آقای دکتر یحیی فوزی جانشین رئیس پژوهشگاه در طرح جامع اعتلای علوم انسانی معطوف به پیشرفت کشور در جلسه هجدهم کمیته علمی طرح جامع اعتلاء به تشریح پیشرفت کمی و نتایج و یافته های کیفی طرح اعتلا علوم انسانی معطوف به پیشرفت کشور پرداخت. وی در این باره در خصوص دستاوردهای کمی طرح گفت: طرح اعتلاء جامع علوم انسانی به عنوان یک طرح موفق و گروهی در علوم انسانی کشور، به اکثر اهداف خود در فاز یک رسیده و تا پایان سال انشاالله فاز یک آن به پایان خواهد رسید. وی در این رابطه افزود: از لحاظ کمی حدود ۳۷ طرح یا به اتمام رسیده و یا در مرحله انتشار است. حدود ۲۸ طرح نیز در حال اتمام و یا انجام در مراحل نهایی است. با این اوصاف تا پایان سال حدود ۶۰ پروژه پژوهشی فاخر را انشاالله خواهیم داشت که می توانند تبدیل به کتاب شوند و در کنار این طرح ها خروجی های متنوع دیگری مستخرج از طرح های مذکور همچون حدود یکصد مقاله و گزارش های راهبردی و توصیه های سیاستگذارانه و نشست های تخصصی را خواهیم داشت. که یک مجموعه وزین را تشکیل می دهد که می تواند یک تغییر فضایی را در گفتمان علوم انسانی کشور شکل دهد و زمینه را برای اثر بخشی علوم انسانی در توسعه کشور و همچنین زمینه ساز پژوهشهای عمیق تر بعدی باشد.
دکتر فوزی استاد پژوهشگاه علوم انسانی در ادامه در خصوص نتایج و دستاوردهای کیفی و یافته های پژوهشهای مذکور افزود: اما این بحث مهم است که این طرح اعتلاء جامع علوم انسانی چه دستاورد کیفی داشته است و این طرح ها چه می خواهند بگویند؟ و بلاخره چه تاثیری بر ارتقاء اثربخشی علوم انسانی در پیشرفت کشور داشته اند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که مسئله طرح اعتلاء جامع علوم انسانی این بود که ما چگونه اثر بخشی علوم انسانی را برای حل مشکلاتی کشور و برای توسعه و پیشرفت کشور ارتقا ببخشیم ؟
برای پاسخ به این سوال ها نیازمند بررسی آسیب ها و علل ضعف تاثیر گذاری علوم انسانی در ایران بودیم که به این منظور یک کار اولیه انجام شد و تمام کسانی که در این مورد اندیشه ورزی کرده بودند نظراتشان استخراج شد، از دل این نظرات سه نظریه استخراج شد. یک عده معتقد بودند ریشه ضعف اثر بخشی اجتماعی علوم انسانی را باید در مبانی و بنیان های آن جستجو کرد. آنها اعتقاد داشتند بدلیل تفاوت در نگرش به علوم انسانی و مبانی آن هنوز علوم انسانی از بنیانی اجتماعی و قوی در ایران برخوردار نیست. و لذا این امر اثر بخشی آن را کاهش داده است. عده ای دیگر اعتقاد داشتند علوم انسانی در روندی تاریخی که طی کرده در ایران و شکل گرفته است ؛ دچار مشکل شده است و از رسالت خود که همان اثر بخشی است دور شده است. گروه سوم اعتقاد داشتند علوم انسانی در کاربست دچار مشکل است یعنی در عرصه عملی ارتباط تنگاتنگی با میدان نداشته و شکل عملیاتی بخود نگرفته است.
