گزارش پنل «کرونا و مسئولیت اجتماعی»
گزارش پنل «کرونا و مسئولیت اجتماعی»
پژوهشکدهی مطالعات اجتماعی، در هفتهی پژوهش سال جاری، پنل تخصصی با عنوان «کرونا و مسئولیت اجتماعی»، را در تاریخ، 24 آذرماه 1399، و با حضور دکتر نعمتالله فاضلی، دکتر محمدسالار کسرایی، دکتر سیدمحمد بهشتیان و دکتر بهاره نصیری؛ و با شرکت استادان، محققان، و علاقهمندان این حوزه؛ به صورت مجازی، برگزار کرد.
در ابتدای این نشست دکتر نعمت الله فاضلی، دبیر علمی پنل، بهطور خلاصه به معرفی موضوع و برنامهی پنل اشاره کرد. سپس، دکتر بهشتیان در خصوص «طبعات روانشناختی کرونا» گفت:
طرح پژوهشی امسال من «مدیریت اضطراب و وسواس در افراد درگیر کرونا» است نه لزوماً ابتلا به کرونا.
من طبعات فردی و روانشناختی را به هفت دسته تقسیم کردم که توضیحات مختصری میدهم. در بین مراجعان سه دسته افراد بودند:
- دستهی اول: افرادی که قبلاً مشکلاتی آشکار یا پنهان داشتهاند که این مشکلات بروز پیدا کرده است.
در این دسته، چهار اختلال زیاد دیده شد: وسواس- پنیک- اضطراب و فوبیا. البته این افراد، اغلب، قبل از کرونا هم بیمشکل نبودند و با آمدن کرونا یکباره مبتلا نشدند پس کرونا ایجادگر مشکل نبوده، بلکه محرک بوده است. بسیاری از افراد، ترسشان تبدیل به حملات پنیک شده و بعد در نتیجهی مراجعهی زیاد به بیمارستان تبدیل به کرونا شده است!
- دسته دوم: افرادی که بهخاطر سبک جدید زندگی، دچار مشکلاتی شدند.
- دسته سوم: افرادی که مشکلات ارتباطی پیدا کردند. نا بهحال کجدار و مریز زندگی را سپری میکردند اما بهخاطر شرایط کرونا در مسائل ارتباطی دچار مشکل شدند.
دو مسئلهی «افسردگی» - که البته قبل از کرونا هم میزان افسردگی در جامعه ما بالا بود-. و «تنهایی»، در جامعه ما بسیار رایج شده است.
« تروما» هرچیزی است که روان انسان توان یا پیشبینی برای مواجهه با آن را نداشته باشد. کرونا هم از همینگونه بود.
دکتر بهشتیان افزود: در این دوران، میزان اختلافات زناشویی در کل دنیا زیاد شده است. خب، هرچه ارتباط بین افراد بیشتر باشد، میتواند مشکلات بین افراد را افزایش دهد. در دوران پاندمی کرونا، از دست دادن کار، از دست دادن ارتباطات اجتماعی بهخصوص برای افرادی که اهل معاشرت اجتماعی بودند، میتواند مقدمهای برای ابتلا به افسردگی باشد. در حالیکه ممکن است این افراد قبل از کرونا هیچ علامتی از هیچ اختلالی نداشته باشند.
کلاً دو دسته اختلال ناشی از کرونا میتوان داشت: اختلالاتی که کرونا تشدید کرده و اختلالاتی که کرونا ایجادگر آن بوده. برای درمان دستهی اول باید بر روی مسائل زمینهای کار شود. مثلاً برای افرادی که با از دستدادن کار، دچار فقر و افسردگی شدهاند، اقدامات غیرروانشناختی در کنار روانشناسی میتواند کمک کند.
