گزارش نخستین همایش تاریخ، پژوهش و نقد متون
نخستین همایش تاریخ، پژوهش و نقد متون توسط شورای بررسی متون و آثار کتب علوم انسانی و پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با مشارکت انجمن ایرانی تاریخ در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۵ در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی با استقبال مشتاقانه استادان، دانشجویان، معلمان و علاقهمندان تاریخ برگزار شد. در این همایش پیشکسوتانی چون دکتر رضا شعبانی، دکتر الهیار خلعتبری، دکتر محمدتقی امامی خویی، دکتر علاءالدین آذری، دکتر جمشید آزادگان و نیز استادان دانشگاههای مختلف از جمله دکتر عطاالله حسنی، دکتر حضرتی، دکتر جان الله کریمی مطهر، دکتر شهرام یوسفی فر، دکتر طالعی، دکتر یلفانی و ... در فضایی صمیمی و پرشور و در برخی موارد چالشی برگزار شد.
پس از تلاوت آیات کلامالله مجید و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، نخست دبیر علمی همایش دکتر علیرضا ملایی توانی بهعنوان خوشآمد گویی به میهمانان و بیان اهداف و ضرورت تشکیل این همایش پرداختند: ایشان با اشاره به تولید متون و کتابهای گوناگون در داخل و خارج کشور و استفادهای که همه اهل تاریخ از این کتابها میکنند اشاره کردند؛ اما در کنار ارج نهادن بر این تحقیقات بر یک نکته مغفول یا کمتر پرداختهشده انگشت گذاشتند که جای خالی نقد و نقادی آثار تاریخی است. به گفته ایشان نقد شاید گزنده و تلخ باشد، اما برای استمرار حیات علمی گریزی از جا افتادن سنت نقد و نقادی نیست. ایشانهمگان را به رویکردی انتقادی تشویق کردند و به این نکته اشاره کردند که در این همایش برای جدیتر بودن کار، به کتب مطرح در حوزه دانشگاهی پرداخته خواهد شد. در ادامه ایشان به سؤالات اساسی پرداختند مانند اینکه تاکنون در تدوین متون چه مسیری پیمودهایم؟ آیا توانستهایم افقهای جدیدی بر روی تحقیقات جدیدتر بازکنیم؟ و اینکه نیاز به فراتر رفتن از گذشته وجود دارد و آیا برای این گذار تدارکات لازم اندیشیده شده است؟ به باور ایشان ریشه گرفتن رویکرد انتقادی دریافتن پاسخ این پرسشهای اساسی لازم و ضروری است. ایشان در پایان مباحث خود بر لزوم ایجاد فرصتهای برابر و فضایی رقابتپذیر برای همه پژوهشگران برای پاگیری رویکرد نقادانه تأکید کردند و نقد را لازمه پویایی تفکر و تحمل همدیگر دانستند. همچنین تاریخ را علمی انتقادی و در خدمت روشنگری و نه صرفاً امری بوروکراتیک دانستند که وظیفه بازاندیشی تجربه زیسته و تعمق در عقبماندگیها را بر اساس رویکردی انتقادی بر عهده دارد. در واقع هدف اساسی این همایش درواقع وارد شدن به همین حیطههای نو و گشودن افقهای تازه برای گذار از وضعیت کنونی است. درنهایت ایشان از همه مسئولان و اساتید و دانشجویان حاضر در همایش تقدیر و قدردانی کردند.