بر این اساس سه کار گروه شکل گرفت که سعی کردند این سه فرضیه و سه بحث را باز کنند. یک گروه به مبانی و بنیان های علوم انسانی و تاثیر آن بر اثربخشی اش پرداختند . یک گروه به بحث چالشها در روند تاریخی، و یک گروه به موانع فراروی کاربست علوم انسانی پرداختند و پروژه های متعددی در این راستا تعریف و اجرا شد که نتیجه
آن این کتاب ها و پروژه ها می باشد. لذا برای تحلیل کیفی دستاوردهای طرح باید یافته های این پروژه ها و این محصولی که به دست آمده است را توضیح دهیم باید ببینیم در هر یک از این حوزه ها چه نتایجی در برداشته اند .
دستاوردهای مطالعه حوزه مبانی علوم انسانی را می توان در سه محور خلاصه کرد : اولین دستاورد توصیف و تحلیل دقیق تر از نگاه های مختلف و رویکردهای مختلف به علوم انسانی بود تا بر اساس این پژوهشها بتوان یک تصور درستی از علوم انسانی شکل بگیرد. بر این اساس یک سری پروژه تعریف شد مثلا پروژه " تحول پژوهش های علمی از علوم طبیعی تا علوم انسانی " تفاوت های علوم انسانی و علوم طبیعی و نحوه تفاوت های پژوهشی آنها با هم در این پژوهش مورد بحث قرار گرفت. یا یکی از پژوهشگران بحث رویکردهای میان فرهنگی به علوم انسانی را مطرح کردند یکی دیگر از محققین بحث علوم انسانی به مثابه تکنولوژی را بحث کرده است و تلاش کرده تفاوت علم و تکنولوژی را باز کند و معتقد است بخشی از علوم انسانی علم و بخش دیگر آن تکنولوژی است و هر کدام از اینها الزامات خاص خود را دارد. یا انسان به مثابه ابژه دانش و رویکرد بین رشته ای از بحث هاست، هر کدام از این محققین محترم تلاش کردند این مباحث را باز کنند و در نهایت تصور درستی از علوم انسانی را در این پروژه ها مطرح کنند.
یکی دیگه از مباحث این کار گروه رابطه بحث نظر و عمل در علوم انسانی است. بعضی ها ممکن است یک نگاه فانتزی به علوم انسانی داشته باشند و یا نگاه صرف کاربردی؛ کدوم یک از این نکاه ها درسته؟ برای فهم درستی از رابطه نظر و عمل در علوم انسانی چند پروژه تعریف شده است و یک سری از محققین سعی کردند بحث نظر و عمل را باز کنند و به بحث نظر و عمل در غرب پرداختند نظرات فارابی، ارسطو و دیگر متفکران باستان را مورد تحلیل قرار دادند متفکران جدید مثل فوکو و گادامر و هابرماس و ... و بعد اندیشه های اسلامی مثلا اندیشه فارابی، ملاصدرا تا اندیشه های جدید همچون علامه طباطبایی و محمد تقی جعفری و ... اینها را مورد بحث قرار دادند تا ببینند بالاخره رابطه نظر و عمل چگونه مطرح شده است و در نهایت تلاش گردیده تا تصوری مناسب از این مسئله شکل بگیرد و هدف این بود که بتوانیم بنیادها و پیوند بین عمل و نظر را شکل دهیم تا بتواند مبنای سیاستگذاری قرار گیرد.
سومین محور رابطه علوم انسانی و حکمت اسلامی و رابطه علوم انسانی و اخلاق هست که تلاش گردیده تبیین شود که بنیادهای علوم انسانی چگونه با این مباحث در ایران پیوند خورده است و چگونه باید باشد اینها نتایج یافته های پژوهشی در حوزه مبانی درطرح اعتلاء علوم انسانی بوده است و هدفش این بود که بالاخره ببیند چگونه می تواند با شناسایی دقیق و درست و واقع بینانه از مبانی و بنیاد های علوم انسانی، بنیاد یک علوم انسانی معطوف به حل مسئله را در کشور شکل دهد؟ چگونه این بنیادها را می توان تقویت کرد تا علوم انسانی به عنوان یک علم با هدف بهبود زندگی بشر و پیشرفت ایران اسلامی کمک کننده و تاثیر گذار باشد.
