گزارشی از کارگاه تاریخ انگاره تفسیر به رای
کارگاه آموزشی تاریخ انگاره تفسیر به رای:
رویکرد تاریخی, تطبیقی و تحلیلی
دکتر سیدمحمدهادی گرامی
به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی و با همکاری انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، کارگاه «تاریخ انگاره تفسیر به رأی» بعد از ظهر ۴ بهمن ۹۶ با ارائه دکتر سیدمحمد هادی گرامی، پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و جمعی از علاقهمندان واقع در این پژوهشگاه برگزار شد.
دکترگرامی در آغاز بحث بیان کرد: برای مفهوم انگاره در فضای دانشگاهی علوم انسانی ایران سه خوانش اصلی وجود دارد که یکی از آنها تعریف برای آقای دکتر پاکتچی است که به صورت تفصیلی به این بحث پرداخته اما محورهایی که در تعریف ایشان آمده عبارت از این است که این انگاره غیر فردی است، هر انگاره در یک فرایندی تولید میشود و از جایی عرضه میشود، اکتشافی است و نه تعریفی و اینگونه نیست که اگر اصطلاحی را وضع کردیم بخواهیم آن را به عوان انگاره در نظر بگیریم، و این که ایشان میگویند تاریخ انگاره یک رویکرد است و نه روش، که البته این نظر درست است.
وی در ادامه با اشاره به گزارشی از اصطلاح تاریخ انگاره و کاربردهای آن در فضای آکادمیک ایران افزود: آقایان قراملکی و ناسخیان هم کتابی دارند به نام «قدرت انگاره» که کتاب آنها مشتمل بر تعمقات فلسفی و زیبایی شناختی است و در آثار فیلسوفانی مانند فارابی جست و جو کردندکه در تصورات آنها ایمجینشهایی وجود دارد که اسم آن را انگاره گذاشتند؛ ولی کاری که آنها انجام دادند با کار ما فاصله دارد و اثر آنها فلسفی و زیبایی شناختی است و آنها هیچ مراجعهای به کارهای تاریخ انگارهای غرب و یا زبان فارسی مثل اثر دکتر پاکتچی نداشتهاند و بهتر بود که بپردازند. لذا این توصیف با آنچه که نظر ما است فاصله دارد. همچنین دکتر محمدعلی طباطبایی نیز معتقد است که انگاره به معنای اندیشه است.
ایشان در ادامه گفت: اگر بخواهیم این اصطلاح را تبار شناسی کنیم، در غرب این اصطلاح میتواند معادل اصطلاحهایی مانند idea و thought و concept و begriff باشد.
پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه به تعریف برگزیده انگاه اشاره و گفت: انگاره دریافتی اندیشهای است که فرد یا افرادی از یک چیز خاص دارند، به شکلی که این دریافت با لفظی مشخص نام بردار شده است، به عنوان نمونه میتوان به انگاره باطن یا انگاره تفسیر اشاره کرد، استفاده از انگاره باطن به جای اصطلاح باطن بر این دلالت میکند که باید باطن را به مثابه ارجاعی به نوع دریافت و درکی که فرد یا گروهی در زمان و مکان خاصی از باطن دارند مد نظر قرار گیرد.
وی با طرح این پرسش که تاریخ نگاری انگارهای و اندیشهای چیست؟ بیان کرد: تاریخ انگاره یکی از محوری ترین مولفههای تاریخ اندیشه است، تاریخ دانان تاریخ را به دستههای مختلفی تقسیم بندی میکنند که تاریخ به دو دسته طبیعی و انسانی تقسیم میشوند، تاریخ طبیعی عبارت از هر آن چیزی است که مربوط به سرگذشت طبیعی است و تاریخ انسانی نیز مربوط به وجهی از وجوه زندگی انسان است که تاریخ اندیشه و علم و ... را نیز میتواند شامل شود، البته تاریخ انسانی میتواند به دو بخش تاریخ رویدادی و غیر رویدادی تقسیم شود. در تاریخ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی با رویدادها سر و کار داریم و در ایران هم تاریخ رویدادی را داریم، بخشی از تاریخ هم غیر رویدادی است که تاریخ اندیشه و علم را شامل میشود و در مورد چیزی صحبت میکنیم که رویدادی نیست و از درون ذهن انسانها صحبت میکنیم. لذا در تاریخ اندیشه با پیچیده ترین بخش تاریخ نگاری سر و کار داریم.
