دومین هم اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی با موضوع مبانی معرفتی پژوهش های میان رشته ای برگزار گردید.
باسمه تعالی
گزارشی از دومین هم اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی با موضوع مبانی معرفتی پژوهش های میان رشته ای
سلام و درود بر پیامبر رحمت و مهربانی آخرین فرستاده خداوند حضرت محمد مصطفی س و اهل بیت طیبین و طاهرین ایشان.
به همت پژوهشکده مطالعات قرآنی و با همکاری انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی ،دومین هم اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی با موضوع مبانی معرفتی پژوهش های میان رشته ای در روز شنبه 24 بهمن ماه در دو بخش صبح و بعد از ظهر در سالن حکمت پژوهشگاه برگزارگردید .
در افتتاحیه برنامه صبح ،خانم دکتر پارسا مسئول پژوهشکده مطالعات قرآنی و دبیر علمی همایش ، ضمن خوشامد گویی به حضار در زمینه اهداف این هم اندیشی سخنانی ارائه نمودند.سپس برنامه با گفتارهایی از آقایان دکتر ایازی، دکتر پیغامی ، دکتر میری ،دکتر معارف و دکتر فاضلی ادامه یافت .
بخش بعد از ظهر هم اندیشی با سخنانی از جناب آقای دکتر علم الهدی معاونت محترم پژوهشی آغاز گردید.خانم دکتر فتاحی زاده سخنران بعدی هم اندیشی بودند و پس از ایشان سخنرانی هایی از آقایان دکتر پاکتچی ، دکتر ادیب، دکتر فراستخواه و خانم دکتر صانع پور ارائه شد .
آقای دکتر شیوا پور و آقای دکتر شجاعی آخرین سخنرانان هم اندیشی بودند و سپس جلسه پرسش و پاسخی با حضور آقایان دکتر پاکتچی، دکتر فراستخواه ، دکتر ادیب و دکتر شجاعی برگزار گردید و به سوالات حضار پاسخ داده شد .
در ابتدا خانم دکتر پارسا گفتند :
ایده لزوم تحول در علوم انسانی البته امر غیر قابل انکاری است . همه متفکران و اندیشمندان این حوزه نیز با آن موافق هستند و عملا آن را بکار بسته اند.پیدایی نظریه های جدید ، ظهور مکاتب و حلقه های نوین علمی و اساساً تغییرات و دگرگونی هایی که تاریخ علم و فلسفه علم با آن مواجه گشته همه نشان از تحول علوم انسانی دارد.بشریت شاهد این هست که مکتبی ، مکتب دیگر را نقد می کند و هر روز ایده جدیدی به بار می نشیند. مدرنیسم ، اندیشه های قرون وسطا را به چالش می کشد و نقد مدرنیسم منجر به پسامدرنیسم می شود. پارادیم ها و الگوواره هایی که یکی پس از دیگری در تاریخ علم پیدا می شوند و بعضاً غلبه پیدا می کنند همگی بیانگر این معنا هستند که علوم و بالتبع آن علوم انسانی دستخوش تحول شده و اساساً این لازمه تفکر و اندیشه ورزی بشر است.بویژه در چند دهه اخیر حیات بشریت این تحولات با شتاب بیشتری در حال انجام است . عصر اطلاعات ،عصر تکنولوژی ، عصر ارتباطات ، دوره زبانی ، دوره فرهنگی ادواری هستند که تنها در فاصله دهه 60 سده بیستم تا به امروز ظهور پیدا کردند و هریک به گونه ای علوم انسانی را متحول نموده اند. اما تحولی که حضرت امام ره و مقام معظم رهبری نسبت بدان نظر دارند تحول علوم انسانی به سوی اسلامی شدن هست. امام خمینی رحمه الله علیه بیش از هر چیز نگران اعتقادات دانشجویان بودند و از این که در دانشگاه ها معنویت وجود ندارد اظهار ناراحتی می کردند.مقام معظم رهبری نیز دغدغه های مشابهی دارند.به اعتقاد ایشان نگاه اسلام به انسان با نگاه مکاتب اومانیستی غربی به انسان متفاوت است. انسان در الگو و نگاه اسلامی موجودی است هم طبیعی و هم الهی؛ دوبُعدی است؛ اما در نگاه غربی، انسان یک موجود مادی محض است و هدف او لذت جویی، کامجویی، بهره مندی از لذائذ زندگی دنیاست، که محور پیشرفت و توسعه در غرب است؛ ایشان معتقدند:
علوم انسانی غرب مبتنی بر جهانبینی و نگاه مادی است. که متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی است؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. (دیدار با جمعی از بانوان قرآن پژوه کشور، 88/7/28).
