گزارش نشست روش‌شناسی پژوهش در آثار و سیره دکتر مجتهدی

۰۲ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۰:۵۵ کد : ۲۶۱۴۸ اخبار
تعداد بازدید:۵
گزارش نشست روش‌شناسی پژوهش در آثار و سیره دکتر مجتهدی

به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به‌مناسبت اولین سال درگذشت مرحوم دکتر کریم مجتهدی، نشستی با عنوان «روش‌شناسی پژوهش در آثار و سیره دکتر مجتهدی» در روز سی دی‌ماه 1403 با حضور برخی شاگردان ایشان و صاحب‌نظران این حوزه، برگزار شد.

در ابتدای این نشست، آقای دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ضمن خوشامدگویی به حضار، با جمله‌ی «وظیفه شاگرد این است که یاد استاد را زنده نگه دارد» سخنان خود را شروع کرد و به ذکر خاطراتی از مرحوم مجتهدی در زمان تدریس و یا هنگام سفر و ... پرداخت و بیان داشت که مرحوم مجتهدی شخصیتی بود که حرف و عملش یکی بود. نجفی، ویژگی‌های بارز دکتر مجتهدی را در ده نکته خلاصه کرد: منضبط بودن، احتیاط علمی زیادی داشتن، باهدف نوشتن، دنبال شهرت و درآمد مالی نبود و علم را برای پیشرفت جامعه می‌خواست، مجتهدی مصداق شعر «زگهواره تا گور دانش بجوی» بود، تعصب بر زبان فارسی داشت، مجتهدی هم سخنران و هم پژوهشگر و هم علامه خوبی بود، در برنامه‌های پژوهشی خود، نظم خاصی داشت. به قانون کشور کاملاً احترام می‌گذاشت و نسبت به نسل جوان مهربان و معتقد بود آنها آینده‌سازان کشورند.

سیدمصطفی شهرآیینی، اولین سخنران این نشست بود که مباحث خود را پیرامون افکار مرحوم مجتهدی این‌گونه بیان داشت:

مرحوم مجتهدی، علم را مایه‌ی سلطنت و اقتدار و برتری می‌دانست. دکتر مجتهدی، نقض غیرمنتقض بود و هر چیزی که می‌گفتند خودشان تبلور و تجسم همان توصیه بودند. ایشان می‌فرمود که سعی کنید اول، نشستن در کتابخانه را یاد بگیرید؛ زیرا هر کسی تاب و تحمل نشستن در فضای مطالعه را ندارد. پس از اینکه به نشستن در محیط کتابخانه عادت کردید، شروع به خواندن کتاب داستان، روزنامه و ... کنید و پس از گذشت مدتی که به این روش انس گرفتید، حالا شروع به انجام تحقیق کنید تا انجام تحقیق برای شما شیرین شود. مرحوم مجتهدی به تکلیف قائل نبوده، بلکه به تحقیق قائل بودند.

اگر بخواهم مقایسه‌ای بین دکارت و مجتهدی داشته باشم باید بگویم که دکارت می‌گوید: «مایه‌ی امتیاز تمدن از توحش به فلسفه است» که ما در آثار دکتر مجتهدی به طور کامل و واضح این را می‌بینیم. دکتر مجتهدی، اعتراف به نمی‌دانم را به راحتی بیان می‌کرد و از گفتن آن ابایی نداشت. مرحوم مجتهدی برای رساله دکتری خود دو رساله از باباافضل کاشانی را ترجمه کردند. باباافضل فیلسوف اصیل ایرانی است که می‌گفت ما از فلسفه، بیداری مردم دانشجو را می‌خواهیم و تمام زندگی مجتهدی، گویا همین شعار باباافضل است و ما می‌توانیم تجسم باباافضل را در دکتر مجتهدی ببینیم.

