دکتر صادقی‌زاده: انسانیت با ربوبیت، معنویت و دینداری مترادف است

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۱:۱۴ کد : ۲۰۷۵۳ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۸۶۱
اگر انسان «‌بما هو انسان» را در نظر بگیریم و انسانیت را مناط نظر و ملاک عمل قرار دهیم، انسانیت با ربوبیت، معنویت و دینداری مترادف است. اگر زمانی فهمی از دین پیدا شد و استنباطی از دین نشر داده شد که با انسانیت در تضاد است، می‌توان فهمید این برداشت به خطا رفته و شکلی انحرافی یافته است.
دکتر صادقی‌زاده: انسانیت با ربوبیت، معنویت و دینداری مترادف است

دکتر صادقی‌زاده: انسانیت با ربوبیت، معنویت و دینداری مترادف است


چهارمین نشست از سلسله نشست‌های «در محضر نور» 31 فروردین‌ماه 1400،  مطابق با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان برگزار شد. در این نشست مدیر فرهنگیِ معاونت کاربردی سازی علوم انسانی و فرهنگی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سخنرانی خود را با موضوع «خودشناسی و خداشناسی در معرفت شناسی قرآنی» ارائه کرد. دکتر سلمان صادقی‌زاده در ابتدای سخن، موضوع بحث خود را به دو بخش اصلی تقسیم کرد؛ نخست، مباحث معرفت شناختی و دوم، دلالت‌های معناشناختی. بخش اول نیز در سه قسمت آیات ارتباط خالق و مخلوق، ارتباط نفس با خالق و در نهایت روایت مربوط به خودشناسی ارائه شد.
وی با اشاره به آیه‌ی 30 سوره‌ی بقره وَ إذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ گفت: در این آیه چهار بحث مورد توجه است: 1- نخست مستخلف که در جای خالف قرار می‌گیرد، یعنی انسان، 2- بحث مخلوف، مستخلفٌ‌عنه یعنی کسی که جای او گرفته می‌شود، یعنی رب، 3- مستخلفٌ‌فیه و 4- کلیت موضوع استخلاف
صادقی‌زاده ادامه داد: در این آیه انسان به مثابه‌ی خلیفه‌ی خدا قرار می‌گیرد و خلیفه‌ی خدا به معنای مستخلف باید دارای اختیارت و همچنین صفات الهی باشد. بنابراین در این آیه، استخلاف رابطه‌ای است که میان خالق و مخلوق تعریف می‌شود، گویی انسان آیینه‌ی خداوند و خداوند آیینه‌ی انسان است. در همین رابطه و در آیه‌‌ی 30 سوره‌ی روم آمده است فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ َذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.
شاید بتوان گفت، دقیق‌ترین معنای این آیه را علامه طباطبایی بیان کرده است: پس روی خود به سوی دین حنیف کن که مطابق فطرت خدا است؛ فطرتی که خدا بشر را بر آن فطرت آفرید. در پرتو این معنا در می‌یابیم دین حنیف یا دین یکتاپرستی که از حضرت آدم تا خاتم را در بر می‌گیرد، چیزی نیست جز فطرت خدا، یعنی چیزی نیست جز آن‌چه انسان بر اساس آن آفریده شده است؛ تا جایی که خدا به پیامبر خود هم امر می‌کند که به فطرت‌الله روی بیاور. بنابراین، هر انسان خلاصه و فشرده‌ای از مجموعه‌ی مکارم دینی، احکام الهی و ارزش‌های متعالی است. بنابراین در این‌جا انسان به مثابه‌ی فطرت‌الله ناب‌ترین منبع رجوع است.
صادقی‌زاده تأکید کرد: آیه‌ی 72سوره‌ی ص، آیه‌ی دیگری است که رابطه‌ی میان خالق و مخلوق در حین خلقت در آن آمده است: فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ آن زمان که او را آفریدم، از روح خویش در او دمیدم... در این‌جا نیز می‌بینید که سرشت انسان، سرشت خداوند است و واسطه‌ای در کار نیست، بلکه خداوند می‌گوید از من از وجود خویشتن انسان را آفریدم. روشن است که ارتباط خالق و مخلوق ارتباطی بسیار درهم‌تنیده و خلقتی آیینه‌گردان است.
دکتر صادقی‌زاده در ادامه درمورد قسمت دوم از بخش اول افزود، ارتباط نفس و مخلوق در خیلی آیات دیده می‌شود. برای مثال در آیه‌ی 19 سوره حشر آمده است وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُون: مباشید هم‌چون کسانی که خدا را فراموش کرده‌اند. پس خداوند خودشان را از یاد خودشان برد...(البته در ترجمه‌هایی به اشتباه آمده است که خداوند آنها را فراموش کرد که معنای درستی نیست و برای مثال با استناد به این حدیث امام رضا (ع) که «خدا اگر دچار فراموشی و سهو شود، از مقام خدایی ساقط است» چنین معنایی برای این آیه نمی‌تواند درست باشد.) شاید بتوان چنین بازمعنا کرد که اینها چیزی جز خداوند نبودند، آن‌ها وقتی خدا را فراموش کردند، خودشان را نیز از یاد بردند. اگر خودشان را هم از یاد ببرند، خدا را از یاد می‌برند. در آیه‌ی 53 سوره‌ی فصلت آمده است سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ. ما نشانه‌های خود را در آفاق و در خودشان به آنها نشان خواهیم داد. در این آیه می بینیم نفسِ انسانی به معنای خویشتن و خلیفه الله، بستری از مشاهده ربوبیت رب است.
