مصاحبه با دکتر نعمتالله فاضلی
امکان کاربردی سازی ؛ کارکردهای علوم انسانی در ایران - بخش اول
ع. آقایی
پرسش: به نظرتان علوم انسانی و اجتماعی در ایران تا چه حد مؤثر یا کاربردی بوده است؟ اگر به نظرتان کاربردی یا مؤثر بوده، این تأثیر یا کاربرد در چه حیطههای بیشتر و در چه حیطههایی کمتر بوده است؟
این علوم تلاشی برای گسترش گفتوگو در جامعه و زبان حوزهٔ عمومی هستند. مفاهیم کلیدیای که ما در حوزهٔ علمی برای بحث دربارهٔ اقتصاد، جامعه، سیاست و فرهنگ بهکار میگیریم در گفتمانهای علوم انسانی و اجتماعی در دنیای مدرن شکلگرفتهاند. در نظر بگیرید مفاهیمی مانند تفکیک قوا، انتخابات، مجلس یا حتی مفاهیمی مثل عرضه و تقاضا و در حوزهٔ زندگی اجتماعی مفاهیم طبقه، ارزشهای اجتماعی، فرهنگ، جامعه، جامعهٔ مدنی در علوم انسانی و اجتماعی شکل گرفتهاند. هم در ایران و هم در سایر کشورهای جهان اولین کارکردهای علوم انسانی-اجتماعی شکل دادن و گسترش دادن زبان حوزهٔ عمومی است. این زبان را هم دانشگاهها و هم رسانهها به کار میگیرند. اگر ما بخواهیم اهمیت و جایگاه این زبان را ببینیم کافی است روزنامه، تلویزیون و یا برنامهٔ رادیویی را تحلیل کنیم و ببینیم که ما امروز داریم به چه زبانی صحبت میکنیم. اگر این زبان را با زبان پیشینیان مقایسه کنیم متوجه میشویم مفاهیمی که امروز به کار برده میشود چقدر مفاهیم متفاوتی هستند؛ گاهی اشتراک لفظ دارند، گاهی حتی اشتراک لفظ هم وجود ندارد.
دومین کارکرد علوم انسانی-اجتماعی معاصر عبارت از شناسایی مسئلههای جامعه است. در دنیای پیچیدهٔ امروزی تشخیص مسئله یا مسئله شناسی نیازمند دانشها، مهارتها و تواناییهای پیچیدهای است. علوم انسانی-اجتماعی در شاخههای متفاوت آن یعنی فلسفه، جامعهشناسی، مردمشناسی، انسانشناسی، مطالعات فرهنگی، اقتصاد، حقوق و شاخههای دیگر، هر کدام این وظیفه را بر عهده دارند که تشخیص مسئله بدهند. گروهها و حوزههای اقتصاد، اجتماع، فرهنگ و جامعه دائماً زیر لابراتوارهای علوم انسانی-اجتماعی به کمک آزمایشگاههای فلسفی، جامعهشناختی و فنّاوریهای مفهومی و روششناختی دانشهای مختلف علوم انسانی-اجتماعی معاینه میشوند و از طریق دیدگاهها، نظریهها و تحقیقات تجربی و بحثهای دقیق مفهومی و نظری مسئله شناسی میشوند. به همین دلیل دومین کارکرد مهم علوم انسانی-اجتماعی را رویکردهای مسئله شناسانه آن میدانیم.
