گزارش همایش زن و مهاجرت
باسمه تعالی
زنانه نویسی باید وارد راههای نرفته ای شود که فرهنگ پدرسالار از ورود به آنها ناتوان است.
مهاجرت، از یک سو احساس آزادی و خروج از چرخه «دیگری جنسیتی» را برای زن مهاجر به ارمغان میآورد و از سوی دیگر او را وارد چرخه «دیگری ملیتی» میکند.
نخستین دوره از مجموعه همایشهای بینالمللی «زن و مهاجرت» با موضوع «زن، رمان و مهاجرت» برگزار شد.
دو نشست نخست از همایش بینالمللی زن، رمان و مهاجرت، دوشنبه دهم اردیبهشت ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با حضور برخی از متخصصان و منتقدان ادبی و صاحبان قلم از ایران و برخی کشورهای عربی برگزار شد. در این مراسم که با حضور برخی از چهرههای مطرح ادبیات عرب؛ همچون عبدالنبی قیم، موسی بیدج و برخی استادان گروههای زبان و ادبیات عربی دانشگاههای تهران برگزار شد، شش سخنران درباره روایتشناسی و روایت زنانه و مهاجرت نتیجه مطالعات و تجربیات خود را عرضه کردند. نشست نخست، به بررسی روایت و روایتشناسی در جهان عرب و ایران اختصاص داشت و نشست دوم، ارائههایی تخصصی درباره نوشتار زنانه و رمانهای زنان مهاجر بود.
در نشست نخست در حوزه روایتشناسی، دکتر عبدالله ابراهیم، متفکر و منتقد ادبی بزرگ جهان عرب، ضمن تعریف اصطلاح روایت، توضیح داد روایتشناسی را، که با تحلیل متون رواییِ دارای روشهای گوناگون تعبیری غنی شده است، نباید ضابطهای قطعی و نهایی دانست که خواه ناخواه بر متون تحمیل میشود، بلکه پژوهش روایتشناختی چارچوبی است نظری که از تواناییها، نوع نگرش، سبک و روش، فرهنگ، اهداف و میزان آگاهی ناقد از یک سو و مفاهیم روایی، عرفهای نظری و دادههای متنی از سوی دیگر تغذیه میشود. با این مؤلفههای اساسی است که تحلیل و تأویل متون و نیز تحلیل زمینههای فرهنگیِ ماده روایی میسّر میشود. وی همچنین درباره تاریخ پیشرفت نقد روایی و روایتشناسی در ادبیات عربی توضیحات مبسوطی داد.
سپس دکتر ابوالفضل حرّی، استاد دانشگاه اراک به توضیح و نقد وضعیت روایتشناسی در ایران پرداخت. حرّی توضیح داد با اینکه روایتشناسی از جذابترین نحلههای نقد و نظریه ادبی در ایران محسوب میشود، اما چشماندازی از وضعیت فعلی آن در دسترس نیست و نیاز است وضع موجود بررسی و آسیبشناسی شود. او با بیان اینکه کار پژوهشیاش در زمینه آسیبشناسی روایتپژوهی در ایران هنوز در نیمه راه است، از این موارد به عنوان مشکلات اصلی در نظام آموزشی و پژوهشی در این حوزه یاد کرد: عدم دسترسی به اصل اندیشههای مرتبط با این نحلهها؛ دسترسی به آثار و منابع اصلی از طریق ترجمه؛ عدم توجه به خاستگاه فلسفی، اجتماعی و اندیشگانی این نوع رویکردها؛ ماهیت فروکاهندگی و فرمول محور بودن این رویکردها؛ تأکید بیش از اندازه بر آموزهها و مولفههای سنجهپذیر و کمیّتپذیر؛ توجه بیش از اندازه بر ثنویت و/ یا تقابلهای دوتایی؛ جدایی متن از بافت فراادبی و آموزههای ایدئولوژیک؛ عدم توجه به نقش خواننده در خوانش متن.
