در چهلوپنجمین جلسه شورای پژوهشی پژوهشگاه بررسی شد:
تأکید بر تقویت حلقههای مطالعاتی در پژوهشگاه
دکتر نجفی: سردار شهید سلیمانی و امیرکبیر چراغی برافروختند تا حق و باطل شناخته شود
در ابتدای جلسه دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه، پس از درود و صلوات بر پیامبر خاتم صلّ ا... علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام، با اشاره به برگزاری جلسه شورا میان دو مناسبت مذهبی و ملی، ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا (سلاما... علیها) و بزرگداشت مقام مادر و روز زن و نیز ولادت حضرت علی (علیه السلام) و بزرگداشت مقام پدر و روز مرد، و نیز شهادت سردار سلیمانی (13 دی) و امیرکبیر (20 دی)، گفت: سردار شهید سلیمانی و امیرکبیر هر دو از نظری قهرمان ملی کشور ما هستند و به اسطورههای ملی ما تبدیل شدهاند. یکی با صبغه نظامی و یکی از سنت وزارت ایرانی محبوب و مقبول خاطر مردم شدهاند و نکته جالب این است که یکی از مردم کرمان و یکی از مردم اراک بوده و هر دو از مردم شهرهایی هستند که در برخی طبقهبندهای رایج از شهرهای کشور، جزء شهرهای درجه اول محسوب نمیشوند. نکته دیگر اینکه هر دو از طبقات پایین جامعه بودند و با طی کردن مراتب مختلف به جایگاهی رسیدند که نزد مردم محبوبیت بسیاری یافتند. دکتر نجفی به یک نکته مشترک در این دو قهرمان ملی اشاره کرد و ادامه داد: شاید بتوان گفت نکتهای که میان این دو قهرمان ملی مشترک است این است که هر دو در مقابل بیگانه و اجنبی ایستادند و مظهر هویت ملی و دفاع از آن هستند. این دو در زمانهای که بیگانه قصد رسوخ و نفوذ به کشور داشت همچون سدّی شاخص در مقابل ستمگران و بیگانگان ایستادند و بهنوعی مظهر هویت و اصالت ملی ما شدند. رئیس پژوهشگاه با اشاره به شخصیت بینالمللی سردار شهید سلیمانی ادامه داد: شاید بتوان گفت بدین علت که سردار سلیمانی به انقلاب بزرگی همچون انقلاب اسلامی متصل بود، جایگاهی بزرگتر از جایگاه ملی یافته و در عرصه بینالمللی نیز جزء شخصیتهای برجسته و مهم کشور قرار گرفت. این دو شخصیت برجسته و قهرمان ملی در زمانهای که بدخواهان بیگانه تلاش داشتند تا ناامیدی و یأس را به کشور تزریق کنند، نور روشنایی و مشعلی در کشور برافروختند تا عده کثیری از جامعه بتوانند حق و باطل را تشخیص دهند و دریابند و دست اجنبی و بیگانه از کشور کوتاه شود. خداوند این دو قهرمان را رحمت کند و یادشان گرامی باد.
پرداخت حقالتدریس و حقالزحمه راهنمایی و مشاوره رسالهها تا پایان سال 1401
رئیس پژوهشگاه با اشاره به پرداخت حقالتدریس و حقالزحمه راهنمایی و مشاوره رسالهها تا پایان سال 1401 گفت: این اولینبار است که هنوز سال شمسی به پایان نرسیده و معوقات سال گذشته مربوط به حقالتدریس و حقالزحمه راهنمایی و مشاوره رسالههای استادان پژوهشگاه تسویه شده است و امیدواریم بتوانیم با تداوم این روند، ضمن قدردانی از تلاشها و خدمات استادان پژوهشگاه، زمینه و تمهیدات لازم برای حمایت بیشتر و بهتر از برنامههای آموزشی در پژوهشگاه را فراهم آوریم.