امیر صادقی سخنران دوم این نشست، نظرات خود را  درمورد «همنشینی فلسفه و فرهنگ در روش استاد مجتهدی » چنین بیان کرد:

شاید بتوان به جرأت اظهار نظر کرد که از جمع فلسفه و فرهنگ اکسیری بی‌مانند برای تمدن بشری به دست خواهد آمد و استاد مجتهدی بمثابه هنرمندی که نشان فلسفه‌ورزی بر قلم ایشان هویداست در آثار و منش خویش این ترکیب را برای مخاطب تشنۀ دانستن عرضه می‌دارند. ایشان معتقد هستند هرچند که نمی‌توان فلسفه را از مظاهر «اولیۀ» فرهنگ انسان دانست، اما در عین حال ناگزیر هستیم که فلسفه را نشانه‌ای از صلابت و استحکام فرهنگی بدانیم. چراکه از یکسو راز تحرک و پویایی فرهنگ در اختیار فلسفه است و از سوی دیگر حفظ و تضمین اعتبار فرهنگ نیز وابسته به فلسفه است.

چنانکه استاد متذکر می‌شوند: «بدون فلسفه، فرهنگ مبدل به تعدادی از فعالیت‌های متداول انطباقی می‌شود که در هر برهه‌ای از زمان بر حسب نیازهای اولیه و امکانات محیط زیست یا شرایط موردی زندگانی جمعی، نزد افراد پدیدار می‌شوند، بدون آنکه واقعاً نسبت به کم و کیف و ارزش‌های اصلی آن فعالیت‌ها ـ مگر به لحاظ کاربردی ـ وقوف و آگاهی حاصل آمده باشد.»

از نظر استاد مجتهدی فلسفه مسیری است که می‌تواند راه را برای شناخت فرهنگ هموار سازد و «تفکر اعم از عمیق یا حتی سطحی، وسیله‌ای برای شناخت وضع اصلی فرهنگی یک دوره است و مشخصات آن دوره را فقط به این ترتیب می‌توان مورد شناسایی قرار داد؛ در واقع از این رهگذر است که درجۀ فرهنگ جامعۀ مورد نظر تعیین می‌شود.» از این منظر دیگر فلسفه صرف یک ارزش فرهنگی که ذیل فرهنگ دانسته می‌شود نیست، بلکه فراتر از فرهنگ و در مقام ضابطه‌ای که با آن ارزش‌ها شناخته می‌شوند و فرهنگ محک می‌خورد قرار می‌گیرد.

تجربه زیسته شخصی اینجانب طی قریب به پانزده سالی که افتخار بهره‌مندی از هم‌نفسی گاه به گاه اما مستمر با ایشان را در پژوهشگاه علوم انسانی داشتم، مؤید این امر است که این شیوه نگرش به رابطۀ «فلسفه و فرهنگ» با برساخت تمدنی در جامعه، جایگاهی مبنایی در تفکر ایشان داشت. به چشم شاهد بودم که وقتی سخن از ایران به میان می‌آمد چگونه برق نگاه ایشان دگرگون می‌شد و تأکید استاد بر ایرانِ فرهنگی که فلسفه، ادبیات، هنر و دین مهمترین ارکان تشکیل دهندۀ آن است آموزنده‌ترین درسی است که از ایشان آموخته‌ام. این تأکید نشانی بر آن است که بدون تکیه بر ریشه هیچ درختی برگ و بار نخواهد داد و با نخستین نسیم فروخواهد افتاد. ایرانیِ مسلمان اگر از هرکدام از ارکان فرهنگی خود غفلت کند یا آن را در مسیر صحیح قرار ندهد از پیش امکان هرگونه ساخت تمدنی را از خود سلب کرده است. استاد مجتهدی به معنی واقعی کلمه معلم است چون درس ایشان درس گشودن امکان رشد و بالندگی برای یک ملت است.

علیرضا شفاه، سخنران بعدی، درمورد روش پژوهش مرحوم مجتهدی چنین گفت:

