مریم پرتو: انسانها دوست ندارند سخنی تلخ و گزنده بشنوند
مریم پرتو: انسانها دوست ندارند سخنی تلخ و گزنده بشنوند
پنجمین نشست از سلسله نشستهای «در محضر نور» اول اردیبهشتماه 1400، مطابق با هشتمین روز از ماه مبارک رمضان برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر زهرا پارساپور، در مورد دعا و واژههای مترادف آن در زبان فارسی و دلالتهای هریک سخن گفت.
معاون کاربردیسازی علوم انسانی و فرهنگی سخنان خود را چنین آغاز کرد: در فارسی چند کلمه مترادف «دعا کردن» داریم. اول خود «دعا» که البته در اصل واژهی عربی است اما در فارسی استفاده میشود و به معنای خواندن و فراخواندن، صدازدن، بانگزدن و درپی آن طلب چیزی است. «راز و نیاز»، به معنای بیان سرّ درون که ممکن است طلب و خواستهای در آن نباشد. در نتیجه در راز و نیاز و دعا ممکن است هدف ما فقط گفتوگو باشد و یا خواستن چیزی. معمولاً در ادعیه این دو کنار هم هستند. لفظ بعدی، «مناجات» و بهنحوی متفاوت است. نوعی نجواست. انگار گفتوگوی پنهان عاشقانهی آرام بنده با خدای خودش است. از همینرو، این واژه با دعا که فراخواندن با صدای بلند است، کمی تفاوت دارد. در مناجات هم ممکن است مشخصاً چیزی را طلب نکنیم، بلکه هدف همان گفتوگو و بیان راز و حالت تنهایی انسان است.
دکتر پارساپور ادامه داد: سه واژهی دعا، مناجات و راز و نیاز مترادف یکدیگر به کار میروند. اگر بخواهیم وجه مشترکی بین این واژهها پیدا کنیم، صدا زدن و خواستن است. حتی در مناجات هم که نوعی گفتوگوست، نوعی خواستن داریم، اما سطح خواستهها متفاوت است. گاهی نزد دوست خوب خود میرویم و از او کمکی، وسیلهای و ابزاری میخواهیم. گاهی نزد دوست میرویم و هدفمان فقط گفتوگو با دوست و لذت بردن از همنشینی و تنهایی با دوست است؛ در حالتی که چیز مشخصی از دوست نمیخواهیم، خود او را طلب میکنیم. این طلب دوست است بدون آنکه چیزی طلب کنیم و این همان مناجات عرفاست که از دوست چیزی طلب نمیکنند، جز خود دوست. چنانکه شیخبهایی میگوید:
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی
در ادامه مریم پرتو، مدرس بازنشسته دانشگاه فرهنگیان و کارشناس ارشدی رشته علوم قرانی، سخنرانی خود را با عنوان «اخلاق نیکو، گفتار نیکو، حسن ظن به دیگران» ارائه کرد.
پرتو در آغاز سخنان خود به این اصل اشاره کرد که تمام اعمال و رفتار ما به نگاه توحیدی ما باز میگردد. همهی انسانها باید درنظر داشته باشند که «اناللهواناالیهراجعون» محور اصلی همهی آموزههای قرآنی است و تمام اعمال و رفتار انسان باید معطوف به این باور و ایمان و منبعث از آن باشد. اگر به بیان قرآن و دستورات قرآنی توجه کنیم، میبینیم در همین جهت است. در ابتدا به عنوان مطلع و متن اصلی صحبت به آیات 33-35 سورهی فصلت استناد میکنم که میفرماید:
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لاتَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ وَ ما یُلَقّاها إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ ما یُلَقّاها إِلاّ ذُو حَظّ عَظِیم
چه کسی سخنش نیکوتر است از کسی که به سوی خدا دعوت کند و کردار شایسته داشته باشد و خود را جزو مسلمین خداوند بداند. هرگز نیکی و بدی مساوی نیستند. همیشه بدیها را با نیکوترین دفع کن و از بین ببر. پس آنگاه مشاهد خواهید کرد که آن کسی که بین تو و او دشمنی است، بهصورت دوستان صمیمی و پیوسته خواهید بود (یعنی نتیجهی سخن نیکو و مشخصاً احسن، از بین رفتن بدیها و ایجاد فضای دوستی و محبت به جای آن است). کسی به این نتیجهی عالی دست نخواهد یافت، مگر که در این راه پایدار و استوار باشد و کسی به این دست پیدا نخواهد کرد، مگر اینکه دارای بهرهی بسیار بزرگی است.