سومین کارکرد مهم علوم انسانی-اجتماعی در جوامع امروز عبارت از نوعی تلاش برای ایجاد شکلی از نظم یا انضباط است؛ تعبیری که میشل فوکو به کار میگیرد. علوم جدید، فنّاوریهای انضباطی جمعیتشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی درست مانند علوم پزشکی و مهندسی همه تلاشی هستند که کمک میکنند تا انسان، سوژه و شهروند جدید شکل بگیرد که دولتهای مدرن بتوانند در جامعهٔ معاصر با استفاده از دانش به نوع فنّاوریهای انضباطبخش یک نوع انسجام و نظم مدرن را استقرار ببخشد. نظمی که البته هدفش این است که از خشونت فیزیکی پرهیز میکند، از اعمال بنیان قدرت پرهیز میکند و تلاش میکند به تعبیر فوکو به صورت یک گاورمنتالیتی (حکومتمندی) برسد. یعنی سوژههایی که خودشان توانستهاند با درونی کردن دانشها و پذیرش ارزشهای جدید، جهان جدیدی را تشکیل بدهند. کاری که علوم انسانی-اجتماعی انجام میدهد کمک به پرورش این سوژهٔ مدرن هست و از این طریق ایجاد نظم و انضباطبخشی به جامعه که ما دیگر مجبور نباشیم از طریق زور نظم ایجاد کنیم. به همین دلیل واقعیت این است دنیای جدید بدون علوم انسانی-اجتماعی نمیتوانست دولت ملی به وجود آورد و نه تنها استقرار پیدا کند بلکه استمرار پیدا کند. بخش مهمی از مفاهیمی مثل هویت، هویت ملی، فرهنگ و فرهنگ ملی به عملکرد علوم انسانی-اجتماعی در جامعه برمیگردد.
و آخرین نکته یا صورت کلی چهارمین کارکرد علوم انسانی-اجتماعی در دنیای جدید مجموعهٔ کاربردها و کارکردهای ابزاری این علوم است. یعنی از رشتههای مختلف علوم انسانی- اجتماعی برای اجرای پروژهها، طرحها یا برنامهریزیهای توسعهٔ اقتصادی–اجتماعی، مدیریت و سیاستگذاری کمک میگیریم؛ آن جایی که ما از جامعهشناسی، جمعیتشناسی، حسابداری یا رشتههای مختلف کمک میگیریم تا بتوانیم فعالیت خودمان را برای سازماندهی جامعه انجام بدهیم. مثلاً اگر علم حسابداری یا مدیریت نبود، امکان داشت ما بوروکراسی جدید داشته باشیم؟ در نظر بگیرید که اگر شاخههای متعدد علوم انسانی-اجتماعی نبود چگونه ما میتوانستیم دربارهٔ بودجهنویسی، تخصیص بودجه و مفاهیمی از این نوع فعالیت کنیم؟
من فکر میکنم اگر از این زاویه نگاه کنیم، اگر اهمیت علوم انسانی-اجتماعی برای جامعهٔ جدید از جمله ایران بیشتر از رشتههای مهندسی و پزشکی نباشد، کمتر نیست. چون بدون وجود این علوم اساساً همانطور که اشاره شد (۱) امکان گفتوگو نبود. (۲) ما نمیتوانستیم هیچ شکلی از انسجام و انضباط اجتماعی را ایجاد کنیم. (۳) نمیتوانستیم مسئلههایمان را تشخیص دهیم. (۴) سازماندهی غیرممکن میشد. به همین دلیل اگر واقعبینانه بحث کنیم، علوم انسانی-اجتماعی کارکردهای وسیعی دارند. اما یک نکته وجود دارد و آن هم این که کارکردهای علوم انسانی-اجتماعی چون کارکردهای حیاتی، عمومی و مربوط به کلیت جامعه است، معمولاً کارکردهای پنهان یا کارکردهای خاموش هستند. برای همین بعضی از محققان علوم انسانی-اجتماعی میگویند سایلنت ساینس (علوم ساکت) یا همان علوم انسانی-اجتماعی حکم اکسیژن مدرن را دارند. اگر یک روز به معنای واقعی امکان قطع این علوم وجود داشته باشد، آن موقع متوجه میشویم که این علوم چقدر مهم و حیاتی بودهاند.
منبع: بردار
امکان کاربردی سازی ؛ کارکردهای علوم انسانی در ایران - بخش دوم
نظر شما :