دکتر صانعپور: در اسلام مسالمت، مهمترین اصل اخلاقی است
دکتر صانعپور: در اسلام مسالمت، مهمترین اصل اخلاقی است
انسان نبودن، بدتر از مومن نبودن است.
گزارش نشست «اخلاق مسالمت میان فرهنگی در قرآن؛ با تمرکز بر واژه ناس به عنوان واژهای پیشا دینی»
سومین نشست از «جلسات در محضر» نور روز سیام فروردینماه 1400، توسط معاونت کاربردیسازی علوم انسانی و فرهنگی برگزار شد. در این نشست پس از قرائت آیاتی چند از کلام الله مجید، دکتر مریم صانعپور سخنان خود را به این مقدمه آغاز کرد: پیامبر مبعوث شد تا مکارم اخلاق را کامل کند و معجزهاش قرآن بود که سراسر اخلاق است. دو گونه گفتمان اخلاقی را میتوان از قرآن برداشت کرد:
1- اخلاق حداکثری یا اخلاق مومنانه
2- اخلاق حداقلی یا اخلاق انسانی با محوریت واژهی «ناس» که میتوان از آن «با عنوان اخلاق میانفرهنگی» یاد کرد.
در دین اسلام مسالمت، مهمترین اصل اخلاقی است زیرا نام اسلام از سلم و مسالمت مشتق شده و بر سر هر یک از سورههای قرآن ،آیهی «بسم الله الرحمن الرحیم» -که رحمانیت عام پروردگار را نسبت به همگان تداعی میکند– تکرار میشود. براساس کلیدواژهی قرآنی «ناس» میتوان اصول «اخلاق مسالمت» را صورتبندی کرد. دکتر صانعپور در ادامه این اصول اخلاقی را با خصوصیات زیر تبیین کرد:
اول) بر مبانی انسانشناسانه قرآنی مانند پاکنهادی بشر، و نیز برادری و برابری همه افراد بشر، پایهگذاری شده؛
دوم) در زمینههای اخلاق همگرایانهای مانند رحمت، وحدت، امنیت و صلح عمومی شکل گرفته؛
سوم) اصول اخلاق مبتنی بر مشترکات فطری همهی افراد نوع بشر بهگونهای صورتبندی شوند که در هر یک از اصول، همه زمینههای مشترک زیست اخلاقی قرآن، و نیز همهی مبانی انسانشناسانهی قرآن حضور داشته باشند تا نظام اخلاقی منسجمی برای ارتباط مسالمتآمیز میان فرهنگها و ادیان مختلف جهان شکل گیرد؛ اخلاقی که مبتنی بر وجوه اشتراک «امت انسانی واحد» است.
صانعپور در ادامه سخنان خود به آیهای از قرآن کریم اشاره کرد که میفرماید «ما تو را جز بهمنظور رحمت برای عالمیان فرو نفرستادهایم» (انبیا / 107) و پیامبر اسلام فرمود «علت بعثت من کامل کردن بزرگواریهای اخلاقی است» بر این اساس اسلام علاوه بر ارائهی یک نظام اخلاقی حداکثری برای مسلمانان، یک نظام اخلاقی حداقلیِ مبتنی بر مشترکات انسانی را نیز به جامعهی بشری عرضه کرده تا صلح و امنیت را در میان همهی فرهنگها و ادیان برقرار کند زیرا آیه 30 سوره روم انسانها را دارای سرشت الهی مشترک معرفی میکند و به این ترتیب زمینههای همگرایی اخلاقی را در میان ملل مختلف جامعه جهانی فراهم میکند. بازخوانی آیات قرآن کریم با محوریت مفاهیم اخلاقی نشان میدهد که علاوهبر آموزههای اخلاقیِ مؤمنانه، مجموعهای از آموزههای اخلاقی نیز در معرض استفادهی «ناس» یعنی عموم انسانها قرار گرفته تا ارتباطاتی مسالمتآمیز در میان افراد و جوامع مختلف بشری ایجاد شود. از این آموزههای اخلاقیِ حداقلی میتوان بهعنوان اخلاق اینجهانی نام برد، که مبتنی بر عقل مشترک انسانها هستند. دکتر صانعپور با استناد به قرآن نتیجه گرفت؛ چنین آموزههایی را که موجب همگرایی و مسالمتمیان فرهنگهای مختلف میشود میتوان آموزههای «اخلاق مسالمت» نامید زیرا آیات قرآن کریم:
1- جهانشمول و زمانشمول است و مصالح همگان را تأمین میکند؛
2. مبتنی بر فطرت مشترک همگان است تا صلح و امنیت میان افراد و جوامع مختلف را تأمین کند؛
3. مبتنی بر رحمت فراگیر است تا زیست اخلاقی را در جهان تحقق بخشد؛
4. وحدتگستر است تا زمینهی اتحاد میان جوامع مختلف را بر مبنای اشتراکات انسان فراهم کند؛
5. استدلالمحور است و عقول همه افراد نوع انسان را به رسمیت میشناسد تا موجب همافزایی فرهنگی در میان جوامع مختلف شود؛
6. انسان بما هو انسان را تکریم میکند تا مانع تبعیض میان افراد و جوامع شود؛
7. عدالت محور است تا به بهانههای نژادی، جنسی و عقیدتی، ظلمی صورت نگیرد.