پنل اول همایش: (مباحث نظری و بنیادین)
هیئت رئیسه: دکتر الهیار خلعتبری- دکتر علاءالدین آذری- دکتر ذکر الله محمدی- دکتر شیخ نوری
در ابتدای این پنل دکتر خلعتبری با زنده کردن یاد دکتر باستانی پاریزی به چیزی تأکید کردند که آن مرحوم بر آن تأکید داشت و آن سنت خود مشتمالی مورخ و تاریخپژوه است. این حرف درواقع تأکید بر همان سنت نقادی و خود انتقادی بود که با این تعبیر بیان میکردند. دکتر خلعتبری سپس بر نقش استاد و دانشجو در پاگیری نقادی تأکید کردند و وظیفه استاد را ابتدا خود مشتمالی و سپس مشتمال دانشجو بهویژه دانشجوی ارشد و دکتری دانستند. ایشان به خطرات فضای مجازی و اینترنت برای سهلالوصول کردن اطلاعات و اینکه این فضا بههیچوجه نمیتواند جایگزین کتاب و منابع اصلی شود و بر لزوم جذب نیروهای علاقهمند و دغدغه مندتر در فضاهای دانشگاهی تأکید کردند. سپس با دعوت ایشان سخنرانان پنل برای ارائه کار و شروع برنامه دعوت شدند
دکتر یعقوب خزایی (استادیار دانشگاه بینالمللی قزوین): نخستین سخنران پنل اول همایش با عنوان نقد سه اثر روش تحقیق در ایران بودند که به آثار سه مولف روش تحقیق، علیرضا ملایی توانی، حسن حضرتی و قائم مقامی پرداختند. به باور ایشان هر سه اثری که ایشان با درجات مختلف در یک قالب قرار میدهد پوزیتویستی هستند و از این سنت و مشکلات این رویکرد رنج میبرند. ایشان سپس به تبعات این سنت بر اهل تاریخ پرداختند و غلبه روششناسی علوم طبیعی بر علوم انسانی را مؤلفه اساسی این رویکرد مطرح کردند. در نظر ایشان این رویکرد در تاریخ به سمت فکت محوری میرود و بهنوعی آفت است. به باور او تاریخ همانقدر که از فکت کمک میگیرد از چیزی که دیلتای همدلی و یا هابرماس کنش ارتباطی مینامد نیز یاری میگیرد و بهجای اصل تجاهل باید با این نگاه همدلانه به تاریخ نظر کرد. درنهایت به باور ایشان ریشه گرفتن سنت نقد- کاربست نظریه در تاریخ و به رسمیت شناختن سوژگی (مورخ) ما را به سمت نوعی دریافت متفکرانهتر و عالمانهتر از تاریخ رهنمون میکند.
دکتر امیر حسین حاتمی؛ استادیار دانشگاه بینالمللی قزوین، سخنران بعدی بودند که موضوع خود را در باب نقد پژوهشهای هرمنوتیکی پست مدرنیستی ایراد کردند. ایشان رویکرد هرمنوتیکی و پستمدرن را بلای جان تاریخ دانستند. به باور ایشان آنچه هیدن وایت و انکر اسمیت در چرخش زبانی مطرح میکنند و یا تأکید بر بلاغت و نزدیک شدن تاریخ به ادبیات و فاصله گرفتن تاریخ از تبیین علی پس از سال ۱۹۷۰ در غرب رواج یافت و این برداشت در قالب ترجمه و تألیف افرادی مانند جنکینز، پل ریکور و بابک احمدی جای پای خود در ایران را نیز باز کرد. باورهایی مانند ساختهشدن تاریخ توسط مورخ، متفاوت بودن گذشته و تاریخ، اصل یک گذشته تاریخهای بسیار، عدم وجود و واقعیت جهانشمول، کاملاً تأویلی بودن تاریخ، فروریختن مرزهای تاریخ و داستان، باورهایی بود که زیر پای همه بنیادها را خالی کرد و شکاکیت و نسبیت را به ارمغان آورد؛ اما به باور ایشان این اندیشه دچار تناقض است. یکی از این تناقضات اساسی به باور ایشان تبدیلشدن خود تاریخباوری یا نسبیتگرایی به یک فرا روایت است؛ یعنی درحالیکه پستمدرنیسم منکر هر فراروایتی است برداشت خودش تبدیل بهنوعی فرا روایت میشود.
دکتر ابوالفضل رضوی، دانشیار دانشگاه خوارزمی با عنوان «جایگاه مسئله در پژوهشهای تاریخی» سومین سخنران پنل نخست بودند. ایشان در ابتدا با گلایهای بحث خود را شروع کردند. سخن دکتر زیباکلام در عدم امکان عبرتآموزی از تاریخ را مثال آوردند و به عدم واکنش اهل تاریخ در دفاع از این رشته ایراد وارد دانستند. کارآمدی دانش تاریخ را بدون نقادی امکانناپذیر دانستند. به باور ایشان ما تاکنون در مورد روش پژوهش طرح بحث کردهایم، اما اینکه در پایاننامه و کتاب چگونه عملیاتی شود بحث نکردهایم. چگونه به محقق مسئله نوشتن بیاموزیم سؤالی اساسی است. ایشان سپس بین تاریخشناس که در فضای گفتمانی زمان حال و مورخ که در فضای گفتمانی زمان گذشته فعالیت میکنند تفاوت قائل شد. به باور ایشان مسئله دغدغه اساسی مورخ است که از دل موضوع بیرون میاید و دو وجه چگونگی و چرایی در آن مطرح است و اینکه این دو وجه را چگونه بتوانیم به هم ربط دهیم. وجه چرایی به باور ایشان وجه متمایز اصلی است. درنهایت ایشان گذشته (پوزیتویستها) را ناتوان از پرداختن و طرح مسئله دانستند. تاریخنگار مسئله محور به باور ایشان از امروز به گذشته مینگرد و کارآمدی تاریخ نیز در همین نکته است.
