گزارش همایش ملی تاریخ فرهنگی در ایران، مسائل، مفاهیم، روش ها و چالشها
همایش ملی تاریخ فرهنگی تاریخ فرهنگی در ایران، مسائل، مفاهیم، روش ها و چالشها روز سه شنبه مورخ دوم اسفند ماه 1401 با سخنرانی 20 پژوهشگر و در سه پنل با عناوین مفاهیم و مباحث نظری ، روش شناسی در تاریخ فرهنگی و موضوعات تاریخ فرهنگی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
پس برگزاری آیین گشایش همایش، محمد امیر احمدزاده دبیر علمی همایش گزارش خود را ارائه کرد. وی پس از قدردانی از همکاری جناب آقای موسی نجفی ریاست محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و معاون پژوهشی محترم جناب آقای دکتر فوزی و رییس محترم پژوهشکده تاریخ ایران سرکار خانم دکتر دلیر که در تصویب این همایش و حمایت از آن بیشترین همکاری را داشته اند ایراد کرد از اعضای محترم کمیته علمی همایش که در طراحی و نهایی شدن سرفصل ها و محورها کمک شایانی کردند به ویژه از دبیر اجرایی محترم سرکار خانم دکتر مهسا ویسی سپاس ویژه دارم. بجاست که از زحمات جناب آقای دکتر علیرضا ملایی توانی که همراهی و همکاری موثر ایشان ما را مدد رساند به طور مخصوص یاد نمایم. وی در ادامه توضیح داد که گروه تاریخ فرهنگی در پژوهشگاه علوم انسانی از سال 1392 و با هدف تولید متن پژوهشی و فراهم کردن مقدمات آموزش تاریخ فرهنگی در ایران تاسیس شد. این گروه را می توانیم اولین گروه تاریخ فرهنگی در کشور بدانیم که به طور تخصصی بر محور موضوعات تاریخ فرهنگی متمرکز شده است. همایش حاضر در ادامه همایشی است که سال 1397 در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار کردیم. در آن همایش اولین گام ها برای ترویجی سازی دانش تاریخ فرهنگی برداشته شد اما علیرغم اهمیت آن میتوان قّلت و فقدان پردازش نویسندگان و مخاطبان همایش از مسائل روش شناسی و مفهومی به روشنی پیدا بود. اغلب مقالات همایش سابق که به همت پژوهشگاه علوم انسانی منتشر شده، مربوط به تاریخ فرهنگ است و تعداد انگشت شماری از مقالات آن مجموعه، به بحث تخصصی تاریخ فرهنگی توجه کرده اند. اما در این همایش، بخش قابل توجهی از پژوهشگران به موضوع و مساله تاریخ فرهنگی آشنا شده و فهم عمیق تر و دقیق تری از موضوع پیدا کرده اند که در چکیده مقالات منتشر شده و مقالات دریافت شده از آنان مشخص است.
اهمیت و ضرورت پرداختن به همایش حاضر این است که به تاریخ فرهنگی به مثابه یک رویکرد و یک روش و نحوه کاربست آن در مطالعات تاریخی بنگرد.
