گزارش نشست «فرهنگ صلح در آیینه دین مبین اسلام»

۱۸ مهر ۱۴۰۱ | ۱۳:۳۳ کد : ۲۲۸۸۷ اخبار معاونت
تعداد بازدید:۲۷۲
گزارش نشست «فرهنگ صلح در آیینه دین مبین اسلام»

نشست «فرهنگ صلح در آیینه دین مبین اسلام» با سخنرانی دکتر مهدی کریمی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) و دکتر محمد منصورنژاد (عضو کمیته دین‌پژوهی انجمن مطالعات صلح)، 30 شهریورماه 401، برگزار شد.

به‌گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ابتدای این نشست، دکتر کریمی پس از تبریک روز جهانی صلح، به تبیین واژه اسلام پرداخت و گفت: نام اسلام از «سلام» (صلح) گرفته شده که در شمار نام‌‏های خداوند متعال است (سوره حشر/23). اسلام، صلح و آرامش را یکی از اصول پایه‏ای خود در نظر گرفته و ریشه‏‌های آن را در دل مسلمانان استحکام بخشیده و آن را بخشی از وجود آنها قرار داده است.


وی افزود: در اسلام صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز مسئله‌ای اصیل و ریشه‌دار است. این رهیافت، پیوندی ناگسستنی با طبیعت اسلام و نظریه عمومی و کلی آن درباره جهان و زندگی انسان دارد. آموزه توحید، قرار داشتن همه هستی در گردونه تدبیر واحد و حکیمانه الهی، پیوند نسلی همه آدمیان به یک پدر و مادر و اشتراک خانوادگی همه انسان‌ها، حرکت جهان و انسان به سوی غایت واحد الهی، وجود فطرت یگانة خداجو و کمال‌خواه در همه انسان‌ها، استوارترین زیرساخت‌های نظری صلح و همبستگی جهانی است و این همه اموری است که دین مبین اسلام طلایه‌دار و پیشاهنگ آن است.
وی در ادامه به آیاتی که چشم‌انداز کلی و راهبرد اساسی قرآن درباره صلح و همزیستی را نشان می‌داد، اشاره کرد:
1.    «کُلَّمَا اَوْقَدُواْ نَاراً لِّلْحَرْبِ اَطْفَأهَااللهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی ٱلْاَرْضِ فَسَاداً وَ ٱللهُ لَایُحِبُّ ٱلْمُفْسِدِینْ؛ هرگاه آتش جنگ برافروزند خداوند آن را فرو می‌نشاند. آنان در زمین فساد می‌گسترند، اما خدا فسادگران را دوست نمی‌دارد (سوره مائده/ 64).
2.    قرآن به صلح و زندگی مسالمت‌آمیز دعوت می‌کند: «یَا اَیُّهَا ٱلَّذِینَ اَمَنوُاْ ٱدْخُلُواْ فِی ٱلْسِّلْمِ کافَّةً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ ٱلْشَّیْطَانِ اِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینْ؛ ای ایمان آوردگان! همگی در صلح و آشتی درآیید؛ و از گام‌های شیطانی پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست (سوره بقره/208).
3.    قرآن هرگونه نابرابری نژادی، قومی و ذاتی انسان‌ها را، که زمینه زیاده‌خواهی و تجاوزگری است، نفی کرده است و تنها ملاک برتری را درستکاری و پاسداشت فضیلت‌های اخلاقی و انسانی می‌داند: «یَا اَیُّهَا ٱلْنَاسُ اِنَا خَلَقْنَاکم مِن ذَّکرٍ وَ اُنْثَی وَ جَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُواْ اِّنَّ اَکرَمَکمْ عِنْدَاللَّهَ اَتْقَیکمْ اِنَّ ٱللهَ عَلِیمٌ خَبِیرْ؛ ای آدمیان! ما شما را از یک مرد و زن آفریده و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (این امور ملاک امتیاز نیست)، همانا گرامی‌ترین شما نزد پروردگار پارساترین شماست، به‌درستی که خداوند دانا و آگاه است (سوره حجرات/ 13).
4.    قرآن در جای دیگر به پیامبر(ص) دستور می‌دهد که اگر دشمنان به صلح گرایند از صلح و آشتی استقبال کند: «وَ اِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لهَاَ وَ تَوَکلْ عَلَی ٱللهِ اِنَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلْعَلِیمْ؛ و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی؛ و بر خداوند توکل کن، که او شنوا و داناست (سوره انفال/ 60).


دکتر کریمی در خاتمه سخنانش عنوان کرد: از آنچه گذشت به خوبی روشن می‌شود که نخست، در چشم‌انداز قرآن صلح یک «قاعده» است، و جنگ «استثنا»؛ دوم، لشکرکشی و نبرد در راه تحمیل عقیده و اجبار در پذیرش دین در منطق قرآن مردود و بی‌اساس است.
از دیگر اموری که در آشنایی با ‌چشم‌انداز اسلامی پیرامون مسئله جنگ و صلح مفید و مؤثر است، آشنایی با خلق و خوی پیامبر (ص) و سیره رفتاری آن حضرت است. سماحت و گذشت، حسن خلق و معاشرت نیکو از بارزترین ویژگی‌های پیامبر برزگوار اسلام بوده است، که این ویژگی‌ها از شاخص‌های مهم فرهنگ صلح محسوب می‌شوند.

برخی تنها علم را بسترساز صلح می‌بینند

در ادامه نشست دکتر منصورنژاد به ارائه سخنان خود پرداخت. وی در مقدمه مطالبش گفت: برخی تنها علم را بسترساز صلح می‌بینند. مهمترین خاستگاه آکادمیک صلح آکادمیک در روزگار ما در منطقه «اسکاندیناوری» است، حال آنکه در همان موقعیت هم‌اکنون پارلمان سوئد را راست‌گرایان گرفتند و سوئد و فنلاند درخواست عضویت ناتو دادند که تا مراحلی هم از سوی 30 کشور ناتو پذیرفته شده است؛
کارهای آکادمیک «مؤسسه اقتصاد و صلح استرالیا» در ارائه مؤلفه‌های هشتگانه صلح مثبت و بیان ابعاد داخلی و خارجی صلح با معیارهای بیست‌وسه‌گانه کمی و کیفی خیلی مهم است. اما در روزگار ما نتیجه بهترین ایده‌های صلح هم در سطح جهانی در عمل با مشکل مواجه است.

وی افزود: برخی سکولاریسم را بسترساز صلح می‌بیند. اما مگر کشورهای غربی که از قرن 17 تاکنون به سکولاریسم رسیدند، به صلح هم رسیدند؟. جنگ اول جهانی و دوم نزدیک به 100 میلیون کشته از غربیان به جای نهاد! جنگ امروزه اوکراین با این تلفات کار کشورهایی است که در گفتمان سکولاری اقدام می‌کنند. پس سکولاریسم هم تنها راه حل برای رسیدن به صلح نیست؛ کمترین نتیجه نکات بالا آن است که بشر راه‌های دیگری هم برای صلح می‌خواهد و از اینجا راه برای طرح ادله دینی باز می‌شود. به‌دلایل یاد شده هنوز هم می‌توان از ادیان و صلح گفت. فراموش نشود که ادیان برخلاف کارکردهای بد؛ امکان روایت‌های صلح‌آمیز هم دارند.
وی ادامه داد: در این گفت‌وگو تمرکز بحث در باب اسلام و صلح است. در اینجا نیز به اجمال می‌توان گفت که از اسلام (مثل بسیاری از ادیان) در سه سطح می‌توان سخن گفت:
1.     اسلام یک: نص و آموزه‌های اصلی
آیات جنگ و قتال و قطع اعضا و ... در قرآن وجود دارد، همان‌گونه که آیات رحمت و لطف فراوان‌تر است. مثلاً دکتر «محسن کدیور»، در مقاله چالش اسلام و قدرت: جلسه 7 (25 فروردین 1400) با محاسبه بسامدها، ابتدا واژه «غضب الهی» را برشماری کرد و سپس ملحقاتش را و نیز مفهوم «رحمت» و ملحقاتش را و نتیجه بدست آمده بدین قرار است:

غضب الهی

ملحقات: مقت، سخط، لعنت، کراهت، لایحب و لایرضی

مجموع 98

رحمت الهی  (رحمان، رحیم و رحمت)

ملحقات: محبت، رافت، مودت، لطف، قرب، رضایت، مغفرت، عفو و صفح

مجموع 947


نص دیگر معتبر به ویژه در جهان اسلام و در میان شیعیان نهج‌البلاغه است. در نهج‌البلاغه برابر کلید واژه‌های ترجمه «محمد دشتی»، بسامد جنگ و خشونت بیش از صلح و به قرار زیر است:

جدول واژگانی صلح و ناصلح در نهج البلاغه

ردیف

مفاهیم و واژه های ناصلح

تعداد کد

مفاهیم و واژه های صلح

تعداد کد

1

جنگ

189

صلح

9

2

جهاد

40

اصلاح

19

3

ظلم

20

حق و حقوق سیاسی

39

4

ستم، ستمکار، ستمگر، ستمگران

38

عدل و عدالت 34 بار که 32 مورد

32

   
کمترین دلیل تفاوت‌های بسامد نهج‌البلاغه و قرآن در زمینه جنگ صلح یکی بدان دلیل است که نهج‌البلاغه مشتمل بر همه نوشته‌ها و گفتار امیرالمؤمنین نیست و «سید رضی» فقط نکات بلیغ را در آن گردآوری کرده است. به‌عنوان شاهد، کلمات قصار نهج‌البلاغه 480 مورد است و اما در «غرر الحکم» بالای 10 هزار از کلمات امیر المؤمنین آمد. (بیش از 22 برابر). دلیل دیگر آن است که عمده خطب و نامه‌های نهج‌البلاغه مربوط به زمان حکومت امیرالمؤمنین است و در حکومت 5 ساله علی جنگ هیی بر او تحمیل شد و او نیز در شرایط جنگی و به اقتضای موقعیت، لاجرم از شرایط و مباحث مرتبط با جنگ بیشتر سخن گفت.


2.    اسلام دو: فهم دینی؛ که نگاه بزرگان دینی با تأکید بر مواضع فقها در اسلام به سه دسته زیر قابل تقلیل است:
اول: جدای از گفتمان عرفانی که مصلحانه و رحمت مدار است، فقهایی وجود داشتند که برای صلح اصالت قایل بودند. مثلاً سید مرتضی از قدما و یا نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی (کتاب جهاد در اسلام). از سنی‌ها، یوسف قرضاوی که در زمینه صلح کتاب فقه‌الجهادش (2009) در بالای 1640 صفحه بسیار منبع مهمی است. چون ادله رقبا را مفصل طرح و رد می‌کند.
دوم: فقهایی که اصالت ر ا در جنگ و جهاد می‌دیدند. یعنی به‌نظر آنها مسلمانان باید غیر مسلمانان را با جنگ به اسلام دعوت کنند. از امام شافعی در اهل سنت در کتاب «اُم» تا شیخ طوسی و علامه طباطبایی در المیزان مثلاً (ذیل آیات 66-55) دیدگاه کسانی را نقل می‌کند (بدون اینکه نقد کند!) که آیات «و ان جنحو للسلم کافه فاجنح لها» (انفال/61) را به وسیله آیاتی چون «قاتلو المشرکین حیث وجدتموهم» نسخ شده می‌دانند. البته امروزه هم که در کنار مستشرقین برخی روشنفکران دینی نیز از خدای سلطان، قرآن خوفنامه و پیامبر اقتدارگرا گفتند.
سوم: فقهایی که به مدیریت اقتضایی قایلند؛ اینان می‌گویند، در اسلام نه جنگ اصل است و نه صلح، بلکه به‌تناسب موقعیت تصمیم مقتضی گرفته می‌شود. این ایده را علامه «سیدمحمد حسین فضل الله» از علمای شیعی لبنان معتقد بود.


3.    اسلام سه: عمل دینی: در این سطح تحلیل به عملکرد مسلمانان در طول تاریخ و در زمان حاضر پرداخته شده و میزان خشونت‌ها و دوستی‌ها توصیف و تحلیل می‌شود. کمترین سخنی که در اینجا می‌توان گفت آن است که دست کم در دهه‌های اخیر مناسبات مسلمانان با هم اصلاً وضعیت مطلوب و رضایت بخشی ندارد.


دکتر منصورنژاد بحث خود را این‌گونه جمع‌بندی کرد:
1. در اسلام جنگ و صلح با هم آمدند؛ اما از نگاه این‌جانب در این دین، اصل بر صلح است و آموزه‌های مرتبط با جنگ و خشونت باید متناسب و در راستای آنها فهم و تفسیر شوند. (تا کنون در 2 جلد کتاب این مدعا را مدلل نمودم).
2. در زمینه فرهنگ صلح ادبیات موجود در جهان اسلام چه قدیم و چه جدید اصلاً رضایت‌بخش نیست.
3. گرچه نصوص، سنت و سیره برای ارائه ایده‌های جدی در صلح ظرفیت دارند، اما ادبیات نظری موجود در حدی و به‌گونه‌ای نیست (هم کمّا محدودند و هم اجماعی نیستند) که بتوان مفهوم‌بندی دقیق از صلح در اسلام ارائه کرد و بر اساس آن به شاخص‌های صلح رسید و سپس برای فرهنگ‌سازی صلح اقدام داشت. با این وصف سخن از صلح در اسلام در شرایط کنونی بسیار ضروری و مهم است.


نظر شما :