وی گفت: اگر این دستور قرآن را نصبالعین خود قرار دهیم میتوانیم به وحدت جمعی و محبت و الفت قلبی دست یابیم و این ممکن نیست مگر اینکه در قلب خود به این باور رسیده باشیم، یعنی ایمان داشته باشیم که همه از یک خداییم و به سوی یک خدا باز میگردیم؛ همه نزد خدا برابریم، مگر آنان که خود خدا میفرماید که تقوی دارند و میتوانند خود را کنترل کنند و در همهی مناسبات با دیگران بر رفتار خود آگاه باشند و بهترین رفتار را انتخاب میکنند. این فرمان عام است. همین فرمان را خداوند در آیهی 83 سوره بقره به بنیاسرائیل هم داده است:
وَإِذ أَخَذنا میثاقَ بَنی إِسرائیلَ لا تَعبُدونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالوالِدَینِ إِحسانًا وَذِی القُربى وَالیَتامى وَالمَساکینِ وَقولوا لِلنّاسِ حُسنًا ...
(به یاد آرید) زمانىکه از بنىاسرائیل پیمان گرفتیم، جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان، احسان کنید و با مردم، سخن نیکو بگویید ...
قول حسن به چه معناست؟ بالاترین نعمتی که خداوند به انسان داده، بیان است؛ اینکه میتواند سخن بگوید و خود را برای دیگران تبیین کند. در سورهی الرحمن میفرماید:
الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الإنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ، این استفاده از واژهی «بیان» قابل توجه است. بیان یعنی انسان بتواند خود را تبیین کند. واژههای پرکاربرد دیگری در این زمینه در قرآن کریم، «قول» و «کلام» است. قول و کلام به معنای آن است که انسان بتواند آنچه را در درون اوست برای دیگران آشکار کند.
در سورهی الرحمن از واژهی قول و کلام استفاده نشده است. کلام به جنبهی تأثیرپذیری سخن گفتن انسان تأکید دارد و قول هم درون انسان را آشکار می کند. اما واژهی بیان معنای دقیقتری دارد؛ در بیان موضوعات از هم تبیین و جدا و متمایز میشوند. به واسطهی بیان انسان خود را برای دیگران تبیین می کند و حقایق را آشکار میکند. در واژهی بیان روشنگری است، هرچند در قول و کلام هم آشکارگی هست، ولی در بیان رسایی بیشتری وجود دارد.
مریم پرتو در ادامه در خصوص اینکه قول حسن به چه معناست؟ توضیح داد: حسن چیزی است که شادیآفرین است و مورد رغبت و آرزوی انسان است. احسان هم به معنای کار خوب کردن و به خود و دیگران نیکیکردن است. قول حسن یعنی قولی که مطابق فطرت انسان و خوشایند انسان باشد. انسانها دوست ندارند سخنی که میشنوند تلخ و گزنده باشد. این سخن مختص یک یا چند آیه نیست، بلکه سراسر قرآن بر این پایه بنا شده که رفتار و ارتباط با دیگران باید نیکو باشد. در عینحال آیاتی داریم که به صراحت به این موضوع اشاره می کند. مثلاً خداوند در سورهی طه در داستان حضرت موسی(ع) و فرعون، فرعونی که عاصی، طغیانگر و متکبر است و دیگران را دسته دسته کرده و اهل برتری بر دیگران است، به موسی(ع) میفرماید اِذْهَبَآ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىفَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى
برو به سوی فرعون که او طغیان کرده و وقتی با او سخن میگویی به نرمی سخن بگو. چرا؟ چون تأثیر سخن نرم این است که یا او به حجتی که برای او میآورید متذکر میشود، یا ایمان میآورد و یا خشیتی نسبت به حق در او ایجاد میشود و در نتیجه مقداری با شما همراهی خواهد کرد.