در آیه 105 سوره مائده فرموده است یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُم ... بر شما باد خودتان! این عبارت می‌تواند حائز دلالت‌های معناشناختی مهمی باشد. یعنی بر شما باد که بر خویشتن ناظر و آگاه شوید و این خودآگاهی از جنس خداآگاهی است. چنان‌چه از سیاق این مضامین برمی آید، سرشت انسان سرشتی خداگونه است و در نتیجه سوژگی انسانی نیز چنان‌چه برآمده از سرشت انسانی باشد، سوژگی الهی است و این نقطه‌تلاقی دانش، کنش و آفرینش انسانی با دانش، کنش و آفرینش الهی است. از همین‌رو سه عنصر اراده‌ی انسانی، آزادی فردی و آفرینش‌گری جمعی همواره یکی از پیش‌شرط‌های مهم در همه ادیان توحیدی بوده و سلب این سه عنصر به معنای بستن راه خدا است (اشاره به آیه‌ی: الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ )؛ امری‌که در قرآن با واژه‌ی طاغوت توصیف شده است.
در احادیث بسیاری به این بحث پرداخته شده است، مثلاً در حدیثی از پیامبر آمده است: مَنْ‏عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْعرَفَ رَبَّهُ یعنی هرآن‌که خودش را شناخت، تردیدی نیست که خدایش را شناخته است یا در حدیثی از حضرت علی (ع) آمده است؛ عَجِبتُ لِمَن یَجهَلُ نَفسَهُ کیفَ یَعرِفُ رَبَّهُ در عجبم کسی که خویشتن را نمی‌شناسد، چگونه می‌خواهد خدایش را بشناسد. در حدیث دیگری از امام جعفر صادق (ع) آمده است؛ خُلِقَ الإِنسانُ عَلى ثَلاثَةِ أثلاثٍ ، ثُلُثٌ للّه ِ، وثُلُثٌ لِنَفسِهِ وثُلُثٌ لِلدّودِ وَالتُّرابِ. در این‌جا هم آمده است که یک سوم انسان از خدا ساخته شده است، یا به تعبیری بخشی از خود خداوند است.
در این‌جا به بحث صیرورت ذاتی، به‌عنوان بخشی مهم برمی‌خوریم که می‌تواند دلالت‌های فراوانی به همراه داشته باشد. این حرکت از خود به خدا چیزی نیست، جز خودشناسی و خداشناسی و این حرکت صرفاً مختص انسان نیست؛ همه‌ی موجودات این حرکت را دارند . در آیه‌ی 88 سوره‌ی نمل آمده است؛ وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ... به کوه‌ها می‌نگرید و فکر می‌کنید ایستاده‌اند، درحالی‌که هم‌چون ابرها در حرکت‌اند. این خودشناسی و خداشناسی دلالت‌های معناشناختی مهمی در عرفان اسلامی پیدا می‌کند. آن‌جا که در ابیاتی عرفانی آمده است:
آنان که طلب‌کار خدایید، به خود آیید
حاجت به طلب نیست شمایید، شمایید
چیزی که نکردید گم از بهر چه جویید
کس غیر شما نیست، کجایید، کجایید
در خانه نشینید و مگردید به هر در
زیرا که شما خانه و هم خانه خدایید
ذاتید و صفاتید گهی عرش گهی فرش
در عین بقایید و مبرا ز فنایید
اسمید و حروفید و کلامید و کتابید
جبریل امینید و رسولان سمایید
خواهید ببینید رخ اندر رخ معشوق
زنگار ز آیینه به صیقل بزدایید
تا بود که هم‌چون شه رومی به حقیقت
خود را به خود از قوت آیینه نمایید

در اشعار دیگری از دیوان شمس می خوانیم:
گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید   /  هم خواجه و خانه و هم کعبه شمایید
دکتر صادقی‌زاده در جمع‌بندی سخنانش گفت: اگر خودشناسی و خداشناسی متناظر بر هم باشند که همین‌گونه است، انسانیت در برابر ربوبیت نیست، بلکه مساوی ربوبیت است؛ انسانیت و معنویت، آیینه‌گردان ربوبیت است. این‌ها همه به هم تعریف می‌شوند. اگر انسان «‌بما هو انسان» را در نظر بگیریم و انسانیت را مناط نظر و ملاک عمل قرار دهیم، انسانیت با ربوبیت، معنویت و دینداری مترادف است. اگر زمانی فهمی از دین پیدا شد و استنباطی از دین نشر داده شد که با انسانیت در تضاد است، می‌توان فهمید این برداشت به خطا رفته و شکلی انحرافی یافته است.

تنظیم: ماندانا چگنی فراهانی

 

کلیدواژه‌ها: در محضر نور سلمان صادقی‌زاده خودشناسی و خداشناسی قرآن


نظر شما :