دکتر معتمدی: تلویزیون بازوی رسانه ای الیگارشی سرمایه داری است
دکتر معتمدی: تلویزیون بازوی رسانه ای الیگارشی سرمایه داری است
نشست «حضور و غیاب فرودستان: فقر و فقرا در رسانه های ایرانی» با حضور دکتر سیده زهرا اجاق، دکتر حسین حمدیه و دکتر بشیر معتمدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست، دکتر بشیر معتمدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به ارائه سخنرانی خود با عنوان «تلویزیون و بازنمایی محرومان» پرداخت و در ابتدا به چرایی استفاده از واژه محرومان اشاره کرد و گفت: «واژه محروم بهتر میتواند این گروه از جامعه را نشان دهد، چراکه حقی داشته اند که از آن محروم شده اند و این میتواند شامل محروم سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی باشد. البته اینجا به صورت خاص محروم اقتصادی مدنظر است و بیشتر تحقیقاتی که در حوزه تلویزیون و محرومان صورت گرفته، مرور می شود».
وی افزود: «سه حوزه تحقیقاتی در مورد موضوع محرومان و تلویزیون انجام شده است. حوزه اول تحقیقات در مورد «تبلیغات بازرگانی» است که حجم این تحقیقات از همه بیشتر است. البته شاید این سؤال پیش بیاید که تحقیقات در مورد تبلیغات بازرگانی چه نسبتی با محرومان دارد؟ اما نکته آنجاست که وقتی سرمایه داری حاکم شود، خود را در انواع و اقسام شکل ها نشان می دهد».
وی در ادامه به تعدادی از این تحقیقات اشاره کرد و اظهار داشت: «مثلاً تحقیقی در مورد برساخت بدن زنان در تبلیغات بازرگانی شبکه ۱ انجام شده و ضمن آنکه نشان داده که اکثراً از زنانی که پوشش آنها دلالت بر طبقات رو به بالا داشته، استفاده شده است، در عین حال بیشتر جنبه فریبندگی و دلربایی زنان به نمایش درآمده است، با اینکه سیاست تلویزیون بر این قرار دارد که جنسیت زنان از بُعد شهوانی مطرح نشود. در واقع وقتی سرمایه داری حاکم میشود، عملاً زن به سوژه تبلیغات تبدیل میشود تا از طریق پر رنگ کردن جنبه های جنسی، کالاهای خود را تبلیغ نمایند و تلویزیون ایران هم متأسفانه در همین مسیر حرکت کرده است».
وی به تحقیق دیگری که در مورد بازنمایی خانواده در تبلیغات تلویزیون ایران انجام شده، اشاره کرد و افزود: «این تحقیق نشان میدهد که کالا در جایگاهی قرار میگیرد که تغییرات جدی در روابط درون خانوادگی ایجاد میکند، بطوریکه کالا در روابط داخل خانواده به عنوان منجی وارد شده و اعضای خانواده را کنار هم قرار میدهد. در نهایت کالا به عنوان متن و خانواده به عنوان حاشیه مطرح میشود و سبب کالایی شدن روابط بین افراد خانواده می شود».
وی تحقیقات دیگر در این حوزه را نیز در همین راستا دانست و خاطر نشان کرد: «در تحقیق دیگر هم همین مطلب مورد تأکید قرار میگیرد و نشان میدهد که کالا شأنیتی بالاتر از انسان پیدا میکند. تلقی کالا به مثابه آرزو، مصرف کالا به عنوان معجزه، منزلت بخشی به کالا و اثربخشی بیش از اندازه کالا و در نهایت تبدیل ثروت به عنوان ارزش و در نتیجه ایجاد محرومیت نسبی در جامعه در رابطه با اشخاصی که کالاها را در اختیار ندارند، از جمله نتایج این تحقیق است. تحقیق دیگر نیز نشان داده که تبلیغات عمدتاً طبقه بالا و مرفه را نشان میدهد و سبک زندگی مصرف گرا و مرتبط با طبقات اجتماعی بالا را ترویج میکند».
این پژوهشگر ارتباطات تصریح نمود: «مجموعه تحقیقات در مورد تبلیغات بازرگانی نشان میدهد که تملک اشیاء و کالاها به عنوان نشانه تفاوت اجتماعی مطرح میشود و لذا آرمان زندگی، انسان کالا زده است که خوشی و آرامش او در گرو استفاده از کالاها است. نتیجه این روند آن است که محرومان و فقرا که این کالاها را ندارند، اعتبار و شخصیتی هم در جامعه ندارند».
وی به بخش دیگری از تحقیقات که مربوط به اخبار و گزارشهای خبری تلویزیون است، اشاره کرد و اظهار داشت: «در این حوزه تحقیقات کمی انجام شده و نیازمند این هست که پژوهشگران در این حوزه تحقیقات بیشتری انجام دهند. اما یکی از تحقیقات که در مورد اخبار تلویزیون انجام شده است، نشان میدهد که دو دنیای متفاوت در اخبار به تصویر کشیده میشود. داخل کشور حاکی از نظم و ثبات است و جهان خارج حاکی از نابسامانی و بینظمی است. اخباری که واقعیت اوضاع جاری را نشان دهد یا انتقاد از حکومت و دولت باشد، بسیار ناچیز است. تحقیق دیگری هم نشان میدهد که طبقات پایین با تلویزیونی مواجه هستند که با زبان آنها سخن نمیگوید و اطلاعات و کامل و دقیقی به آنها منتقل نمیکند. در واقع حاشیه نشینی جغرافیایی منجر به حاشیه نشینی سیاسی شده است».