دکتر قباد منصور بخت؛ دانشیار دانشگاه شهید بهشتی، آخرین سخنران این پنل بودند که عنوان سخنرانی اشان «بحران ماهیتی و مفهومی در تاریخپژوهی جدید» بود. به باور ایشان تاریخ معاصر ایران تاریخ بحران است و بحران تاریخپژوهی ایران یک شق این بحران است. این بحران نتیجه برخورد با غرب و شکست و مغلوب شدن در برابر تمدن جدید است. ما بهنوعی در حل این مسئله ناتوانیم. هم در عرصه تاریخ و هم در کل علوم انسانی بهصورت عام. به باور ایشان این برخورد سبب بریده شدن ما از سنتهای قدیمی و آشنایی معیوب با دنیای جدید است که توان فهم آن را نداریم. این به یک توهم انجامیده است و آن توهم فهم تاریخهای قدیم در میان مورخان جدید و رد و تکذیب آن است، بدون فهم بنیادهای آن نوع تاریخنگاری (مثال فریدون آدمیت). در کل در نظر ایشان دچار بحران درک شدهایم، زیرا تاریخنگاری جدید اروپایی خود امری تاریخی است درحالیکه ما درکی انتزاعی از آن داریم. به باور ایشان نتیجه گسست از گذشته و فهم انتزاعی سنت تاریخنگاری غربی سبب ادامه مواجهه معیوب ما شده است و ما را با بحران ماهیت تاریخ، بحران مفهوم تاریخ، بحران نسبت ما با تاریخ و کارکرد تاریخ، مواجه ساخته است.
موضوع سخنرانی دکتر مجتبی خلیفه، استادیار دانشگاه بیرجند «آسیبشناسی پژوهشهای جمعی در ایران» بود که به دلیل ضیق وقت از پنل نخست به ابتدای پنل دوم منتقل شد. ایشان با این سؤال بحث خود را آغاز کردند که چرا مطالعات جمعی در ایران کمتر مورد توجه بوده است. سپس به سابقه یکصد ساله آکادمی تاریخ در ایران اشاره کردند و افزودند که با توجه به نیازهای دوران گذشته کتابهایی در این رشته تألیف شده ولی این نیازها بهروز نشده و همان دید گذشته تداوم داشته است. ایشان سپس به آسیبشناسی مطالعات جمعی در ایران پرداختند و یکی از دلایل این ضعف را آموزش محور بودن این رشته در دانشگاه دانستند که با مرور زمان این روند تشدید شده است. جدی نگرفتن تخصص گرایی را نیز از عوامل عدم اقبال به کارهای گروهی دانستند. ایشان سپس توجیهات خود را برای دفاع از مطالعات گروهی عنوان کردند. به نظر او متخصص فقط میتواند در حوزه مطالعه خود بنویسد و جنس منابع هر تخصص متفاوت است و همچنین نیازهای انسان امروز متنوعتر و متفاوتتر از دوره گذشته است و کارهای جمعی میتواند این نیازهای جدید را پوشش دهد.
پنل دوم همایش: (نقد پژوهشهای تاریخ اسلام)
هیئترئیسه: دکتر حسن حضرتی، دکتر عزیز طالعی، دکتر سپهری، دکتر یلفانی
پس از سخنرانی دکتر خلیفه از پنل قبلی، دکتر سید محمدرحیم ربانی زاده استادیار پژوهشگاه علوم انسانی با موضوع خوانش انتقادی متون درسی تاریخ اسلام نخستین سخنران موضوعی این پنل بودند. ایشان در ابتدا با اشاره به دو واحد درس عمومی تاریخ اسلام برای همه دانشجویان نقد خود را متوجه کتابهای مربوط به این درس دانستند و چهارکتاب تاریخ اسلام، زرگری نژاد- شهیدی-فیاض و نصیری را موضوع بحث و نقد خود دانستند. به باور ایشان نویسندگان این کتابها هرچند رسالت دینی نیز احساس میکردند، اما بیشتر با سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی و بهعنوان پروژه سفارشی این کارها را انجام دادهاند. به نظر ایشان مهمترین نقدهایی که به همه این کتابها واردند عبارتاند از: به حاشیه بردن ایران و روم و عصر جاهلیت و درواقع نگاه به تاریخ اسلام بهعنوان یک مؤمن و نه یک مورخ. درحالیکه ما درواقع امر با نقش پررنگ این حکومتها و دورهها در تاریخ اسلام سروکار داریم. حکومت بنی امیه وامدار روم و بنیعباس وامدار ایران باستاناند. ایراد دیگر ایشان این بود که بهغیراز کتاب زرگری نژاد بقیه کتابها درزمینه استناد ضعیف هستند. هر چهارکتاب نوعی نگاه قدسی به تاریخ اسلام دارند و بسیاری از موارد را که بهراحتی میتوان از زاویه دید زمینی و این جهانی تبیین کرد به امداد غیبی منتسب میکنند. همچنین وحی را وارد کتب میکنند و وجود این دیدگاه که خدا در یکجا به کمک مسلمانان می اید و در جای دیگر بیطرف است مشکل اساسی در فهم تاریخ برای دانشجوی غیرمتخصص به وجود می اورد. بهصورت کلی ایشان عدم توجه به نیاز مخاطب و سفارشی بودن و دنبال توجیه بودن این کتابها (مثلاً توجیه فتوحات) را نکات ضعف و قابل نقد این کتابها میدانند.
