دین وعلوم انسانی
نقش دین در اعتلا علوم انسانی
جایگاه آموزه ها و باورهای متافیزیکی و دینی در علوم یکی از مباحث مهم تاریخ علم می باشد و در این مورد دیدگاههای مختلفی مطرح است. بعد از انقلاب اسلامی در ایران باتوجه به اینکه این انقلاب انقلابی دینی بود که تحقق جامعهای با ارزشهای دینی را بعنوان یک آرمان مدنظر داشت لذا از همان ابتداء بحث درمورد دینی کردن عرصههای مختلف حیات سیاسی اجتماعی و اقتصادی در سرلوحه هدف متفکران مسلمان قرار گرفت
با با توجه به این مباحث بحث درمورد تأثیر دین بر علم یکی از مباحث مهم در دهههای گذشته در بین برخی متفکران جهان اسلام بوده است طرح علم دینی سابقه ای بیشتر از انقلاب اسلامی دارد و در گسترده ای وسیع تر از ایران و حتی جهان اسلام موضوعی شناخته شده است در سالهای1930 1356ء1361ء1363ء .چند کنفرانس بین المللی در زمینه آموزش وبرورش اسلامی در کشور های عربستان وباکستان ومالزی و برگزار شد و در آنها اسلامی کردن رشته های مختلف دانش بحث و بررسی شد. در همین مدت تعدادی کتاب و مجلات علمی در زمینه علم اسلامی در کشورهای مختلفی همچون ، پاکستان مالزی، الجزایر ، هند ،آمریکا ، و انگلستان و… منتشر شد[1] .در جهان مسیحیت نیز، در سه دهه اخیر روی این مسئله با قوت بحث و حتی کنفرانس هایی ربرگزار شده است.امروزه اصطلاح scince theis در محافل علمی و فرهنگی غرب اصطلا ح جا افتاد ه ای ست. به طور کلی از حدود دویست سال پیش که علم غربی وارد جهان اسلام شد، واکنشهای متفاوتی در برابر پذیرش علم جدید در جهان اسلام رخ داد. برخی دیدگاهها، علم جدید را ناسازگار با اسلام تلقی و آن را طرد کردند[2] گروهی دیگر با آغوش باز به استقبال علم جدید رفتند و برای پذیرش آن تلاش زیادی کردند. از دیدگاه این افراد، راه علاج عقب ماندگی جوامع اسلامی، فقط تسلیم بر علم جدید و جایگزینی جهانبینی دینی با جهان بینی علمی است.[3]
بعضی دیدگاهها نیز فقط به دنبال این بودهاند که صرفاً سازگاری اسلام با علم جدید را نشان دهند[4]؛ برخی دیگر از اندیشمندان مسلمان نیز در پی آن هستند که یافتههای علم جدید را باید از ضمائم فلسفی آن جدا کرد. اینان در حالی که کوشش دانشمندان غربی را برای کشف اسرار طبیعت میستایند، مسلمانان را از ملزومات ماده گرایانه علم جدید بر حذر میدارد. از نظر این گروه، علم جدید تنها میتواند بعضی از ویژگیهای جهان فیزیکی را توضیح دهد، اما نمیتواند مدعی همه دانشها باشد. علم جدید را باید در متن جهان بینی اسلامی قرار داد. مبتنی که در آن سطح بالاتر دانش به رسمیت شناحته میشوند و نقش علم در نزدیک کردن ما به خداوند تحقق مییابد.[5]
درایران نیز بعد از انقلاب اسلامی این بحث از اهمیت خاصی در بین متفکران مسلمان برخوردار شد این بحث ناشی از عوامل مختلفی بود اولین عامل. باتوجه به اینکه انقلاب ایران انقلابی دینی بود که تحقق جامعهای اساسی ارزشهای دینی را بعنوان یک آرمان مدنظر داشت لذا از همان ابتداء بحث درمورد دینی کردن عرصههای مختلف حیات سیاسی اجتماعی و اقتصادی در سرلوحه هدف متفکران مسلمان قرار گرفت ثانیااعتقاد به جامعیت دین بود. متفکران مسلمان با نوع تفسیر خود از جامعیت دین معتقد بودند که اسلام دینی جامع است به