تأکید بر تقویت حلقههای مطالعاتی در پژوهشگاه
دکتر نجفی در ادامه جلسه با اشاره به فراهم بودن امکانات و حمایت از برگزاری حلقههای مطالعاتی توسط استادان و اعضای هیأت علمی پژوهشگاه تأکید کرد: زمینه و تمهیدات لازم برای حمایت از استادان و پژوهشگران پژوهشگاه فراهم است تا بتوانند با برنامهریزی و انجام هماهنگیهای لازم زمینه گسترش مطالعات و تعمیق فعالیتهای علمی خود را با تشکیل حلقههای مطالعاتی در حوزههای مختلف پژوهشی و علمی مرتبط با رشتهها و مطالعات خود فراهم کنند. در این حلقهها نیازی به انجام روندهای اداری و ثبتنام نبوده و اعضاء میتوانند با هماهنگیهای لازم به برگزاری آن اقدام نمایند.
گشودن طریق به سمت پژوهش خودآگاه (بخش دوم)
در ادامه جلسه شورا، مطابق برنامهریزی مقرر و در ادامه جلسه گذشته، دکتر مهدی بنایی جهرمی، مدیر گروه پژوهشی مطالعات میانفرهنگی، به ارائه بخش دوم از سخنرانی خود درباره گشودن طریق به سمت پژوهش خودآگاه پرداخت و گفت:
در بخش نخست سخنرانی خود در جلسه گذشته تلاش کردم تا با نظر به مفهوم خروج، تقریبی به موضوع حقیقت پژوهش داشته باشم. به اجمال این مفهوم یکبار در پرتو و از منظر تاریخ تفکر غربی و در مرحله بعد در پرتو و از منظر حکمت قرآنی و معنوی مد نظر و مورد تأمل قرار گرفت. دکتر بنایی با تأکید بر تلاش برای گشایش راه بصیرتی برای فهم تاریخ تفکر غربی به مدد تأمل در یک مفهوم ادامه داد: در جلسه گذشته از سقراط تا هگل این مفهوم مورد تأمل قرار گرفت. پس از هگل اگزیستانسیالیتها نیز وجود خاص آدمی را با مفهوم خروج توضیح میدهند. تفاوت آدمی با حیوان در این خروج از موقعیتهای خاصی است که برای او شکل گرفته است. سپس شوپنهاور نیز تاریخ را براساس خروج از ملال شرح میدهد. همه تاریخ یک ملال است و تلاش آدمی نیز در مسیر رهایی از این ملال قرار گرفته است. مارکس نیز با تأکید بر دست کشیدن از تفسیر عالم، ضرورت تغییر در عالم به جای تفسیر آن و خروج از اقلیم تفسیر به تغییر را مطرح کرد. هیدگر نیز با تحلیل تاریخ تفکر غربی، در جستوجوی راهی برای خروج از استیلای متافیزیک بود. محور و کانون اندیشه نیچه هم موضوع خروج انسان از مرتبه فعلی به مرتبه ابرانسان است. دوره معاصر تفکر غربی نیز با طرح پستمدرنیسم، پساساختارگرایی و...، جویای خروج از بحرانهای دوره مدرن است و به بازخوانی عقلی میپردازند که به ظهور عالم مدرن انجامیده است. این مروری بر تاریخ تفکر غربی به مدد مفهوم خروج بود که به اجمال و اشارتگون صورت گرفت.
دکتر بنایی با بیان خاتمه این بخش از صحبتهای خود، گفت در جلسات بعدی شورا تلاش خواهم کرد این مفهوم را در نسبت با پژوهش و حقیقت آن مورد تأمل قرار دهم.
شرقشناسی و رویکردهای مختلف نسبت به آن
بخش بعدی جلسه شورا، به بحث علمی برخی از اعضاء درباره شرقشناسی اختصاص داشت.
