دکتر حمدیه: رسانه ها فرودستان را حقیر و ناتوان نمایش می دهند
دکتر حمدیه: رسانه ها فرودستان را حقیر و ناتوان نمایش می دهند
نشست «حضور و غیاب فرودستان: فقر و فقرا در رسانه های ایرانی» با حضور دکتر سیده زهرا اجاق، دکتر حسین حمدیه و دکتر بشیر معتمدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست دکتر حسین حمدیه دانشجوی دکترای جامعه شناسی شهری در دانشگاه برلین آلمان، به تشریح یافته های رساله دکتری خویش پرداخت و گفت: «پژوهشی که من انجام دادم، نوعی پژوهش مردم نگاری است که به صورت مشاهده میدانی در ۴ محله جنوب شهر تهران یعنی خزانه، دروازه غار، شوش و باغ آذری انجام شده است».
وی افزود: «این محلات، محلات پساصنعتی هستند که حول یک کارخانه شکل گرفته اند که به دلایل مختلف این کارخانه ها تعطیل شده اند. اما اکنون این محلات به تبعیدگاه افرادی تبدیل شده است که کمترین سرمایه اجتماعی را دارند و به نوعی راندهشدگان اجتماعی هستند. فرودستان شهری در این مناطق آنچنان در شهر بیگانه شدهاند که توان مدیریت کردن انگ های اجتماعی مبتنی بر فرودستی که به آنها چسبیده شده را ندارند و مجبور هستند به نحوی با این انگها زندگی کنند. لذا فرودستان در جنوب شهر تهران عملاً این استیگما یا انگ را پذیرفته اند و تلاش می نمایند خود را از بافت شهری جدا کنند تا بتوانند ادامه حیات بدهند».
وی در تشریح چرایی این وضعیت خاطر نشان کرد: «از یک طرف محدودیت مضاعف برای مشارکت اجتماعی فرودستان وجود دارد، از طرف دیگر احزاب و گروه های سیاسی به طبقه فرودست اهمیت نمیدهند که نشانه آن هم عدم وجود دفتری از احزاب و گروه های سیاسی در این مناطق است. لذا عملاً این مناطق رها شده هستند. از سوی دیگر ادبیات علمی به خصوص جامعه شناسی انواع و اقسام انگ ها را از قبیل تنبل، تن پرور، آدم های بحران زا و عصیانگر که هر لحظه ممکن است نظم شهری را بهم بزنند، به اینها می چسبانند. لذا هیچ راهی برای پذیرفته شدن این آدم ها در جامعه وجود ندارد. در نتیجه به این منجر می شود که این آدم ها خودشان را حقیر و ناتوان ببینند، به ویژه وقتی رسانه ها آنها را اینطور نمایش میدهند».
وی با اشاره به درگیری بحث هویت با فردوستی اظهار داشت: «هویتی که در نزد اینها شکل میگیرد، همراه با برچسب فرودستی و دیگریِ حقیرتر است. یعنی آنها به عنوان افراد خارج از افراد عادی تعریف میشوند. به عنوان مثال در یکی از خیریه های جنوب شهر دندانهای این افراد که در اثر مصرف مواد از بین رفته بود، درست می کردند تا به عنوان افراد عادی پذیرفته شوند».
وی افزود: «ادبیاتی هم که در دهه هفتاد در میان مسؤولین رواج یافت به این غیر عادی بودن عمق و گسترش بیشتری داد، یعنی از واژه مستضعفین که قرار بود انقلاب برای آنها و در خدمت آنها باشد، عقب نشینی شد و واژه هایی همچون آسیب پذیر، ناتوان و... مطرح شد و به گونهای ترسیم شد که اگر اینها فرودست هستند به دلیل اشتباهات فردی خودشان بوده است و نه مشکلات ساختارهای اقتصادی که چنین فقری را تولید کرده است. لذا حاکمیت هم این ادبیات را تقویت میکند».