دومین سخنران پنل دوم دکتر حجتالله جودکی با موضوع «ترجمه نقادانه تراث»؛ سخنان خود را این گونه آغاز کردند که بیشتر تراث پس از زبان فارسی، عربی هستند و درنتیجه نیاز به ترجمه آنها نیازی واقعی است. بخشی از این آثار ترجمه و بخشی دیگر هنوز ترجمه نشده و نیاز به ترجمه دارند؛ اما حتی آن کتابهایی نیز که ترجمهشدهاند نقادانه ترجمه نشدهاند و درنتیجه نیاز به بررسی نقادانه دارند. به گفته ایشان بسیاری از اصطلاحات فهم یا درست تعریفنشدهاند. تفاوت لهجهها و یا اسامی و لغات در نظر گرفته نشده است. بیدقتیها یا کمبود وقت در بسیاری موارد باعث نوعی برداشت کج از این آثار در ترجمهها شده است، بهنوعی که در مواردی قصد نویسنده در اثر ترجمهشده را غیرقابلفهم کرده است.
دکتر روحالله بهرامی؛ دانشیار دانشگاه رازی کرمانشاه سخنران بعدی این پنل با موضوع «ظهور نقد تاریخی در تاریخنگاریهای اسلامی» بودند که ابتدا اشاره کردند که موضوعشان ممکن است کجتابی مفهومی داشته باشد به این معنا که نقد تاریخی در دامن عصر جدید و پارادایم علم جدید قابلطرح است و با این رویکرد ظهور نقد تاریخی در تاریخنگاری اسلامی نمیتواند در چارچوب قرار گیرد، چون مقولهای پیش از عصر جدید است؛ اما اگر نقد را به معنی اندیشیدن و تجدید نر قلمداد کرد میتوان این موضوع را در سنت تاریخنگاری اسلامی نیز وارد کرد. به باور ایشان نقد کمتر بر ویرانیها نظر دارد، بلکه به طرح برداشتهای جدید منجر میشود و دامنه دانش تاریخ را گسترش داده و به راههای جدیدتری میبرد. نقد به زایایی منتهی میشود. به باور ایشان پیدایش نقد در متون تاریخ اسلام، بدون توجه به پیشینه این افراد زایل است. ارزش مفهوم زمان بهعنوان معیار نقد و همچنین متن مقدس قران و لزوم تاریخگذاری سورهها و آیهها و متن حدی و لزوم تاریخگذاری آن از عوامل شکلدهنده تاریخنگاری و هور رویکرد انتقادی و خود انتقادی در بین مسلمانان بود.