تأملی در ماهیت و مبانی تاریخ فرهنگی
در ادامه دکتر علیرضا ملایی توانی سخنرانی خود را آغاز کرد و گفت تاریخ فرهنگی چیست؟ این یک پرسش بحثبرانگیز و اندیشیدنی است. زیرا اختلافنظرها و مناقشههای فراوانی پیرامون آن شکل گرفته و همچنان در حال گسترش است. تاریخ علم نشان داده است که هرگاه دانشها در قالب یک گفتمان فراگیر یا در قالب یک رشته دانشگاهی ظهور مییابند، باید تعریفی قابل قبول از آن ارائه شود. اگر از تاریخ فرهنگی در مفهوم کلاسیک آن صرفنظر کنیم میتوان ادعا کرد تاریخ فرهنگی پس از بروز چرخش فرهنگی از دهه 1970 به این سو که به ابژه شدن فرهنگ در همۀ حوزهها و کانونی شدن مطالعات فرهنگی انجامید، تولدی دیگر یافته و نسبتش با معنای کلاسیک آن دستخوش تغییر معناداری گشته است. به همین سبب آن را تاریخ فرهنگی جدید خواندهاند. تاریخ فرهنگی اکنون دانشی در حال شدن است که بسرعت مراحل تکامل خود را میپیماید. از همینرو، تعریفهای متعددی از این دانش، قلمروها، موضوعات، کارکردها و روشهای آن در میان نظریهپردازان و مورخان فرهنگی کشورهای مختلف مطرح شده است. این امر نشان میدهد که هنوز تاریخ فرهنگی همچون بسیاری از میانرشتهایهای نوظهور به مرحلۀ بلوغ نرسیده است. دستکم نمیتوان تردید کرد که در ایران هنوز به مرحلۀ بلوغ نرسیده و در قالبهای نهادی مانند رشتۀ دانشگاهی ظهور نیافته است. لذا مطالعات تاریخ فرهنگی در ایران بیشتر به گفتمان تاریخ فرهنگی شباهت دارد تا یک رشتۀ دانشگاهی. یکی از راههای بلوغ در هر دانشی، افزون بر انجام پژوهشهای عمیق و تأثیرگذار این است که باید گفتگوهای مهم و جدی میان صاحبنظران دربارۀ چیستی، ماهیت، تعریف و کارکرد آن شکل بگیرد. گفتگوهای روششناسی انتقادی و طرح تعریفهای گوناگون از این دانش و نیز مسائل، مفاهیم، موضوعات، روشها و کارکردهای آن، موجب میشود که این دانش هرچه بهتر به فهم درآید و انگیزههای پژوهشی را در میان هوادارنش برانگیزد. بیگمان، پیچیدگیهای خاص و چندلایۀ فرهنگ و تاریخ ایران این نوع تعریفها و مواجههها را به ضرورتی گریزناپذیر تبدیل کرده است. لذا با عنایت به ویژگیهای خاص تاریخ فرهنگی اکنون به ارائه تعریفهای ایرانی و یا خوانشهای ایرانی بیشتری از تاریخ فرهنگی نیاز داریم تا در ادامۀ تکاپوهای پیشگامان این دانش در ایران قرار گیرد و به انباشت معرفت بیانجامد
تاریخ فرهنگی: سنتز بین رشته ای یا ضرورت تکامل دانش تاریخ
دکتر حسینعلی نوذری اظهار کرد : بسط و گسترش تاریخ (به مثابه یک گفتمان، یا دانش و معرفت یا علم در چارچوب رشته دانشگاهی و آکادمیک) همواره در گرو پیوند مستقیم و یر مستقیم آن با شاخهها و رشتههای متنوعی بوده و هست که یا از دل این رشته یا از گوشه و کنار و جوانب دیگر در سپهر و ساحت علوم انسانی و علوم اجتماعی سر بر آورده اند. بی تردید راز پویایی و ماندگاری و تداوم و استمرار تاریخ به منزله یک رشته و دیسیپلین علمی – آکادمیک در همین خصلت پویا و دینامیسم ذاتی و زایایی و بالندگی درونبود آن نهفته است؛ رشتهای که گرچه به طور سنتی و علی القاعده و حسب تعریف با گذشته سر و کار دارد اما هیچ گاه در آن توقف نمیکند و در جا نمی زند بلکه با ظهور و برآمدن رشتههای فرعی و شاخههای جانبی مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ سیاسی و. .. به حوزه ها و مسائل و مناسبات و معضلات پیشا روی و حال و آینده نیز توجه و عنایت کافی و وافی مبذول میدارد و بررسی و تحقیق و پژوهش درباره این دست مسائل را در دستور کار مطالعاتی و در پروژههای تحقیقاتی خود به عنوان موضوع اصلی مطالعه خود قرار میدهد. وی ادامه داد تاریخ بر همین اساس جریانی فرا رشتهای و بینا رشتهای محسوب گشته و خصلت و سرشت و کاراکتری تعاملی، درون رشتهای و دیالکتیکی دارد. تاریخ فرهنگی که موضوع پژوهش و نشست حاضر میباشد نیز نوعاً جریانی بینارشتهای است که به کمک رویکردها و روشها و ابزارهای تاریخی به مطالعه و بررسی وقایع، حوادث، رخدادها، مناسبات و موضوعات شمول در حوزه فرهنگ، مناسبات فرهنگی، سنتها و صورتبندیهای فرهنگی، جلوهها و مظاهر عینی و انضمامی و ذهنی و انتزاعی فرهنگ میپردازد. علاوه بر این تاریخ فرهنگی همچنین به تحلیل و تبیین رویکردها و روشهای مذکور و چگونگی یا نحوه برخورد آنها به پدیدهها و وقایع تاریخی میپردازد.
