تأملی در وقت تفکر...

۰۸ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۱:۳۶ کد : ۲۶۳۰۸ وقت تفکر
تعداد بازدید:۴۴

باب «وقت تفکر» ۱


"گر بی‌خودی ز خویش
همه وقت وقت توست"


ما بارها جملاتی از این دست را شنیده و همواره به کار برده‌ایم که: وقت نداریم، وقتش نرسیده، وقتش گذشته، وقت ما تنگ شده، وقت بخیر و .... .
این قبیل سخنان را نیز بارها شنیده و ای بسا پذیرفته‌ایم که هر امری را وقتی است و انجام هر کاری تنها به وقت خویش نیکوست، اما شاید کمتر به این دقیقه اندیشیده‌ایم که اساسا وقت چیست و چگونه با امور نسبت می‌یابد و وقت امری خاص می‌شود. این پرسش وقتی ارتقاء می‌یابد و تعالی پیدا می‌کند که ما نه از وقت امور معمولی و روزمره بلکه از وقت آن‌چه بپرسیم که شایسته عزم یا از مصادیق «عزم الامور» باشد و یا این‌که اساسا این مجال بیابیم که از وقت وقت بپرسیم. اصطلاح «عزم الامور» در قرآن و احادیث جایی بس عظیم دارد و برای نشان دادن آن‌ است که برخی کارها چنان سترگ و شایسته‌اند که عزم‌ها باید روی به آن آورند و قصدها باید آن را قصد کنند. عمر و اوقات ما وقتی صرف امور حقیر می‌شود از «عزم الامور» بیگانه می‌شویم و این بیگانگی تا به آن مرتبه می‌رسد و بر ما چیره می‌شود که همین امور حقیر و کارهای روزمره را عین «عزم‌الامور» می‌دانیم و به کار دیگری و وقت دیگری نمی‌اندیشیم. در عسرت چنین وضعی است که ما عاجز از اندیشه و عاجزتر از درک غیاب اندیشه‌ایم و در انبوه اوقات ما نه کم‌ترین وقتی برای تفکر است و نه ناچیز سعی‌ای برای یافت وقت. بی‌دردی از مهم‌ترین نشانه‌های بی وقتی ماست برای تفکر و تا رسوخ دردی این غفلت راسخ ما را در هم نشکند از اقلیم وقت تفکر دور و محروم و بیگانه‌ایم. در این سخن اشارتی است به نسبت درد با وقت که با تأمل در آن می‌توان دریافت که با درد راهی به گذار از بن‌بست بی وقتی گشوده می‌شود و در رسیدن ما به وقت امور  گشایشی حاصل می‌آید. قطعا آدمی را اگر درد چیزی است، راهی به وقت آن نیز هست ...

«مهدی بنایی جهرمی»


نظر شما :