پنل سوم همایش: (نقد پژوهشهای تاریخ اسلام)
هیئت رئیسه: دکتر رضا شعبانی، دکتر آزادگان، دکتر آذری، آقای کیانفر
نخستین سخنران این جلسه دکتر محمدتقی ایمان پور از دانشگاه فردوسی مشهد با عنوان «نقد مطالعات تاریخ هخامنشیان» بودند که ابتدا به بازشناسی ایران قبل از ساسانیان توسط اروپاییان اشاره کردند و گفتند تا قبل از صفویان و آمدن رفتهرفته اروپاییان به ایران درک مشخصی از دوره ماقبل ساسانی وجود نداشت. اروپاییان بر اساس منابع یونانی و رومی از تاریخ ایران اطلاعاتی داشتند و به دنبال اثبات این اطلاعات درواقعیت و پیدا کردن مثلاً پرسپولیس و غیره بودند. سپس با کشفیات باستانی و تألیف نخستین تاریخ جدید ایران توسط سر جان ملکم سروسامانی به مطالعات تاریخ ایران باستان داده شد. مطالعه خطوط میخی و نوشتههای میانرودان این درک را گسترش داد. از دوره قاجار به بعد خود ایرانیان نیز وارد عرصه شناخت دوره باستان شدند و افرادی مانند مرحوم پیرنیا کتابهای جدید و مستندی از این دورهها تألیف کردند. این روند با به قدرت رسیدن رضاشاه و گرایشهای ملیگرایانه و باستان گرایانه حکومت پهلوی به اوج خود رسید. دکتر ایمان پور ملیگرایانه دیدن و همچنین تکیه بیشازحد به منابع یونانی و رومی را نقاط ضعف این تاریخنگاریها دانستند. این روند در دوره محمد رضاشاه نیز تداوم داشت و بهنوعی دهه ۵۰ خورشیدی را باید بهشت باستان شناسان در ایران دانست. در جشنهای ۲۵۰۰ ساله توجه به تاریخ هخامنشی به اوج خود میرسد. این روند درنتیجه انقلاب ایران در داخل متوقف میشود اما در خارج به حیات خود ادامه میدهد. از این مرحله به بعد با کشفیات و پیدا شدن دادههای جدید و الواح میانرودان و الواح تخت جمشید نوع نگاه یونان نگرانه تا حدودی تعدیل میشود و با ورود نسلهای جدید پژوهشگران نوعی تعادل منبعی ایجاد میشود. ایشان درنهایت بحثهای نقد و رد تاریخ باستان را نوعی واکنش به آن دیدگاه ملیگرایانه پیشین دانستند.
دکتر فرشید نادری اسشادیار دانشگاه شهید چمران اهواز سخنران دیگر این جلسه با موضوع «نقد نظرات یوزف ولسکی درباره اشکانیان» ابتدا با ارج گذاشتن بر مقام یوزف ولسکی در پژوهشهای اشکانی شناسی بر ۷۰ سال فعالیت این استاد درباره اشکانیان اشاره کردند. به باور ایشان ولسکی نخستین کسی بود که سعی کرد در مطالعات تاریخ اشکانی صرفاً محدود به منابع رومی نباشد و به منابع ایرانی نیز بها دهد. ایشان این فرضیه را که سلوکیان در شرق ساکت بودند زیر سؤال برد و نشان داد برای سلوکیان مرزهای شرقی اهمیت داشته است و از آن احساس خطر میکردند. همچنین ولسکی فرضیه بیابانگردی و صحراگردی کامل اشکانیان را با تکیهبر منابع تا حدودی تعدیل کرد. مسئله فیل هلن و یونان دوست بودن اشکانیان مسئله دیگری بود که به باور ولسکی باید درزمینه و بستر خود بررسی میشد و به معنی مقهور بودن اشکانیان نبود. همچنین او مسئله انقطاع تاریخی و عدم ایران گرایی اشکانیان را با نشان دادن وامداری ساسانیان به اشکانیان زیر سؤال برد؛ اما در کنار همه این نکات مثبت به باور نادری، ولسکی اشتباهات بزرگی هم داشته است. زبان آرامی را زبان رسمی اشکانیان دانستن یکی از همین اشتباهات است که با نگاه به منابع موجود بلند پروازانه به نظر میرسد. استناد ایشان به سفال نوشتههایی از نسا را میتوان با نوشتهها و اسناد زیادی که به زبان یونانی از آن دوره برجایمانده بهنوعی مردود دانست.