دکتر علیرضا ملایی توانی: شرقشناسی بهعنوان یک دانش کارشناسی، کاوش مسألهمند است
در این بخش ابتدا دکتر علیرضا ملایی توانی به ارائه دیدگاه خود درباره شرقشناسی پرداخت و گفت: شرقشناسی اقدام نهادسازانه غرب مدرن برای شناخت جهان غیرغربی و سیطره بر آن است. این دانش مانند همه آگاهیها دارای ماهیت، جهت و هدفی است که در مجموع به بازآفرینی و ایجاد تصویری از شرق منجر میشود. دکتر ملایی شرقشناسی را به اختصار شناخت هدفمند طمعورز یا شناخت جهتدار سلطهگر معرفی کرد و ادامه داد: شرقشناسان صرفاً به خواندن منابعی درباره شرق اکتفا نکردند و به منظور شناخت عینی شرق در کسوتهای مختلفی همچون بازرگان، مستشار نظامی، مستشار سیاسی و... به جوامع شرقی رفته و در قالبهای مختلفی همچون سفرنامه، پژوهشهای مستند علمی و... به مطالعه و ارائه گزارشها درباره کشورهای شرقی پرداختند و بدین ترتیب منابعی ارزشمند برای خود غربیها و حتی شرقیها پدید آوردند. دکتر ملایی در ادامه به کارکردهای مختلف این دانش پرداخت و گفت: یکی از کارکردهای این دانش استفاده سیاسی، اقتصادی، مستشاری و... آن است که وجهی معلوم دارد. کارکرد دیگر استفاده از دیپلماسی علمی است که زمینه تأسیس مدارس نوین، اعزام دانشجو به غرب با اعطای بورس و... را ایجاد کرد که باعث گسترش آگاهیهای خاص خود غربیها نیز شد. کارکرد دیگر این دانش ایجاد روایتهایی از شرق بود که مبدل به فراروایتهایی عبورناپذیر شد و حتی خود شرقیها هم میپذیرفتند و در دانشگاهها و مراکز علمی آنها تدریس شد مانند نظریه شیوه تولید آسیایی، جوامع هیدرولیکی یا... که تصویری از شرق ساخته و ارائه میکردند که تاریخی ساکن و غیرقابل تحول دارند. وی با تمایز میان مفهوم شرقشناسی بهعنوان یک دانش و آنچه استعمار از آن بهرهمیبرد گفت: شرقشناسی بهعنوان یک دانش کارشناسی، کاوش مسألهمند است که البته دستاوردهای آن در اختیار نهادهای استفادهکننده قرار میگیرد و امکان استفاده یا سوءاستفاده از آن بدیننحو فراهم میگردد. دکتر ملایی در خاتمه سخنرانی خود میان دو گونه از شرقشناسان تمایز قائل شد: یک دسته کسانی هستند مأمور و کارشناس اعزامی از سوی کشورهای خود هستند همچون لرد کرزن یا آن لمبتون و دسته دوم شرقشناسان خوشنامی همچون ادوارد براون، ریچارد فرای و... که مطالعات آنان در شناخت غربیها از جوامع شرقی و یا شرقیها از خود مفید و مؤثر بوده است.
دکتر موسی نجفی: شرقشناسی صرفاً یک علم نیست، بلکه کارگزار تجدد است
سپس دکتر نجفی با اشاره به اهمیت بسیار مهم آگاهی و شناخت از منابع موجود در حوزه شرقشناسی و میزان قابل استفاده و قابل اتکا بودن آنها در مطالعات این حوزه، گفت: دکتر رضا داوری اردکانی، مطالعات عمیق و طولانیمدتی در این حوزه داشته و آثار مختلفی در زمینه شرقشناسی همچون گسست تاریخی و شرقشناسی و... به رشته تحریر درآوردهاند. دکتر داوری معتقدند شرقشناسی یک علم مانند سایر علوم نبوده و در عداد و تقسیمبندی علوم رسمی همچون تاریخ و... نیز قرار نمیگیرد. درباره شرقشناسی برخی مانند نیکلسون و... معتقدند این دانش یک علم بیطرف است که به تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران خدمت کرده است اما در مقابل، برخی معتقدند شرقشناسی وابسته به جریان بسط تجدد در عالم بوده و اثبات قدرت غرب در همه جا و همه عرصههاست. درواقع نه استعمار وابسته به شرقشناسی است و نه شرقشناسی وابسته به استعمار، شرقشناسی صرفاً یک علم نیست بلکه کارگزار تجدد و زمینهساز جهانی شدن تجدد است و این تجدد می خواهد عالمگیر شود. برای شرقشناسی، غرب همه چیز است و شرق یعنی دیگری، و این دیگری اگر عظمت و افتخاری دارد، در حقیقت مقدمه تاریخ غربی و مطلق پنداشتن آن است. نظریه تکامل انواع نشان میدهد که تاریخ جدید، تاریخ کمال بشر است و تمدن جدید کمال تاریخ بوده و سایر مراحل دارای نقص و کمبود هستند.