رئیس سابق پژوهشکدهی حکمت معاصر برای صورتبندی مفهومی «اخلاق مسالمت» با استناد به قرآن این صورتبندی را در سه سطح امکانپذیر دانستند: 1) مبانی انسانشناسانه؛ 2) زمینههای زیست اخلاقی؛ 3) اصول اخلاقی. سپس ایشان به توضیح سطح اول از این مجموعه پرداختند.
1) مبانی انسانشناسانه
اولین مبنای انسانشناسانهی «اخلاق مسالمت» در قرآن فطرت مشترک انسانها در طول تاریخ و عرض جغرافیا است. هرچند ملل و اقوام مختلف آداب و سنن متنوعی دارند اما دارای مشترکاتی فطری هستند که زندگی جمعی را امکانپذیر میکند؛ زیرا در غیر اینصورت تجربیات پیشینیان موجب متکامل شدن نسل بشر نمیشد. این اشتراکات فطری و ذاتی، با سنتهای مختلف و تغییرپذیر جوامع متکثر انسانی تعارضی ندارند. قرآن کریم با امت واحده خواندن همهی افراد بشر از این وحدت ذاتی سخن می گوید. بنابراین افراد نوع انسان باید به گونهای جمعی اهداف وجودیشان را برای رسیدن به آرمان تکوینی انسانیت دنبال کنند. بر اساس کلیدواژهی «ناس» آیینی جهانی از قرآن برداشت میشود که قواعدی حداقلی را هماهنگ با فطرت و عقلانیت انسانها در کلیه زمانها و مکانها عرضه میکند؛ قواعدی مانند عدالت اجتماعی، حقوق اجتماعی مساوی، و نیز محکوم بودن تعدی به حقوق دیگران.
دومین مبنای انسانشناسانهی «اخلاق مسالمت» در قرآن، به رسمیتشناختن همگان و فرعی تلقی نکردن غیرمسلمانان است آنجا که قرآن میفرماید «این کتاب برای عموم مردم تبیین و هدایتکننده است» . زیرا خداوند متعال، از روح خود در کالبد همه انسانها دمیده و از همین رو گرامیشان میدارد بنابراین قرآن علاوه بر مسلمانان، در بسیاری از آیات با عبارت «یا أیها الناس» عموم مردم را خطاب قرار میدهد، و پیامهایی اینجهانی به ایشان ابلاغ میکند . توجه به این مبنای انسانشناسانه، اول) تعارض من / دیگری را نفی میکند و مانع از تبعیضهای نژادی، طبقاتی، جنسیتی، دینی و فرهنگی میان افراد و جوامع مختلف میشود. دوم) علاوه بر مخاطبان خاص قرآن یعنی مومنان، مخاطبانی عام را نیز دعوت به خواندن قرآن میکند زیرا تبیین و هدایت عموم مردم یکی از ویژگیهای قرآن کریم است.
سومین مبنای انسانشناسانهی «اخلاق مسالمت» در قرآن، برادری و برابری تکوینی انسانها است که مستلزم مساوات حقوقی ایشان در همه جوانب حیات اجتماعی است. آیهی 13 سوره حجرات دعوت عموم بشر، به تشکیل یک جامعه واحد، منسجم، عادلانه و نوعدوستانه است؛ دنیایی که در آن، همه انسانها با هر فرهنگ و نژادی، از حقوقی برابر برخوردار هستند.
چهارمین مبنای انسانشناسانهی «اخلاق مسالمت» در قرآن، اعتدالگرایی و حقجویی ذاتی عموم انسانها است که قرآن از آن با واژهی حنیف یاد میکند واژه قرآنی حنیف به اعتدالگرایی نوع بشر اشاره دارد که تنوعات جغرافیایی، تاریخی، نژادی، جنسیتی و دینی در آن تغییری ایجاد نمیکند. انسانها ذاتاً به تعادل گرایش دارند؛ حتی اگر شرایط محیطی، القاکنندهی افراط و تفریط باشد. اعتدالطلبی انسان همواره او را به نیکی دعوت میکند و از شر باز می دارد
پنجمین مبنای انسانشناسانهی قرآن برای صورتبندی مفهومی «اخلاق مسالمت» آزادی انتخاب و استقلال رأی است. زیرا ارادهی آزاد، یکی از صفات ذاتی خداوند است که به جانشینش بر روی زمین یعنی انسان اعطا کردهاست .
در قرآن کریم آمدهاست «اگر خداوند میخواست، همهی مردم روی زمین ایمان میآوردند پس آیا تو مردم را مجبور میکنی تا مومن شوند؟» در این آیه خداوند ایمان و دینداری اجباری را مورد نکوهش قرار دادهاست زیرا سلب اختیار افراد نوع انسان، ایشان را از انسانیت ساقط میکند. درحالیکه ایمان نیاوردن، فقط ایشان را از زمرهی مومنان خارج میکند و انسان نبودن، بدتر از مومن نبودن است.
ششمین مبنای انسانشناسانهی «اخلاق مسالمت» در قرآن، استدلالگرایی مبتنی بر عقلانیت حقجویانه است. خداوند بر خود واجب میداند آموزههای اعتقادی اسلام را در قالبی استدلالی - برهانی عرضه کند و پذیرش این آموزهها را به قابلیتهای عقلانی انسان واگذار کند تا پس از تفکر، تجزیه، تحلیل، تعقل و تدبر براساس ارادهی آزاد خود ایمان بیاورد. قرآن کریم از این فرآیند برهانی سخن میگوید آنجا که میفرماید «ای مردم، برهانی از جانب پروردگارتان برای شما آمد؛ و ما نور و آگاهی تبیینکنندهای را به سوی شما فرو فرستادیم»
نظر شما :