گفتگو با دکتر هادی وکیلی: علت فروپاشی علمی و عقبماندگی نظری و عملی جوامع
دکتر هادی وکیلی
عضو هیئت علمی گروه مطالعات تطبیقی عرفان، پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
عنوان همایشی که در حال برگزاری است «آموزش تفکر محور زمینه ساز تمدن نوین اسلامی» است. لطفا بفرمائید که منظور از آموزش تفکر محور چیست؟
منظور از آموزش تفکرمحور، آموزشی است که به جای محورقراردادن آموزگار یا سخنرانی آموزگارانه، آموزنده را در محیطی مشارکتآمیز محور قرار میدهد و بهجای آموزش مواد از پیش آمادة آموزگار به آموزندگان، آنها را به فکرپروری خلاق، منتقدانه و مستقل وامیدارد. در این شیوة آموزشی، آموزنده ضمن تبادل اطلاعات با دیگران (دیگر آموزندگان و تسهیلگر) به راهحلهای گوناگون میاندیشد، از بین آنها به انتخاب بهترین راهحل از نگاه خود دست میزند و از طریق مشارکت فکری با دیگران مسیر رشد و خلاقیت و بلوغ فکری را میپیماید.
به نظر شما آموزش تفکر و آموزش تفکرمحور در جوامع نوین اسلامی چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟
اگر نوینشدن یک پدیده را حاصل عبور آن پدیده از ویژگیهای کهنه، ناکارآمد، و منسوخ خودش بدانیم، جامعة نوین، جامعهای خواهد بود که از ویژگیهایی که آن جامعه را کهنه، ناکارآمد و منسوخ ساختهاند، فاصله گرفته است. در خصوص جوامع نوین اسلامی که وصف اسلامی را همراه دارند امر نوینبودن/شدن یک ضرورت تاریخی گریزناپذیر تلقی میشود زیرا یک جامعة اسلامیِ موفق جامعهای است که در تمامی زمینههای علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... به افقهای روشن دور مینگرد و راهی جدید را برای افزایش قدرت، تاثیر و کارآمدی در آن زمینهها به روی خود میگشاید. بیتردید راه موفقیت در همة جوامع از آموزش میگذرد زیرا این دانایی است که آفرینندة قدرت، ثروت و سعادت جوامع است. اما این آموزش باید با بخشیدن استقلال فکری به آموزندگان و بالابردن قدرت خلاقیت در یادگیرندگان خود، محور آموزش را «تفکر» قرار دهد. آموزش تفکرمحور میتواند با مبناقراردادن میراث گذشتگان و بهرهگیری از آنها برای آیندة خود افقی جدید را بگشاید و راه را برای شکلگیری تمدنی پیشرو، نیرومند و باشکوه هموار سازد. یک جامعة جدید یا مدنیت نوین جز این راهی ندارد که اعضای خود را به تفکر انتقادی، خلاق و مستقل دعوت و تشویق کند و از راه تجمیع بارش فکری آنها بیشترین امکان را برای حل مسائل گوناگون خود فراهم آورد.
اگر آموزشهای ما تفکرمحور نباشند چه آسیبهایی برای تمدنها و کشورها متصور است؟
آثار متعددی که در زمینة تاریخ تمدنها به خصوص تاریخ تمدن اسلامی نوشته شدهاند بیانگر این واقعیت هستند که علل و عوامل عمدة شکوهمندی این تمدن در سدههای آغازین قمری، وجود نگرشهای انتقادی و خلاق، برخورداری از استقلال فکری و توجه به ظرفیتهای علمی-معرفتی موجود در جوامع جهانی و جذب آنها در جوامع اسلامی از راه ترجمه و آموزش بودهاند. نهضت ترجمه که بههدف بهرهبرداری از میراث عمدتا یونانی در جوامع اسلامی راه افتاد، راهی جدید را برای تفکر در بارة این میراث و تولید آثار بومی جدید فراروی جوامع اسلامی قرار داد. اکنون اگر جامعة ایران صرفا با تکیه بر میراث گذشته و انتقال مستقیم و کلیشهای، غیرخلاقانه و غیرانتقادی آنها به نسل یادگیرندة کنونی راه آموزش را بپیماید راه به جایی نخواهد برد و از ظرفیتهای خلاق عظیمی خود را محروم خواهد ساخت. جمود فکری، اندیشههای کلیشهای و فقدان نگاه منتقدانه از آسیبهایی هستند که جوامع را به فروپاشی علمی، عقبماندگی ذهنی و کژکارکردی نظری و عملی دچار خواهند ساخت.