در ادامه، دکتر نجفی با تأکید بر اینکه هرچند شرقشناسی مسائل جدیدی برای ما مطرح کرد، ادامه داد: مسائل جدیدی که شرقشناسی برای ما آورد، مسائلی بودند که مربوط به تجدد بود و ما با آن مسائل به تاریخ و فرهنگ خود نگاه کردیم اما در حقیقت خودشناسی جدید ما در سایه این جریان، هیچگاه مایه خودآگاهی ما نشد. شرق متولد شده در آینه غربی شرقشناسی، در حقیقت در ماده از تفکر و تاریخ و فرهنگ شرق بهره برده ولی در صورتسازی متجدد و در عالم غرب قرار میگیرد. در حقیقت این شرق نه شرق واقعی بلکه شرق ابداعی غرب است. معمولاً این شرق ناقص و تاریک است و آئینهای میشود برای غرب پیشرفته که ادوارد سعید نیز به آن اشاره کرده است. نام این فرآورده یا فرایند هرچند روش علمی گذاشته شد، روشی که البته صرفاً بیطرف نیست چراکه خود وابسته به جهان و عالم تجدد است.
دکتر سید جواد میری: شرقشناسی در جهت تثبیت سوژهوارگی غربیها و تقلیل جوامع شرقی به ابژه مطالعه غربیان عمل کرده است
سپس دکتر سید جواد میری با تأکید بر ضرورت تأمل دربارۀ مفهوم شرقشناسی گفت: در زبان فارسی واژه انگلیسی Orientalism به شرقشناسی ترجمه شده است در حالیکه این واژه شاخهای از معرفت نبوده و شیوه معرفتیای ندارد، و اگر داشت مثلاً باید Orientalogy بود نه Orientalism. امانوئل موریس والرشتاین؛ جامعهشناس، مورخ اقتصادی و متفکر آمریکایی در کتابunthinking social science (درباره علوم اجتماعی نیاندیشیدنی) در بحث طبقهبندی علوم به این مسأله میپردازد که اروپاییها با این نگرش که سوژه هستند و مرکز عالم، با آغاز اکتشاف جهان و شناخت سایر جوامع در قرون 15 و 16، با جوامعی در برخی از جزایر پلینزیا مواجه شدند که براساس نگاه آنها جامعه خیلی بسیطی داشتند؛ آنان فاقد لباس پیشرفته یا ارتش منظمی یا قوانین مدونی بودند و از شعر و ادبیات و هنر نیز برخوردار نبودند. اگر سوژه اروپایی بخواهد این جوامع را مطالعه کند، از آنجا که این جوامع در زیستشان، سادهترین و بدویترین زیست از جهان انسانی را دارند، به علمی به نام "آنتروپو"لوژی نیاز است، یعنی نوعی از علم و منطق که آنتروپو (که به معنی بسیطترین فرم انسان است) است.. اما اروپاییها بنا به موقعیتهای مختلف با جوامع متفاوتی مواجه دیگری نیز مواجه شدند، برای مثال با جوامع شرقی مثل جامعه دوران صفوی در ایران، جامعه عثمانی و جامعه چین و دیدند که این جوامع خیلی پیچیدهتر از فرم بدوی و بسیط اولیه هستند؛ این جوامع ارتش دارند، قوانین دارند، فلسفه دارند، شعر و ادبیات دارند و... اما انقلاب صنعتی و... که مشخصه جوامع غربی است را نداشتند، در شناخت این جوامع و با توجه به هماوردی و رقابتی که با جهان اسلام و دیگران در تاریخ خود داشتهاند، غربیان و اروپاییها به یک رشتهای از معرفت میرسند که بتواند سوژهوارگی آن جوامع را به نوعی به یک ابژهوارگی تقلیل بدهد تا براساسا آن بتوانند این جوامع را ذیل خود تعریف کنند. با این نگاه رشتهای به نام شرقشناسی Orientalism شکل دادند. اما غربیان وقتی به مسأله شناخت خود و جوامع خودشان میرسند، میگویند ما که جامعه بسیط و بدوی نیستیم که با «آنتروپولوژی» مورد شناخت قرار بگیریم یا ما که ابژه شرقی نیستیم