعیت نبودند و هرچه متخصصین و همینطور مردم عادی جامعه این مطلب را گوشزد میکردند این پذیرش از جانب آنها وجود نداشت پس این اظهارنظر گامی رو به جلو برای صداوسیما محسوب میشود. همین که بپذیرند صداوسیما در جایگاهی که باید باشد، نیست بزرگترین اتفاق ممکن است و زمینه ایجاد تغییر نگرش را به وجود خواهد آورد.
نکته دیگر اینکه آقای جبلی گفتند که صداوسیما مخاطب محور بوده و در سنوات اخیر محتوا در نظر گرفته نشده است و ما در این دوره میخواهیم محتوا را غنا بخشیم؛ به نظر من این صحبت را میتوان نقد کرد که همیشه اینطور نبوده است. چون اگر آنها دنبال جذب مخاطب بودند، وضعیت به اینجا نمیرسید. محتوا هم که با اشاره خودشان برایشان مهم نبوده و اصولا کم به آن پرداخته شده.
به نظر من؛ مشکل اصلی ساختار است که ایشان هم اشاره کردند. نقطه آغاز اشکال صداوسیما در ساختار آن است. در دنیای ارتباطات عملا تلویزیون را از سه منظر نگاه میکنند: مخاطبان، محتوا و ساختار. اندیشمندان در کتابها، تلویزیون را از این سه منظر بررسی میکنند. اما در صداوسیمای ما ساختار مشکل دارد و به همین خاطر طبیعتا محتوا افت پیدا میکند و در نهایت مخاطب جذب نمیشود. حالا ساختار مشکل دارد یعنی چه؟ یعنی این ساختار ناشی از تنها یک تفکر است. به نظر من؛ آن تفکر باید اصلاح شود. چون آن تفکر سعه صدر کاملی نسبت به همه گرایشها و دیدگاهها ندارد تا هرکسی بیاید با صداوسیما همکاری کند. دیدگاه آنها این است که هرکس که یک مقدار محبوبیت پیدا کرد، زمینش بزنند. صداوسیما با عوامل خودش همین کار را میکند. به اسامی مختلف در این سالها نگاه کنید که چطور کنار گذاشته شدند. میخواهم بگویم این نگرش که هرکسی با کوچکترین اشتباهی حذف میشود، درست نیست. تازه فرضا که کسی اشتباه کرده باشد، در دینمان سفارش به بخشش و گذشت و چشمپوشی از خطای مردم شده است. اما نکته اصلی این است که در آن بالا سعه صدر وجود ندارد.
اخیرا درمورد دیدار رهبری با رییس رسانه ملی یک خبر غیرموثق منتشر شده که ایشان نظر مثبتی درمورد عادل فردوسیپور و رامبد جوان دارند.
در این مورد هیچ اطلاعی ندارم اما پروژه حذف عادل فردوسیپور یک پروژه کاملا امنیتی و بیرون از صداوسیما بود و این را تقریبا با اطلاع کافی میدانم. حالا مثلا رامبد جوان به کانادا رفته است، یک دورهای از زندگی شخصیاش بوده. اما کنار گذاشتن و نگاه امنیتی به افراد راهحل ماجرا نیست و همه مدیران باید سعهی صدر نسبت به آدمها داشته باشند و همه افراد را با آغوش باز بپذیرند. آقای جبلی در مصاحبهشان چندین بار گفتهاند که در سازمان به روی اینها باز است ولی این باید در واقعیت اتفاق بیافتد و صرفا حرف که اعتباری ندارد. سروش صحت چرا از برنامه کتاب باز که مخاطب هم دارد، حذف شد؟ چرا فردوسی پور، حیاتی، المیرا شریفی مقدم کنار گذاشته شدند؟
یکی از مشکلات صداوسیما همین است که همیشه فشار آنتن دارد به همین دلیل عوامل دست چندم کار را در اختیار میگیرند. وقتی نگاه مشکل دارد روی ساختار هم تاثیر میگذارد. صداوسیما روزگاری هزاردستان میساخت چون علی حاتمی پشت آن بود. شهریار وقتی ساخته میشود که کمال تبریزی کارگردان آن است. آقای جبلی گفتند در سازمان به روی همه باز است ولی اشاره کردن با کشف استعداد جوان انقلابی. شاید برخی تعبیرشان این باشد که فقط آدمهای خودمان بیایند. درحالیکه اگر شما میخواهید کیفیت سازمان ارتقا پیدا کند باید در عمل در سازمان به روی همه باز باشد. همه افراد تعلق خاطر به کشور و اسلام دارند اما وقتی ما مدام خودی و ناخودی کنیم، مشکلات ایجاد میشوندو قد علم میکنند.