به نظر شما در کشورهای اسلامی در حال حاضر آموزش تفکرمحور عملا چه جایگاهی دارد؟ و آیا این امر در فرهنگ، اقتصاد و توسعة سیاسی این کشورها تاثیرگذار بوده است؟ چگونه؟
آموزش تفکرمحور در جوامع اسلامی مسیر یکسانی نداشته است. در برخی از کشورها منحنی پیشرفت علمی-فرهنگیِ ناشی از این آموزش، رشدی قابلتوجه را نشان میدهد. دربرخی از جوامع نیز این منحنی با فراز و فرود همراه است. شکی نیست که جوامعی که از چنین آموزشی بهره میبرند از سطح فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بالایی نیز برخوردارند. این برخورداری ناشی از این است که آموزش تفکرمحور موجب تعالی، استقلال و خلاقیت نظری و عملی اعضای جامعه و در یککلام باعث «رشدیافتگی» آنها شده و افقهای فرازمند فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به روی آنها گشوده است. راز عقبماندگی، تنشهای فرهنگی و نارساییهای اجتماعی و اقتصادی و در یککلام « رشدنایافتگی» در همین فقدان آموزش تفکرمحور و استقلالنایافتگی فکری نهفته است. اتکای جامعه بر نیروهای فکری مستقل، خلاق و منتقد، افقگشای آینده و سد راه ورود آسیبهای گوناگون به آن است.
آموزش تفکرمحور چه مشکلاتی از مشکلات جوامع اسلامی را رفع خواهد کرد؟( در تمامی عرصه ها)
آموزش تفکرمحور با تکیه بر مولفههای اصلی محتوایی خود و از طریق طی مسیری سهمرحلهای میتواند مشکلات جوامع اسلامی را رفع کند:
مرحلة اول: تفکر انتقادی: تفکر انتقادی که از مولفههای اصلی آموزش تفکرمحور است موجب میشود که آن جوامع از رخنة خلاءها و خللهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به جامعه آگاهی جویند و بهجای رضایت کورکورانه به وضعیت موجود کنونی با آسیبشناسی آن به وضعیت/ وضعیتهای مطلوب آینده بیاندیشند و راه را برای گرهگشایی و حل مسائلِ رخ داده بگشایند.
مرحلة دوم: تفکر خلاق: تفکر خلاق و بهتعبیری واگرانه-آفریننده نیز از دیگر مولفههای آموزش تفکر محور است که جوامع را با راهحلهای گوناگون برای حل مسائل و سبکهای مختلف زندگی در عرصههای فوق آشنا میسازد. با تکیه بر آفرینندگی ناشی از این گونه آموزش (آموزش تفکرمحور) است که جوامع اسلامی میتوانند به آیندهای سرشار از راهها، دستورالعملها، ظرفیتها امیدوار باشند و پتانسیل انسانی خود را در این مسیر شکوفا سازند.
مرحلة سوم: تقکر مستقل: این مولفه از آموزش تفکرمحور که بر خرد جمعی خودبنیاد و خوداتکا استوار است، از دیرباز مورد توجه جوامع اسلامی بهویژه در عرصههای سیاسی بوده است. روشن است که اندیشههای استقلالطلبانه تنها از طریق آموزش تفکرمحور است که میتوانند خود را در این جوامع متجلی سازند و آنها را از مواهب خویش متنعم گردانند. این استقلال سبب میشود که جوامع اسلامی ضمن بهرهگیری خردمندانه از میراث باشکوه گذشته و ظرفیتهای کنونی از آنها نیز عبور کنند و در مسیری پیشرو و متکی بر کشف پتانسیلهای خودی به تمدن نوین باشکوهی در عرصههای گوناگون نایل گردند.
نظر شما :