نشست دوم به موضوع "رمان مهاجرت زنان" اختصاص داشت و با سخنرانی دکتر مریم حسینی، استاد ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا و رییس انجمن علمی نقد ادبی، آغاز شد که گزارشی درباره ادبیات داستانی زنان مهاجر ایرانی ارائه داد. دکتر مریم حسینی در مقدمه تأکید کرد که همه آنچه زنان مهاجرت نوشتهاند و مینویسند جزو ادبیات مهاجرت محسوب نمیشود. وی ضمن این گزارش توضیح داد که اوج مهاجرت زنان نویسنده در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۰ و بهویژه در سالهای جنگ بوده است. میتوان آثار و درونمایههای نوشتار زنان مهاجر و نویسنده ایرانی را در سه گروه دستهبندی کرد. در آثار نویسندگان مهاجر گروه اول مانند مهشید امیر شاهی، گلی ترقی، روح انگیز شریفیان، مهرنوش مزارعی، نهال تجدد و سودابه اشرفی، موضوع مهاجرت و درونمایههای مربوط به آن (مانند نوستالژی و غم غربت، تقابل خود و دیگری و بحران هویت و نیز تبعید) پررنگ است. اما دستهای از نویسندگان مهاجر مترجم داستانها و رمانهای خارجیاند و دستهای از ایشان به زبان دوم، معمولا زبان کشور مقصد یعنی انگلیسی، فرانسه یا آلمانی داستان مینویسند، در حالیکه جمعی از ایشان به نگارش به زبان فارسی وفادار ماندهاند. به گفته مریم حسینی، شاید مهمترین درونمایه داستانهای این زنان مسأله هویت به عنوان مهاجر و همچنین به عنوان یک زن است. از جمله موفقترین این آثار که به زبان انگلیسی و در آمریکا انتشار یافته رمان لولیتاخوانی در تهران اثر آذر نفیسی است که به ۳۲ زبان ترجمه شده است. یک نکته قابل توجه این است که برخی داستانها به لحاظ ادبی ارزش چندانی ندارد، اما مورد استقبال زیادی در خارج از کشور قرار گرفته است. اما حجم بزرگی از آثار نویسندگانی که به فارسی می نویسند، در ایران منتشر شده و گلی ترقی و شهرنوش پارسی پور و روح انگیز شریفیان از جمله مشهورترین و موفقترین ایشاناند. برخی از این آثار، برگزیده مهمترین جوایز کشور چون جایزه گلشیری، صادق هدایت و مهرگان ادب بودهاند. رمانهایی چون چه کسی باور می کند رستم از مهرانگیز شریفیان، انگار گفته بودی لیلی از مهرنوش مزارعی از آن دستهاند.
پس از او، عبدالله ابراهیم در سخنرانی دوم خود، درباره هویت زنانهنویسی توضیحاتی داد. او نخست درباره زنانهنگری بحث کرد و معتقد بود که اندیشه زنانهنگر، طرفدار نگارشی است که مرکز آن زناناند و جهان را از دیدگاه ایشان برمیسازد و این مستلزم ایجاد زبان خاصی است که برای عرضه افکار و احساسات زنان و بیان مسائل جهان ایشان کارآیی داشته باشد. به همین دلیل، زنانهنویسی به تردید در دادههای فرهنگ پدرسالار و بازنگری در آگاهی ناقص و همیشه ملازمِ این فرهنگ پرداخت، از بدیهیاتِ ثابت و راسخ در تار و پود این فرهنگ سلب اعتماد کرد و اصل تسلط مردانه موجود در تمامی مفصلهای اساسی آن را باطل کرد. آنگاه، بر اساس آگاهی اصیلی نسبت به مردانگی و زنانگی در مقام شراکت و نه تضاد، روابط متقابلی را عرضه کرد که جایگزین روابط تابع و متبوع شود. اما در این راه، زنان نویسنده، دشواریهای فراوانی پیش رو دارند. نخستین وظیفه زنانهنویسی همانا تغییر مسیر پذیرش فرهنگ پدرسالار است و این کار را باید اولاً با ایجاد تردید درباره توانایی این فرهنگ در نمایندگی جهان زنانه انجام دهند و ثانیاً با معرفی آن به عنوان فرهنگ حذفیای که یک طرف اصلیِ مشارکت در فرآیند تبیین و تعبیرِ مسائل دو طرف را کنار میزند. پس از این، زنانهنویسی باید وارد راههای نرفتهای شود که فرهنگ پدرسالار از ورود به آنها ناتوان است و این یعنی نمایاندن ویژگیهای زنانه. نوشتن از این ویژگیها کشف جدیدی میشود که هدف از آن نه نقض مردانهنویسی، بلکه برملا کردن ناتوانی آن از انجام وظیفهای فراگیر برای بیان منویات هر دو جنس است.
