نقد رویکرد پوزیتویستی به علوم انسانی در مساله شکاف نظر و عمل و بررسی دیدگاههای بدیل
نفی ضرورت، تعاقب گرایی در علم، گرایش به تک ساحتی شناخت شناختی و مغالطه معرفت شناختی و گرایش به انواع و اقسام دو تایی ها و دوگانگی ها مثل نظریه و مشاهده، نظریه و ارزش، نظریه و عمل، باور به بی طرفی زبان مشاهده و غفلت از بار مفهومی و زمینه ای مشاهده تجربی، تاکید بر وحدت علوم( طبیعی و انسانی- اجتماعی)، دو تایی تحلیلی – ترکیبی، تقارن تبیین و پیش بینی و غفلت از عالم باز طبیعی و اجتماعی و استقراء گرایی و نگرش انسدادگونه و اتمیستیکی به عالم، از مشخصات این جریان رو به افول است. شاید مهم ترین مؤلفه آن که محافل علمی کشور را در گیر کرده است تقلیل واقعیت طبیعی و اجتماعی به وجه مشاهدتی آن و غفلت از غیرقابل تقلیل بودن جهان واقعی به جهان تجربی، تسری پدیده های طبیعی به جهان اجتماعی و غفلت از هرمنوتیک ساده در مطالعات طبیعی و هرمنوتیک مضاعف در مطالعات اجتماعی است. این غفلت موجبات بی توجهی به وجه زمینه ای و مفهوم محوری در علم علاوه بر بی توجهی به ارزش بار بودن و دلالت ارزشی و عمل بار بودن و دلالت عملی نظریه را فراهم نموده است. ثمره این غفلت همراه با پشتوانه بی توجهی به نگرش منظومه ای و دیالکتیک در بعد هستی شناختی و در نتیجه معرفت شناختی، غفلت از رابطه بین علم و جامعه و نگاه غیر کاربردی به علم است. این غفلت آن گاه بسیار جدی تر می شود که ادعای زبان حکایت گری محض به خود می گیرد و غافل از زبان چگونگی و ساختن و ایجاد کردن علم می شود. هر چند نگاه طبیعت گرایانه این جریان به رغم مغالطه معرفت شناختی آن از نقاط قوت آن محسوب می شود، اما بی توجهی به ارتباطات دیالکتیک مزبور از نقاط ضعف آن به شمار می رود، اینکه علم یک محصول و یک عمل اجتماعی و خواه ناخواه آمیخته با زمینه های زبانی و تعاملات ارتباطاتی است. به تعبیری زمینه های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی بر محتوای علم حتی علم طبیعی اثرگذارند و این گزاره در کل تا حدودی زمینه را برای نوعی علم متناسب با شرایط محیطی و زیست جهانی مهیا می سازد. به هر حال، جریان مزبور به رغم کم رمق شدن آن در محافل علمی غرب متاسفانه کماکان در محافل علمی کشور جولان می دهد.
نظر شما :