در ادامهی نشست دکتر نصیری سخنان خود را با عنوان «کرونا و الزامات زیست انسانی و اخلاقی در جهان رسانهای» شروع کرد و گفت: در این مطالعه؛ سعی کردم در دو بعد زیست اخلاقی و رسانهای به موضوع نگاه کنم. کرونا در کنار تمام پیامدهای منفی میتواند تقویت کنندهی همدلیها، صلح و وحدت جهان باشد و سبک زندگی فضیلتمدار و مسالمتآمیز را ترویج دهد. امروزه شبکههای اجتماعی، مطبوعات و رسانهها بهطور یکپارچه در خدمت بازنماییهای کرونایی هستند. در این فضا میلیونها متن و تصویر خلق و منتشر میشود. همهی شهروندان در حال ثبتوضبط تجربیات زیستهی خود در شبکههای اجتماعی هستند تا شاید آیندگان به تجربهی موجود دسترسی پیدا کنند و بتوانند آن را تحلیل و بررسی کنند. همینطور در این فضا شاهد گفتوگوهای وسیع دربارهی تاریخ، فرهنگ، مذهب، حتی در مورد عملکرد دولت و شهروندان هستیم.
دکتر نصیری ادامه داد: شاید در بلندمدت طرحوارههای ذهنی و الگوهای شناختی شهروندان دچار تغییرات جدی شود. آگاهی شهروندان درمورد وضعیت جوامع دیگر و مقایسهی آن با عملکرد جامعهی ایرانی هم نشانهی آگاهیهای سنجشگرایانه و تطبیقی است که بهصورت همهگانی اتفاق میافتد و میتواند زمینهای برای تغییرات فرهنگی باشد. انتشار ویروس کرونا را میتوانیم بهعنوان یک ابر بحران در نظر بگیریم که پیامدهای سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی برای جهانِ پساکرونا بههمراه خواهد داشت. تغییراتی که کرونا در بعد فرهنگی ایجاد کرده را میتوان در هشت دسته بیان کرد:
1. گذر از فردگرایی به جمعگرایی
2. گذر از ترس فردی به ترس جمعی
3. گذر از دغدغههای فردی به جمعی
4. گذر از غرور و قدرت به ضعف و ناتوانی و بیقدرتی بشر
5. گذر از نگرش مادیگرایانه به نگرش معنویگرایانه
6. گذر از فراموشی مرگ و قیامت به نزدیکی مرگ و قیامت
7. گذر از جاهطلبی افراطی به حقارت
8. گذر از احساس امنیت به احساس ناامنی
عضو هیأت علمی پژوهشکدهی مطالعات اجتماعی پژوهشگاه تصریح کرد: در عینحال که رسانهها گسترش ارتباطات میان فرهنگی را رقم میزنند، در این بین افزایش سواد رسانهای افراد هرجامعه میتواند نقش مهمی در شکلگیری فرهنگ جهانی آن جامعه داشته باشد. چون دیگر فرهنگ محدود به مرزهای جغرافیایی نیست و بلکه فرهنگ را بهنوعی همهی مردم دنیا میسازند. سواد رسانهای به ما کمک میکند تا عادات رسانهای خودمان را مدیریت و هوشیارانه و آگاهانهتر از قبل با محتوای رسانهای برخورد کنیم. در بازنشر پیامها هم افکار و اندیشهها را مد نظر قرار دهیم و بتوانیم عناصر سازندهی آن پیامها را ببینیم.
در واقع، شامل 6سوال کلیدی است که در بحث ارتباطات داریم: که؟ کی؟ کجا؟ چه؟ چرا؟ چگونه؟
از طریق این سوالات به بررسی و قضاوت پیامها بپردازیم و آنها را با استانداردها و جهانبینی خودمان مقایسه کنیم. درغیر اینصورت، گذران بیش از حد با رسانهها، قدرت آفرینش و خلاقیت را از ما میگیرد و ما را تبدیل به مصرفکنندگان منفعل رسانهای میکند. در مورد آنتیویروس نیز باید از ورود اطلاعات غیرضروری به ذهن جلوگیری کنیم. اخبار بد و منفی را در افکار و تلفنهمراهمان قرنطینه و ارسال خبرهای بد را تحریم کنیم. در موضوعات مختلف بههم خبرهای خوب دهیم. برای جلوگیری از نشر اخبار جعلی و امنیت در اطلاعرسانی از انتشار اخبار جعلی به اطرافیانمان پیشگیری کنیم. آنتیویروس «به نقل از» را بین مردم نشر دهیم تا مشخص شود خبر از چه کسی یا چه کسانی است. به تماشای عکس و تیتر خبر بسنده نکنیم و خبر و متن را کامل بخوانیم. خبری را که شک داریم از منابع مختلف چک کنیم تا انتشار دهندهی خبر، منبع خبرش را مشخص نکرده پیگیر باشیم یا آنرا برای کسی ارسال نکنیم.