گرامی در ادامه به مبحث «تطور انگاره تفسیر به رای در سدههای متقدم» پرداخت و گفت: سؤال ما در اینجا این است که ببینیم این انگاره تفسیر به رای چه تطوری در جامعه اسلامی داشته و در این جا سؤال ما این نیست که دیدگاه پیامبر(ص) و یا امام صادق(ع) چیست بلکه سؤال این است که آن جامعه در آن زمان چگونه فکر میکردند و امام(ع) هم بخشی از این جامعه هستند. بحث دیگر نیز این است که از نگاه تجویزی دوری میکنیم، نگاه نرماتیو با بایدها کار دارد و ما در تاریخ انگاره با هستها مواجه هستیم.
ایشان ادامه داد: مسألهای که میتواند ارتباط مستقیمی با تفسیر به رای داشته باشد این است که بدانیم بعد از پیامبر(ص) دو رویداد داشتهایم، یکی این که عدهای رویگردان از نقل احادیث بودند که مشابه آن را برای تفسیر هم داشتهایم . صحابیان و تابعانی مانند مجاهد و قتاده موافق و گروهی مانند سالم بن عبدالله نیز مخالف تفسیر بودهاند.
گرامی با اشاره به دلیل این مخالفت گفت: دلیل مخالفت این بوده که طبری میگوید یک سری از صحابه احتیاط زیادی میکردند و نظر دیگر آن است که آقای دکتر معارف دارند و معتقدند که دستگاه خلافت همانگونه که در مورد احادیث سیاست مبارزه و عدم اجازه مبنی بر نقل و نگارش را داشت در مورد تفسیر هم اینگونه بود و شواهدی هم میآورند که قابل پذیرش است و دلیلی که این اتفاق میفتد این است که در آن زمان تفسیر از نوع اثری بوده و گسترش تفسیر عملا به معنای گسترش نقل حدیث بوده است.
وی در ادامه افزود: بحث توجه به رای نیز از مباحث قدیمی است و از قرن اول وجود داشته است لذا گفتمان رای قدیمی بوده است و در طول تاریخ هم مفسران و متکلمان به ویژه اصولیون آن پرداختهاند، چنان که شیخ انصاری در فرائد الاصول این بحث رای را آورده است و این گفتمان فعال بوده و میتوان گفت تاریخ گذاری آن از زمان بعد از رسول خدا(ص) بوده و تا الان هم ادامه داشته است. همچنین نکته دیگر این است که در گزارههای سده اول این بحث مطرح نبوده که یک نفر پرسیده باشد، رای به چه معنا است، این سؤالات وجود ندارد و این نشان میدهد که درگیری فعلی آن زمان نبوده و این بحث و معنای رای برای آنها روشن بوده است.
دکتر گرامی با طرح این پرسش که رای چیست؟ گفت: در طول ۱۴ قرن دو درک از تفسیر به رای وجود داشته است، یک معنای اعم و دو معنای اخص، معنای اعم این است که رای به معنای هر نوع ابراز نظر شخصی که صحیح باشد یا نباشد و یا مبتنی به هوی و هوس باشد یا نباشد و معنای اخص یعنی رای به معنای نظرات شخصی که بدون اتکا به مستندات باشد که معنای منفی دارد.
وی در ادامه افزود: این سنجه را درست میکنیم که با توجه به این سنجه مطالعه دقیق تاریخی داشته باشیم، ادعای ما این است که در دوره اولیه اسلام تا قرن سوم معنای اعم از رأی رایج بوده و رأی به معنای نظر شخصی و آنچه در برابر کتاب و سنت بوده است و گزارشاتی نیز بر این ادعا در روایات وجود دارد.
گرامی گفت: مسأله دیگر در قرن نخست که در قرن دوم وجود ندارد این است که تلقی و درکی که از منفی بودن تفسیر به رای وجود دارد عام است و همه آن را نفی میکنند و اختلاف نظر تا اواخر قرن یک وجود ندارد، برخی روایات نیز وجود دارد مبنی بر این اگر کسی تفسیر به رای کند باید وضوی خودش را اعاده کند، بر فرض که روایت نیز موضوعه باشد این روایت نشان میدهد که این دیدگاه منفی در آن زمان نسبت به معنای رأی وجود داشته که بر این اساس این روایت جعل شده است.
وی با طرح این سؤال که چرا صحابه به صورت گسترده تفسیر به رای کردهاند؟ بیان کرد: در آن دوره با چیزی به نام اثر سلف صالح مواجه بودیم که چیزی اعم از روایات نبوی بوده، در واقع گفتار و کردار صحابه و تابعان بوده که حجیت داشته و به یک معنا میتوان مشابهت برقرار کرد از این جهت که همانطور که ما قول و فعل و تقریر معصوم(ع) را حجت میدانیم، اهل سنت در مورد صحابه و تابعان این دیدگاه را داشتهاند و قتاده و ... نیز ادعا میکردند که مطالبی که میگویند، از رسول خدا(ص) شنیدهایم و مخاطبان هم این تلقی را داشتند.
