سخنرانی دلایل افول معتزله در جهان اسلام و تبیین ضرورت احیای تفکر اعتزالی در عصر حاضر برگزار شد
چکیده سخنرانی
بررسی دلائل افول معتزله در جهان اسلام و تبیین ضرورت احیای تفکر اعتزالی در عصر حاضر
بررسی دلائل افول معتزله در جهان اسلام و تبیین ضرورت احیای تفکر اعتزالی در عصر حاضر
فرقه معتزله یکی از بزرگترین و مهمترین فرق کلامی است که در اواخر قرن اول هجری تأسیس شد. معتزلیان به دو گروه معتزلیان سیاسی و کلامی تقسیم می شوند. مؤسس معتزله کلامی واصل بن عطا است. دلیل آن را نیز رویگردانی وی در مجلس درس حسن بصری، دانسته اند؛ به دلیل این که حسن بصری پاسخ قانع کننده ای به سوال وی در خصوص جایگاه مؤمن فاسق نداده بود. مهمترین عقیده معتزله که تمام فرقهها بدان پایبند هستند و اگر به این اصل اعتقاد نداشته باشند، جزو معتزله محسوب نمیشوند، پنج اصل: توحید، عدل، منزلت بین المنزلتین، وعد و وعید و امر به معروف و نهی از منکر است. دوران طلایی معتزله تحت حکومت عباسیون بود و زوال ایشان در دوران متوکل و قرن چهارم قمری آغاز شد.
معتزله هم در الهیات، هم در اخلاق و هم سیاست دارای آراء اختصاصی خود بودند که همه اینها با یک روشی واحد بود و آن روش هم عقل گرایی و اصالت دادن به خردباوری بود. در واقع معتزله نخستین فرقهای است که به عقل تا این حد به عقل اصالت و بها دادهاند. جمله معروف آنها این است: خرد ورزی قبل از ورود به مباحث نقلی ضروری است. عقل باوری معتزله در زوال آنان نقش مهمی داشته است و دلیل ضرورت احیای این فرقه نیز دقیقا به دلیل است.
عقل باوری آنها بدین معنا بود که آنها فهم قرآن را برای عقل بشر امکانپذیر میدانستند؛ یعنی قرآن را قابل فهم میدانستند و معتقد بودند که عقل بشری قادر به فهم معنا و مراد دین هست و شناخت خداوند که اصل دین محسوب میشود، به وسیله عقل صورت میگیرد. معتزله با این روش زمانی که به سراغ تفسیر آیات قرآنی میرفتند هر جا که تعارضی ظاهری مشاهده میکردند، به نفع عقل، آیات قرآن را تأویل میکردند بنابراین از نخستین کسانی بودند که راه تأویل قرآن را در پیش گرفتند.
بحث دیگری که معتزله به صورت اختصاصی داشتند، اخلاق بود که در این خصوص ایشان معتقد بودند، عقل بشر قادر به فهم و درک خیر وشر امور است که اولین پیامدی این بحث استقلال اخلاق از دین بود و این درحالی است که بسیاری از متدینین در اخلاق خود را نیازمند به دین میدانستند.
اعتقاد ایشان ذیل امر به معروف و نهی از منکر توابع سیاسی داشت، به نظر ایشان مومنان حق امر به معروف و نهی از منکر حاکم را دارند و در نهایت اگر حاکم ظلم را ادامه دهد، اجازه دارند که بر علیه او قیام به سیف کنند.
اهل حدیث مهمترین کسانی بودند که در مقابل معتزله صف آرایی کردند. به نوعی به نظر میرسید که اینها در برابر قرآن و حدیث گردن کشی میکنند و عقل خود را برتر میدانند. از مهمترین مسائلی که باعث شد معتزله مورد انتقاد قرار بگیرند نه تنها از سمت حنبلیها، (که هیچ اعتقادی به عقل نداشتند) بلکه از سوی برخی شیعیان متأخر، مسئله خردگرایی است که از آن به عنوان خردگرایی افراطی نقل میشود. این امر یکی از مهم ترین دلایل افول معتزله است. با اینکه خود شیعیان هم به عقلانیت باور دارند و مباحثی مثل توحید و عدل را هم قبول دارند اما خردگرایی افراطی معتزله را نقد می کنند. عقل گرایی شیعی کاملا با عقل گرایی اعتزالی متفاوت است چراکه ما در مذهب شیعه امام معصوم را داریم و امام بر شیعیان ولایت دارد درحالیکه در تفکر اعتزالی آنها با هرگونه مفهومی این چنینی مخالف هستند و اصولا با تقلید مخالف هستند و میگویند هر انسانی می تواند عقل خود را به کار ببرد و با خدا ارتباط برقرار کند.
دلیل دیگری که در افول معتزله مؤثر بود جریان محنهالقرآن است که طی آن معتزله که قائل به حدوث قرآن بودند، معتقدان به قدم قرآن را تبعید و زندانی کردند و این مساله نقطه سیاهی در کارنامه ایشان بود.