نصیری در خاتمهی سخنانش یادآور شدک در مجموع باید احساس مسئولیت اجتماعی نسبت به دیگران باید در جامعه ارتقاء پیدا کند و این مسئولیت اجتماعی در سخن ما نیست بلکه باید در منش ما باشد. سلامت اجتماعی در این ده ماه گسترش یافته و بهمرور سلامت فردی به سلامت اجتماعی تغییر پیدا میکند و مردم متوجه شدهاند که محیط زیست باید سالم باشد و بهداشت جمعی گسترش یابد و سلامت هر فرد به دیگری وابسته است. بعد از کرونا متوجه شدیم که کفایت نمیکند افراد فقط بهصورت فردی از سلامت خود مراقبت کنند بلکه سیاستها و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی باید بازاندیشی شوند.
در ادامهی نشست دکتر کسرایی سخنانش را با عنوان «جامعه شناسی سیاسی؛ مسئولیت اجتماعی دولتها» شروع کرد و گفت: دولت دکتر روحانی در سال 98 با چند بحران روبهرو شد. در ابتدای سال سیل جنوب غرب کشور، پاییز هم گرانی بنزین و اعتراضات آبان 98 و در زمستان و دیماه هم شهادت سردار سلیمانی و حمله ایران به پایگاه امریکا در عراق و سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین و ...
کسرایی ادامه داد: بحران و اپیدمی کرونا لزوماً یک مسئلهی بهداشتی نیست که راهحل آن فقط بهداشتی باشد. بلکه یک مسئلهی اجتماعی ـ سیاسی ـ امنیتی ـ اقتصادی و فرهنگی است. بنابراین، نیازمند برنامهریزی، کنترل، اجراء، مسئولیتشناسیِ دولتها و اقتدار در این زمینه است که در برخورد با بحرانها، دولتها را به دو دسته تقسیم میکنند:
1- دولتهایی که بازیگر تام در کنترل این بحران بودند و تمام مسئولیتها در مهار ویروس و مسائل جانبی آن را بر عهده گرفتند، مانند چین.
2- دولتهایی که سازماندهنده شدند و بازیگران فردی و نهادی را به مشارکت دعوت و نوعی سازوکار شبکهای را برای مواجهه انتخاب کردند مانند کشورهای غربی. آنها انواع سیاستها را اجرا کردند مانند؛ قرنطینه، ایزوله، یا سایر سیاستهای مصلحتگرایانه. چهار مرحلهی مسئولیتهای اجتماعی دولتها در هنگام بحران، عبارتند از:
1. دوره پیشا بحران (که دولتها برای پیشگیری چه کردند؟)، 2. ابتدای شروع بحران، 3. حین بحران، 4. پسا بحران
دکتر کسرایی توضیح داد: در آغاز بحران، دو عامل خیلی اهمیت داشت که شامل بحثهای سختافزاری و نرمافزاری بودند. بحثهای سختافزاری به تعداد تختهای بیمارستانی، کادر درمان و تجهیزات پزشکی، دارو و وسایل مورد نیاز و امکانات اقتصادی و ارتباطی مربوط میشد. بحثهای نرمافزاری نیز به فضای بروکراتیک اشاره دارد که این فضا خود شامل عواملی ازجمله، هماهنگی (آیا بهصورت یک مرکز واحد یا چند مرکزی این بحران اداره میشود؟)، انسجام (آیا یکپارچگی وجود دارد؟) و سرعت انجام امور است.