نقطه عزیمت حرکت ما در واقع همین جاست . پاسخ دادن به این اعلام نیازی که مطرح شده است. راهکار عملیاتی برای اسلامی شدن علوم انسانی چیست ؟ اساساً امکان چنین تحولی وجود دارد؟ چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟ همان گونه که مستحضرید حرکت های مختلف و سو گیری های مختلفی در این جهت انجام گرفته . برخی طبعاً این پاسخ را مطرح می کنند که امکانی برای چنین تعاملی وجود ندارد. برخی هم معتقدند خیلی ساده و آسان از خلال آموزه های قرآنی و اسلامی می توان علوم انسانی اسلامی را استخراج کرد. متخصصان حوزه پژوهش و مطالعات قرآنی باید به این پرسش پاسخ بدهند و از حرکت های غیر علمی و غیر تخصصی که در این رابطه صورت گرفته چلوگیری کنند. با این پیشینه سال گذشته موضوع جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی در قالب یک هم اندیشی در پژوهشگاه ما مطرح شد و اندیشمندان و قرآن پژوهان از منظرهای مختلف این مساله را مورد بررسی قرار دادند. به عنوان گزارش هم اندیشی سال گذشته به برخی از نتایج بحث ها در اینجا اشاره می کنم :
- نکته اول این که:قرآن کریم به مثابه کتاب مقدس و آموزه های وحیانی منزل بر رسول خدا (ص) مورد احترام ، تقدیس و تعظیم قاطبه مسلمانان و قرآن پژوهان است .
- امکان فهم عمومی از قرآن کریم باین معنا نیست که اظهار نظر درباره قرآن کریم مستلزم تخصص و مهارت نیست و تدبر در قرآن الزامات ویژه ای ندارد .
- انتظار بشریت امروز از دین تبیین علوم به معنای رسمی آن نیست .
- در این حرکت یعنی ایجاد تحول در علوم انسانی قرآن نه به مثابه یک متن مقدس بلکه به مثابه یک دانش که ترجیحاً آن را مطالعات قرآنی می نامیم می تواند دخالت کند.درواقع آنچه قابلیت و ظرفیت مداخله در امر تحول علوم انسانی را دارد همانا مطالعات قرآنی به مثابه یکی از دانش های علوم انسانی است.
- در مواجهه علوم انسانی با مطالعات قرآنی و علوم اسلامی باید باین نکته توجه کرد که علوم انسانی غربی لایه های آشکار و نیز پنهانی دارند. اگرچه لایه آشکار علوم انسانی غربی مدرنیته است ولی در لایه های پنهان این علوم نوعی از سنت گرایی را می توان تشخیص داد.مطالعات قرآنی و علوم دینی ما نیز واجد لایه های مختلفی است. لایه های سنتی و مدرن .اگر واقعاً در صدد تنظیم ارتباطی درست و منطقی میان این علوم هستیم مطالعهی لایهشناختی این علوم بسیاری از معضلات پیچیده را حلّ نموده از افراط و تفریط احتمالی جلوگیری می نماید.
- «مطالعه مؤلّفهای» پیشنهاد دیگری برای مطالعه نسبت بین مفاهیم مدرن و مفاهیم دینی است.
- با توجه به این که تکوین و پیدایی مفاهیم در حوزه علوم انسانی روند تدریجی داشته و مراحلی را طیّ کرده و احتمالاً از ترکیب مؤلّفههایی بوجود آمده اند می توان در مواردی با تجزیهی دقیق مفاهیم مدرن به چند مؤلفه نشان داد که آن مؤلّفهها لزوماً محصول عصر مدرن نیستند، بلکه پیشینه ای در سنّت هم داشته اند و میتوان آنها را در متون دینی نیز پیجویی و پیدا نمود.
