حلقه پژوهشیِ الهیات قانون: خوانشی از رساله summa theologiae: بخش اول از بخش دوم، مساله ۹۰، بند نخست
عقل: منشا قانون
حلقه پژوهشیِ الهیات قانون: خوانشی از رساله summa theologiae
گزارش جلسۀ سوم
بخش اول از بخش دوم، مساله 90، بند نخست
اولین بند از مساله 90 پرسش از تعلق قانون به عقل است. مطابق اِشکال اول مطروحه در مسئله مورد نظر، قانون امری متعلق به عقل نیست زیرا پولِسِ قدیس میگوید من در اعضای جسمانی خود قانون دیگری میبینم. آنچه متعلق به عقل باشد در اعضای بدن نیست؛ زیرا عقل ربطی به استفاده از اعضای جسمانی بدن ندارد. بنابراین قانون چیزی متعلق به عقل نیست. در مقابل و برخلاف اشکال مذکور، باید گفت امر و نهی متعلق به قانون است، امر به عقل تعلق دارد، بنابراین قانون چیزی است متعلق به عقل.
قانون جوارح همان تمایلات شهوانی است، قانونِ گناه است. آنچه در جسم مادی است، با تسامح قانون نامیده میشود. در مقابلِ این، قانونی است که متعلق به عقل است. قانون واقعی، قانون عقل است. معیار و میزان سنجش هر چیز، آن اصل اولیهای است که آن چیز از آن نشئت میگیرد. عقل، منشا اولیه و سرچشمۀ موجودات ذی شعور است. قانون معیار و میزان است، میزان به آن اصل اولیه باز میگردد. انسان موجودی عاقل است، بنابراین منشا اولیه و سرچشمۀ وجودی انسان به عقل باز میگردد. از این رو قاعده و سنجه به عقل باز میگردد. قانون به معنای دقیق کلمه مختص موجودات عاقل است یعنی انسان. لذا انسان با آگاهی و اراده آزاد خود، زندگیاش را سامان و نظم میدهد. این سامان و نظم در سایر موجودات نیز وجود دارد اما غیرآگاهانه و مبتنی بر غریزه نه عقل و آگاهی. از سوی دیگر قاعده و سنجه هر چیزی باید متناسب با نوع و سنخ آن چیز باشد این سنجش و سامان نیز در نسبت با سرچشمه و منشأ آن چیز تعریف میشود لذا سامان هر چیزی متناسب با خودش سنجیده خواهد شد. حال، سرچشمه و منشأ اَعمال انسان به عنوان موجودی عاقل ارادهای است که به واسطه اندیشیدن و عقلانیت معطوف به غایتی که همانا خیر است شکل میگیرد. قانون از این منظر « در میانه عقل و خیر» ایستاده است.
نسبت قانون، عقل و اراده
اراده و عقل نه به تنهایی، بلکه فقط در پیوند با یکدیگر عمل میکنند. از نظر آکویناس فرمان دادن (امر کردن)، فعل عقل است که فعل اراده را مفروض میگیرد. عقل دربارۀ اراده کردن استدلال میکند و اراده، تعقل ورزیدن را اراده میکند و نتیجه آن میشود که فعل عقل از فعل اراده پیشی میگیرد و بالعکس. این بدان معناست که اگر چه امر کردن نیازمند فعل اراده است اما آنچه بدان امر میشود نیازمند فعل عقل میباشد. لذا امر و نهی کارویژۀ قانون است اما امر و نهی و قانون صرفا برخاسته از اراده نیست. اراده خود با عقل در نسبت و ترابط وثیق است.
قانون در همه چیزهایی که به دلیل وجود برخی قوانین به چیزی متمایل میشوند، وجود دارد. به طوری که هر تمایل را که از یک قانون ناشی میشود، میتوان قانون نامید، البته نه قانون واقعی و در معنای اصلی بلکه با تسامح و از مشتقات قانون نامیده میشود. بدین ترتیب تمایل اعضاء به اَعمال نفسانی را «قانون اعضاء یا قانون جوارح» میگویند.
نظر شما :