درباره همایش
تاریخ فرهنگ در ایران در چارچوب دانش تاریخ و جامعه شناسی مورد مطالعه و تحقیقات مختلف واقع شده است اما رویکرد فرهنگی به مقوله ها و موضوعات تاریخی از پیشینه چندانی برخوردار نیست. «تاریخ فرهنگی» به مثابه یک رویکرد علمیِ برآمده از مطالعاتِ میانرشتهای، از حدود سه دهه پیش شکل نسبتاً منسجمی پیدا کرده است.
این رخداد، حاصل انباشت تجربههای مورخان و مواجههی روشها و نظریههای معاصر و تلفیق آن با علوم دیگر به ویژه مطالعات فرهنگی، مردمشناسی و انسانشناسی فرهنگی است. تلفیق شیوههای مطالعات تاریخی با سایر علوم به ویژه علوم اجتماعی، زمینهای را فراهم کرد تا «تاریخنگاری»، از شیوههای سنتیاش فاصله گرفته و جای خود را به «پژوهشهای تاریخی» بدهد. تنوع «موضوع» و «روش» در مطالعات تاریخی، بیش از هرجایی در آثار مهم و اثرگذاری که در نیمهی دوم قرن بیستم نگاشته شد قابل مشاهده است. از تألیف نخستین آثاری که مشخصاً با عنوان «تاریخ فرهنگی جدید» معرفی شدند کمتر از سه دهه میگذرد، این زمان برای رسیدن به چهارچوبهای دقیق و تعاریف روشن، فرصت کمی است. تاریخِ فرهنگی جدید، روش نسبتاً نوینی است که مورخ توجه خود را از «مواضع عینی به بازنماییهای فکری» تغییر میدهد. در چنین رویکردی، دستهای از منابع و دادههای جدید ـ که پیش از این مورخان به آن بیاعتنا بودند ـ مطرح میشود که مطالعاتِ مبتنی بر آنها، موجب کشف واقعیتهای نهفته و تحلیلهای جدیدی از سنت و گذشته خواهد شد. در واقع موضوع یا سوژه در «تاریخ فرهنگی» همان «بازنماییهای فکری» است. هر آنچه که قابلیت دریافت این صفت را داشته باشد، میتواند موضوعِ مطالعات تاریخ فرهنگی قرار گیرد لیکن باید توجه داشت که تاریخ فرهنگی، مطالعه تاریخ اندیشه یا تاریخ فرهنگ نیست. درواقع تاریخِ از پیشبرنامهریزی نشده در برابر نظریهی تاریخِ هدفمند قرار میگیرد. برخلاف شیوههای سنتی در تاریخنگاری که حوادث و رویدادها یا «نقاط عطف» در تاریخ همواره مورد توجه مورخان بوده، اینجا ـ در تاریخ فرهنگی ـ روندهای کلان که در فرهنگ زیسته متجلی شده، مسأله مورخ است. همچنین محور بودن فرهنگِ عامه در تاریخنگاری فرهنگی و محور بودن جامعه و مردم در تاریخنگاریِ اجتماعی، وجه تمایز اصلی میان این دو رویکردِ بهظاهر مشابه در مواجهه با مقولات تاریخی است. «مورخِ فرهنگی» برخلاف سایر مورخان ـ که در جستجوی عینیت تاریخی هستند ـ در سراسر کارش با «امر نمادین» و «تفسیر امر نمادین» مواجه است. حال آنکه مورخِ اجتماعی، بیش از آنکه در جستجوی امر نمادین باشد با عینیتها سر و کار دارد. تلاش برای برگزاری نخستین همایش تاریخ فرهنگی در ایران، اقدامی مهم برای باز کردن باب گفتگوها دربارهی این رویکرد جدید در مطالعات تاریخی است.
مساله ما به عنوان برگزارکنندگان همایش بینالمللی تاریخ فرهنگی با عنوان تاریخ فرهنگی ایران؛ روشها، نظریهها و دیدگاهها است که نشان داده شود که چرا به تاریخ فرهنگی و تقویت آن نیاز داریم؟ آنچه مسلّم است اینکه تاریخ فرهنگی یکی از حوزههای نوظهوری است که در مطالعات میان رشته ای تاریخ، جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی و انسان شناسی چند دهه گذشته مطرح شده است. تاریخ فرهنگی جدید بنا به ظرفیتهای مهم در حوزه معرفت شناسی و روش شناسی و نیز تاثیرگذاری بر خوانشهای نوین در تاریخ میتواند نویدبخش تحولات مهم در تاریخنگاری جدید گردد. از سوی دیگر ظرفیت های مهمی در عرصه رشته ای و چاپ و نشر در ایران برای حوزه مطالعات تاریخ فرهنگی وجود دارد که می تواند ادبیات این عرصه را تقویت نماید. وجه سوم ضرورت و نیاز به تاریخ فرهنگی را میراث غنی فرهنگی و تمدنی ایران اسلامی تشکیل میدهد که سرشار از تنوعات فرهنگی و اجتماعی، ادبیات فولکلور، شیوه معیشت و سبک زندگی اسلامی- ایرانی، زندگی روزمره و بسیاری عادات و آیین های فرهنگی است که می تواند از منظر تاریخ فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر بسیاری از ایران شناسان از سر ذوق و با انگیزه های مختلف به مساله فرهنگ در ایران، نگاه کرده اند که می تواند مورد تضارب آراء، ارزیابی و نقد قرار گیرند.