بحث دوم مطالعه تاریخی روند ها وشناخت چالش ها در این روند بود؛ اینکه اصولا در نحوه انتقال علوم انسانی به ایران چه اتفاقی افتاد؟ آیا واقعا علوم انسانی در ایران دچار چه مسائلی شد که آن اثرگذاری اش را کاهش داده است؟ این هم یکی از بحث هایی است که سعی شده است به آن پرداخته شود بنابراین یک سری پروژه ها مثل پرداختن به بحث نحوه تاثیر گفتمان های قدرت درنظام بین الملل بر علوم انسانی ایران مطرح شد و در این راستا در پروژه ای به تاثیر مارکسیسم در علوم انسانی ایران پرداخته شد، یعنی علوم انسانی وقتی وارد ایران شد تحت تاثیر مارکسیسم قرار گرفت و خود این مارکسیسم زدگی تبعات خاصی روی علوم انسانی داشته است که قابل بررسی است. یک عده به بررسی تاثیر لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم در علوم انسانی بحث کردند و بحثشان این است که این اندیشه در علوم انسانی اثر خود را به جای گذاشته است یعنی بهرحال آن نظام حاکم بر قدرت در عرصه بین المللی بر علوم انسانی در ایران اثرگذار بوده است یا رابطه حوزه ها و علوم انسانی در یکی از پروژه ها در علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته است. اندیشه بومی گرایی در ایران و تاثیر آن بر علوم انسانی و مطالعه تحول گرایی در علوم انسانی و چالش های مربوط به اصحاب علوم انسانی مورد بحث قرار گرفت تا مشخص شود چه اتفاقی افتاد که این روند شکل گیری علوم انسانی در ایران انجام شد و آیا می توان ضعف علوم انسانی و راه های ارتقاءعلوم انسانی را از دل این مسائل ها استخراج کرد.
بحث سوم بحث کاربست های علوم انسانی است یعنی این بحث مطرح است که علاوه بر مبانی و علاوه بر روند در عرصه کاربست، علوم انسانی دچار یک سری مشکلات است که یک سری پروژه ها درچند محور برای فهم این مسئله تعریف شدند. یکی از محورهای مهم تحلیل برنامه های درسی و اشتغال و مهارت دانش آموختگان علوم انسانی بود حدود ۱۳ یا ۱۴ پروژه تعریف شدند که به مطالعه در تک تک رشته ها پرداختند و تلاش کردند که علل ضعف مهارتی دانش آموختگان درآن رشته ها را بررسی و آسیب شناسی شود.
همچنین یک سری پروژه تعریف شده با عنوان مطالعه رساله ها و پژوهش هایی که در علوم انسانی انجام شده است و نسبت این ها را با حل مسئله در ایران مطالعه شده است یعنی واقعا رساله و پژوهش های علوم انسانی چقدر توانسته اند تا اکنون به حل مسئله در کشور کمک کنند؟ این همه دانشجوی دکتری و ارشد داشته ایم، چقدر نتایج پژوهشی آنها موثر بوده است. در این راستا دو پروژه وجود دارد که این کار ارزشمند را انجام می دهند.
محور بعدی در این بحث، رابطه علوم انسانی و برنامه های توسعه، است که یکی از بحث های مهم می باشد. برنامه های توسعه کشور چه اندازه تحت تاثیر علوم انسانی است؟ به توسعه و پیشرفت در ایران چه نگاه هایی وجود دارد؟ الگوی مطلوب توسعه در ایران چگونه باید باشد؟ در این ارتباط ۵ پروژه تعریف شده است که در یکی از پروژه ها اولا سعی کرده اند برنامه های توسعه در ایران را آسیب شناسی کنند؛ و ضعف ها و چالشهای برنامه های توسعه قبلی را مطالعه کنند و در پروژه دیگر محقق به بحث ضرورت فراستمندی الگوی توسعه در ایران پرداخته است و معتقد است این عدم فراستمندی توسعه منجر به ضعف الگوهای توسعه در ایران شده است. در نهایت تاکید بر الگوی ایرانی اسلامی توسعه و پیشرفت و رابطه آن با علوم انسانی است .