تاریخ فرهنگی و موزهها؛ گذار از خاطره فردی به خاطره جمعی در خانهموزهها
دکتر بهرنگ ذوالفقاری گفت تاریخ فرهنگی به دلیل پیافکندن رویکردها و روشهای متفاوت در مواجهه با برخی موضوعات تاریخی و فرهنگی، بستر مناسبی برای بررسی نسبت مفاهیمی مانند «حافظه تاریخی» «حافظه جمعی» و «خاطره» با پدیدهای چند وجهی همچون «موزهها» فراهم میسازد. بررسی این نسبت هرچند در ابتدا بدیهی و آشکار به نظر میرسد اما در مقام تبیین علمی با چالشهای نظری و روشی متعددی همراه است. وی سپس به بررسی سیر تحول توجه به مفاهیم حافظه جمعی و خاطره و نسبت آنها با موضوع عینیت حافظه یعنی اسناد، یادگاریها و اشیای به نمایش درآمده در موزهها به عنوان پدیدهای مدرن و در تفاوت با رویکردهای سنتی حافظه و مصنوعات پرداخت.
از سپهر نشانهای تا بینهایت فرهنگی: بازسازی حافظه فرهنگی به روایت نظریهها
دکتر احمد شاکری گفت نظریهپردازان حوزه نشانهشناسی فرهنگی با تعریف حافظه فرهنگی به مثابه شبکهای از جهانهای شخصی و تحت تأثیر حافظههای فردی تلاش نمودهاند تا حضور انسان در زبانها و سیستمهای فرهنگی را به سبب مرزبندیهای موجود در سپهرهای نشانهای متفاوت تعریف نمایند. برهمین اساس یوری لوتمان به عنوان مهمترین نظریهپرداز نشانهشناسی فرهنگی کوشیده است فرهنگ را بر مبنای کیفیت جابهجایی نشانهها در معنامندکردن فرآیندهای ارتباطی صورتبندی نماید. از سوی دیگر برتران وستفال در حوزه نقد جغرافیایی، با تکمیل نظریههای پیشینیان خود به خوانشی متفاوت از تعاملات انسان با فضاهای پیرامونش پرداخته و با پیشنهاد نگاه ویژهای به فضا و جغرافیا «دیگری» را بخشی از هستیِ تعاملی و ارتباطیِ «من» به شمار میآورد؛ امری که خود از تأثیر عواملی نظیر پیچیدگی و درهمآمیختگی روابط انسانی و جغرافیا و فرهنگ بیبهره نیست. با همین رویکرد، وستفال در نخستین مرحله ارائه نظریه خود، نگاه نقادانه «خودمحور» را در راستای نگاه نقادانه «دیگری محور» قرار میدهد و از برآیند میان این دو نگاه به اهمیت نقد «اجتماع محور» اشاره میکند.. نظریهای که در یکی از ابعاد خود بر پایه نگاهی میان فرهنگی و گفتوگوهای شکلیافته میان من و دیگری در انواع فضاها شکلگرفته است و به نوعی بررسی مسیر طی شده آرای وی تا «بینهایت فرهنگی» است.
