فلسفه ارتباطات: نقد مفهوم «شی» در هستیشناسی شیمحور
فلسفه ارتباطات:
نقد مفهوم «شی» در هستیشناسی شیمحور
دومین جلسه ژورنال خوانی با حضور اعضاء هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی روز سه شنبه 3 اسفند 1400 برگزار شد. در این جلسه دکتر معصومه تقی زادگان به توضیح مقاله « ارتباط با اشیا: هستیشناسی، شیمحوری و سیاست ارتباطات » پرداخت.
پرسش اصلی مقاله این است که «منظور از شی در تحقیق ارتباطی چیست؟» آنچه این پرسش را مهم ساخته است سوالاتی است که در مطالعات اخیر درباره موقعیت شی (ابژه) در رویکردهایی چون رئالیسم نظری، پدیدارشناسی بیگانه و هستیشناسی شیمحور مطرح شدهاند، این رویکردها به دنبال به چالش کشیدن تعاریف پیشین از «شی» در فلسفه و علوم اجتماعی هستند.
«هستیشناسی شیمحور» یکی از مکاتب فکری قرن 21 است که تحت تاثیر هایدگر شکل گرفته و امتیاز وجود انسان بر وجود اشیا غیرانسانی را رد میکند و برخلاف «انسان مرکزی» انقلاب کپرنیکی کانت است. اصطلاح «فلسفه شیمحور» اولین بار توسط گراهام هارمن در پایاننامه دکتری خود در سال 1999 با عنوان «ابزار وجود: عناصر در نظریه اشیا» ابداع شد و لوی برایانت در سال 2009 نام جنبش را به «هستیشناسی شیمحور» تغییر داد. این رویکردها یک «هستیشناسی مسطح» را میان اشیا مختلف و همچنین میان اشیا و انسانها ایجاد میکنند و مدعی هستند که کاستیهایی را که در تفکر اجتماعی و فلسفی معاصر وجود دارد را برطرف میسازند. نظریههای شیمحور از طریق نظریه کنشگر شبکه برونو لاتور به این حوزه ارتباطات راه یافتهاند.
مقاله «ارتباط با اشیا: هستیشناسی، شیمحوری و سیاست ارتباطات» نوشته برتون جی.ملین (2016) مجادلهای میان او و الکساندر گالووی - دو متفکر ماتریالیستی – درباره زاویه نقد رویکرد «هستیشناسی شیمحور» است.
الکساندر گالووی مهمترین نقد به هستیشناسی شیمحور را این میداند که علیرغم آنچه ارائه میکند گرایشهای سیاسی دارد و میگوید: تفکر شیمحور موقعیت تاریخی خود را منعکس نمیکند و متفکرانی نظیر لاتور فرضیاتی با زبانهای کامپیوتری شیمحور مانند جاوا یا سی پلاس پلاس را به اشتراک میگذارند، در حالی که به نظر او ارتباط نزدیکی میان این برنامههای کامپیوتری و انواع روشهای تولید سرمایهداری قرن 21 وجود دارد.
گالووی معتقد است که تمرکز شدید هستیشناسی شیمحور بر حذف سوژه انسانی، سبب شده است متفکران شیمحور ادعا کند که گمانهزنیهای هستیشناختی باید از گمانهزنی سیاسی جدا شود. به نظر او هرچند متفکران شیمحور ممکن است این رویکرد را خنثی بدانند اما این رویکرد پیامدهای مختلفی دارد و آنچه نهایتا رخ میدهند پشتیبانی این متفکران از طیفی از ایدئولوژیهای سرمایهداری معاصر است. او با اشاره به یکی از مصاحبههای هارمن و بیتفاوتی خاصی که او نسبت به سیاست نشان میدهد، میگوید که موضع هارمن یک موضع استاندارد لیبرال بورژوازی است.
جی.ملین نقد گالووی را میپذیرد اما مهمترین نقد یا کاستی درباره تفکر شیمحور را بیش از آنکه مرتبط به حوزه سیاست بداند به دریافت این رویکرد از «شی» و نادیده گرفتن جنبههای مهم واقعیت مادی اشیا مرتبط میداند. به نظر او متفکران شیگرا با پرهیز شدید از «امر اجتماعی»[1] ویژگیهای مهم شی به طور کلی و سوژههای رسانهای به طور خاص را نادیده میگیرند. لذا او ادعای ارائه راه سومی برای تفکر درباره سیاست و هستیشناسی تحلیل اشیا ارتباطی دارد و رویکرد خود را «آنتوماتریالیسم»[2] مینامد، رویکردی که به دنبال درکی از اشیا ارتباطی است که نسبت به ابعاد ماتریالیستی چندگانه آن اشیا و همچنین موقعیت آنها در یک محیط سیاسی و فرهنگی خاص حساس است.
جی.ملین به نقل از بنت میگوید: این مهم است که نیروی انسانی را برای افشای هژمونی اجتماعی دنبال کنیم، همانطور که ماتریالیستهای تاریخی انجام میدهند. اما بایستی رایحه حضور و وجود نیروهای مادی غیرانسانی، عاملیت مادی بدنها و وجودهای طبیعی و مصنوعات تکنولوژیکی نیز ارزش عمومی داشته باشند و میافزاید: از نظر مارکس آنچه در یک فناوری فانکشنینگ کنار گذاشته میشود، «خود چیز/شی» نیست، بلکه ردپای کار مولد است که در وهله اول آن چیز را ممکن میسازد. هستیشناسی ماتریالیستی اشیا در مورد درک و چگونگی تجلی این ردپاها در درون و در سراسر اشیا جهان است.
او با ذکر مثالی در مورد تاریخچه نورپردازی در فیلم و سایر رسانهها از دایر (1997) تلاش میکند رویکرد خود را واضحتر سازد و میافزاید: طراحی ویژگیهای فنی تجهیزات نورپردازی بر این فرض استوار است که پوست سفید را تا حد امکان روشن کند، لذا اگر فیلم عملا از منظر هستیشناختی سفید است، پس منتقدان و نظریهپردازان فیلم باید راهی برای مقابله با این نژادپرستی ماتریالیستی در هسته تکنولوژی و اقتصادی سینما بیابند.
جی.ملین رویکرد هستیشناسی ماتریالیستی خود را به دنبال توجه بیشتر به نقشهای اساسی استراتژیهای اقتصادی، فناوریهای ضبط و سایر ویژگیهای «غیرگفتمانی» اشیا رسانهای دانسته و تاکید میکند که ما بایستی علاوه بر نقد شیوههای بازنمایی، نیروهای زیرساختی که به شکلدهی آن بازنماییها کمک میکنند را نیز درک کنیم؛ لذا رویکرد هستیشناسی ماتریالیستی به دنبال کشف مادی موجودیتهای گفتمانی مختلف در زمینه طیف وسیعی از روابط انسانی و غیرانسانی است.
نظر شما :