گرامی در ادامه با اشاره به اواخر سده اول و سده دوم هجری افزود: مساله اصلی در اینجا این است که فراگیر بودن تلقی منفی در این دوران شکسته میشود و افرادی پیدا میشوند و میگویند ما اهل رای هستیم و با افتخار جریان رای گرایی را ایجاد میکنند و این اتفاقی است که از اواخر سده نخست هجری شاهد آن هستیم و از امام صادق(ع) نقل شده که نامهای به اهل بصره نوشتند و از رای گرایی آنها را نهی کردند، یا مشابه آن در مورد امام باقر(ع) است که این نامه به این معنا است که جریانی در بصره اهل رای بودهاند، اما قبل از این، چنین چیزی نبوده و ابوحنیفه که راس جریان رای گرایی بوده و شخصی بود که این تئوری رای گرایی در او به اوج خود رسید.
وی بیان کرد: به بیان دیگر هنجار منفی در قرن یک وجود دارد و این هنجار در جریانهایی حلول پیدا میکند و اتهامات دو جانبه ایجاد میشود که مجاهد و عکرمه متهم به تفسیر به رای میشوند و برخی هم نسبت به این که اهل رای هستند به خود میبالند و در واقع با یک جریان اجتماعی جدید مواجه هستیم. همچنین جریان در تاریخ اندیشه هر گروه اجتماعی تعریف میشوند که هویتی داشته باشند و دیگران او را به رسمیت بشناسند، جریان رای گرایی به عنوان گروه شناخته شده در نیمه اول قرن یک و اواخر قرن یک شروع میشود و در سده دوم هجری به اوج خود میرسد.
گرامی تصریح کرد: در سده سوم هجری اینطور است که شاهد گسترش بسیار زیاد تفاسیر اثری هستیم و جریان اصحاب حدیث و اثر گرایی به نحوی غالب میشود به جریان رای گرایی و واکنشی است در برابر رای گرایی در سده دوم هجری و این گرایش به مرور زیاد میشود.
وی بیان کرد: اتفاق مهم در سده سوم این است که ابن ادریس شافعی کار مهمی کرده و در برخورد با آثار صحابه و تابعان معنای سنت را محدود به احادیث مستند به پیامبر(ص) کرد و خیلی هم اهل انتقاد بود، اما این احادیث تفسیری صحابه و تابعان به دلیل جایگاهی که داشت کاملا از بین نرفت و جایگاه خود را حفظ کرد و در عمل اینها حفظ شدند و دلیل هم این بود که حرفهای اینها مستند به پیامبر(ص) است.
گرامی گفت: در سده سوم موج گسترده آثار تفسیری را تولید کردند و در این دوره رای گرایی را نداریم و یکسری تفاسیر مشهور عبارت از وکیع بن جراح و تفاسیر دیگر شیعی هم برای سده سوم هستند و ما یک جهش گستردهای به سمت اثر گرایی داریم و در تفسیر هم این مسأله را به صورت جدی میبینیم.
وی در ادامه افزود: در سده چهارم، مسأله مهم این است که از این سده میبینیم تلاشهایی میشود برای نزدیک شدن به همان معنای رایج تفسیر به رای که امروز رواج دارد، اما سده سوم معنای اعم رای منظور بوده یعنی هر آنچه در برابر کتاب و سنت است، شخص مهمی که این کار را کرده طبری است و با تقسیم بندی منابع تفسیری تلاش میکند تفسیر به رای را باز فهمی کند. وی معتقد است سه دسته آیه وجود دارد، یک دسته این که تفسیر آنها را خدا و رسول خدا(ص) میدانند، یکسری از آیات که مفسر آن رسول خدا(ص) است و دسته دیگر این که افراد عادی میتوانند آنها را بفهمند و تاکید میکند که تفسیر به رای مختص به گروه دوم است و تلاش میکند دایره دلالت رای را محدود کند.
سپس دکتر گرامی به ارائه توضیحاتی پیرامون قرن پنجم پرداخت و گفت: در این قرن میبینیم که شیخ طوسی این خوانش را استلالی کرده و به این اشکال پاسخ داده که ظاهر احادیث تفسیر به رای دلالت بر معنای اعم دارد ولی به دلایلی نباید ظاهر را اخذ کنیم و ادلهای را نیز برای این نظر ارائه میکند.
وی در مقام جمعبندی این بخش بیان کرد: در سه قرن نخست معنای رای روشن بوده و تلقی از این رای یک تلقی منفی بوده و در سده دوم جریان مدعی شکل میگیرد که از این نظریه دفاع کند و در سده سوم جریان اثر گرایی ایجاد میشود، در سده چهارم اولین تلاشها برای محدود کردن معنای رای آغاز میشود و در سده پنجم این نظر را تئوریزه میکنند که ظاهر روایت باید تاویل شود و در سده پنج و شش قرائتی از تفسیر به رای شکل میگیرد.