- تأثیر و جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی در یک ساز و کار مطالعات میان رشته ای قابل تعریف هست. در واقع مطالعات قرآنی با هریک از رشته های علوم انسانی از جمله روانشناسی ، اقتصاد ، جامعه شناسی می تواند وارد یک ارتباط میان رشته ای بشود.
- یک مطالعهی میان رشتهای مقتضیات ویژه ای دارد که باید بدانها توجّه نمود. در واقع در مطالعات میان رشتهای، سه گونه مقتضیات وجود دارند : یک؛ مقتضیات مبنایی (Principal)، دو؛ مقتضیات روششناختی، سه؛ مقتضیات زبانی و اصطلاحشناختی. در یک ارتباط میان رشته ای این سه ساحت باید مورد نظر و توجه قرار بگیرد.
- بر این اساس برقراری ارتباط میان رشتهای دو علم امر سهل و ساده ای نیست. هر علمی برای خودش مبانی معرفتی ای دارد همچنین هر علم برای کشف دادههای جدید خود دارای مبانی روش شناسی است و نیز باید توجه نمود که هر علم نظام اصطلاحات و زبانشناسی خاص خود را دارد.
- بر این اساس این دیدگاه که با اضافه کردن چند آیه و حدیث به یک مطلب علمی می توان آن را اسلامی و قرآنی تلقی کرد مردود است. همجنین بر این اساس این ایده که از متن قرآن و روایات اسلامی همه علوم قابل استخراج هستند غیر موجه و غیر واقعی تلقی می گردد.
با توجه به مقتضیات سه گانه ارتباط میان رشته ای یعنی مبانی معرفت شناختی ، مبانی روش شناختی و مبانی زبانی و اصطلاح شناختی این نتیجه حاصل شد که در نخستین گام در دومین هم اندیشی امکان ارتباط میان رشته ای بین مطالعات قرآنی و علوم انسانی به لحاظ مقتضیات معرفت شناختی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و صاحبنظران رشته های مختلف علوم انسانی در این باره اظهار نظر کنند . در واقع در این نشست ما بحث رابه جز حوزه قرآن پژوهان به صاحب نظران رشته های دیگر علوم انسانی نیزمنتقل کردیم که در تعامل با یکدیگر پاسخ خودشان را به این مساله اعلام نمایند.امید واریم که این تلاشها گام مؤثری در تدقیق و شفاف شدن مساله تحول علوم انسانی باشد و دغدغه مسولان عالی رتبه نظام را برطرف نماید.
در ادامه مروری بر برخی از چکیده های سخنرانی ها خواهیم داشت:
نسبت میان مطالعات قرآن و علوم تجربی
دکتر سیّد محمّدعلی ایازی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد علوم و تحقیقات تهران
یکی از مقولاتی که باید در تنقیح مطالعات قرآنی مورد بررسی قرار گیرد، رابطهی علم و دین - بهمعنای عامّ - و رابطهی معارف قرآن با علوم تجربی و نسبت میان این دو است. اینکه از علوم تجربی برای فهم این متن و یا این هم انیشدن استفاده شود، به مشخّصکردن مبانی، ازآن جمله تعیین جایگاه و زبان دین، بستگی دارد. اهمّیّت این بحث به این دلیل است که؛ امروزه در برخی از مباحث علوم قرآن، مانند اعجاز، و نیز در تفسیر قرآن، از علوم تجربی استفاده میشود، درحالیکه هریک از این دو مقوله، خود ساحتی عظیم برای تحقیق و تنقیح مبانی و مسایل متنوّع را دربرمیگیرد؛ ولی یکی از مقولات، تعییین جایگاه هرکدام در حوزهی تفسیر، و باید و نباید آن با توجّه به زبان قرآن و تعارض علم و دین است. در این که برای فهم این متن، از علوم مبادی استفاده شود که کمک به فهم متن کتند، مانند زبانشناسی، تاریخ و یا معناشناسی، تردیدی نیست. امّا تفسیر علمی و استفاده از گزاره های قرآن برای اثبات اعجاز، منوط به نظام یکپارچه ی زبانی و اثبات این نظریّه دارد که جایگاه این کتاب به لحاظ زبانی و جهت گیری چیست؟ از نکات مهمّی که قابل توجّه است، تأویل گرایی برخی از مفسّران در بعضی از آیات، و ساکت ماندن در بعضی دیگر است. این خیلی آسان است که هرجا توانستیم به سراغ تفسیر علمی برویم، و در صورتی که نتوانستیم به سراغ تأویل و یا هرجا که نتوانستیم، به نظریّهی زبان عرفی برسیم. هدف این گفتار آن است که مبادی و مبانی و چالش های بحث روشن، و نظام واحدی برای تفسیر ارایه شود.