این معنا که پاسخ به همه نیازهای بشر را میتوان در دین جستجو کرد[6] بنابراین دین، همهی حقایق و امور عملی، اعم از کلیات و جزئیات یا اصول و فروع را بیان کرده است. و یا دین، حاوی اصول و کلیات است. و بر این اساس آنان از وحدت قلمرو علم با معارف دینی سخن میگفتند و بهنظر آنان «معارف دینی درواقع مبین همان قوانین و سنن ثابتی هستند که علوم مختلف در جستو جوی آنها میباشند، به همین دلیل این قوانین بهعنوان میزانی قطعی و یقینی رهآورد علوم مختلف را توزین کرده و صحت و سقم آنها را باز مینمایند... .» [7] بر این اساس این گروه به دفاع از علوم انسانی دینی پرداختند
ثالثا آنها با تأکید بر تفاوت انسان شناسی دینی با انسان شناسی غیر دینی معتقد بودند که با توجه به اینکه موضوع بحث علوم انسانی، شناخت رفتار انسان میباشد بنابراین عدم ارائه تصویری درست از انسان میتواند پیش فرض نامناسبی برای نظریات علمی باشد و بنابراین آنها معتقد بودند که علوم انسانی باید بر تصویر درستی از انسان استوار باشد که از نظر آنان همان تصویری است که دین از انسان ارائه میدهد که درآن انسان موجودی است که علاوه بر ابعاد مادی دارای ابعاد متعالی نیز باشد
رابعا معتقد بودند که به دلیل ماهیت غیر بومی علوم انسانی در جهان سوم ،این علوم ارتباط مناسبی با فرهنگ و زیر ساختهای فرهنگی این جوامع نداشته لذا با نیازهای بومی این جوامع ارتباط محدودی داشته و بنا بر این باز سازی این علوم با تاثیر پذیری از مبانی فکری وفرهنگی این جوامع می تواند به کاربردی کردن این علوم بر اساس نیازهها ی خاص آن جوامع کمک کند[8]
با این مقدمات، تحول در حوزه علوم انسانی براساس آرمان های دینی در نزد این متفکران از اهمیت خاصی برخوردار شد اما در مورد نحوه تأثیر گذاری دین بر علوم انسانی سه دیدگاه مهم مطرح شد گروهی با نگاهی حداقلی و با تاثیر پذیری از دیدگاه پوزیتویستی معتقدند که علم و دین دو حوزه متفاوت هستند وفقط این تأثیرگذاری در بکارگیری آن در خدمت منافع دینداران میباشد[9]. اما گروه دوم یک دیدگاه حداکثری را مطرح کرده و معتقدند که علاوه بر اینکه دین میتواند در مرحله آغازین فعالیت علمی یعنی در تعیین پیش فرضها، طرح سوال و فرضیات و نحوه گردآوری دادهها نقش مهمی را ایفا کند در مرحله داوری و روش رسیدن به نتایج نیز تأثیر گذار میباشد و در واقع این گروه نقصان معرفتی را در عرصه علوم انسانی موجود مطرح کرده و معتقدند که علوم انسانی موجود حتی در شناخت همه عوامل دخیل در پدیدهها ناتوان است و با محدویت رهیافتها و روشها، ابزارها و قلمرو مواجه است و دین میتواند با طرح مراتب والاتر هستی و بازکردن افقهای جدید و ارائه ابزارهای جدید شناخت در فراروی محققان، این نقصان معرفتی را جبران کند و وجوه دیگری از واقعیت و بخشی از عوامل طبیعی دخیل در پدیدهها را که از نگاه عالمان تجربی مخفی مانده آشکار سازد. این گروه از نوعی علم تأسیسی دینی دفاع کردند که از نظر مبانی و روش دارای تفاوتهای اساسی با علوم موجود بود و از ضرورت بازنگری رادیکال و اساسی در علوم انسانی و تدوین روانشناسی اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و .... سخن گفتند[10]