وی در ادامه به نتایج تحقیق دیگری که در مورد اخبار هدفمندی یارانه ها در سال ۸۹ انجام شده پرداخت و گفت: «این تحقیق نشان میدهد که هیچ نوع نگاه انتقادی به این موضوع در اخبار و گزارش های خبری همان سال منتشر نشده است. محققان این تحقیق در توجیه علت این اتفاق تصریح نموده اند که دلیل این امر آن بوده که بخشهای مختلف حاکمیت نسبت به اصل آن موافق بودهاند و لذا رسانه ملی تصمیمی بر خلل وارد کردن بر این قانون نداشته و دروازه بانان خبر در سیما راه را بر هرگونه انتقاد بسته اند. همین رویکرد اکنون نیز در مورد حذف ارز ترجیحی که در لایحه ۱۴۰۱ آمده وجود دارد و با اینکه میدانند بر طبقات ضعیف فشار مضاعفی وارد میشود، عمده گزارشها و اخبار در تأیید این اقدام بوده است و اساساً اجازه طرح دیدگاه هایی که مخالفند و معتقدند که این کار منجر به فشار بر طبقات ضعیف می شود، داده نمی شود».
وی در ادامه به حوزه دیگر تحقیقات که در مورد سریالها و برنامه های ترکیبی بوده است، اشاره کرد و اظهار داشت: « یک تحقیقی مهمی که خود مرکز تحقیقات صدا و سیما انجام داده، نشان میدهد که در سریال های پر بیننده تلویزیون، خانه ها، وسایل، تجهیزاتی که نمایاننده طبقات بالا و مرفه است بیش از طبقات متوسط و پایین به نمایش درآمده و بیش از پرداختن به مسائل طبقات متوسط و پایین، به مسائل و فضاهای طبقات مرفه پرداخته شده است که خود این تحقیق تبعات آن را مصرفگرایی و افزایش توقع از زندگی دانسته است. دو تحقیق دیگر هم در این حوزه مؤید همین امر است که بیشتر دغدغه های طبقه متوسط و بالا نشان داده میشود و اساساً در مناسبات داخل سریال ها سلطنت پول و مصرف حاکم است».
وی مهمترین تحقیق در مورد برنامه های ترکیبی تلویزیون را تحقیقی در مورد برنامه «ماه عسل» دانست و افزود: «این تحقیق نشان میدهد که در این برنامه، مجری هیچ ارجاعی به مشکلات ساختارهای اجتماعی نمی دهد و هیچگونه انتقادی از آن صورت نمیگیرد و به نوعی بر مشکلات ساختاری سرپوش گذاشته میشود، گویی تنها راه حل خروج از مشکلات طبقات پایین، ورود افراد و خیریه ها است. یا مورد دیگری که در این برنامه دنبال میشد، ترویج سازش و تمکین در برابر شرایط و رمانتیزه کردن و یا تقدیس فقر بود. مثلاً از کودکان کار تجلیل کرده بود، بدون آنکه به مشکلات ساختاری که منجر به این شرایط شده است، صحبتی بشود. بنابراین در این برنامه، هیچ کدام از فقرایی که نمایش داده شده اند، به عنوان وضعیت بحرانی که باید تغییر کند، مطرح نشده و در نتیجه فقر را به عنوان وضعیت نهایی پذیرفته است».
وی با طرح این سؤال که آیا تلویزیون اساساً میتواند به بحث محرومان و فقرا بپردازد و بازنمایی درستی از آنها داشته باشد یا خیر، خاطر نشان کرد: «به نظر من جوابش خیر است. چون هر رسانه ای از جمله تلویزیون در یک بستر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حرکت میکند و در تعامل با دیگر ساختارهای اجتماعی است و لذا تلویزیون از قواعد ساختارهای اقتصادی به عنوان یکی از این ساختارهای حاکم بر آن تبعیت میکند. مالکیت سازمان الان در دست حاکمیت است و حاکمیت در طی این سالیان و به ویژه سالیان اخیر به دست یک الیگارشی سرمایهداری افتاده و عملاً تلویزیون به بازوی رسانهای این الیگارشی سیاسی و اقتصادی تبدیل شده است».
وی افزود: «لذا سرمایه داری حاکم بر رسانه اساساً اجازه شنیدن صدای محرومان و بازنمایی درست از آنها را نمیدهد و لذا در اخبار خواسته های آنها کمتر منعکس میشود و در سریال ها و تبلیغات دغدغه و یا نوع زندگی سرمایه داران تبلیغ می شود».
وی در انتها به راه حل های این وضعیت اشاره کرد و اظهار داشت: «اگر میخواهد تغییری در رسانه ملی اتفاق بیفتد، باید ساختارهای اقتصادی حاکمیت کشور تغییر کند و به سمت عدالت حرکت کند و از این سیستم سرمایه داری دولتی که خصولتی ها در مرکز آن قرار دارند، فاصله بگیرد. هر میزان ساختار اقتصادی عدالت محور شود، رسانه ملی بهتر میتواند بازنمایی درستی از محرومان داشته باشد. علاوه بر این به موازات این میتوان به تغییر مالکیت در صدا و سیما اندیشید. عموماً مالکیت رسانه را در دو قالب دولتی یا خصوصی تعریف میکنند، اما شیوه جدیدی از مالکیت، مالکیت عمومی است که میتوان صدا و سیما را به سمتی برد که کل جامعه ایران در آن سهم داشته باشند و در نتیجه به معنای واقعی رسانه ملی گردد. اگر این دو کار به صورت همزمان انجام شود، امکان اینکه تلویزیون بتواند بازنمایی درستی از محرومان داشته باشد، وجود دارد و امیدواریم به این سمت حرکت کنیم».
نظر شما :