یکی از مقولاتی که باید در تنقیح مطالعات قرآن، مورد بررسی قرار گیرد، رابطه علم و دین به معنای عام و رابطه معارف قرآن با علوم تجربی و نسبت میان این دو است. اینکه از علوم تجربی برای فهم این متن و یا این همانی شدن استفاده شود، بسته به مشخص کردن مبانی از آن جمله تعیین جایگاه و زبان دین دارد. اهمیت این بحث به این دلیل است که امروز در برخی از مباحث علوم قرآن، مانند اعجاز و در تفسیر از علوم تجربی استفاده میشود، در حالی که هر یک از این دو مقوله، خود ساحتی عظیم برای تحقیق و تنقیح مبانی و مسائل متنوعی را در بر میگیرد، ولی یکی از مقولات تعییین جایگاه هرکدام در حوزه تفسیر و باید و نباید آن با توجه به زبان قرآن و تعارض علم و دین است. این که برای فهم این متن از علوم مبادی استفاده شود، که کمک به فهم متن کند، مانند زبانشناسی، تاریخ و یا معناشناسی، تردیدی نیست. اما تفسیر علمی و استفاده از گزارههای قرآن برای اثبات اعجاز منوط به نظام یکپارچه زبانی و اثبات این نظریه دارد که جایگاه این کتاب به لحاظ زبانی و جهت گیری چیست؟ از نکات مهمی که قابل توجه است، تأویل گرایی برخی از مفسران در بعضی از آیات و ساکت ماندن در بعضی دیگر است. این خیلی آسان است که هرجا توانستیم به سراغ تفسیر علمی برویم و در صورتی که نتوانستیم به سراغ تأویل و یا هرجا که نتوانستیم، به نظریه زبانی عرفی برسیم. در این تحقیق هدف این است که مبادی و مبانی و چالش های بحث روشن شود و نظام واحدی از تفسیر ارائه شود. از نظر اینجانب قرآن در مقام بیان این علوم تجربی نیست و علوم تجربی تقسیم به علم دینی و علم غیردینی به وصف تجربی آن هم نیست. و قرآن پژوهان تکلیف خود را در این میدان روشن کنند. البته می توان اهداف و کارکردهای علم را ارزشگذاری کرد اما نفس خود علم را باید بر اساس قواعد و ادوات خود بررسی کرد و این دانش امری بشری و تجربی است و قرآن در مقام بیان چنین علومی هم نبوده است.
ضرورت رهیافتهای تلفیقی درتأمین الزامات معرفتشناختی علوم انسانی قرآنبنیان
دکتر عادل پیغامی
استادیار و معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)
قرآنکریم، تنها کتاب آسمانی مقدّسی است که در حال حاضر دردسترس بشریّت است.