گذشته را افشا می کنم پس هستم! از تاریخ فرهنگی به تاریخ نگاری فرهنگی: روایت تاریخ، معنا و قدرت
دکتر زهیر صیامیان گرجی گفت تاریخ فرهنگی رویکردی در تاریخنگاری مدرن است که در توصیف، تفسیر و تبیین کنشها و رخدادها و ساختارهای جوامع انسانی، انسان فرهنگی را به عنوان موضوع تاریخنگاری بهمثابه سازنده معنا، و فرهنگ را به مثابه نظام معناساز، مبنای روایت گذشته و تدوین تاریخ و تبیین کنشهای تاریخی و رخدادها قرار میدهد. ساختن معنا در روایت گذشته یکی از مسائل نظری تاریخ نگاری معاصر است و تاریخ فرهنگی برآمده از چنین چالش نظری در تاریخ نگاری مدرن است. آنچه که تاریخ نگاری فرهنگی را ممکن می کند و آنرا از انواع کلاسیک تاریخ فرهنگ و تاریخ فرهنگی متمایز می کند رویکردش به ساخته شدن معنای گذشته در روایت گذشته و مفاهیم و نیروهای موثر بر آن حول مفهوم تمایز و تفاوت است
از علوم فرهنگی دیلتای تا تاریخ فرهنگی جدید
دکتر امیرحسین حاتمی گفت تاریخ فرهنگی یکی از گفتمانها و شاخههای علوم انسانی است که از دهه ۱۹۷۰ به بعد گسترش یافته است. از جنبه روششناختی تاریخ فرهنگی بیشتر بر «روشهای تفسیری» و سوبژکتویته تأکید دارد و مورخان این حوزه خود را بیشتر در جست و جوی معانی و معناکاوی و همچنین تمرکز بر مطالعه بازنمایی های فرهنگی می دانند. از این رو، تفسیر و رویکردهای هرمنوتیکی اهمیت زیادی در تاریخ فرهنگی داشته است. در تاریخ فرهنگی، تاریخ با رویکردی غیرپوزیتویستی به صورت عینی قابل بررسی و تحلیل و مطالعه نیست و حقیقت همواره متأثر از ساختارهای فرهنگی و تاریخی جامعه یا تجارب فرهنگی و تاریخی افراد است. پس اگر بپذیریم که روشِ تاریخ فرهنگی، روشی تفسیری است، آنگاه میتوان ویلهلم دیلتای را به مثابه یکی از پیشگامان بزرگ تاریخ فرهنگی قلمداد نمود.
روش مشاهده مشارکتی و اهمیت آن در تاریخ فرهنگی
دکتر یعقوب خزایی گفت تاریخ فرهنگی نوین به عنوان رشته ای جدید در اواخر قرن بیستم تحت تاثیر پارادایم زبانی و چرخش زبانی شکل گرفت. مبحث روش در تاریخ فرهنگی نوین عمدتا بدلیل ماهیت بین رشته ای آن تحت تاثیر انسان شناسی فرهنگی، مطالعات فرهنگی و... قرار داشته است. روش مشاهده مشارکتی بیشتر ریشه در انسان شناسی و انسان شناسی فرهنگی دارد و بر خلاف روش های پوزیتیویستی که به واقعیت خارجی، فارغ از ذهن سوژه ها معطوف هستند، انسان شناسی فرهنگی و روش مشاهده مشارکتی به یک رابطه بین الاذهانی ناظر است. در روش مشاهده مشارکتی فاصله میان سوژه و ابژه که در روش های پوزیتیویستی اصالت دارد، حذف شده و مورّخ فرهنگی سعی در ادراک بین الاذهانی رفتارها و سنت های فرهنگی جامعه دارد؛
مسئلۀ روش در پژوهشهای «تاریخ فرهنگی» و روش - نظریۀ تاریخ مفهوم
دکتر نیره دلیر گفت روش - نظریۀ «تاریخ مفهوم» از حدود میانههای سده بیستم با راینهارت کوزلک مورخ آلمانی و با نگارش دائرهالمعارف 8 جلدی تحت نظارت او وارد مرحلهایی نوین در پژوهشهای تاریخی شده؛ اما در ایران همچنان مغفول مانده تا اینکه در سالهای اخیر با برخی پژوهشها و ترجمۀ برخی آثار او تا حدودی مطرح شده است. ایشان سپس با بررسی اجمالی این روش که در عین حال نظریه نیز محسوب میشود برای پژوهشگران حوزۀ تاریخ فرهنگی، الگوی روشی متناسب با مسالۀ پژوهش ارائه کردند.