نکتهی دوم در بخش نرمافزاری، «فضای اجتماعی» است که چهقدر آمادگی مواجهه با بحران را دارد؟
1. تجربهی زیستهی افراد: که دکتر بهشتیان اشاره کردند
2. تجربهی مردم از بحرانهای پیشین که آیا دولت، توفیق یا عدم توفیق داشته است؟
3. اطلاعرسانی یا پنهانکاری: هرچه دولتها در این زمینه شفافیت بیشتر و آنالیزهای آماری دقیقتری ارائه کردند، مانع از رواج شایعات و اضطراب بیشتر میشوند.
4. شفافیت یا تناقضهای گفتاری که آیا مسئولین کنترل و مدیریت بحران، همگی یک حرف میزدند یا هدف واحدی داشتند؟ آیا مسئولین بهداشتی و سیاسی در این زمینه هماهنگ بودند؟
اگر در این 4مورد مشکلی باشد، به نوعی عدم اعتماد اجتماعی میرسیم و این عدم اعتماد، به استرس و اضطراب جمعی تبدیل میشود وقتی اضطراب حاکم شود، عقلانیت اجتماعی جای خود را به خودخواهی و خوی طبیعی میدهد.
سرپرست پژوهشکدهی مطالعات اجتماعی در رابطه با دستهبندی از نوع حکمرانی در کشورها با توجه به نحوهی مواجهه با بحران کووید 19، را در پنج بخش بهشرح زیر ارائه کرد:
1. حکمرانی تامه: Totality Governance ؛ که مختص کشور چین است البته به لحاظ سیاسی نه اقتصادی. کنترل در ابتدای کرونا با کمک بخشهای سیاسی، امنیتی و بهداشتی و بخشهای زیربنایی مانند ایجاد بیمارستان در ده روز و سایر امکانات صورت گرفت. بهعبارت دیگر چین از نمونههای موفقی بود که توانست بهصورت بسیج منابع ویروس را مهار کند و همهی منابع را بهدرستی برای مهار ویروس کرونا، ایزوله و قرنطینهکردن شهر ووهان، زنجیرهی انتقال ویروس را به سایر شهرها قطع کند و از نمونههای موفق کنترل ویروس کرونا بود.
2. نوع دوم حکمرانی با دیسیپلین: Dicipline Governance؛ دو کشور ژاپن و کرهی جنوبی هستند. کرهی جنوبی به سرعت درگیر ویروس کرونا شد اما به سرعت ویروس را کنترل کرد. ژاپن در مجموع؛ 177000فرد مبتلا داشت که آمار مرگومیر این کشور 2567 نفر است و کرهی جنوبی 43000 نفر مبتلا داشته که 587 نفر آمار فوتی این کشور اعلامن شد.
3. گروه سوم، حکمرانی لغزان :Slippery Governance؛ که دچار تزلزل دائمی در مدیریت این بحران بودند و در کنترل منابع و بسیج آنها دچار خطاهای زیادی شدند. کشورهای ایتالیا و اسپانیا با دستپاچگی تمام با کرونا مواجه شدند بهطوریکه در ایتالیا در ابتدای کار از سایر کشورها، حتی از کوبا کمک گرفتند. هردو کشور هم که از نظر اقتصادی در اروپا ورشکسته هستند و بسیار وابسته به گردشگری که از این ماجرا بسیار صدمه دیدند.
4. گروه چهارم حکمرانی دموکراتیک محافظهکارانه:Conservative Democratic Governance؛ آلمان و فرانسه گرچه با فضای بازتری نسبت به ژاپن و کرهی جنوبی با این ویروس مواجه شدند اما با تدابیر همراه با محافظهکاری و سیاست دموکراتیک کنترل و بسیج منابع را در اختیار گرفتند و توانستند در مواقع لازم زنجیرهی انتقال ویروس را قطع کنند.
5. گروه پنجم حکمرانیهای سرگردان یا سردرگم: Confounded Governance؛ مانند آمریکا و انگلیس و در ابتدای کار، برزیل و ایران و تاحدودی هند. در این کشورها در ابتدای انتشار ویروس، خطرات و شیوع آن نادیده گرفته شد و در ابتدای کار رابطه با سیاستهای کنترلی با سردرگمی و تزلزل مواجه بودند.