دکتر شهرام جلیلیان دیگر استادیار دانشگاه شهید چمران اهواز با موضوع «نقد تاریخپژوهی تورج دریایی» ابتدا از اختصاص پنلی جداگانه برای تاریخ ایران باستان تشکر کردند و سپس وارد بحث اصلی شدند. به باور ایشان تورج دریایی یکی از بهترین پژوهشگران حال حاضر در تاریخ ساسانیان است. به گفته ایشان ما درباره ساسانیان به فقر پژوهشهای جدی مواجهیم و در غرب نیز به ساسانیان کمتر پرداختهشده است. دریایی به باور ایشان کسی است که دوباره تاریخ ساسانیان را وارد مباحث جدی کرده است؛ اما در کنار همه این ویژگیهای خوب نقدهای جدی بر کار او وارد است. بهعنوانمثال او در مطالعات خود از منابع فارسی و عربی پس از انقراض ساسانیان استفاده نکرده است و دلیل آن را متأخر بودن این منابع میداند، اما در همان حال از کتاب موسی خورنی که آنهم متأخر است بهوفور استفاده میکند. ایشان بهشدت وابسته به منابع یونانی و رومی است و درنتیجه بهنوعی نگاه یکجانبه نگرانه ای به بحثها دارد. تاریخ سیاسی در نوشتههای دریایی بسیار ناامیدکننده و ضعیف است. ایشان پایبندی عجیبی به دیدگاهها و نتیجهگیریهای غربی درباره ساسانیان دارند و حتی از منابع اصیل مسیحی نیز درصورتیکه چیزی خلاف دیدگاهشان را گفته باشند استفاده نمیکنند. افت دیگر دیدگاه ایشان به نظر جلیلیان، سیاسی شدن سخنرانیهای ایشان و برداشتهای مرکز گریزانه میتواند باشد
اسماعیل سنگاری از دانشگاه اصفهان با موضوع «ترجمه آثار مورخان یونانی به زبان فارسی» ابتدا سؤالی مطرح کردند که آثار ترجمهشده تا چه میزان قابل استناد هستند و چه رویکردی دارند؟ ایشان سپس به کمبود ترجمهها و همچنین اشتباهات بزرگ در این ترجمهها اشاره کردند و عدم وجود یک متولی مشخص را دلیل این اغتشاش و بینظمی دانستند. به باور ایشان کتابهای اصلی تاریخی نه از زبان یونانی که باید از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی برگردانده شود؛ زیرا برخورد انتقادی و موشکافی که مترجمان آن آثار در ترجمه اصلی این کتابها بهکاربردهاند میتواند ما را به درک عمیقتری درباره این منابع برساند. ایشان یافتن یک متولی برای ترجمه نظاممند و پایان بیاعتنایی به غربشناسی را کلید فهمی تازه دانستند.
پنل چهارم همایش (نقد متون پژوهشی ایران اسلامی)
هیئترئیسه: دکتر عطاالله حسنی، دکتر محمدتقی امامی خویی، دکتر هوشنگ خسرو بیگی، دکتر طوبی فاضلی پور
سخنران نخست پنل آخر دکتر فیاض انوش از دانشگاه اصفهان با «نقد تاریخپژوهی بئاتریس منز» این گونه آغاز کردند که با فهم تاریخنگری یک پژوهشگر میتوان نوع تاریخنگاری او را بهتر شناخت و بهتر میتوان آن را نقد کرد و این موضوع در رابطه با بررسی آثار منز نیز صادق است. بهعبارتدیگر ایشان تزی ارائه دادند با این عنوان که تا نویسنده را نشناسیم نمیتوانیم رویکرد مؤلف را بشناسیم و پردازش کار پژوهشگر ناممکن میشود. ایشان سپس با این رویکرد به سراغ منز رفتند و مؤلفهها و دغدغه اصلی او را از مطالعه تاریخ ایران، شناخت کل آسیای میانه دانستند که توجه به ایران را باید در دل آن علاقه کلی فهم کرد. بهنوعی منز به دنبال پیاده کردن طرحهای خود بر روی تاریخ ایران است. زاویه دید او بیشتر از منظر قدرت و علوم سیاسی است. دکتر انوش سپس بهنوعی دغدغههای یک مؤلف را به نیازهای علمی یک گروه وابسته دانستند و این سؤال را مطرح کردند که نیازهای عملی و واقعی منز در نگاه به تاریخ و سیاست ایران واقعاً چه بوده است؟ فهم این پرسش و پاسخ آن راهی است که میتواند در درک بهتر و زمینه مندتر نوشتههای ایشان در باب تاریخ ما را یاری رساند.