سخنرانی سوم را خانم دکتر شکوه حسینی، دبیر همایش زن و مهاجرت و مدیر گروه پژوهشی مطالعات زنان در پژوهشگاه علوم انسانی، در باره مقایسه رمانهای دو نسل از زنان نویسنده مهاجر عرب ایراد کرد. مسأله او تحلیل و بررسی این پرسش بود که نویسندگان زن چگونه در رمانهای خویش مطالبات جنسیتی را با معضلی نظیر مهاجرت پیوند دادهاند و آیا اصولا میتوان مدعی نگاهی زنانه در ادبیات مهاجرت شد. به باور او، مهاجرت، در معادلات دنیای مدرن، مسألهای بنیادی برای زنان عرب است؛ چراکه آنان از یک سو به دلایل سیاسی، تجربههای فراوانی از مهاجرت دارند و از سوی دیگر، بسیاری از ایشان در پی ورود مدرنیته به شرق، مهاجرت را وسیلهای برای اعمال اراده و انتخاب خویش دیدهاند. در عین حال، این پدیده برای زنان مهاجر عرب، بستری برای تجربههایی متناقض بوده است. زن مهاجر، در ابتدای مهاجرت، معمولا احساس آزادی توأم با نیل به مقصود دارد و حس میکند با این انتخاب توانسته است خود را از چرخه «دیگریِ جنسیتی» خارج سازد؛ اما از سوی دیگر، لمس عینیتهای نامطلوب زندگی در کشور مهاجرپذیر در کنار مسائل کلی ناشی از مهاجرت، نظیر بحران هویت و هماهنگ شدن با شرایط جدید، احساس حاشیه بودن به عنوان «دیگریِ ملیتی» را در زن مهاجر پدید میآورد و تبعیضهای نژادی، ملیتی و دینی بار دیگر او را به حاشیه رانده و احساس «دیگری» بودن را در زن مهاجر دوچندان مینماید.
در ادامه این گفتار، دکتر ندا علیزاده کاشانی، فارغالتحصیل ادبیات تطبیقی از دانشگاه مچراتای ایتالیا، درباره موضوعی نو در ادبیات مهاجرت به نام نومد سخن گفت. عنوان سخنرانی او، نویسندگی به زبان سوم، از ادبیات مهاجرت تا ادبیات نومد بود. به گفته او، اصطلاح نومد Nomad/ Nomadic را ابتدا ژیل دلوز و فلیز گواتتاری به کار گرفتند و سپس روزی برایدوتتی آن را شاخ و برگ داد. نومد را در زبان فارسی میتوان به کوچنشین، صحرا گرد، عشایر و یا خانهبهدوش ترجمه کرد. نومد هویتی فرا- مابینی، جدید و آزاد از محدودیتهای فرهنگی و ملیتی است. این هویت جدید پایه در زبانی سوم دارد که به مکان و فرهنگ خاصی ربط داده نمیشود. زبان سوم به نویسنده اجازه میدهد تا از مفاهیم انتزاعی سخن بگوید بدون هیچ اشارهای به مفاهیم محدود کننده فرهنگ کشور مبدا یا مقصد. وی به عنوان نمونهای از ادبیات نومد، از آثار جومپا لاهیری نام برد. لاهیری، نویسنده مهاجر نسل دوم در امریکای شمالی، پس از سالها نویسندگی به زبان انگلیسی و دستیابی به جوایز ادبی برای کتابهایش که به موضوع هویت دیاسپورای هند در آمریکا میپردازد، برای مدت سه سال به کشور ایتالیا میرود و به نویسندگی به این زبان میپردازد و به گفته خود او هویت خویشتن را در همسانی بیشتری با زبان ایتالیایی درمییابد.