این پژوهشگر حوزه شهری تصریح نمود: «در حالیکه این اتفاق دارد میافتد، زیست اخلاقی، قانونمند و درست در نظر فرودستان شهری اصلاً آن چیزی نیست که ما میفهمیم. زیست اخلاقی آنها مطابق با اصل بقا برای اینها است و لذا تن فروشی، فروش مواد، الکل و.... میتواند در این چارچوب تعریف شود و در بین این افراد از همین اصل تبعیت میکند. حتی مسلمان بودن و مناسک در این طبقه معنایی متفاوت دارد».
وی به نتایج این فرآیند اشاره و خاطر نشان کرد: «در نتیجه دو اتفاق همزمان میافتد. یکی ساختار هنجاری جامعه یِ بیرون از آن محله به چالش کشیده میشود. علاوه بر این، قیادت، قدرت و آتوریته بیرونیها به عنوان کسانی که میتوانند زندگی فرودستان را نظم بخشی کنند و به آنها بگویند چگونه زندگی کنند، از بین میرود. در واقع یک نگاه آنارشیستی در این طبقه به وجود میآید که نظام ارزشی خودش را دارد و آن قدر این نظام ارزشی هاضمه قوی دارد که انواع رفتارهای غیرعادی را درون آن میپذیرد».
وی افزود: «لذا اگر از لنز آنارشیستی به رفتار این طبقه نگاه کنیم، میتوانیم خیلی از اتفاقات شهر را بهتر بفهمیم. برای مثال ما تن فروشی را به عنوان رفتار مجرمانه و هنجارشکنانه میفهمیم، اما در نگاه آنارشیستی این محلات، دیگر اهمیت ندارد که دیگران راجع به ما چی فکر میکنند و لذا این نوع مسائل، معنیِ دیگری پیدا میکند و یک نوع نگاه خودبسندی مییابد. از نگاه این افراد، ما باید یک بازار اقتصادی در این محلات به وجود آوریم که بتواند نان را سر سفره ما بیاورد. لذا آنها معانی نامگذاری ها را میشکنند و معانی غیرمجرمانه برای آن تعریف میکنند».
وی به نحوه بازنمایی این افراد در رسانه ها اشاره کرد و اظهار داشت: «مسأله بعدی نحوه بازنمایی این افراد است که در رسانه ها به صورت بدشکل و یا حداقل غیردقیق است. فقیر را ناتوان و یا غیرشاد نشان میدهند که نمیتواند بندهای زندگیش را پاره کند و از این چرخه خارج شود. اما سؤال این است که این طبقه عملاً چه کاراکتری را میپسندد؟ مثلاً فیلم «قیصر» همچنان در میان این طبقه محبوبیت دارد که در بسیاری از قهوه خانه های آنها پوسترهای آن همچنان وجود دارد. چون قیصر شخصیتی است که عاملیت دارد و روند قصه ها و زندگی را خودش میسازد و در عین حال ارزشهای اخلاقی خودش را دارد. در نتیجه این شخصیتی است که فرودستان می پسندند».
وی افزود: «دولت ها مسؤولیت زدودن فقر را از دوش خود برداشته اند و به خیریه ها سپردهاند و خیریه ها هم برای اینکه بتوانند منابع مالی جمعآوری کنند، چهرهای از این افراد نشان میدهند که بتوانند ترحم افراد را برای آنها برانگیزند. کلیپ ها و فیلم هایی که بدین منظور تهیه می شد و همین امر نگاه دیگران را در مورد آنها میساخت، به گونه ای بود که گویی شهروندان این شهر نیستند و حالا از روی ترحم باید به اینها کمک کرد و لذا زیست این شهروندان را خیریهای می کنند».