نکته‌ای در مورد روش فلسفه در کار دکتر کریم مجتهدی وجود دارد که روش، وسیله نیست بلکه ماهیت دانش است. این بدان معناست که علم پیش از آنکه دانستن باشد، نوعی اراده به دانستن است. به این ترتیب روش در علم به معنای آن است که علم فی حد ذاته حاوی نوعی موضع‌گیری است. به این معنا دکتر کریم مجتهدی اهل روش بود. او در سراسر آثار مکتوب و تدریس‌ها و سخنرانی‌هایش همین یک مطلب و لوازمش را می‌آموخت: علم بدون اراده و کوشش و جستجو هیچ نیست. در زندگی و سیره عملی هم او تا واپسین روزهای زندگی اراده و کوشش را ترک نگفت و حتی پس از بیماری و ضعف زیادی که در سال‌های اخیر بر او عارض شده بود دست از نوشتن بازنداشت. اما مجتهدی تفسیری از روش فلسفه داشت که هر اندازه متین، باثبات و فارغ از غوغای حوادث بود، به همان پایه ناشی از اراده و استقامتی بود که این فراغت و متانت را مجدانه پاسداری می‌کرد. اراده‌ای که کوشش و پژوهش را مبارزه‌ای برای دفاع از ذات انسان می‌شمرد، زیرا که ذات انسان را در فرصت و خلوت علم محقق می‌دانست؛ تحققی که پیوسته باید با اراده نگاهبانی شود. این درک از روش فلسفه، خود یک آموزه فلسفی بود که اگر نگوییم دکتر مجتهدی واضع آن بود، به جرات می‌توان گفت مجتهدی آموزگار آن بوده است. آن هم در حالی که به پیامدها و نتایج خلاف آمد آن کاملاً آگاه بود و تا پایان عمر، خود را وقف این آموزه و ابعاد آن کرده بود و از نتایج خلاف آمد و بیدار کننده آن خرسند بود و آن را به جوانان دانشجو و دانشوران ایران می‌آموخت. آموزه فلسفی او این بود: «فیلسوف دانشجو است». آنها که با وی محشور بوده‌اند خوب می‌دانند که او آموختن را بالاتر از حقیقت قرار می‌داد و معلم را بیشتر از فیلسوف ارج می‌گذاشت. تقریباً تمام کتاب‌ها و مقالات او را می‌توان متون آموزشی به حساب آورد و درخشان‌ترین آموزه‌های او هر اندازه هم که ناب و بدیع باشند، لابلای سطور کتاب‌هایش که روح نوعی کنجکاوی ضروری را منعکس می‌کنند، پنهان و پوشیده شده است. اینکه روش ذات علم تلقی شود، چه بسا فیلسوفان را بدانجا بکشد که در برابر حقایق ثابته از تفکر و سیر آن دفاع کنند. اما روش علمی مجتهدی نسبتی خاص با کوشش پیدا می‌کرد. او از یک سو با طرح اراده، وحدت روش و کوشش علمی و حتی تفکر را ضمانت می‌کند و از سوی دیگر نمی‌گذارد فیلسوف زندانی افکار و پیش داشته‌های خودش باشد بلکه او به واسطه شجاعتش دریافته بود که تقدم کوشش علمی بر دستاوردهای علمی اگر مواجهه با حدود آگاهی و دیگر قوای روحی است، خود به معنای استقبال دلیرانه و مجدانه از واقعیات جهان نیز هست. زیرا این محدودیت هم به معنای آن است که آگاهی و روح انسان حاوی همه چیز نیست و هم به این معناست که فیلسوف برای مواجهه با این حدود باید به سمت جهان برود و به بیان استاد فقید «کسب اطلاع کند». مفهوم «اطلاع» که بهتر است آن را برای مرزگذاری با مفهوم مرسوم اطلاعات در اصطلاحاتی مانند «عصر اطلاعات» یا «جریان آزاد اطلاعات» جمع نبندیم، از مفاهیم کلیدی در روش شناسی دکتر مجتهدی است. کسب اطلاع نزد او فلسفه را بر خلاف انتظار وحدت می‌بخشد.

چهارمین سخنران، محمد علی فتح الهی بود که مباحث خود را با عنوان « مجتهدی، یک معلم ایرانی» چنین بیان داشت:

شخصیت، هویت و تربیت در دکتر مجتهدی موج می زد و این جز باعنایت الهی میسر نبود. او هویت را امری ارادی و ناشی از فرهنگ می‌دانست. شخصیت انسان را نه تنها نتیجه وقایع زندگی او بلکه تحت تأثیر اراده و نیروی روحی و آن را انحصاراً در مسئولیت پذیری او تلقی می‌کرد. بیان ایشان است: «شخصیت نوعی خودآگاهی است که شخص گذشته خود را به همراه دارد ولی اسیر آن نیست و نسبت به آن حالت انفعالی ندارد بلکه مسلط بر آن است و جنبه‌های مثبت و منفی را از نظر دور نمی‌گذارد، شخصیت حفظ گذشته نیست بلکه فهم آن است( فهم جایگاه تاریخی خود) به طوری که بدون این فهم و آگاهی شخصیت به وجود نمی‌آید.»