اما گروه سومی نیز وجود دارد که از یک دیدگاه میانه حمایت میکنند. این گروه بر تأثیر گذاری دین بر عناصر اصلی علمی در مرحله قبل از داوری تأکید میکنند به این معنا که در این مرحله میتوان با الهام گرفتن از گزارههای متون دینی بعنوان پیش فرض به طرح سوال و فرضیه سازی و نظریه پردازی اقدام کرد و در مقام داوری و اثبات فرضیه ها از روشهای تجربی علم بهره گرفت[11]
این گروه از متفکران که اکثریت اندیشمندان را تشکیل میدهد را میتوان دیدگاه غالب در بین نظریه پردازان انقلاب اسلامی دانست... بر اساس این دیدگاه دین باتوجه به تأثیری که در نحوه نگرش و نگاه عالم بجای میگذارد میتواند در عرصه علم تأثیرگذار باشد و علم دینی درواقع علمی است که تحت تأثیر سؤالات و فرضیهها و پیشفرضهای یک عالم دینی که دارای نوع نگاه خاصی به جهان و هستی است شکل گرفته است...................ادامه دارد
[1]- نگاه کنید برای نمونه به : العطاس، سید محمد نقیب. اسلام و دنیوی گری (سکولاریسم)، ترجمه احمدآرام، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران- ایران و مؤسسه بین المللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالاموپور- مالزی (ایستاک) 1374.والعطاس، سید محمد نقیب. درآمدی در جهان شناسی اسلامی، جمعی از مترجمان، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران- ایران و موسسه بین المللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور- مالزی (ایستاک)، 1374. و عبدالفتاح طیاره، عفیف، روح الدین الاسلامی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1982.
[2]- مانند دیدگاه وهابیهاو برخی سلفی ها
[3]- برای نمونه سید احمد خان در پاکستان
[4]- برای نمونه رجوع شود به بآثار مهدی بازرگان در ایران
[5]- ر.ک.
Nasr, Seyyed Hossein, ''The IslaMic Worlview and Moderb Science'' IslaMic Though and IslaMic Creativity 7
[6]- این اعتقاد ریشه در تفسیر برخی آیات قران دارد از جمله آیه 89 سوره نحل
[7]- جوادی آملی، عبدالله. شریعت در آئینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1372و جوادی آملی عبدالله. سلسله بحثهای فلسفه دین: فلسفه حقوق بشر، قم: مرکز نشر اسراء 1375.
[8]- رهبران انقلاب ایران همواه بر این موضوع تاکید کرده اند رجوع شو.د به صحیفه امام خمینی
[9]- برای نمونه رجوع شود به رضا منصوری –کدامین تلقی از علم –فصلنامه حوزه و دانشگاه بهار 87 ص67ومصطفی ملکیان ،پیش فرضهای باز سازی اسلامی علوم انسانت ،مندرج در مجموعه مقالات علم دینی ،به دکوشش حمید رضا حسنی و دیگران ،قم ،نشر پزوهشگاه حوزه ودانشگاه ،1386 ص171
[10]- برای نمونه رجوع شود به دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در شهر قم در ایران و مصاحبه با مهدی میر باقری،مندرج در مجموعه مقالات علم دینی ،به دکوشش حمید رضا حسنی و دیگران ،قم ،نشر پزوهشگاه حوزه ودانشگاه ،1386 ص133
[11]- برای نمونه رجوع شود به سروش، عبدالکریم،تفرج صنع ، ، مؤسسه فرهنگی صراط1375 وگلشنی، مهدی، از علم سکولار تا علم دینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.و باقری، خسرو، هویت علم دینی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ ارشاد اسلامی، 1382
نظر شما :