توجّه به منبع و منشأ صدور کلام الله مجید، و اینکه این متن،کلام خدای مطلق بینهایت است،پژوهشگر رابا وضعیّتی بینظیر و منحصر به فرد مواجه میکند؛به نحویکه چه بسا هرگونه همگن وهمسانپنداری این متن الوهی با سایر متون بشری - چه بهلحاظ مبانی هستیشناختی یا غایتشناختی، و چه بهلحاظ مبادی معرفتشناختی و خطّمشیهای روششناختی - بسیار رهزن باشد. بینهایتبودن ابعاد وجودی صادرکنندهی این متن، در بعد معناشناختی مساوی است با بینهایتبودن ژرفای معنایی آن متن، و در بُعد هستیشناختی مساوی است با جامعیّت گسترهی واقعگرایی و واقعنمایی (عینیّتگرایی) آن. کسیکه در مقام فهم و ترجمان یک روایت قرار میگیرد، قبل از هرچیز، سعه و ظرفیّت معنایی راوی و قایل یا ماتن را فرض گرفته، و بر آن مبنا عمق معنایی و روایی مورد نظر از بحث را مشخّص میکند. امّا در کلام خدا این عمق بینهایت است، و محدود به هیچ بعدی از ابعاد فیزیکی یا زیستی یا ترانسفیزیکی نیست؛ چرا که صاحب روایت، فیزیکدان یا زیستشناس یا متافیزیسین نیست. از اینرو؛ هرگونه فرض تکرشتگی در مطالعات انسانی واجتماعیدرقرآن،ناقصوکمتوان خواهد بود، و بهکارگیری گسترهی تامّ از انواع رهیافتها و روشهای تلفیقی، لازمهی ورود به قرآن و رمزگشایی از پیامهای آن است، تا حدّاکثر التزام به الزامات معرفتی علوم انسانی قرآنبنیان رعایت شده باشد. در این گفتار، سعی خواهد شد تا تأمّلی در این باب ارایه، و به نظر گذارده شود.
تأثیر قرآنکریم بر فلسفهی اسلامی؛ امکانها و واقعیّتها
دکتر سیّد محسن میری
استادیار جامعه المصطفی العالمیّه
در این گفتار، گونههای مختلف تأثیر معارف قرآنی بر فلسفه، موردبحث قرارمیگیرد؛ بیآنکه فلسفه از هویّت خود فاصله بگیرد. برخی از این تأثیرات عبارتاند از: جهتدهی، طرح مسأله، تکمیل ادلّه،ارایهی استدلالهای جدید،ایجاد مسایل جدید به همراه پاسخ،و ایجادپیوندمیان فلسفه و دغدغههای انسان اینجا و اکنون.همچنین؛ اینگونه تأثیرات، هم درفلسفهی موجود و متحقّق مورد توجّه قرارمیگیرد ، وهم امکانهای پیشروی بررسی میشود.
نسبت معرفت دینی با معارف بشری
دکتر مسعود ادیب
استادیار دانشگاه مفید
درک و فهم قرآن، نهتنها بهعنوان یک واجب دینی برای مسلمانان، یا دستیابی به فضیلت معرفت برای همگان است، که لازمهی پاسخ به سؤالات نوپدید، و جستجوی راهحلّهای احتمالی این متن مقدّس برای مسایل امروزین جامعهی اسلامی هم هست. مطالعات میانرشتهای در حوزهی قرآن، مستلزم پیجویی نسبت میان آموزههای آن با دیگر دستاوردهای بشری است. یافتن رشتهی ارتباط میان قرآن و علوم بشری، مستلزم اندیشیدن در مباحثی همچون: چرایی لزوم استفاده از قرآن، ارزش معرفتی دادههای وحیانی، نسبت میان عقل و معارف وحیانی، و راه برونرفت از تعارضهای احتمالی میان این دو دسته معرفت است. بررسی نسبت گزارههای وحیانی با گزارههای علوم تجربی و معلومات عرفی، و نیز نسبتسنجی میان عقل و دین - بهمعنای بررسی رابطهی گزارههای وحیانی با عقل، که البتّه موکول به تدقیق معنای عقل است – ازجمله مهمّترین مسایلی هستند که باید بدانها پرداخته شود.