برای بیان هویت وشخصیت دکتر مجتهدی می‌توان او را یک معلم ایرانی معرفی کرد. او معلمی را انتخاب و اراده کرده بود و مسئولیتهای آن را پذیرفته بود. بخوبی واقف بود که معلمی هویتی علاوه بر عالم بودن است و فاصله معنادار این دو را حفظ می‌کرد. او معلمی را باور داشت و نه اینکه صرفاً علم را باور داشته باشد. در کلاس درس معلم بود و تظاهر به علم نمی‌کرد و این تظاهر را اختلال شخصیتی می‌دانست. دانشجو نیز در کلاس درس ایشان، استقلال فکری پیدا می‌کرد و همچنین قوه ابتکارش پرورش می‌یافت. او نمونه یک معلم ایرانی با تمام ویژگی‌هایش بود. ایرانی بودن دکتر مجتهدی در افراط و تفریط نداشتن و اعتدال او بود. معلم بودن را امتیازی برای تحمیل خود تلقی نمی‌کرد و در کلاس درس ایشان، کسی حالت طبیعی و عادی خود را از دست نمی‌داد. با ایفای نقش معلمی راه تفکر و تأمل را هموار می‌کرد و بقیه را دانشجویانی می‌دید که باید راه اندیشه را پیدا می‌کردند. معلم ایرانی مفهومی از معلمی است که به شغل انبیا تعبیر می‌شود و دکتر مجتهدی در این مسیر بود.

هویت ایرانی دغدغه او بود و به مسئولیتهای ایرانی بودن توجه داشت. «هر کسی می‌تواند علوم دیگر را بخواند و بداند و با فرهنگ‌های دیگر ارتباط برقرار کند و حتی در جاهای دیگر زندگی کند. اما تا زمانی که اراده کرده ایرانی باشد، ایرانی است». فیلسوف بود ولی شناخت تاریخ را برای شناخت هویت ایرانی ضروری می‌دانست. «بدون شناخت دقیق تاریخ، هویت خود را نیز به درستی شناسایی نخواهیم کرد، و ممالک دیگری ... در نهایت نوعی هویت کاذب و مصنوعی برای ما در نظر خواهند گرفت و «بیگانگی از خود» را به عنوان هویت بر ما تحمیل خواهند نمود.»

سید رضا حسینی سخنران بعدی این نشست بود که سخنان خود را با عنوان «تفاوت روش تحقیق و روش‌شناسی از منظر استاد فقید دکتر کریم مجتهدی» اینگونه بیان داشت:

در پژوهش‌های علمی میان روش تحقیق و روش‌شناسی تمایز اساسی وجود دارد. روش تحقیق به قواعد صوری و شکلی حاکم بر نوشتار اعم از مقاله، کتاب و پایان‌نامه اختصاص دارد و در آن مهارت و تجربه ذهنی و عملی و به‌کارگیری این مهارت‌ها و تجربهها محوریت دارد. اما روش‌شناسی، در تحولات جدید علمی که در غرب روی داد، با تمایز میان معرفت به معنای دانش (Knowledge) و علم به معنای تجربی آن (Science) مطرح شد. روش‌شناسی در صورت‌بندی جدید غربی‌ها از علم به معنای دوم یعنی علم تجربی و تقسیم‌بندی‌های پرداختن به آن شکل گرفته و به قواعد کلی و محتوایی حاکم بر متون رشته‌های مختلف علمی به حسب هریک می‌پردازد.