و یک «دیگری» نیستیم که با Orientalismتحت ارزیابی قرار بگیریم، بلکه ما سوژه هستیم. از اینرو رشتههایی مثل sociology،Psychology ، Polytheology یاPolitical Science و رشتههای دیگری برای مطالعه و شناخت خود ایجاد کردند. اساساً نگاه اروپایی و غربی خود را مرکز عالم میداند و بر آن است که که تاریخ متعلق به جوامع اروپایی و غربی است نه سایر جوامع. اگر، چنانچه هگل نیز در نگرش تاریخی خود به جهان مطرح میکند، قائل به تکامل باشیم، یعنی باور داشته باشیم که انسان در یک سیر تکاملی قرار گرفته است، در این سیر برخی جوامع نتوانستهاند پیشرفت کنند. هگل در بحث از تحول و تکامل ادیان میگوید دین از سادهترین شکل از شرق شروع شده و در بالاترین صورت خود به مسیحیت میرسد که بالاترین شکل مسیحیت نیز پروتستانتیزم است. وی اسلام را به رغم اینکه پس از مسیحیت ظهور کرد، بدعت مسیحی مینامد تا بتواند به لحاظ تاریخی، تأخر آن از مسیحیت را توجیه کند و آن را برتر از مسیحیت قرار ندهد.
دکتر مالک شجاعی: شرقشناسی درسهای ایجابی و سلبی بسیاری داشته است
در ادامه دکتر مالک شجاعی ضمن تأکید بر اهمیت و ضرورت مشخص بودن پایگاه نظری بحث از شرقشناسی، به تشریح رویکردهای مختلف نسبت به شرقشناسی پرداخت و گفت: برخی مانند عبدالملک، شرقشناسی را ابزار امپریالیسم و در خدمت استعمار میدانند؛ برخی مانند الطیباوی آن را سبکی از درک و تفسیر اسلام معرفی میکنند؛ برخی مانند اداورد سعید آن را نظام سلطه فراگیر میدانند؛ برخی مانند ترنر نیز آن را توجیهی برای مجموعهای از اعتقادات و... معرفی میکنند. اما آنچه باعث توجه و طرح بیشتر مباحث مرتبط با شرقشناسی شد، کتاب شرقشناسی ادوارد سعید بود که مقارن با انقلاب اسلامی در سال 1978 منتشر شد. دکتر شجاعی با پست اومانیسم دانستن بنیاد نظری بحث خویش و محور قرار دادن رویکرد خود براساس هرمنوتیک خود ادامه داد: دکتر رضا داوری اردکانی در مقاطع مختلفی به بحث شرقشناسی پرداختند و به طور کلی در بنیاد مباحث ایشان، توجه به دیدگاههای هیدگر و کربن و بحث توسعه محور قرار گرفته است. بهطور کلی با ویکو، گرامشی، فوکو و... مباحث مرتبط با شرقشناسی شکل گرفت و ادوارد سعید نیز در تحلیل خود به جریان پس اومانیسم ارجاع میدهد.
وی با اشاره به آوردههای بسیار شرقشناسی برای اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی ادامه داد: ما با تاریخ، سیاست، فرهنگ و... خود از طریق آثار شرقشناسان آشنا شدیم. اساساً شرقشناس روایتی از تاریخ دارد، چنانکه در دورهبندی تاریخ جهان، یونان دوره آغاز، قرون وسطی دوره افول، رنسانس عصر احیاء و شکوفایی دوباره و دوره معاصر دوره اوج تاریخ جهان معرفی میشود. دکتر شجاعی با تأکید بر عدم همبسته بودن استعمار و شرقشناسی گفت: شرقشناسی سنتی است برای شناخت دیگری. این دیگری، در سنت و تاریخ غربی، گاه و در مقطعی، یونان و ایران بوده؛ در مقطعی دیگری کافر بوده، گاه و در مقعطی، دیگری نامتمدن بوده است و بحث از دیگری، صرفاً ناظر به وجه فرهنگی آن نیست. در مجموع باید توجه داشت که شرقشناسی درسهای ایجابی و سلبی بسیاری داشته است و این میتواند به ما در مسیر مفهومسازی علوم انسانی یاریرسان باشد.