دکتر اسماعیل حسنزاده دانشیار دانشگاه الزهرا سخنرانی خود را با «نقد رویکردهای پژوهشگران تاریخ ترکمانان در ایران» با تقسیم بندی پژوهشهای در باب ترکمانان در سطح جهانی را به سه دسته آغاز کردند: ۱- پژوهشهای غربی؛ ۲- پژوهشهای ترکی؛ ۳- پژوهشهای ایرانی. به نظر ایشان پژوهشهای غربی بیشتر معطوف به تاریخ سیاسی است. ایشان برای مثال آثار والتر هینتس را تحت تأثیر فضای ملیگرایانه حاکم بر آلمان و ترکیه و برای تقویت ملیگرایی در ایران دانستند. نکته ضعف این نوشتهها به نظر ایشان تکیه زیاد بر اسناد و غافل شدن از منابع است. بقیه آثار غربیان مانند هربرت بوسه و وودز و جان رودز نیز در این قالب میگنجد با این تفاوت که در اثر رودز به روابط عشیرهای و خویشاوندی ترکمانان پرداختهشده است. در ترکمان پژوهی ترکها، اوزون چارشلی نقطه عطف و نقطه اتکاست او تاریخ ترکمانان را ذیل تاریخ عثمانی بررسی میکند و این نیز بهنوعی بازتاب نگاه ملیگرایانه به تاریخ است. پس از چارشلی بهنوعی هم بقیه ترکان و هم ایرانیانی که به تاریخ ترکمانان پرداختند چیز تازهای ارائه ندادهاند و در بهترین حالت به شرح و بست بیشتر نظریات او پرداختند. دکتر حسنزاده آفت دیگر ترکمان پژوهی در ایران را عدم خوانش آثار گذشتگان و ناشناخته ماندن آثار پژوهشگران قبلی برای پژوهشگران بعدی دانستند که این باعث تکرار دوباره و رفتن مسیرهایی میشود که نه یکبار، بلکه بارها رفته شدهاند. به نظر ایشان بامطالعه انتقادی و نگاه به مطالعات پیشینی میتوان گام را از این چیزی که اکنون است در این زمینه فراتر گذاشت.
دکتر علی سالاری شادی از دانشگاه ارومیه، «نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان» را دستمایه سخنان خود قرار دادند و ابتدا به تأثیر کتاب سیوری در تاریخپژوهی دوره صفوی اشاره کردند و سپس اضافه کردند این کتاب برای نزدیک به ۳۰ سال اصلیترین کتاب در حوزه آکادمیک و آموزشی رشته تاریخ است. بهنوعی سیوری برای اکثر دانشجویان تاریخ حکم سند را پیداکرده است. ایشان سپس این سؤال اساسی را مطرح کردند که این اثر واقعاً تا چه اندازه واقعی و حقیقی است و چه مبنایی برای کار خود داشته است و از چه منابع و کتابهایی برای کار خود بهره گرفته است. ایشان در پاسخ منتقدانه خود به کار راجر سیوری، عالمآرای عباسی را منبع اصلی و حتی میتوان گفت یگانه منبع سیوری برای شناخت صفویان دانستند. به باور ایشان کتاب سیوری خلاصهشده کتاب اسکندر بیک است و تا جایی حرف برای گفتن دارد که اسکند بیک حرف برای گفتن دارد. برای دوره بعد از عباس که پس از مرگ اسکندر بیک است و کتاب او در این مورد ساکت است، سیوری نیز آن دوره را بسیار فشرده و کوتاه خلاصه میکند چون بهقولمعروف کفگیرش به تهدیگ میخورد. ایشان سپس به تاریخ نادانی اسکندر بیک اشاره کردند که خود نیز به آن معترف است و با نقلقولی از یک سفرنامه نویس اسکندر بیک را دلقک شاهعباس دانستند و اضافه کردند با این اوصاف آیا تاریخ صفویان راجر سیوری واقعاً میتواند درک عمیق و واقعی از دوره صفوی به ما بدهد. به باور ایشان خود اسکندر بیک توان این کار را ندارد و سیوری نیز که این کتاب را خلاصهبرداری کرده، بهطریقاولی ناتوان از شناخت دوره صفویان است.
دکتر بهزاد کریمی؛ استادیار جوان دانشگاه میبد یزد از «نقد دستور کارهای ایدئولوژیک در مطالعات صفوی» گفتند. به باور ایشان هرچند که در دوره قبل از انقلاب نیز بزرگانی مانند احمد کسروی و علی شریعتی در باب صفویان به نظریهپردازی و مطالعه دست زدند اما بعد از انقلاب به دامنه این مطالعات افزوده شد. به باور ایشان در آثار نوشتهشده در دوره صفوی نگاه ایدئولوژیکی وجود دارد که قابل نقد است و این را میتوان نتیجه تأثیر زیاد حکومت صفوی در زندگی ایرانیان دانست. به باور ایشان دو برداشت ایدئولوژیک از دو سمت مطالعات تاریخ صفوی را در برگرفته است. یک برداشت ایدئولوژیک از آنکسانی است که نگاهی منفی به عملکرد صفویان دارند آثار پارسا دوست را میتوان جزو این دسته دانست که صفویان را باعث انزوای ایران و بریده شدن از دنیا و همچنین اجباری کردن مذهب تشیع و قتل و کشتارهای گسترده میدانند و بهنوعی به سمت مواخذه صفویان کشیده میشود. سر دیگر این طیف ایدئولوژی زده جریانی است که سعی در تطهیر صفویان دارد و به درجات مختلف کارهای افرادی مانند رسول جعفریان و علیاکبر ولایتی در این ردیف قرار میگیرد. این گروه برعکس گروه قبلی بر نکات مثبت و نقش مهم صفویان در حفظ ایران و گسترش مذهب تشیع انگشت میگذارند و با برخوردی انتخابی با اسناد و منابع صفوی سعی در غالب کردن برداشت خود از آن دوره دارند. این گروه با توجه به نزدیکی به هسته قدرت و ثروت، توان مطرح کردن نظریات خود در آکادمی را بیشتر از گروه دیگر دارا هستند.