گفتار پایانی این نشست را دکتر اسماء معیکل عرضه کرد که نویسنده و منتقد ادبی سوری و مقیم قطر است. سخنان او نیز درباره زنان نویسنده عرب و امکان زنانهنویسی بود. او سخن خود را با گفتاری درباره گمنامی زنان نویسنده به خصوص در ادبیات عربی آغاز کرد و معتقد بود این گمنامی ناشی از تبعیضهای ضد نگارش زنان، خصوصاً در حوزه رمان، بوده است؛ در حالیکه مطالعات تاریخ ادبیات نشان میدهد زنان نویسنده عرب، در خلق رمان، پیشتر از مردان دست به آفرینش زدهاند. در مرحله اول، رماننویسی زنانه میان نگارش مرد و زن فرقی نمینهاد. ولی در مرحله بعدی، زنانهنویسی مختصات بارزی یافت. این تشخص نتیجه آگاهی و شعوری است که نسبت به شرایط زنان و نگاه خاص ایشان به جهان حاصل شد. بدن، مؤلفهای اساسی در زنانهنویسی است که حضور بارزی در بیشترِ آثار زنانه دارد و از دیدگاهی مغایر با دیدگاه مرد بدان پرداخته میشود. نوشتن درباره تن، بیشتر در سه قالب و آن هم همراه با دوگانههای متناقض صورت گرفته است: قالب نخست، تجاوز به بدن و حفظ آن، قالب دوم، محدود کردن بدن و آزادسازی آن و قالب سوم، پوشاندن بدن و نشان دادن آن بوده است. وی اشاره کرد که عوامل سیاسی، دینی، اجتماعی و اقتصادی به طور گسترده این دوگانگیها را تشدید میکنند و انواع و تجلیات آن را به بازی میگیرند. در نتیجه، دوگانگیها به شکلهای گوناگون و در سطوح گوناگونی بروز میکنند که به نوع همان عوامل و انگیزههای پشت پرده بستگی دارد.
ادامه و بخش سوم این همایش، روز شنبه پانزدهم اردیبهشت در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، در سالن سرای ملل، از ساعت ده و نیم تا دوازده برگزار شد.
در این نشست سه سخنران به ایراد سخنرانی در موضوعات تعیین شده پرداختند:
ابتدا سرکار خانم دکتر معیکل، سخنرانی خود را با عنوان "زن در جهانی در حال تغییر: نگاهی از درون" به طور مبسوط به مشکلات زنان در جوامع شرقی و مسائلی که به طور عام زنان کشورهای عربی و به طور خاص مهاجران زن را مورد مخاطره قرار میدهد و انعکاس آن در رمان زنان اشاره کرد.
وی در بخشی از سخنان خود گفت: امروز ثابت شده است که بخش اعظم مفاهیم مدرنیته و تمدن که در این جوامع گرد آمده بود، جز پوستۀ نازکی نبود که به سرعت متلاشی شد تا همان جاهلیت پیشینی را که همچنان بر ذهن و دل این جوامع حاکم است برملا سازد. شاید زن یکی از بارزترین قربانیان این حوادث باشد، چون خشونت در تمامی سطوح بر او چیره شد. در جریان کوچ و مهاجرت و پاکسازی نژادی و مذهبی به دوران زنده به گور شدن دختران بازگشت. مفاهیم کنیزیِ زنان میان طرفهای جنگ احیا شد و ایشان را در بازارهای برده فروشی فروختند تا سنتهای قرون وسطی در تقسیم غنایم جنگی احیا شود. نظامهای سیاسی خشونت عنانگسیختهای در حق زنان مخالف خود روا داشتند که کمترین حد آن تجاوز جنسی بود. در مناطقی هم که از اَعمال خشونتبار نجات یافتند، حجاب بر زنان تحمیل شد و برقع را بر زن واجب کردند، گویی که او عورت است و جهان باید فقط از پس نقاب او را ببیند. هر قدر که زمان پیشتر میرود سنتهای قدیم احیا میشوند. به نظر میرسد، جوامع ما با اِعمال خشونت بر زنان و سرکوب ایشان در برابر مدرنیته مقاومت میکنند. بر هیچ خردمندی پوشیده نیست که این مقاومت در واقع بازترسیمِ همان حدّ و مرزهاست که گمان میکردیم جوامعمان آنها را پشت سر گذاشتهاند. این محدودیتها امروز به ناگاه با بهانههایی مانند اصالت و حفظ هویت به عرصه میآیند.