در آثار استاد فقید دکتر کریم مجتهدی بیشتر مباحث مربوط به روش تحقیق مورد توجه بوده است تا روش‌شناسی؛ چراکه ایشان بیش از هر چیزی بر آموختن روش تفکر و کسب آگاهی لازم برای بررسی انتقادی متون تأکید داشتند. آثار ایشان از نظر قواعد صوری و شکلی متن بسیار مستدل، منطقی و حائز نکات آموزنده بسیاری برای دانشجویان و حتی اساتید علوم مختلف به‌ویژه فلسفه است. بنده این افتخار را داشتم تا از هم‌جواری با چنین عالمی بهره برده و  برخی از مسائل پیچیده فلسفه غرب مخصوصاً فلسفه هگل را از نزدیک با ایشان در میان بگذارم و دیدگاه‌ها و پاسخ‌‌های ایشان را بدون واسطه شنیده و یادداشت کنم. یکی از محورهای اساسی از توصیه‌های ایشان به دانشجویان و طالبان علم این بود که همواره تأکید داشتند «فهم مسأله مهم‌تر از روش تحقیق است. در روش تحقیق فهم درست مسأله از چگونگی روشی که به آن پاسخ خواهیم گفت، مهم‌تر است. البته روش هم در جای خودش متناسب با رشته‌ها و موضوعات مختلف مهم است اما آنچه پیش از روش باید به آن توجه داشت فهم صحیح صورت مسأله است که راه رسیدن ما را به پاسخ هموار خواهد کرد».

البته به‌طور طبیعی ایشان از آنجا که دانش‌آموخته فلسفه بودند، درخصوص نوع مواجهه برخی از فیلسوفان با روش‌های گوناگون، مباحث مختلفی را مطرح کرده‌اند ازجمله در آثاری که به هگل پرداخته‌اند، درخصوص تقدم منطق بر پدیدارشناسی یا پدیدارشناسی بر منطق و آثاری که بر هریک از این نگرش‌ها مترتب است، بحث مستقل و مفصلی را مطرح نموده‌اند. از نظر استاد مجتهدی می‌توان به طرح و بررسی سوالی در همه آثار هگل پرداخت: «و آن اینکه آیا نهایتاً باید به دیالکتیک اولویت داد یا به تاریخ؟» درواقع نکتۀ اساسی و قابلِ تأمّل این است که از نظر هگل، تاریخ عقلانی است یا عقل تاریخی؟

عبدالرحمن حسنی‌فر ششمین سخنران این نشست، سخنان خود را با عنوان«پژوهش و یادگیری مستمر به مثابه فعالیتی در راستای جوهره انسان وجودمند» اینگونه آغاز کرد:

بررسی زندگی استاد مجتهدی، در بردارنده این تلقی است که هر انسانی در مسیر زندگی و عمر خود باید جنم و جوهری از خود نشان دهد؛ این به معنی تبلور یافتن جنبه وجودی او در دوره حیاتش است.در این راه حتماً باید قدم‌های مستمر و همیشگی بردارد؛ به عبارتی باید فعالیت و کنش‌گری مستمر داشته باشد. این قاعده‌ای کلی برای همه ابنا بشر است.

اما برای او به عنوان اهل علم و دانش، اجرای این قاعده فوق‌الذکر معنای خاص خودش را دارد. طبعاً برای او، علم مهم است و قرار داشتن در مسیر آن، از اهمیت برخوردار است. البته برای او علم، امری «سهل و ممتنع» است. دستیابی به علم از نظر او مستلزم همان قاعده کلی است یعنی فعالیت و کنش‌ورزی در آن، امری همیشگی و منوط به ضابطه درست است تا شاید «ممتنع» بودن در آن به این طریق، «سهل» شود.

در دیدگاه او  فعالیت در مسیر علم می‌تواند از دو جهت 1ـ میزان گستردگی و 2ـ میزان عمق فهم، مهم باشد و البته هر کسی باید فهم خود را در منطق علم ارائه نماید که می‌تواند این فهم‌های جزئی در قاعده تضارب و تعامل حوزه علمی قرار بگیرند و به میزان گستردگی و عمق علم کمک کنند.

از نظر استاد مجتهدی «میزان عمق فهم» و «گستره علم» در جامعه ایرانی مهم است که طبعا مستلزم در نظر داشتن اصولی چون 1- فرار از ساده انگاری، 2- امتناع از مطلق گویی و 3- توجه به استفاده از روش و ابزار مناسب برای درک موقف و موقعیت خود است که از نظر او این هدف با تمرکز بر «شناخت همه جانبه و درست غرب فکری» و «با عطف توجه به دغدغه ها و موضوعات ایرانی»، امکان پذیر است.

بهمن شیرازی نیز مباحثی پیرامون مرحوم مجتهدی بیان داشت:

مرحوم مجتهدی دیگران را به آگاهی و تفکر دعوت می‌کرد. او یک استاد و معلم بود. ایشان همیشه نصیحتی به ما می‌کردند و می‌گفتند شما در آینده به هر جایگاه و شغلی که رسیدید، آن شغل و جایگاه را وظیفه دوم خود بدانید و وظیفه اول و اصلی خود را تفکر بدانید و همیشه در مسیر تفکر باشید.