تاریخ فرهنگی– بوم شناختی آیین های شیعی در ایران معاصر(آیینها و ردپای بومشناختی آنها)
دکتر جبار رحمانی گفت بحران محیط زیست در جامعه امروز ایران، به موضوعی فراگیر و بسیار جدی ای بدل شده است. اینکه چرا و چگونه جامعه ایرانی وارد این مسیر بحران زا در مناسباتش با محیط زیست شده است را میتوان از منظرها و ابعاد مختلف بررسی کرد. به نظر می رسد بخشی از این بحران را میتوان در ساختارهای نمادین و محوری جامعه یعنی آیین ها دنبال کرد. آیین های کلیدی جامعه نه تنها بازنمای تحولی هستند که در جامعه ایرانی در نسبت با محیط زیست رخ داده بلکه خودش نقش موثری بر تداوم ساختارهای این بحران داشته است. به همین سبب میتوان رد این بحران ها را از خلال تحولات ساختاری آیینها دنبال کرد.
آئین و برگزاریِ «سلام ملی» در دوره قاجار (ضرورتها و کارکرها(
دکتر حسن زندیه گفت به مجموعهای از مراسم که در دورهی قاجاریه با تشریفات خاص در حضور شاه و تمام ارکان حکومت منعقد میگردید، سلام میگفتند . منابع عصر قاجار به صورت مکرر به برگزاری سلام ملی توسط شاهان قاجاریه به خصوص شخص ناصرالدین شاه اشاره دارند. این مراسم خود متشکل از سلام نوروز، سلام تاجگذاری و سلام تولد شاه بود. بررسی این آئین برای شناخت اوضاع اقتصادی حکومت قاجاریه در ادوار گوناگون دارای اهمیت است همچنین با پژوهش در افراد حاضر در مراسم میتوان به مناصب و جایگاه افراد در دوره قاجار پی برد.
فلسفه علوم انسانی و تاریخنگاریِ فرهنگیِ ایرانِ معاصر( تاملاتی مقدماتی- روش شناختی )
دکتر مالک شجاعی جشوقانی ضمن بازخوانی دلالت های روش شناختی فلسفه علوم انسانی در تاریخ نگاری فرهنگی با تاکید بر میراث فکری ویلهلم دیلتای(Wilhelm Dilthey (1833 –1911)) فیلسوف ، مورخ و روان شناس آلمانی در سنت هرمنوتیکی ، به تامل در باب امکانات و محدودیت های رویکردهرمنوتیکی به فهم و تحلیل و صورتبندی تجربه تاریخی ایران معاصر از منظر مواجهه با فلسفه و علوم انسانی مدرن پرداخت.
مسئله جعل در تاریخ فرهنگی جدید بر پایه آثار ناتالی زمون دیویس
دکتر محمدجواد عبدالهی گفت فرهنگ طبقهی فرودست تا حد زیادی شفاهی است و این موجب میشود تا کمبود اسناد بیواسطه دربارۀ رفتار و نگرشهای گروههای فرودست در گذشته، مهمترین مانعی باشد که پژوهش در باب این طبقات با آن مواجه میشود. تلاش مورخان فرهنگی جدید برای نگارش سرگذشت افراد فرودست به صورت فردی، مشکل کمبود اسناد را مضاعف میکند. یکی از تکنیکهای مورخان فرهنگی جدید برای غلبه بر این مشکل استفاده از تکنیک «جعل» است. وی ضمن شرح نقش محوری شواهد در تاریخنگاری مدرن، ضرورت مفهومی توجه به عاملیت فردی در تاریخ فرهنگی جدید را توضیح داد و با تکیه بر کتاب بازگشت مارتن گر تکنیک جعل را شرح داده و آنگاه در آخر به بررسی نسبت این تکنیک با حاکمیت شواهد در تاریخنگاری مدرن پرداخت.
مجازات مرگ، خوانشی از منظر تاریخ فرهنگی
دکتر مرتضی قلیچ گفت اسناد ِ تاریخی آکنده از قواعد و شیوهها و همچنین توصیف صحنه های اجرای این مجازات برای جرمهای گوناگون است؛ جرمهایی که بی شک و در بسیاری اوقات موجبات شگفتی انسان ِ جهان ِ مدرن را فراهم میآورند؛ به شیوه هایی گاه حتی هولناکتر از تصور آدمی است؛ از زنده جوشاندن گرفته تا به آرامی پوست کندن. این مجازات ها در طول تاریخ دچار دگرگونی شده و مقاومت هایی در برابر آن شکل گرفته است. وی در ادامه دگرگونی مجازات مرگ را از منظر تاریخ فرهنگی واکاوی کرد.
درآمدی بر تاریخ احساسات و کاربست آن در تاریخ ایران
دکتر بهزاد کریمی گفت ژانر تاریخ احساسات در پانزده سال گذشته به یکی از جریانهای نیرومندِ نوظهور در عرصهی تاریخنگاری بدل شده تا حدی که از «چرخش احساسی» چونان «چرخش زبانی» در تاریخ سخن به میان آمده است. تاریخ احساسات هرچند از دل تاریخ فرهنگی و تاریخنگاری مکتب آنال سربرآورد، اما بهزودی به یک جریان مستقل تبدیل شد. در این تاریخ به احساساتی همانند اندوه و عشق و شادی و ترس پرداخته میشود و سرچشمههای آنها مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد.
تأملی انتقادی در مفهومپردازی جامعهشناختیِ«توسعه» در ایران از چشمانداز تاریخ فرهنگی
دکتر جواد مرشدلو گفت گفتمان توسعه و مفهومپردازی آن در ایران معاصر، بر مدار «نظریه ترقی» و رویکردی تکوین یافت که خاستگاه اصلی آن، تجربهای اروپایی بود. در این مقطع، دو گرایش اصلی به تأمل در باب توسعه و مفهومپردازی آن روی آوردند؛ یکم، گرایشی که با الگوی غربی توسعه همدل و همراه بود و آن را میتوان گرایش لیبرال غربگرا نام نهاد. نمایندگان این گرایش اغلب هوادار پیشبرد برنامههای توسعه بر مدار همان تجربه اروپای غربی و آمریکا بودند و در دوره پهلوی، سهم محوری در برنامهریزی توسعه ایفا کردند. دوم، گرایش چپ که منتقد لیبرالیسم غربگرا و هوادار آرمان عدالت و سوسیالیسم بود. تلاش نظرورزانه گرایش دوم سهم چشمگیری در بازتعریف مفهوم توسعه و تمهید بنیادهای نظری مرتبط با آن در دوره پس از انقلاب داشته است. از این رو، نمایندگان هر دو گرایش، به تبع خاستگاه گفتمانی خود، مفهومی از توسعه را صورتبندی کردند که شالوده نظری برنامههای توسعه در ایران معاصر را تشکیل داده است.
معنای فرهیختگی (Bildung) در اندیشه هگل، تفسیری از حقیقت و روش
دکتر مهدی اصفهانی گفت هگل در آثار مختلف خود، با آگاهی عمیق نسبت به درک زمانه از فرهیختگی و هم چنین پیشینه مفهومی آن، قوام فلسفه را به فرهیختگی می داند و در چهارچوب خود آگاهی تاریخی روح، تفسیر خاصی از فرهیختگی در سطوح مختلف اندیشه خود ارائه می دهد که یکی از بنیادهای مهم و بحث های شیرین در فلسفه اوست. گادامر در آغاز «حقیقت و روش» با اشاره به تحولات تاریخی مفهوم فرهنگ به صورت موجز اهم آراء هگل در این زمینه را مرتب نموده در چند صفحه به تفسیری خاص از آن- ناظر به هدف خود در حقیقت و روش- می پردازد.
نظر شما :