یک عامل فرعی در افول معتزله نیز این بود که تعالیم معتزله انتزاعی بود ودرکش برای عموم مردم دشوار بود و همین مساله باعث میشد تا عوام به سوی فرق رقیب سوق یابند.
اما هر چند معتزله در خردگرایی افراط کردند و همین یکی از عوامل اصلی افولشان بود، ضرورت دارد که احیا شوند. میراث همه جریانهای سنتی باید مورد توجه باشد. اما از سوی دیگر با توجه به ظهور جریانهای ظاهرگرا و خشونتآمیز توجه به معتزله ضروری است.
معتزله هم در الهیات، هم در اخلاق و هم سیاست دارای آراء اختصاصی خود بودند که همه اینها با یک روشی واحد بود و آن روش هم عقل گرایی و اصالت دادن به خردباوری بود. در واقع معتزله نخستین فرقهای است که به عقل تا این حد به عقل اصالت و بها دادهاند. جمله معروف آنها این است: خرد ورزی قبل از ورود به مباحث نقلی ضروری است. عقل باوری معتزله در زوال آنان نقش مهمی داشته است و دلیل ضرورت احیای این فرقه نیز دقیقا به دلیل است.
عقل باوری آنها بدین معنا بود که آنها فهم قرآن را برای عقل بشر امکانپذیر میدانستند؛ یعنی قرآن را قابل فهم میدانستند و معتقد بودند که عقل بشری قادر به فهم معنا و مراد دین هست و شناخت خداوند که اصل دین محسوب میشود، به وسیله عقل صورت میگیرد. معتزله با این روش زمانی که به سراغ تفسیر آیات قرآنی میرفتند هر جا که تعارضی ظاهری مشاهده میکردند، به نفع عقل، آیات قرآن را تأویل میکردند بنابراین از نخستین کسانی بودند که راه تأویل قرآن را در پیش گرفتند.
بحث دیگری که معتزله به صورت اختصاصی داشتند، اخلاق بود که در این خصوص ایشان معتقد بودند، عقل بشر قادر به فهم و درک خیر وشر امور است که اولین پیامدی این بحث استقلال اخلاق از دین بود و این درحالی است که بسیاری از متدینین در اخلاق خود را نیازمند به دین میدانستند.
اعتقاد ایشان ذیل امر به معروف و نهی از منکر توابع سیاسی داشت، به نظر ایشان مومنان حق امر به معروف و نهی از منکر حاکم را دارند و در نهایت اگر حاکم ظلم را ادامه دهد، اجازه دارند که بر علیه او قیام به سیف کنند.
اهل حدیث مهمترین کسانی بودند که در مقابل معتزله صف آرایی کردند. به نوعی به نظر میرسید که اینها در برابر قرآن و حدیث گردن کشی میکنند و عقل خود را برتر میدانند. از مهمترین مسائلی که باعث شد معتزله مورد انتقاد قرار بگیرند نه تنها از سمت حنبلیها، (که هیچ اعتقادی به عقل نداشتند) بلکه از سوی برخی شیعیان متأخر، مسئله خردگرایی است که از آن به عنوان خردگرایی افراطی نقل میشود. این امر یکی از مهم ترین دلایل افول معتزله است. با اینکه خود شیعیان هم به عقلانیت باور دارند و مباحثی مثل توحید و عدل را هم قبول دارند اما خردگرایی افراطی معتزله را نقد می کنند. عقل گرایی شیعی کاملا با عقل گرایی اعتزالی متفاوت است چراکه ما در مذهب شیعه امام معصوم را داریم و امام بر شیعیان ولایت دارد درحالیکه در تفکر اعتزالی آنها با هرگونه مفهومی این چنینی مخالف هستند و اصولا با تقلید مخالف هستند و میگویند هر انسانی می تواند عقل خود را به کار ببرد و با خدا ارتباط برقرار کند.
دلیل دیگری که در افول معتزله مؤثر بود جریان محنهالقرآن است که طی آن معتزله که قائل به حدوث قرآن بودند، معتقدان به قدم قرآن را تبعید و زندانی کردند و این مساله نقطه سیاهی در کارنامه ایشان بود.
یک عامل فرعی در افول معتزله نیز این بود که تعالیم معتزله انتزاعی بود ودرکش برای عموم مردم دشوار بود و همین مساله باعث میشد تا عوام به سوی فرق رقیب سوق یابند.
اما هر چند معتزله در خردگرایی افراط کردند و همین یکی از عوامل اصلی افولشان بود، ضرورت دارد که احیا شوند. میراث همه جریانهای سنتی باید مورد توجه باشد. اما از سوی دیگر با توجه به ظهور جریانهای ظاهرگرا و خشونتآمیز توجه به معتزله ضروری است.
نظر شما :