 زبان، آیینه تمام نمای فرهنگی هر کشور است. اگر حال زبان خوب باشد وضعیت کشور خوب است و اگر حال زبان یک کشور آشفته باشد نشان از انحطاط فرهنگی آن کشور است و دکتر مجتهدی این موضوع را به درستی درک کرده و به همین دلیل همیشه بر زبان فارسی کشور تأکید داشتند.

دیگر سخنران این نشست، مرتضی جعفریان بود که پیرامون تفکر فلسفی مرحوم مجتهدی چنین بیان داشت:

 استاد بزرگوار جناب آقای دکتر مجتهدی، افزون بر تفکر فلسفی عمیق، معلمی حرفه­ای برای اهل فلسفه بود حرفه ای نه بمعنای نگاه به فلسفه و معلمی همچون یک حرفه، بلکه بمعنای التزام یک فیلسوف متمحض به بایسته‌های اخلاق حرفه‌ای در آموزش و تعلیم و تربیت نوآموزان. ایشان فیلسوفی امیدوار و امیدبخش بود. دلیل این خصوصیت اخلاقی تعهد عمیق ایشان به اندیشه­ی عقلی و فلسفی بود و باور عمیق او به این است که حدود عقل اندیشنده همان حدود فعالیت آن است. به تعبیر ایشان تفکر فلسفی صرفاً مجموعه‌ای از مفاهیم انتزاعی و صوری نیست بلکه به یک معنا عین توسع عقل و محرک واقعی آن است. در نظر این نگارنده بزرگترین آفت تفکر فلسفی نزد متعاطیان فلسفه و بخصوص فلسفه‌ی کلاسیک و سنتی عدم توجه و دریافت همین اصل بنیادین فلسفی است که از قضا در آثار فلسفی این سنت ریشه‌های بسیار عمیقی داشته و ادبیات بسیار پرمایه‌ای حول آن شکل گرفته است. نگاه ابزاری به عقل و فلسفه بطور خاص و علوم انسانی بطور عام در تمامی مظاهرش ناشی از غفلت از همین ایده‌ی اصیل است. یکی از مظاهر آن همین اصرار به کاربردی سازی بی‌مایه‌ای است که امروزه زمین و آسمان فضای فکری این مرز و بوم را پر کرده و در نظر نگارنده از بی‌مایه‌ترین شکل غرب‌زدگی و گرته‌برداری ناقصی از پراگماتیسم سیاسی غربی است. یکی از مظاهر دیگر آن تبلیغ بی‌نیازی علوم اخلاقی و دینی و معنوی به تفکر عقلی و فلسفی از سوی افرادی است که به فلسفیدن شهرت یافته‌اند. به هر روی داروی این دردها، همان آموزه بنیادی است که استاد بزرگوار دکتر مجتهدی پیوسته هم خود بدان بوده و هم در تفهیم آن بسیار کوشید. از خدای متعال منتهای درجات را برای ایشان مسئلت دارم.

نوبت به سخنران بعدی، هادی وکیلی رسید و ایشان مطالب خود را درمورد مرحوم مجتهدی چنین بیان کرد:

وکیلی ابتدا به نوع ارتباط خود با مرحوم دکتر مجتهدی پرداختند و یادآور شدند که بیشتر هم‌صحبتی آنها به واسطه آشنایی به زبان عربی بوده و سپس با طرح خاطراتی از مرحوم مجتهدی به نوع و نگاه ایشان به برخی مسائل حوزه فلسفه پرداختند و درمورد زبان فرانسوی مرحوم مجتهدی و نیز درمورد اهمیت زبان در پژوهش صحبت کردند. وکیلی عنوان کرد که دکتر کریم مجتهدی یکی از فیلسوفان برجسته و تأثیرگذار ایران بود که در زمینه‌های مختلف فلسفی، به ویژه سنت‌های فلسفی غربی و اسلامی، به فعالیت فکری و تألیف آثاری دست زد. در خصوص روش‌شناسی پژوهش او به مواردی از قبیل توجه به سنت فلسفی اسلامی، تحلیل انتقادی، دیالوگ بین‌فرهنگی، توجه به مسائل معاصر، تأکید بر تفکر انتقادی، و نقش زبان و معنا (وجوه زبان‌شناختی ـ معناشناختی) می‌توان اشاره کرد.