دکتر عبدالمجید مبلغی: علوم انسانی غربی، قادر به فهم سنت دینپایه ایرانی نیست
سپس دکتر عبدالمجید مبلغی با اشاره به اهمیت فهم عمیقتر از شرقشناسی در پرتو آگاهی غربی گفت: شرقشناسی ما را بهنوعی دچار کوررنگی نسبت به سنت خود کرده است. اساساً تأملات مربوط به آگاهی در تاریخ غرب و در عصر نوزایی منجر به تحول در مدرسههای سنتی اروپا همچون آکسفورد و... و تبدیل آنها به دانشگاه و شکلگیری دانشگاههای جدید شد. درواقع در غرب نهاد دانشگاه از دل سنت آنها و فرایند تحول در مراتب آگاهی غربی شکل گرفت. اما در سنت ما، نهاد دانشگاه، نه در وجه دانشی و نه در وجه نهادی، از دل سنت برنخواسته است. دکتر مبلغی با اشاره به فلسفه ـ کلام بنیاد بودن علوم انسانی غربی و دینپایه بودن سنت ایرانی تأکید کرد: علوم انسانیای که در دانشگاههای ما عرضه شد، در وهله نخست با زیست بوم تاریخی ما یکی نبود. علوم انسانی غربی، فلسفه ـ کلام بنیاد بود و در جهان غرب برای مواجهه با مشکلاتش قابل استفاده بود. اما این علوم انسانی غربی، قادر به فهم سنت دینپایه ایرانی نبود. سنت ما از جنسی بود که سنت غربی قادر به فهم آن نیست. درکانون سپهر آگاهی ایرانی از عصر باستان تاکنون، از آیین زرتشتی تا شیعه امروز، فقه قرار دارد. سنت ما حلقههای متعددی مانند هر سنت دیگر دارد اما برخلاف غرب، فقه در کانون و مرکز آن است. سنت ایرانی از جنس فقه است.
دکتر مبلغی با اشاره به دشواریهای علوم انسانی در کشور ادامه داد: مسأله شرقشناسی این است که علوم انسانی ما دچار تکلف شده است و از چشماندازی به سنت ما مینگرد که ظرفیت شناخت ندارد و منجر به ارائه شناخت صحیحی از آن نمیشود. پیامد علوم انسانی ما فهم اندامواره از سنت ما شده است. در ذهنیت سنت تداوم یافته ما خواجه نصیر یا فارابی آن وزنی را ندارند که به آنها دادهایم. در مقابل به شیخ انصاری که چنین وزنی داشته، کم توجهی شده است. در تلاش تبارشناسانه معوج ما نسبت به گذشته شیخ انصاری جایگاهی نداشته است.
سپس اعضای شورای پژوهشی به طرح دیدگاهها و نظرات خود در ارتباط با موضوع شرقشناسی و مباحث مطرح شده پرداختند.
تصویب برنامههای پژوهشی پژوهشکده مطالعات قرآنی
سپس و در ادامه جلسات گذشته شورا، برنامهها و فعالیتهای تفصیلی پژوهشکده مطالعات قرآنی در ارتباط با اولویتهای پژوهشی مورد بررسی قرار گرفت. در این بخش دکتر سید محمدهادی گرامی، رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی به تشریح و بیان حوزه تمرکز برنامههای این پژوهشکده پرداخت و گفت: با توجه به طرح دیدگاهها و نظر اعضای شورا در جلسه گذشته، دو جلسه در پژوهشکده با حضور اعضاء تشکیل و مسائل مورد نظر اعضای محترم شورا به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دکتر گرامی به تشریح نتیجه این جلسات پرداخت و ادامه داد: این پژوهشکده از بدو تأسیس به رصد و نقد آراء محققان داخل و خارج از کشور بهعنوان جزئی از برنامههای پژوهشی خود پرداخته و بخش عظیمی از آثار علمی تولید شده در این پژوهشکده بهطور صریح یا ضمنی در ارتباط با این موضوع بوده است. در این آثار، علاوه بر معرفی دیدگاههای مختلف، صرفاً کار ترجمانیِ صرف مدنظر پژوهشگران این پژوهشکده نبوده و هرگاه در هر حوزهای دیدگاهی معرفی شده، تلاش شده است با نگاهی انتقادی به آن نگریسته شده و دیدگاههای بدیل نیز مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند و در نهایت دیدگاهی برآمده از نگاه میانرشتهای و تفکر انتقادی بومی عرضه شود.
رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی با تشریح بخشی از فعالیتهای آتی این پژوهشکده شامل برنامههای پژوهشی اعضای هیأت علمی پژوهشکده، طراحی و برگزاری نشستهای ماهانه و... بر تمرکز این فعالیتها بر مقایسه و نقد دیدگاههای پژوهشگران داخل و خارج از کشور تأکید کرد و به معرفی فهرستی از پژوهشگران قابل مطالعه در زمینه مطالعات قرآنی و اسلامی در سه حوزۀ: 1. پژوهشگران برآمده از سنت خاورشناسی و نمایندگان آن: ویلفرد مادلونگ، مایکل کوک، توشیهیکو ایزوتسو، هانری کربن، آنه ماری شیمل و...؛ 2. پژوهشگران دانشگاهی ایرانی و نمایندگان آن: مهدی گلشنی، مجید معارف، جعفر نکونام، محمدعلی مهدویراد و...؛ 3. پژوهشگران حوزوی ایرانی و نمایندگان آن: محمدهادی معرفت، محمدباقر سعیدی روشن، علیرضا قائمینیا و... پرداخت.
سپس اعضای شورای پژوهشی به طرح دیدگاهها و نظرات خود در ارتباط با مسائل مختلف مطرح شده بهویژه فهرست ارائه شده پرداختند. پس از طرح مباحث و تبادل نظر اعضای شورا، برنامه پژوهشی پژوهشکده مطالعات قرآنی به تصویب شورا رسید و مقرر شد در جلسات بعدی شوراو پس از طرح فعالیتها و برنامههای شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، برنامه پژوهشی پژوهشکده مطالعات اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
تنفیذ و تصویب برنامههای پژوهشی پیشنهادی اعضای هیأت علمی پژوهشگاه
سپس دکتر مهدی معینزاده، مدیر پژوهشی پژوهشگاه، عناوین و مجریان برنامههای پژوهشی انفرادی (نوع الف و ب) پیشنهادی اعضای هیأت علمی از پژوهشکدههای زبان و ادبیات؛ مطالعات سیاسی، روابط بینالملل و حقوق؛ فلسفه؛ اقتصاد؛ و اخلاق و تربیت را قرائت و اعضای شورا با تصویب و تنفیذ برنامههای پژوهشی پیشنهاد شده موافقت کردند.
گزارش دکتر قیومی درباره اقدامات صورت گرفته در وبگاه انگلیسی پژوهشگاه
در بخش پایانی جلسه شورا، دکتر مسعود قیومی، مدیر همکاریهای علمی بینالمللی به ارائه گزارش از وضعیت وبگاه انگلیسی پژوهشگاه پرداخت و گفت: صفحات انگلیسی مرتبط با پژوهشکدهها، مراکز و گروههای پژوهشی پژوهشگاه براساس اطلاعات ارائه شده به صورت متناظر ایجاد شده است. اطلاعات استادن و اعضای هیأت علمی، مجلات و... پژوهشکدهها و مراکز پژوهشی به زبان انگلیسی در وبگاه پژوهشگاه قرار گرفته است. دکتر قیومی از رئیسان و مدیران پژوهشکدهها و مراکز پژوهشی درخواست کرد تا با ارسال تصاویر فعالیتها و برنامههای مختلف خود، در تکمیل صفحات مرتبط با پژوهشکدهها و مراکز و گروههای پژوهشی به این مدیریت مساعدت لازم را صورت دهند.
نظر شما :