آخرین سخنران این نشست مجازی دکتر فاضلی بود که سخنان خود را با موضوع «علوم اجتماعی و کرونا؛ یک تجربهی موفق» ارائه کرد و گفت: انقلاب گفتمانی در بحران کرونا که مرکز آن را علم انسانی_ اجتماعی تشکیل داده و نوعی آگاهی جدید بازاندیشانه درحال صورتبندی در جامعهی ماست. فضای رسانهای و دیجیتالیشدهی جدید این امکان را پیدا کرد که تولید و ترویج گفتار و تعامل و ارتباط در جامعه شتاب بسیاری پیدا کند و انجام امور در حوزهی ارتباطات به نحو چشمگیری تسهیل شود. در نتیجه کرونا جامعه را به فضای مجازی و رسانه درآورد و جامعه را در موقعیت استثنایی قرار داد که یکنوع ترومای فرهنگی و فشار و شوکهای شدید به جامعه آورد. چون بحث سلامتی، مرگ انسان و محیط زیست و تهدید بقای بشر بود. پس برای تولید گفتار بهطور انبوه امکانات جدیدی فراهم شد.
دکتر فاضلی ادامه داد: در دوران کرونا ما با مفاهیم جدیدی روبهرو شدیم که از درون علم انسانی_اجتماعی بیرون آمد. اولین آنها مفهوم «فاصلهی اجتماعی» و مفهوم دیگر «بحران» بود. دیگری مفهوم «محیط زیست» یا «بحران زیست محیطی» است که جامعهی ایران، بیش از دو دهه درگیر آن بود اما از آنجا که کرونا حاصل بههم خوردن توازن و پیوند انسان و طبیعت بود ایدهی بحران کرونا با ایدهی بحران محیط زیست پیوند خورد و مفهوم محیط زیست، نوعی نگاه انتقادی جدی و نوعی بازاندیشی را در زندگی مردم گسترش داد. مفهوم «قرنطینه» با اینکه مفهومی تاریخی است دوباره احیا شد اما اینبار این مفهوم در چارچوب گفتمان علوم اجتماعی معانی وسیعی پیدا کرد و همگانی شد.
مفاهیم «افسردگی اجتماعی»، «اضطراب»ها و «اختلالات روانی» و مفاهیم وسیعی از حوزهی روانکاوی و روانشناسی در سراسر جامعه گسترش یافت. علم گفتمان انسانی_اجتماعی از چندسو گفتمان عمومی اجتماعی ایران را توانسته شکل دهد و رهبری گفتمانی جامعه را در اختیار گیرد. حتی روحانیون نیز ناگزیر با مفصلبندی مفاهیم و آگاهیهای الهیات خودشان با علوم اجتماعی و انسانی در این حوزه امکان سخنگفتن پیدا کردند بههمین دلیل ما شاهد انقلاب گفتمانی هستیم که کرونا آن را امکان پذیر کرد. به این معنا که هم در حوزهی عقلانیت ابزاری و هم در حوزهی عقلانیت ارتباطی مفاهیمی که «هابرماس» ابداع کرد ما در دورهی پساکرونا شاهد تحولات جدی خواهیم بود یعنی بهجای ایدئولوگها و زبانهای ایدئولوژیکی که هم در دورهی مشروطه و هم در دورهی بعد از انقلاب اسلامی شکل گرفت ما درحال نوعی چرخش گفتمانی هستیم که در آن گفتمان علم انسانی_اجتماعی دال مرکزی آن را تعیین میکند. این گفتمان چند ویژگی دارد:
1. این گفتمان بسیار انسانگرایانه است؛ یعنی دربارهی زندگی و انسان صحبت میکند. بیماری، مرگ، سلامتی، بدن، ریسک و خطر، رفاه و اقتصاد و اینکه انسانها چگونه باید زندگی کنند. این ویژگی انسانی بسیار مهم است زیرا برخی از آن ویژگیهای آرمانگرایانه و ایدهآلیستی که جامعه در سدهی گذشته درگیر آن شده بود و هزینه زیادی هم بابت آن ایدهآلیسم گفتمانی بهوجود آمده بود. بهگمان من این گفتمان پیامدهای وسیعی را هم در حوزهی زیست جهان مردم و هم درحوزهی حکمرانی بهوجود خواهد آورد.