و آخرین سخنران این مراسم کامیار صداقت ثمر بود که مباحث خود را پیرامون «جویای علم، خواندْ خودش را نه بیش از این» با سرودن شعری زیبا در وصف مرحوم مجتهدی چنین بیان کرد:

استاد ره‌شناس و نویسنده عمیق

دکتر کریم مجتهدی عالمِ وزین

تدریس او مشوق جویندگان حق

آثار او گواه پژوهشگری متین

با این همه فضایل و استاد پروری

«جویای علم» خواندْ خودش را نه بیش از این

در دوره‌ای که غرب به تبلیغ بی‌امان

گوید همین معیشت غرب است بهترین

او جستجوگر رَه و فرهنگ غرب شد

تا کذب‌ها جدا شود از حرف راستین

اثبات شد مزیت فرهنگِ ناب ما

زیرا که مبتنی است بر آموزه‌های دین

اعمال اوست موجب رحمت در آن جهان

آثار او تداومِ هستی است در زمین

بنده به حسب تجربه شخصی خود در مجلس درس مرحوم استاد دکتر کریم مجتهدی، به دو مورد از منش و بینش ایشان اشاره می‌کنم.

مورد اوّل؛ دلبستگی ایشان به فرهنگ و سنّت ایرانی ـ اسلامی است. دکتر مجتهدی در مقدمه کتاب «روستایی در سرازیری جلگه» (به امضای مورخ 10 آذرماه 1402 شمسی) چنین نوشته است:

«شاید این آخرین اندیشه‌هایی است که از ذهن نویسنده عبور کرده و به صورت داستان‌های کوتاه به یادگار گذاشته می‌شود تا دلبستگی او را به فرهنگ و سنت ایران نشان دهند.»

سراسر درس دکتر مجتهدی توجه به زبان فارسی و نیز اصطلاحات شناخته‌شده در سنتهای علمی و فکری  ایرانی ـ اسلامی بود و حتی نسبت به القاب اشخاص نیز توجه داشت. از باب مثال، مقدمتاً عرض می‌کنم حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) در فرازی از دعای مرزداران در صحیفه سجادیه به خداوند عرض می‌کند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرِّفْهُمْ مَا یَجْهَلُونَ، وَ عَلِّمْهُمْ مَا لَا یَعْلَمُونَ ...» «بار خدایا رحمت فرست بر محمد و آل محمد و بشناسان آنچه را که مرزداران بدان جاهلند و بیاموزشان آنچه را که بدان علم ندارند.»

برخی از شارحان صحیفه امام سجاد علیه‌السلام به این نکته توجه کرده‌اند که امام (علیه‌السلام) «عَرِّفْهُمْ» را برای «مَا یَجْهَلُونَ»، و «عَلِّمْهُمْ» را برای «مَا لَا یَعْلَمُونَ» بکار برده است. عرفان مسبوق به جهل است؛ اما «یعلم» (می‌داند) در برابر «لایعلم» (نمی‌داند) است. از اینرو به خداوند متعال، عارف اطلاق نمی‌شود ولی «عالم» اطلاق می‌شود و «علیم» از اسماء الهی است. دکتر مجتهدی به اینگونه استعمال الفاظ در سنت اسلامی توجه جدی داشت. قریب به بیست سال پیش در جلسه درس خود درباره اسپینوزا که قائل به یک جوهر نامتناهی بود که با دو صفت فکر و امتداد شناخته می‌شود؛ وقتی به اصطلاح «فکر خداوند» در اندیشه اسپینوزا اشاره کرد، عین این جمله را فرمود:

«ما ایرانی هستیم و باید سنّت خود را حفظ کنیم. در ترجمه «فکر خداوند» باید بنویسیم: «علم خداوند» و «علم خداوند» اصطلاح ماست.»