نکته بعدی هم درمورد اینکه گفتند سریالهای در حال ساخت را متوقف نکردیم و موضوع فقط بررسی محتواست، این نگاه خیلی مهم است که اگر قرار است محتوا بررسی شود، نباید به افراد از بالا نگاه کنید و حکم دهیم که محتوایی را اضافه کنند. ضرب المثلی داریم که هرچه از دل برآید بردل نشیند. وقتی فردی که محتوا را تولید میکند اعتقادی به چیزی نداشته باشد، طبیعتا افزودن محتوا او بر دل هم نمیشیند. بنابراین مهم است که تهیهکننده یا سازنده خودش به اثری که ارایه میدهد، اعتقاد داشته باشد و آن را بسازد درحالیکه با این نگاه از بالا به پایین نمیتوان محتوا را ارتقا داد.
نکته بعدی در بحث ساختار اینکه در واقع خلاقیت و نوآوری به دلیل فشار آنتن عملا از بین میرود چون یک فرمول دیکته میشود و بقیه آثار شبیه همان فرمول جلو میروند. مثلا سریال شب دهم برای برخی مدیران یک الگوست و سعی میکنند شبیه آن بسازند. درحالیکه در سریالسازی ما نیاز به خلاقیت و نوآوری داریم. وقتی کارها و افراد تکرار میشوند موفقیت پایین میآید. یک سریالی داشتیم به نام کیف انگلیسی اما وقتی مشابه این سریال ساخته میشود آن جواب و بازخورد را دیگر ندارد. پس باید اجازه بدهند که خلاقیت با استفاده از افراد مختلف ایجاد شود.
بعضا سریالهای قدیمی که در شبکههای مختلف بازپخش میشوند مخاطبان بیشتری از سریالهای جدید دارند، دلیل آن چه چیزی است؟
همان است که میگوییم هرچه از دل برآید بر دل نشیند. آقای عطاران سریالی ساخته که هنوز هم در بازپخشها دارد جواب میدهد. یکی از مشکلات صداوسیما این است که طنز در آن افت پیدا کردهاست. مثلا سریال خوشنام که ماه مبارک امسال به روی آنتن رفت اصلا به نظر من طنز نیست. شاید در ماه رمضان نیاز مخاطب طنز باشد ولی صداوسیما خیلی به سمت کارهای درام و جدی رفته است. آن طنز محبوب و خیابان خلوت کن چند سال است که در صداوسیما گم شده. دلیلش این است که آدمش را سرکار نیاوردند. وقتی کسی که تجربهای ندارد و کار ضعیف میسازد را روی آنتن میگذارید، مخاطب پایین میآید و چون از سریالهای جدید راضی نیست به سریالهای قدیمی رجوع میکند و مخاطب آن سریالها بالاتر میرود. مخاطب محتوای جدید را میپسندد اگر که درست کار شده باشد.
آقای رئیسیان، کارگردان سینما، اخیرا مصاحبهای کرده و گفته بودند از در صداوسیما دیگر هرکسی نمیتواند رد شود، از یک زمانی به بعد فقط یکسری از افراد خاص هستند که میتوانند وارد سازمان شوند. پس اولین اتفاق و تغییر این است که سعه صدر و نگاه باز و دستان باز وجود داشته باشد. اصل اساسی اگر آقای جبلی میخواهد اتفاق بیافتد این است که نگاهش را باز کند و همین حالا جلوی توقفها را بگیرد. ایشان در ابتدا در حوزه خبر تلاش کردند اخبار در مسائل مختلف روز شفاف و درست بیان شود. مثلا در زمینه کرونا افرادی که مخالف واکسن بودند حرفشان در تلویزیون بیان شد. ولی هرچه جلوتر میرویم از این نگاه دورتر میشویم. میخواهم بگویم فرد جدیدی که میآید تلاش میکند برای تغییر، ولی شاید ساختار و نگاههای بیرونی آن فرد را محدود میکند شاید فکر میکنند که جامعه به هم میپذیرد. درصورتی که با وجود صفحات مختلف مجازی دیگر کسی به صداوسیما گوش نمیدهد. اگر اجازه دهید که صداوسیما واقعبینانه و صادقانه مطالب را بیان کند کم کم مخاطب جذب میشود. به نظر من آقای جبلی بعد از شش ماه که یک روند مثبتی در صداوسیما رقم میزد، دوباره به همان نگاه قبلی بازگشته البته بعد از یکسال مشخص میشود که هیچ اتفاقی برای صداوسیما نخواهد افتاد.