2. کرونا مفهوم بحران را در جهان همگانی کرد؛ آگاهی از مخاطرات و زیستن در موقعیت خطر ناگزیر میکند که هم در حکمرانی و هم در زیست جهان مردم، آن مفاهیم و زبان که بتواند وجه پرابلماتیک انسان ایرانی را در خود شرح بدهد و صورتبندی کند، آن بهصورت سخن سودمند و دلسوزانه به کرسی خواهد نشست و بعد از این رهبران سیاسی ما تحت تأثیر فشار گفتمانی قرار خواهند گرفت که بیشتر به وجوه ساختاری پرابلماتیک جامعه ایران توجه کنند. نوعی گفتمان مسئلهشناسانه که از درون علم انسانی _اجتماعی بیرون میآید، بتواند در دورهی پسا کرونا فضای جامعهی ما را هدایت کند و کاملاً آن را تحت تأثیر خود قرار دهد.
3. آنچه ما مشاهده میکنیم حاشیه راندهشدگی که علم انسانی_ اجتماعی تحت تأثیر علم مهندسی و پزشکی پیدا کرده بود تعدیل خواهد شد؛مفهوم تابآوری بسیار فراوان شده و برای مدیریت سلامت عمومی ما دیگر نمیتوانیم به واکسن، دارو و پزشکان تکیه کنیم ما نیازمند این هستیم که طرحهای سلامت عمومی با نگاه روانشناسان و جامعهشناسان، اقتصاددانان، هنرمندان، فیلسوفان و امثال اینها موضوع بحث قرار گیرد.
4. دانشگری؛ شکلی از کنشگری است که در قالب دانش صورت میگیرد. طیف وسیعی از دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهی از طریق شبکههای اجتماعی و وبینارها و ... درحال دانشگری هستند که متمایز از آن کنشگری است که تاکنون در قالب اهداف و نهادهای مدنی بهشکل کنشگریهای سیاسی، رواج داشت.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی تأکید کرد: در کتاب «تحول فرهنگی در جوامع صنعتی» آمده است که از سالهای 1960 به بعد در اروپا و غرب، بحثکردن بیش از رأیدادن توانسته تحولات جامعه غربی را شکل دهد. دانشگری از طریق بحث کردن و تولید مفاهیم و نشانههای تصویری و شنیداری دارد زیاد شده و نوعی علم انسانی_اجتماعی شنیداری درحال تولید انبوه است. در کتاب «چشمان پوست» نیز آمده است، بحرانهای جوامع مدرن تکساحتی، ادراک بود! یعنی بینایی اهمیت پیدا کرده بود و امر شنیداری (گوش دادن) به حاشیه رانده شده بود. جامعهی ما که استعداد امر شنیداری را داشت در این دهماهه با نوعی انقلاب شنیداری مواجه شده که ادراک چندحسی را بیشتر تجربه میکند. بینایی و شنیداریمان بیشتر میشود اگرچه بهدلیل قرنطینهی بدن و دست و پاهای ما محدود شده است و علوم انسانی_اجتماعی دیجیتال که امروز درحال رواج است، توانسته از طریق امر همنشینی امر شفاهی درگیری جدیتری میان گروههای بیشتری از مردم را بهوجود آورد.
دکتر فاضلی در خاتمهی سخنانش یادآور شد: در مجموع در سطح آگاهی اجتماعی، شاهد انقلاب گفتمانی در آیندهی نزدیک در ایران خواهیم بود. همانطور که انقلاب مشروطه، گفتمان سیاسی را بهوجود آورد و در سالهای بعد آن را دیدیم. مهمترین کاری که این گفتمان علم انسانی_ اجتماعی میکند، اشکال گوناگونی از بازاندیشی است. جامعهی جدید نمیتواند فقط با تکنیک هدایت شود و به تفکر علم اجتماعی و انسانی نیاز دارد. سایرین نیز درصورتی میتوانند بقا و دوام داشته باشند که بتوانند خود را در چارچوب علم انسانی و اجتماعی به معنایی که در دنیای جدید پیدا شده، پیش ببرند.
نظر شما :