مورد دوم؛ اگر مجلس درس مرحوم دکتر مجتهدی از ابتدا ضبط و سخنان استاد بررسی شود، به‌گمانم دو قسمت به هم‌پیوسته از هم قابل تمییز است:

قسمت اوّل؛ در یکی دو دقیقه ابتدایی، کوتاه و مختصر، درباره راه و رسم «دانش جویی» سخنانی را ایراد می‌کردند. جمله‌ای مشوق برای جدّیت در تحصیل و تحقیق؛ دوری از شهرت‌طلبی؛ تشویق به سخت‌گیری با خویشتن؛ تقویت احساس مسئولیت؛ توجه به حضور در مجلس درس و ... مواردی از اینگونه نکات در یادداشتی با عنوان «خردمند و بیدار و سنجیده بود» به لطف همکاران ارجمند در وب‌گاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.

قسمت دوّم؛ موضوع درس آن روز بود؛ مثلاً فلسفه افلاطون یا دیگران.

یعنی دکتر مجتهدی مقدم بر آموزش فلسفه، پیوستی از ادب و آداب «دانش جویی» را ارائه می‌داد و اهمیت این یک دقیقه‌ها برای ایشان کمتر از متن درس نبود. اینهمه دغدغه‌مندی و تعهد برای رشد دانشجویان و جوانان ایرانی نشان از عاطفه و احساس قوی ایشان نیز داشت.

آن استاد فرهیخته به آنچه می‌گفت عمل می‌کرد و از اینرو راه‌رفتنش، سخن‌گفتنش، مطالعه کردنش، درس دادنش، حتی ایستادنش در صف اتوبوس ... سراسر تجلی ادب و آداب معلمی و دانش جویی (به تعبیر خودشان) بود. شباهت مضمون خاطرات دوستداران و ارادتمندان آن استاد فقید که همگی در نهاد وی گوهر «دانش جویی» را یافته‌اند، بیانگر ثبات قدم ایشان در مسیری است که در آن گام بر می‌داشت.

رحمت و رضوان خدا بر روح مرحوم دکتر مجتهدی باد.

در پایان این مراسم، عبدالمجید مبلغی، دبیر نشست نیز عرایضی را درمورد مرحوم مجتهدی به شرح ذیل بیان فرمود:

دکتر مجتهدی با فلسفه می‌آغازد اما در فلسفه محدود نمی‌ماند و فلسفه را علاوه بر فلسفه، که برای وی بسیار عزیز است و نزد وی جایگاهی یگانه و ممتاز دارد، برای مواجهه با جوانب مختلف زیست بوم‌های اگاهی انسانی، از تاریخ گرفته تا ادبیات و سیاست، می‌خواهد و به کار می‌گیرد. مشخصاً وی می‌کوشد از بضاعت‌های ناشی از شناخت فلسفی راهی به مناسبات اجتماعی بگشاید. در واقع فلسفه در این مقام برای دکتر مجتهدی یک امکان است. بر این پایه هنگام دکتر مجتهدی هنگام مواجهه با مباحث علوم اجتماعی، از چشم اندازی روش شناختی، دل‌مشغول کاوش در شرایط تکون‌یابی پدیدارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌شود. وی به  جای تحلیل علل خطی منجر به پدیدار به شرایط وقوع پدیدار اجتماعی می‌اندیشد.

برای فهم منطق روش شناختی حاکم بر تاملات دکتر مجتهدی در حوزه  مباحث اجتماعی یک مفهوم کلیدی ظاهر می‌شود: «فرهنگ». اصطلاح فرهنگ در ادبیات ایشان بسیار مهم و کلیدی است. در اصطلاح‌شناسی دکتر مجتهدی، فرهنگ نحوه بروز و شیوه ظهور فلسفه در حوزه‌های متنوع و متعدد اجتماعی، سیاسی، تاریخی، ادبی و حتی نهادی (مثلاً نهاد دانشگاه) است. بر این اساس دکتر مجتهدی از نوعی کار رسالت‌مندانه دفاع می‌کند که در عین حال برخلاف رویکرد فرانسوی در دایره المعارف‌نویسی سده‌های هفدهم و هجدهم وجهه‌ای کلامی نسبت به امر جدید ندارد؛ بلکه در وهله نخست فلسفی است و هم‌چنان دل‌مشغول تقریر حقیقت امر جدید و تقریر مراتب بروز و ظهور آگاهی طی آن است.

تهیه گزارش: معصومه دلداردیل


نظر شما :