وی به ارتباطات بین فردی این طبقه اشاره کرد و تصریح نمود: «چیزی که اتفاق میافتد این است که آنها با همان نگاه آنارشیستی، دیگر برایشان مهم نیست که چه تصویری از آنها ساخته میشود، مهم این است که در میان همان طبقه خودشان پذیرفته شوند. به عنوان مثال آدم هایی را از میان طبقه خود در ارتباطات بین فردی مطرح میکردند که به نوعی قهرمان است که یا توانسته مثلاً پلیس را دست به سر کند و یا به افراد دیگر مانند خود کمک مالی نماید. این داستانها سینه به سبنه نقل میشود و چهرهای از آن تیپ آدم ها میسازد و در نتیجه به رسانه فرودستان تبدیل میشود. علاوه بر آن، زخم ها، نشانه ها، تتوها، خالکوبی ها به عنوان بازنمایی این تیپ آدم ها است که به نوعی رسانه آنها به حساب میآید. مثلاً هر زخم نشانه این است که از چند دعوا توانسته زنده بیرون بیاید. لذا زخم ها پیام دارند که شاید حتی خودشان برای خودشان ایجاد کرده باشند تا از این طریق پیام خود را در جمع فرودستان منتشر نمایند».
وی در ادامه به حضور اجتماعی این آدم ها پرداخت و گفت: «فرودستان به عنوان سوژه نظم بخشی، ایجاد قانون، مواظبت و... به حساب می آیند و لذا معمولاً حضور اجتماعی این افراد را در شهر محدود میکنند. اما در مقابل اینها تلاش دارند که این شیوههای نظام بخشی را دور بزنند. اولین راهکار این است که آنها به جمع های خصوصی خودشان میروند. علاوه بر این تلاش دارند که محل های را که زندگی میکنند، مال خود کنند و نظمی که دوست دارند در آن بسازند. مثلاً در متروی تهران، آنچنان از دستفروشان انباشته می شود که عملاً دولت توان مقابله با آنها را ندارد. لذا متروی تهران را از منطق شهری که دستفروشی را غیرقانونی میداند، خارج کردهاند و منطق جدیدی برای آن تعریف کرده اند که خود فرودستان آن را ساخته اند. همین شیوه را در مورد شهروندانی که در این محلات جمع میشوند و مواد مصرف میکنند، میتوان دید و لذا به نوعی مناطق بومی بوجود می آورد».
وی افزود: «ممکن است این افراد از محله خودشان هم بیرون بروند. در آنجا هم به دنبال استخدام سیاست هایی هستند که بتوانند در محله های دیگر هم عمل کنند. در واقع شهر را به نوعی به استخدام خودشان در میآورند. به عنوان نمونه از شلوغی شهر استفاده میکنند و خود را در میان این شلوغی ها پنهان میکنند یا از نقاطی از شهر که کمتر کسی به آنجا میرود را به عنوان پاتوق خود انتخاب میکنند تا آن بیرونیِ نگران که مدام در پی کنترل آنهاست، نتواند به آنجا راه یابد و در همانجا معاملات و داد و ستدهای خود را سامان می دهند. سومین راهکار این افراد، استفاده از شب به عنوان پوشش است که زیست شبانه را از زیست روزانه جدا می کند تا آن دیگریِ نگران کمتر توجه کند و این افراد بتوانند در این پوشش، کارهای غیرقانونی خود را انجام دهند. چهارمین راهکار آنها استفاده از حرکت شهری است که امکان بازرسی و نظارت را کمتر میکند. مثلاً تعدادی از تنفروشان فرودست از جاهای مختلف شهر برای دادن سرویس خود استفاده می کنند».
وی در انتها خاطرنشان کرد: «آنارشی شهری به عنوان مقول های که میتواند در این حوزه تولید معنا کند، بسیار مهم است که متأسفانه در ادبیات جامعه شناسی ایران به آن توجه نمی شود. ولی از این لنز میتوان به فهم زندگی فرودستان دست یافت. این آنارشی یکجور نظم بدون سلسله مراتب و تنظیم روابط بین فردی بدون قیادت کسی بر کسی است و به دنبال آن یک سیستم ارزشی و هنجاری با هاضمه بالاتر ایجاد میکند که آنقدر دموکراتیک است که انواع زیست را در درون خودش میپذیرد. این فهم از آنارشی چیزی است که در مناطق تهران دارد اتفاق میافتد».
نظر شما :