نتیجه ای که از مجموعه پروژه های توسعه میشود استخراج کرد این است که اصولا الگوهای پیشرفت و توسعه در ایران اولا همسازی با نظریات جدید توسعه ندارند، نظریات جدید توسعه از یکسان انگاری عبور کرده است و حتی اکنون بحث الگوهای پساتوسعه مطرح است و یک سری تأکید بر زمینه محوری وجود دارد تأکید بر برنامه های توسعه با بوم زیست کشورها هست، تأکید بر ارتباط پیشرفت و فرهنگ هست. یعنی الگوهای جدید تأکید دارد بر اینکه ارتباط باید این ارتباط برقرار شود. دیگر از آن یکسان انگاری که تمام راه ها به رم ختم میشود و مکتب مدرنیزاسیون در فضای جنگ جهانی دوم مطرح می کرد که همه کشورها باید شبیه هم یک راه را طی کنند همان راهی که غرب رفته، از این عبور شده است بنابراین ارتباط علوم انسانی با این نظریات جدید می تواند کمک کند .یا یکی دیگر از بحث ها بحث این هست که تأکید بر اینکه الگوهای توسعه باید با بوم زیست ایران و مؤلفه های اسلامی ایران ارتباط داشته باشد این وجه غالب نظریه پردازی در ایران است . یعنی اکثر نظریه پردازان در ایران که رصد شوند همه تأکید دارند که الگوهای توسعه و پیشرفت در ایران باید با مؤلفه های ایرانی و اسلامی کشور. مرتبط باشد یعنی از زمان قبل از مشروط وقتی اندیشه ها بررسی کردیم به این جمع بندی رسیدیم که عباس میرزا، امیر کبیر، طالبوف و ملکم خان و یوسف مستشارالدوله و... هرچند که تأکید داشتند بر اخذ تمدن غربی اما می گفتند این اخذ باید ارتباط داشته باشد و فرهنگ ایران و دین می تواند کمک کنده باشد. یا در مشروطه، مرحوم نائینی، مشروطه خواهان عمدتا سعی کردند با اخذ تمدن غربی یک نوع تصرف را براساس مولفه های دینی ملی ایجاد کنند و توسعه سیاسی معطوف به مولفه های ایرانی اسلامی را شکل دهند. حتی اندیشه های مثل ایرانشهر، کسروی، فروغی سعی می کردند نوعی تمدن ایرانی معطوف به شرائط فرهنگی ایران را مطرح کنند و ارتباط برقرار کنند بین دین و بوم زیست ایران و بعد در نهایت آل احمد، شریعتی، شایگان اینها همه کسانی هستند که روی این ارتباط با رویکردهای مختلف تأکید دارند. و در نهایت نو گرایان دینی مثل مرحوم علامه مطهری، امام خمینی (ره) و حضرت ایه الله خامنه ای نیز این بحث ها را مطرح کردند و تلاش شان این هست که این ارتباط بین مولفه های دینی و ملی در بحث پیشرفت و توسعه در ایران برقرار شود. جمع بندی این هست که ارتباط بین دین و ملیت و توسعه یک بحثی نیست که طی این ده سال یا بیست سال اخیر ایجاد شده باشد این بحث ریشه تاریخی دارد عقبه فکری حدود دویست ساله در فضای علوم انسانی ایران دارد که این قابل بحث است و هر چه به این عقبه پرداخته شود می تواند این الگو را تقویت کند و یک الگوی قدرتمندی از الگوی ایرانی اسلامی را شکل دهد. و لذا شناخت این عقبه می تواند به فهم مناسبتری از توسعه در ایران منجر شود که علوم انسانی متکفل آن می باشد.