دکتر مقصود علی صادقی؛ دانشیار دانشگاه تربیت مدرس به «نقد و بررسی کتاب تاریخ تحولات ایران در دوران صفویان)» پرداختند و ابتدا اشاره کردند که این کتاب که درروی جلد به نام مرحوم عبدالحسین نوایی به چاپ رسیده است درواقع کار ایشان نیست و آن مرحوم تنها بر روی کار نظارت داشتهاند و کار آقای غفاری فرد یکی از دانشجویان دکتری ایشان بوده است. درنتیجه نقد بیشتر از اینکه متوجه مرحوم نوایی باشد متوجه نویسنده اصلی کتاب است. سپس وارد نقد کتاب شدند. به باور ایشان با توجه به منبع درسی بودن از این کتاب انتظار بسیار بیشتری میرفت. نکات انتقادی زیادی در نظر ایشان بر این کتاب وارد است. ازجمله منابع تاریخی با منابع تاریخ نگارانه خلط شده است. نقد و دستهبندی منابع مشکل دارد. ترتیب زمانی و مکانی رعایت نشده است. از منابع فرعی استفادهشده است. سالشماری دقیق رعایت نشده است. در ارجاعات اشکالات فراوانی وجود دارد. مباحث درهمآمیخته مطرحشدهاند، دادههای آماری این کتاب مشکل دارد. در کل با توجه به تدریس این کتاب در دانشگاه به نظر ایشان نیاز به یک بازنگری و تصحیح در این کار بهشدت احساس میشود.
سخنران اختتامیه: استاد پیشکسوت دکتر محمدتقی امامی خویی بودند.
ایشان در ابتدا به ارتباط همیشگی خود با پژوهشگاه علوم انسانی، حتی قبل از انقلاب اشاره کردند که خوشبختانه تا به امروز تداوم داشته است. سپس در ادامه به کار جدید خود به نام تاریخ عثمانی با انتشارات سمت اشاره کردند و افزودند این کتاب بهصورت فشرده و قابلفهم برای دانشجوی کارشناسی تاریخ تألیف شده است و هدف اصلی آن نشان دادن ساختارهای واقعی امپراتوری عثمانی است. به باور ایشان تاریخ مادر علوم است؛ و سه سؤال چرا به وجود آمدیم و چهکار کردیم و چرا نابودشدهایم باید سؤالات کلیدی ذهن ما باشد برای درک بهتر امور. به باور ایشان در برخورد با تاریخ عثمانی باید از خود بپرسیم این حکومت چطور به وجود آمد؟ چطور پیشروی کرد؟ چرا ایستاد؟ و چرا نابود شد؟ اگر این سؤالات را نپرسیم هرچقدر کتاب و منبع و سند بخوانیم درکی از واقعیت این حکومت و هیچ حکومتی نخواهیم داشت. ایشان در خاتمه به وجود میراث مشترک و ارتباط معنوی بین عالم ایرانی و عالم ترکی اشاره کردند و با خواندن شعری زیبا از شاعری ترک بر مزار حافظ سخنان خود را به پایان رساندند.
در خاتمه مراسم دکتر نیره دلیر دبیر اجرایی نخستین همایش تاریخ، پژوهش و نقد متون، با تشکر از استادان و دانشجویان و دستاندرکاران این همایش از همراهی شرکت کنندگان از ابتدای همایش تا آخرین لحظات پایانی آن که با حضور مستمر و مداوم آنها عجین بوده، این امر را مایه دلگرمی برگزار کنندگان دانسته و این همایش را گام نخستی معرفی کردند که امید است گشاینده راهی جدید در نگارش متون درسی و تحقیقی دانشگاههای کشور باشد.
تهیه و تنظیم: بهرام آقامحمدی
دانشجوی دکتری تاریخ ایران- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۱۳۹۵/۱۲/۵
نظر شما :