در سورهی نحل آیه 125 فرموده است، روش شما برای اینکه بتوانید با کسانی که با حق مخالفت میکنند، سخن بگویید چنین است: ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ
به راه پروردگارت دعوت کن با حکمت و موعظهی حسنه و مجادله به نیکوتر. خداوند بهتر آگاه است چه کسی به هدایت نزدیکتر است. اولین مواجههی شما برای کسانی که میخواهید حقایق را تبیین کنید از روی حکمت، یعنی برخورد با عقلانیت و منطق است. در مرتبهی دوم، موعظه حسنه؛ موعظهی حسنه سخنی است که انسانها با آن دلشان نرم شود و بتوانند به حقایق نزدیک شوند و در مرتبهی سوم، جدال احسن که به معنای آن است که از مقدمات عرفی استفاده شود و با آن طرف مقابل را مجاب کرد و یا موجب اسکات او شد.
در این آیه موعظه را به وصف حسنه آورده است، پس موعظه میتواند دو دسته باشد:
- سیئه: که موجب موجب دفع مخاطب از حقیقت شود
- حسنه: بهگونهای باشد که برای فرد خوشایند باشد و او را ترغیب به موضوع کند
آموزهی دیگر قرآن این است که باید در گفتار با دیگران و دعوت آنها به خیر، بر آنچه وجه مشترک با دیگران است تأکید کنیم. در سورهی آل عمران آیهی 64میفرماید:
قلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ
بگو: «اى اهل کتاب! بیایید بهسوى سخن، کلام و عقیدهای که میان ما و شما مشترک است، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک خدا قرار ندهیم و نخواهیم برتریطلبی کنیم تدبیر هیمه امور و مسلط بر همهی امور
و رب تنها خداوند یگانه است...
در نمونهای از ذم برتریطلبی درسوره قصص آیهی 83 میفرماید؛ چه کسانی میتوانند به آرامش برسد؟
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ
کسانی میتوانند به بهشت دست پیدا کنند که دنبال برتریطلبی و فساد در زمین نباشند. اینها هم در دنیا به آرامش دست پیدا میکنند و هم در آخرت به رضوان الهی دست مییابند.
پرتو در خاتمهی سخنانش توضیح داد: نکتهی زیبا در آیه 64 سوره آل عمران بهکار بردن کلمهی «تعالوا است. در عین حال که آمدن در این واژه لحاظ شده، بالا رفتن هم در نظر گرفته شده است؛ یعنی یکگام بالاتر و فراتر برویم، فراتر از نزاعمان برویم و به وحدت نسبی دست پیدا کنیم. بر روی وجه اشتراکمان تأکید کنیم و به دنبال برتریطلبی نباشیم. روش و شیوهی قرآن، سراسر استدلال و منطق است یعنی هر جا قصد اثبات یگانگی و حقانیت خداوند است، به واسطهی برهان و استدلال و منطق مطرح میشود. برای نمونه در مواجهی حضرت ابراهیم(ع) با بتپرستان میبینیم، حضرت ابراهیم از استدلال و منطق بهره میبرد.
سورهی انعام نمونهی روشنی است از قرآن که سراسر احتجاج، حکمت و راهنمایی با عقلانیت و منطق است. درنتیجه میتوان نتیجه گرفت؛ آنچه میتواند در رأس قول حسن قرار گیرد، حکمت و موعظهی حسنه و در مرتبهی سوم جدال به احسن است.
در پایان باز میگردیم به آیات 33-35 سورهی فصلت و تأکید پروردگار بر مساوی نبودن سیئه و حسنه. وظیفهی انسانهای موحد این است که بدیها را با سخن نیکو«تر» دفع کنند و درنتیجه، در این فضا به جای عداوت و دشمنی، دوستی، الفت و محبت خواهد بود. این اشارهی کوتاهی در مورد گفتار احسن و نیکو بود. این مبحث در قرآن و سیرهی معصومین دامنهی گستردهای دارد و موضوعی برای جستوجو و تعمق است.
تنظیم: ماندانا چگنی فراهانی
نظر شما :