بحث بعدی در حوزه کاربست ها، بحث توجه به ظرفیت های ارتقاء علوم انسانی است. یعنی ما یکسری پروژه داریم که توجه کردند به اینکه چه ظرفیت هایی برای ارتقاء علوم انسانی. وجود دارد مثلا در یکی از پروژه ها به بحث فناوری اطلاعات و تاثیرش در کاربردی سازی علوم انسانی پرداخته است. یکی از پروژه ها فضای مجازی و تاثیرش بر علوم انسانی را مورد بحث قرار داده است. آموزش تفکر محور و نقش دیپلماسی علمی در سطح بین المللی بر ارتقاء علوم انسانی در ایران یکی دیگر از پروژه ها است که به صورت موردی بر ظرفیت دیپلماسی علمی کار کرده است که چگونه می تواند علوم انسانی را در ایران تقویت کند. نقش انجمن های علمی یکی دیگر از پروژه های مهمی است که سعی کرده است به این بحث بپردازد انجمن های علمی چه نقشی تا کنون در ارتقاء علوم انسانی داشتند و چه نقشی می توانند داشته باشند که یک کار میدانی خیلی خوبی است که در این پروژه ها انجام شده است بعضی از پروژه ها به صورت خاص به موضوعات خاص پرداخته اند مثل علوم انسانی و توسعه شهری که کمتر به آن پرداخته شده است، فضای شهری و معماری، بحث شهرسازی چگونه ارتباط برقرار می کند با علوم انسانی؟ موضوعی که مغفول هست و کم بهش توجه شده است و به همین علت آسیب های بسیار جدی به خاطر این مسئله خوردیم. بحث سینمای اجتماعی و علوم انسانی؛ علوم انسانی چگونه می تواند بر سینمای اجتماعی اثرگذار باشد؟ بحث علوم انسانی و مشکلات اقتصادی، ما شش یا ۷ پروژه در مورد اقتصاد، مسائل اقتصادی داریم که اینها مسئله شان این است که ریشه مشکلات اقتصادی کشور کجاست؟ چرا هر دولتی می آید نمی تواند این مشکلات را حل کند؟ چه عواملی وجود دارد؟ ریشه ارادی است؟ ریشه ساختاری است؟ گفتمانی است؟ اینها بحث هایی است که در پروژه ها مورد بحث قرار گرفته است و اگر این مجموعه منتشر شود می تواند برای حل مشکلات کشور بسیار کمک کننده باشد . حتی بحث کرونا و نحوه مدیریت کرونا یکی از پروژه هایی است که مطرح شد و گزارش راهبردی آن هم منتشر شده است و در آن راهبردهایی برای دولت سیزدهم ارائه شده است. بحث سبک زندگی و الگوی مصرف و رابطه علوم انسانی با این مسئله، که بسیار با اهمیت است و توصیه به اینکه چگونه علوم انسانی می تواند در این امر اثر گذار باشد از جمله دیگر پروژه هاست. بهرحال مجموعه این پروژه ها سعی کردند در سطوح مختلف چگونگی ارتقا علوم انسانی در حل مشکلات و پیشبرد توسعه و پیشرفت کشور را دنبال کنند و به صورت دغدغه مند مسائل را حل کنند .
در مجموع این طرح در فاز یک در قالب ۶۰ کتاب و پروژه و دهها مقاله و گزارش راهبردی و توصیه های سیاستی مستخرج از پژوهشهای که انشالله تا پایان امسال انجام شود موفق گردیده مجموعه ای فاخر با یافته های ارزشمند و بسیار کاربردی را در راستای مسئله چگونگی ارتقاء اثربخشی علوم انسانی را آماده سازد که از یکسو برای سیاستگذاران و کارگزاران اجرائی و از سوی دیگر برای محققان و دانش پژوهان و تقویت فضای گفتمانی علوم انسانی کشور بسیار مفید خواهد بود علاوه براینکه در سطح ملی موفق شد جمع کثیری از محققان را حول این مسئله گرد آورد و پایه انسانی قوی از اندیشمندان دغدغه مند را شکل دهد که می تواند زمینه کارهای تحقیقاتی قوی تر بعدی در مسیر پیشبرد ایرانی اسلامی و قدرتمند و توسعه یافته با تاثیر گذاری حداکثری علوم انسانی باشد.