وی در ادامه با اشاره به نظر علامه طباطبایی در این زمینه تصریح کرد: علامه در المیزان، جلد سوم، ذیل آیه هفت سوره آل عمران این مسأله را طرح کرده و از معنای رای در روایت مشهور نبوی که میفرماید: «من فسر القرآن برایه فلیتبوا مقعده فی النار» بحث را شروع میکند و میفرماید رای دو معنا دارد، یکی اعتقاد از روی اجتهاد و دوم نظر از روی هوی و هوس که معنای دوم معنای اخص است و تاکید دارند که مقصود روایت این نیست که مردم را از نظر اجتهادی در مورد قرآن نهی کند.
دکترگرامی گفت: در نتیجه ایشان معنای اخص را در ترجمه رای گرفته و برای این نظر نیز دو دلیل را اقامه میکند، اول این که در حدیث «رای» به صورت مطلق نیامده بلکه با ضمیر«ه» یعنی برأیه» آمده و مطلق جنس رای مراد نیست بلکه رای شخصی است پس مطلق رای مردود نیست و چنین معنایی از حدیث با آیاتی که امر به تدبر میکنند مخالفت دارد و باید معنای ظاهر حدیث تاویل شود و نظر علامه در مورد «برایه» این است که در اینجا به معنای اختصاص است، یعنی فقط بر اساس رای خودش تفسیر کند و از چیزی استفاده نکند.
وی در ادامه افزود: علامه معتقد است که تفسیر به رای ناظر به مکشوف نیست بلکه ناظر به طریق است، ممکن است نتیجه درست باشد یا غلط بلکه مسیر نهی شده است و ماحصل کلام ایشان این است که نهی از تفسیر به رای یعنی مفسر در تلاش خود تنها به خودش اتکا کند و سراغ چیز دیگری نرود. نتیجه نظر ایشان این است که هر تفسیری به جز تفسیر قرآن به قرآن تفسیر به رای است، علامه به یک اشکال نیز پاسخ میدهند که جایگاه روایات در تفسیر قرآن چیست و میگویند آیات قرآن برای عموم افراد بشر است و این که قرآن در مقام تحدی است و نمیشود فهم قرآن مخصوص افراد خاصی باشد، همچنین تعلیم پیامبر(ص) نیز تنها جنبه تسهیل مسیر را دارد و این معانی که از احادیث میتوان به آن دست یافت، معنایی است که بدون روایات هم میتوان آن را فهمید، اما علامه سه بخش از آیات را استثنا میکند و میگوید در این سه دسته یعنی آیات مربوط به جزئیات احکام، قصص و معاد باید از روایات استفاده کرد.
گرامی به مقایسه دیدگاه علامه با رویکرد تاریخی به تفسیر به رای پرداخت و گفت: علامه در معنای رای به معنای اخص در برابر اعم اعتقاد دارد و رای را نیز بیشتر محدود کرده که نظریه جدیدی است.
وی در ادامه به ارائه تحلیل پیرامون این مسأله پرداخت و گفت: یک کار تحلیلی در تاریخ انگاره این است که اینگونه تحلیل کنیم که علامه به این ادعا چقدر پای بند بوده و احیانا خود ایشان به آن دچار نشده؟ آیا علامه فقط به عنوان شاهد از روایات استفاده کرده و به جز آن سه مورد از روایات استفاده نکرده است؟ در عمل این است که علامه در مرحله عمل بی آنکه کاربرد اخبار در تفسیر را بیان کند، قرآن را نخستین منبع میداند، در واقع قرآن منبع تفسیری ایشان بوده است.
دکترگرامی بیان کرد: اما نکته مهم این است که علامه در مجلد ۱۴ المیزان دیدگاه متفاوتی را ارائه کرده است که با دیدگاه اول تناقض دارد و میگوید «اگر خواننده به یاد داشته باشد گفتیم که تفسیر کتاب به غیر کتاب و سنت تفسیر به رای است»، این در حالی است که علامه ذیل آیه هفت سوره آل عمران گفته بود تفسیر قرآن به غیر قرآن از جمله روایات تفسیر به رای است و این جا نظر دیگری ارائه کرده است و به نظر میرسد علامه در مقدمه و اول کار نظر ابتدایی را داده ولی در عمل چون با این چالش مواجه شده حرفش به این شکل تغییر کرده که ممکن است این تغییر آگاهانه و یا ناآگانه بوده باشد.
برای اطلاعات بیشتر از این دوره: