دکتر قبادی: «اخلاص» امری دست‌نیافتنی نیست

۰۱ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۱:۵۸ کد : ۲۰۸۹۶ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۱۰۰
گمان نکنیم که اخلاص، امری دست‌نیافتنی است. انسان به هر میزانی که در کسب اخلاص توفیق بیابد، به‌همان میزان، ثمر و نتیجه‌ی آن را در زندگی شخصی خود خواهد دید. زیرا، «ان الله سریع الحساب»، حتی اگر عمل بسیار ناچیز و کوچک باشد، چه‌بسا همین کار به ظاهر ساده و ناچیز بتواند نقطه عطفی باشد و مسیر و سرنوشت آدمی کاملاً دگرگون کند
دکتر قبادی: «اخلاص» امری دست‌نیافتنی نیست

دکتر مریم قبادی: «اخلاص» امری دست‌نیافتنی نیست
هفدهمین نشست از سلسله نشست‌های در محضر نور، بیست‌و یکم اردیبهشت‌ماه 1400، مطابق با بیست‌وهشتمین روز از ماه مبارک رمضان برگزار شد. در این وبینار، دکتر مریم قبادی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با موضوع «اهمیت اخلاص و خلوص در روابط فردی و اجتماعی» سخنرانی خود را ارائه کرد.
دکتر قبادی با اشاره به سخنرانی قبلی خود در جلسه‌ی نهم از جلسات محضر نور گفت، در جلسه‌ی گذشته دو نکته‌ی محوری مطرح شد؛ اول، عمل خالص مقدماتی نیاز دارد، تمرکز آگاهانه بر نیت، هم‌زمان تمرین و ممارست
(تلاش مستمر) در پیراستن آن از شوائب و آمیزه‌های مختلف و در نهایت مراقبت‌ در حفظ و تثبیت آن.
دوم؛ اخلاص، بنیان و شالوده‌ی توحید است. به قول بزرگی، عمل خالص آن باشد که نه ملک داند که بنویسد، نه شیطان داند که آن را تباه سازد و نه نفس داند که به تباه آن بکوشد. بلکه، عبارت است از بریدن و انقطاع از هر آن‌چه غیر خداست و تمرکز بر وجه‌الله و این همان مقام والای توحید است.
وی در ادامه گفت، در این بحث در ارتباط با اخلاص مروری کوتاه بر آیاتی که بیان‌گر نسبت اخلاص با توحید است را انجام می‌دهیم. شاید بیش از 120 آیه مربوط به مقوله‌ی اخلاص که عنوان یکی از مقولات مقامات عرفانی مطرح است، 12 آیه جزو آیاتی هستند که در آن‌ها بحث اخلاص بیشتر با واژه‌های اخلاص، دین، عبادت و دعا همراه و هم‌نشین است. شاید برای شما هم این سؤال مطرح شده باشد که مراد از اخلاص در دین چیست؟ و اساساً دین در این گروه از آیات به چه معناست؟
صرف‌نظر از این که آیا دین، وام واژه است یا واژه‌ای عربی‌ست، برخی بر این باورند که دین، با معانی مختلفی مثل: آئین و کیش، وجدان (ندای درونی) و حسی روحانی و ایزدی از زبان فارسی باستان به عرب جاهلی راه یافته است، اما مفسران قرآن، مراد از دین را در این گروه از آیات اطاعت و عبادت دانسته‌اند. به‌این معنا که تنها و تنها عبادت خدا کردن و از اطاعت و عبادت غیر او بازایستادن، آن‌گونه که مشرکان کسانی غیر خدا را به عنوان ولی و دوست می‌گیرند (حتی به بهانه‌ی این‌که آن‌ها را به خدا نزدیک‌تر سازند).
نبیّ اکرم (ص) مأمور است که فقط بندگی خدا را بکند، خالصانه و به‌دور از هر آمیزه‌ای و بلکه تمام انسان‌ها به حکم عقل و منطق باید به یک معبود توجه و تمرکز کنند و از شرک بپرهیزند. در این آیات، قرائنی لفظی این دلالت (معنای توحید عبادی را برای اخلاص) را تأیید و بلکه تأکید می‌کنند. مثل واژه‌ی حنفاء یا نفی شرکی که در ادامه آیات آمده است:
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (2) أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (3) سوره زمر
غالب مفسران از جمله طبری مراد از دین را اطاعت و عبادت می‌دانند. بنابراین می‌توان گفت، آیه را ناظر بر عبادت خالصانه (توحید) دیده و با تعابیر مختلف از آن سخن گفته‌اند: بنابراین، معنای «مخلصا له‌الدین»، مثلاً از نظر طبری، عبادت موحدانه است. مراد از لله‌الدین‌الخالص، این است که عبادت و اطاعت فقط برای خداست ( وحده لا شریک له)، به بیان دیگر، معنای آن، شهادت لا إله إلا الله است. شهادتی خالص از هرگونه شرک.
ای محمد (ص)، حال که قرآن به حق نازل شده، پس در تمام شئون زندگی‌ات، خدا را طبق آن‌چه برای تو تشریع کرده، عبادت کن. بدان که دین/ عبادت خالص فقط برای خداست و اگر برای خدا خالص نباشد، شرک است.
انسان باید در دین/ عبادت تنها به خدا توجه کند و غیر او را نخواند و با او هیچ‌کس را نه برای جلب منفعت و نه برای دفع ضرر پرستش نکند، و غیر خدا را به عنوان ولی و دوستی که واسطه او و خدا باشد، برنگزیند.
قبادی تأکید کرد: شاید بتوان گفت در قرآن، سه سطح از اخلاص مطرح شده است. پایین‌ترین مرتبه اخلاص، که من اسمش را اخلاص مقطعی گذاشته‌ام، وقتی است که انسان در یک شرایط بحرانی حادی قرار می‌گیرد و هر چه جست‌وجو می‌کند، راهی برای برون‌رفت از آن نمی‌یابد و خسته از تلاش‌های بی‌ثمر، از همه‌ی راه‌ها، وسایل و ابزارها مأیوس می‌شود، فقط و فقط او هست و دنیایی سرشار از بیم و هراس. وقتی کاملاً از همه‌کس و همه‌چیز منقطع شد و دل کَند و تنها و تنها متوجه خدا شد، به ناگاه، روزنه‌ای، از درونش گشوده می‌شود و از سر صدق و اخلاص خدا را می‏خواند:
23 و 22/ یونس: هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ.فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
در نگاه علامه طباطبایی، این توجه خالصانه، رویکرد و توجهی فطری است. ایشان برای این ادعای خود، به آیه‌ی 41 و 40 / انعام استدلال کرده‌اند.
در این آیه، عذاب یا قیامتى را فرض کرده که از جانب خدا باید، حال از مشرکان سؤال می‌کند، در آن شرایط چه کسی را صدا می‌زنید؟ دست به دامان چه کسی خواهید شد؟ آیا جز خدا کسى هست که به داد شما برسد؟ قطعاً از معبودهایتان کمک نخواهید خواست. زیرا آن‏ها را مى‏بینید که مانند خود شما محکوم همان حادثه‌اند. شما حتی از شدت گرفتارى، معبود‏هایی را که خدا و شرکاى خدا نامیده بودید، خود فراموش خواهید کرد.
انسان وقتى که از چهار طرف هدف تیر بلا و مصیبت واقع مى‏شود، غیر خود همه‌چیز را فراموش مى‏کند، در همان حال، درون خود، ندایی را درمی‌یابد و احساس می‌کند که کسى هست که مى‏تواند پریشانى او را برطرف سازد. او متوجه پروردگارش می‌شود؛ زیرا، روى‌آوردن به خدا در مشکلات و سختى‏ها، از فطریات انسان است. گاه، آدمی برخلاف بریدن از همگان و همه‌چیز، آن نور را در خود نمی‌یابد، شاید دلیلش این باشد که او خودش را هم گم کرده یا از گم‌شدن هراسی متوجه خودش هم نیست. همانند کسانی که در دریا در حال غرق‌شدن هستند و از همه‌جا ناامید شده‌اند اما تنها برخی از آن‌ها در این شرایط خدا را درون خود می‌یابند و می‌خوانند و همین، عامل نجات‌شان می‌شود اما چه بسیار کسانی که تا پایان این راه، روی خود را به‌سوی او نمی‌کنند.
در سطوح بعدی قرآن کریم، از دو گروه اهل اخلاص سخن رفته است: مخلِصان و مخلَصان:
مخلِصین، وصف کسانی است که به جِدّ مراقب‌اند و می‌کوشند نیت خود را در اعمال عبادی از هر آن‌چه غیر خداست، خالص کنند. و این عین مراقبت از نفوذ و آلودگی به شرک است.
مخلصین شامل طیف وسیعی از انسان‌هاست. تمام کسانی که نخستین گام‌ها را در وادی اخلاص برمی‌دارند تا کسانی که هنوز به سطح ملکه‌شدن اخلاص در وجودشان نرسیده‌اند؛ در شمار مُخْلِصان هستند.
اما مخلص، یعنی کسی که اخلاص در او محقق و ملکه شده است. وصف کسی است که پس از مدّت‌ها جهاد مستمر با نفس، موفق شده ساحت وجودش را از هرگونه ریا و شرک بپیراید و جز خدا را نمی‌بیند و نمی‌خواهد. کسی که به توحید ناب و خالص نائل شده، آینه‌ی تمام‌نمای حق است؛ زیرا صحیفه جانش را آن‌چنان صیقلی داده که نور خدا را بازمی‌تاباند . او کسی است که شیطان از نفوذ در او مأیوس است. درنتیجه قلبش، قلبی سلیم است.
دکتر قبادی در ادامه‌ی سخنانش به آثار اخلاص به‌عنوان ثمره‌ی توحید، و نهایت درجه‌ی یقین، علاوه‌بر آن‌که موجب گشایش در کارها می‌شود، اثراتی ژرف و ثمراتی شیرین دارد اشاره کرد و گفت: کمترین آثارش عبارت‌ست از: عشق، امید، آرامش و امنیت روحی و روانی و... که به‌هیچ حدی محدود نیست و در تمام شئون و ابعاد زندگی، اعم از فردی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، درونی و بیرونی و نیز در سطوح مختلف روابط شخصی و بسی فراتر از آن حتی در ارتباط با دشمنان به‌طور جدی اثرگذار است.
 اهل اخلاص هر کاری که برای رضای پروردگار انجام دهد، از بین رفتنی نیست، بلکه، مانند یک انرژی پنهان و گاه پیدا، روان و جاری است و قلوب دیگران ناخودآگاه به‌سوی او متمایل می‌شود، بدون این‌که او چنین خواسته باشد.
وی ندر خاتمه‌ی سخنانش تأکید کرد: گمان نکنیم که اخلاص، امری دست‌نیافتنی است. انسان به هر میزانی که در کسب اخلاص توفیق بیابد، به‌همان میزان، ثمر و نتیجه‌ی آن را در زندگی شخصی خود خواهد دید. زیرا، «ان الله سریع الحساب»، حتی اگر عمل بسیار ناچیز و کوچک باشد، چه‌بسا همین کار به ظاهر ساده و ناچیز بتواند نقطه عطفی باشد و مسیر و سرنوشت آدمی کاملاً دگرگون کند. بلکه اساساً، کار از همین گام‌های کوچک و لرزان شروع می‌شود و با تلاش و تکرار و استمرار گسترش می‌یابد و رفته رفته در ژرفای جان و فکر رسوخ می‌کند و سرانجام رنگ و بوی خدایی می‌گیرد که «صبغة الله و من أحسن من اللّه صبغة»؛ «کدامین رنگ بهتر از رنگ خداست؟» و این پیام، زنگار از قلب او می‌زداید و نور امید بر آن می‌دمد و باز تکرار و تکرار تا رسیدن به قله های اوج. در جمع بندی این بخش از سخنانم باید بگویم، انسان در هر حدی که بتواند (حتی در یک عمل) با مراقبت و تمرین کافی، به اخلاص دست یابد، به همان اندازه از ثمرات آن بهره‌مند خواهد شد. نباید گمان کرد من که نمی توانم به مقام مخلَصین دست یابم، چون خیلی سخت و دست‌نایافتنی است، بلکه به هر میزان که تلاش شود، مطلوب است و نتایج و اثرات آن را در زندگی خود خواهد دید. در آخر، می‌توان نتیجه‌گیری کرد، که اخلاص محصول علم و معرفت، یقین و ایمان است و حاصل اخلاص، توحید بندگی.
أللّهُمَّ وَفِّقنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرضَی.

 

 

کلید واژه ها: در محضر نور مریم قبادی اخلاص خلوص روابط فردی


نظر شما :