مطالعات میان رشته ای وتأثیر آن بر تفسیر قرآن
دکتر مقصود فراستخواه
عضو هیأتعلمی مؤسّسهی پژوهش و برنامهریزی آموزشعالی
تحوّلات دوران اخیر در عرصهی معرفت و دانش، و ظهور آفاق بینارشتهگی وپسارشتهایشدن، برای اندیشهی دینی ما، هم یک مسأله وهم - در عین حال - یک راهحلّ است. ابتدا لازم است؛ چند پیشفرض این گفتار، با مخاطبان درمیان گذاشته شود: 1.زندگی بهشرط آگاهی، 2. وحدت در سرچشمهیآگاهی، 3.وحدت در فاعل آگاهی، 4.کثرت در صورتهای آگاهی، 5. وحدت در کثرتِآگاهی، 6. ضرورت آگاهی گفتگویی.همچنین؛ در این گفتار، درک گوینده از فلسفهی معرفتشناختی تفسیر متن مقدّس - که همانا نوعی آگاهیِ گفتگوییِ صلحآمیز و همدلانه، در تاریخ متن مقدّس است - توضیح داده میشود. سپس، برپایهی این پیشفرضها، و ازطریق برخی شواهد، کوشش خواهد شد تاچنین استدلال شود که؛ دانش میانرشتهای مفسّران، چگونه ظرفیّت وامکانهای معرفتی، برای عمق وغنای گفتگو با متن را افزایش میدهد، و موجبات بسط آگاهی گفتگویی در یک حوزهی تمدّنی متنبنیاد را فراهم می آوَرَد، بهگونهای که نقد این آگاهی نیز، جز با دانش میانرشتهای مقدور نیست.
قرآن و مبانی معرفتی اخلاق عصر ارتباطات
دکتر مریم صانعپور
استادیار پژوهشکدهی غربشناسی و علمپژوهی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
روابط اخلاقی، از مهمّترین مقولات ارتباطات اجتماعی است. امروزه که فنّاوریهای دیجیتال، امکان ارتباطات همزمان را برای مردم سراسر کرهی زمین فراهم کرده،ضرورت روابطاخلاقی جهت برقراری امنیّت اجتماعی در جهان، اهمّیّتی بیش از پیش یافتهاست. از آنجا که فضای سایبری،موجب اختلاط فرهنگی جوامع مختلف آسیایی، افریقایی، آمریکایی،اروپایی و استرالیایی شدهاست؛بهنظر میرسد تکثّر اخلاقی این جوامع،به سیّالیّت مخرّب ارزشهای اخلاقی در ارتباطات جهانی منجرّشود،و در نتیجه اخلاقیزیستن را غیرممکن کند. روشن است که در این آمیختگی ادیان و فرهنگهای متکثّر نمیتوان جوامع را به پیروی از یک نسخهیواحد(خواه دینی، خواه سکولار) وادار کرد؛زیرا فضای چندصدایی دنیای مجازی، در برابر تحمیل معیارهای سوبژکتیو یک فرهنگ خاصّمقاومت میکند.در این مجال، گوینده در صدد است تا با فرآیندی معرفتشناختی،معیارهای اخلاقی مبتنی بر مشترکات انسانی را از قرآنکریم اخذ کند؛ مشترکاتی که هرچند از کتاب مقدّس مسلمانان اخذ میشود،امّا برای همهی فرهنگها و ادیان، از ادیان ابراهیمی گرفته تا ادیان شرقی، و حتّی برای غیردینداران قابلپذیرش باشد، زیرا این معیارها مقیّد به اعتقادات خاصّی نیستند؛بلکه تنها مبتنی بر اشتراکات انسانی میباشند.
گونهشناسی پژوهشهای میانرشتهای در حوزهی قرآنکریم
دکتر حامد شیواپور
استادیار دانشگاه مفید
به طور کلی بایددر پژوهشهای میانرشتهای در حوزه مطالعات قرآنی، بین پژوهشهای جدید و تفاسیر علمی بهمعنای عامّ آن در سنّت اسلامی(شامل تفاسیر کلامی، فقهی، عرفانی و فلسفی) تمایز نهاد. همچنین؛ باید به تفاوت انواع پژوهشهای میانرشتهای جدید در حوزهی قرآننیز توجّه ویژه نمود. دستهای از این پژوهشها، ناظر به توجّه به دانشهای جدید بهمثابه روش پژوهش در قرآناند، و برخی دیگر، از دانشهای جدید برای تطبیق آنها با معارف قرآن استفاده میکنند.توجّه به تفاوت پژوهشهای جدید ناظر به «روش» یا «تطبیق» و اقتضائات ویژهی هریک از این دو رویکرد، در این سخنرانی مورد بررسی قرار میگیرد.