سپس پروفسور عبدالله ابراهیم به بسط موضوع زنان در رمان نویسندگان زن با عنوان "رمان زنانه در جهانی پرآشوب" پرداخت. وی در بخشی از سخنان خود گفت: در این سخنرانی تمایل دارم به جریانهای بزرگی بپردازم که رمان عربی راه آنها را گشوده است تا هم شرایط واقعی جوامع عرب را نشان دهد و هم نوآوریهای خود را عرضه کند. سردمدار این جریانات رمان زنانه است. این بررسیْ مسیر و چگونگی حضور فعال رمان عربی در غوغای زندگی معاصر را آشکار میکند و نشان میدهد که این حضور و فعالیت به بهترین شکل ممکن انجام شده است. شخصیتها از کلیشههای فرمانبرداری خارج شدهاند، حوادث دیگر به هم پیوسته و منسجم نیستند، ارزشهای سنتیِ موعظهگرانه و حامیِ وضعیتی ایستا برای روایتْ فروریختهاند، نویسندگان از نقشهای فعال خود در جهان داستانی عقب نشستهاند و فقط شاهد حوادث بزرگ و پژوهندۀ این حوادثاند و خلاصه، روایتی که برای ساخت و پرداخت حکایتی پندآموز به کار میرفت دیگر در میان نیست. به این ترتیب، روایتی جسورانه و افشاگرِ احوالِ جهانِ پرآشوب جای این همه را گرفته است که هیچ عُرفی را تقدیس نمیکند و هیچ میراثی را لزوماً محترم نمیشمارد.
آخرین سخنران این نشست دکتر شکوه حسینی بود که سخنرانی خود را با عنوان: "رمان مهاجرت زنان و هویتیابی در زبان؛ مقایسه تطبیقی دو رمان (عطر سنبل عطر کاج) و (تحت سماء کبنهاغن)" با این مقدمه آغاز کرد:
یکی از چالشهای جدی در رمان مهاجرت به طور عام، و رمان زنان مهاجر به طور خاص، بحران هویتی است که شخص مهاجر در غربت نسبت به زبان مادری و زبان کشور میزبان پیدا میکند تا جایی که موضوع اصلی برخی رمانها به طور عمده حول محور زبان دور میزند. این پدیده به طور خاص در رمانهای نسل دوم مهاجران عینیت مییابد که یا در مهاجرتگاه به دنیا آمدهاند یا از کودکی به همراه خانواده مهاجرت کردهاند. این افراد، هم با زبان مادری خود فاصله پیدا میکنند و هم زبان جدید نقش عنصر هویتبخش را برای آنان ایفا نمیکند. وی در ادامه مؤلفههای پیوند دهنده زبان و هویت را در رمان ایرانی و عربی مقایسه کرد.
لازم به ذکر است که گروه مطالعات در نظر دارد مراحل بعدی این طرح را با دعوت از چهرههای شناخته شده در ادبیات، جامعهشناسی و فلسفه از کشورهای مختلف آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا ادامه دهد و میکوشد نگاهی همهجانبه به بازتاب پدیده مهاجرت در آثار زنان مهاجر داشته باشد.
نظر شما :