انتصابهایی که آقای جبلی در این مدت انجام دادند مثل آقای وحید جلیلی به نظرتان کمکی به صداوسیما میکند؟
من تاحالا با آقای وحید جلیلی صحبتی نداشتم که بدانم دیدگاهش چگونه است. عمدهی مشکل برخی دوستان این است که با افراد غیرمتخصص یا بیتجربه سرکار میآیند. اولین مشکل حضور برخی دوستان این است که تجربه و نگاه علمی نسبت به قضیه ندارند. مثل حضور مدیری در شبکه سه سیما که نه تحصیلات و نه تجربهاش مرتبط با این فضا نیست. اگر اول انقلاب بود میگفتیم افراد میآیند برای کسب تجربه اما حالا بعد از چهل سال که نباید همان مسیر را برویم. بالاخره هستند افرادی که علمش را دارند و همسو با تفکر صداوسیما نیز هستند اما از آنها استفاده نمیشود.
اصولا انتصابات در حوزه تلویزیون انتصابات خوبی نبوده. ما باید نگاه انقلابی و غیر انقلابی را کنار بگذاریم و به متخصص مراجعه کنیم. شهید چمران درمورد دعوای متعهد یا متخصص گفتند که نمیدانم کدام حق است اما این را میدانم کسی که متعهد باشد در زمینهای که متخصص نباشد، ورود نمیکند و اگر ورود کرد حتما تقوا و ایمان ندارد. لذا این آقایان اگر واقعا متعهدند در کاری که تخصص ندارند نباید وارد نشوند.
به عنوان یک کارشناس رسانه وقتی درمورد تلویزیون که در گوگل جستجو میکنم کلی تحقیق و پژوهش از افراد مختلف وجود دارد. کاش آقایان یکبار بروند آنها را بخوانند. ببینند که در زمینه مخاطب و ارتقای محتوا چه چیزی گفته شده است. محققان بسیاری در زمینه تلویزیون کار کردند که با یک جستجوی ساده میتوان راحت پیدا کرد اما کمتر دیدم مدیری را که بگوید بروید تحقیقها را بررسی کنید. البته یک خوبی آقای جبلی این است که گفتهاند در زمینه پژوهش سریالها باید کار شود. این نکته خیلی خوبی است. چراکه بیشتر کارها بدون پژوهش و سطحی انجام میشود. اینکه گفتند امید بدهیم به مردم خوب است البته به شرطی که امید در جامعه وجود داشته باشد. اینکه گفتند ما پشتوانههای فرهنگی غنی داریم هم از دیگر نکات مثبت صحبت ایشان بود. ما فرهنگ و ادبیات بسیار غنی داریم به شرط اینکه فرد کار بلد را دعوت کنیم و صرفا با اسم یک جوان مومن انقلابی هر شخصی را نیاوریم که محتوای غنی را به شکل ضعیف ارائه دهد و مخاطب هم فرار کند.
و نکته آخر...
وقتی آقای جبلی انتخاب شد من از چند جهت خوشحال شدم. یک مورد اینکه ایشان ارتباطات خوانده و متخصص این حوزه است و تفاوت بسیاری مهمی نسبت به آقای علی عسگری دارند. چون آقای علی عسگری در حوزه فنی بودند و نگاه تحولی نداشت و به همین خاطر بعد پنج سال اول مدیریت تغییر کردند. اما نکته اساسی این است که آقای جبلی در دام نگاههای بسته نیفتد. اگر در دام آنها بیفتد همین فرد متخصص کارکردش به زیر صفر میرسد و عملا تحولی اتفاق نمیافتد. با سوابقی از آقای جبلی وجود دارد و ما میدانیم ایشان از صفر و از خبرنگاری شروع کردند، علم و تجربه را در کنار هم دارند، اما پاشنه آشیل ایشان میتواند نگاه از بالا به پایین باشد که ممکن است به سازمان تحمیل شود. شواهد نشان میدهد که اخیرا متاسفانه در این دام افتادند.
شاید لازم باشد اتفاقاتی در این رسانه رقم زد مثلا در آستانه جام جهانی میتوان عادل فردوسیپور را برگرداند. بزرگان فوتبال جهان را شاید ایشان توانست به تلویزیون ما بیاورد. همین خانم شریفی مقدم که توییت سادهای زده است را با نگاه رافت و بخشش برگردانند. درغیر اینصورت آقای جبلی خود به نکات مثبتی برای ادامه کار خود و تغییرات در سازمان اشاره کرده است.
نظر شما :