گزارش نشست کاربست نظریه کارکرد گرایی آلستون در زبان دین
گزارش نشست علمی «کاربست کارکردگرایی آلستون در زبان دین»
دبیر علمی جلسه: آقای دکتر مهدی اصفهانی
ارائه دهنده: آقای دکتر حسین شوروزی
زمان ارائه: 26 شهریور ماه 1402 – ساعت 15- 17
پس از معرفی مختصری که آقای دکتر اصفهانی از دکتر شوروزی در ابتدای جلسه کردند، دکتر شوروزی صحبتشان را با اشاره به این مسئله شروع کردند که آیا می توان بر اساس نظریه کارکردگرایی آلستون، نظریه معنادار و معرفت بخش تدوین کرد که به طور حقیقی و غیرمجازی بر خداوند صدق کند؟
سپس بحث خود را با بیان مسئله شروع کردند:
بیان مساله
- آیا گزاره های بکار رفته در متون دینی واجد معنای استعاری است یا حقیقی؟
- اگر بپذیریم که این گزاره ها معنای استعاری دارند، آیا آنها قایل تحویل به گزاره های حقیقی هستند یا خیر؟
- و اگر بتوان آنها را به گزاره های حقیقی تحویل برد، آیا می توان بر اساس نظریه کارکردگرایی معنای حقیقی آنها را بدست اورد؟
- بر این اساس و بر اساس نظریه کارکردگرایی، چه تحلیلی می توان از صفات علم و خواست در خداوند داشت؟
مراحل حل مسئله
مرحله اول: نظریات مطرح شده در زبان دین
مرحله دوم: تفکیک گزاره های استعاری از گزاره های حقیقی و تحویل پذیری جزئی
مرحله سوم: کاربست کارکردگرایی در زبان دین
مرحله اول: نظریات مطرح شده در زبان دین
1- زبان بکار رفته در متون دینی:
الف: پوزیتیویستی
ب: زبان غیرشناختاری
ج: زبان خاص
د: زبان عرفی
2- زبانی که در نحوه سخن گفتن از خداوند مطرح است:
الف: زبان نمادین
ب: زبان سلبی
ج: نظریع تمثیل
د: اشتراک معنوی
ی: کارکردگرایی
مرحله دوم: تفکیک گزاره های استعاری از گزاره های حقیقی و تحویل پذیری جزئی
مساله اصلی در این بخش پاسخ به نظریات مطرح شده در دسته اول زبان دین؛ یعنی زبان بکار رفته در متون دینی است.
گزاره های بکار رفته در متون دینی:
1- یا به شکل حقیقی بیان شده اند
2- یا به شکل استعاری
پل تیلیش: خداوند موجود نیست، بلکه صرف الوجود است؛ با زبان طبیعی بشر، فقط می توان در مورد موجود به نحو معنادار سخن گفت.
سوال: اگر بپذیریم گزاره های بکار رفته در متون دینی استعاری هستند، آیا می توان آنها را به گزاره های حقیقی تحویل برد؟
مساله معناداری:
1- نظریه مصداقی
2- نظریه تصوری
3- نظریه رفتاری
4- نظریه کاربردی معنا
5- نظریه کنش گفتاری (معنا وابسته به کنش ها و عملکردهای زبانی است)
معنا، ارتباط بین مفهوم با یک ویژگی عینی است و نظریات مربوط به معنا به دنبال کشف چنین ارتباطی بوده اند.
تعریف استعاره: هرگاه تعبیری به گونهای به کار رود که هر چند در هیچ یک از معانی رایجاش به کار برده نشده است با این همه برای یک فرد نسبتاً مسلط به آن زبان قابل درک باشد، میگوییم آن تعبیر یا واژه به نحو مجازی به کار رفته است و استعاره نیز آنگونهای از کاربرد مجازی است که در آن مصداق بر مبنای مشابهت توسعه یافته است.
تحویل پذیری جزئی استعاره های دینی
1- استعاره بر مبنای نوعی شباهت با معنای حقیقی حاصل می شود.
2- اگر ما هیچ فهم حقیقی از استعاره های دینی نداشته باشیم، هیچ توصیفی از خداوند نیز نمی توانیم داشته باشیم و در این صورت تمام گزاره های استعاری پوچ و بی معنا خواهند بود.
3- در گزاره های استعاری ویژگی خاصی به موضوع نسبت داده می شود، این ویژگی باید قابل تحویل به معنای حقیقی باشد وگرنه صدق آن از بین خواهد رفت.
دلایل الستون در تحویل پذیری جزئی استعاره های دینی
1- هر گزاره ای می تواند در مورد خداوند صادق باشد.
2- هیچ گزاره دینی با گزاره دینی دیگر منطقا متناقض نمی شود.
3- هیچ استنتاج منطقی برای گزاره های دینی امکان پذیر نخواهد بود.
4- پیشگویی های دینی مورد انکار قرار می گیرند.
5- هیچ رهیافت عملی و اخلاقی نمی توان از دین استنباط کرد.
مرحله سوم: کاربست کارکردگرایی در زبان دین
مساله اصلی در این بخش پاسخ به نظریات مطرح شده در دسته دوم زبان دین؛ یعنی نحوه سخن گفتن از خداوند است.
مسائل مطرح شده در این بخش: 1- تحلیل نظریه کارکردگرایی در زبان دین 2- تبیین ماهیت علم خداوند 3- تحلیل اوصاف خواست و علم بر اساس نظریه کارکردگرایی
گزاره های دینی
1- گزارههای حملی(موضوع- محمولی) ناظر به خداوند که مدعی صدق هستند.
2- اوصاف و محمولات ایجابی و درون ذاتی
3- محمول های شخصی
4- محمول های روانی و فعلی
آلستون و دیدگاه سنتی ادیان توحیدی
پرسش مهم و اساسی امکان سخن گفتن حقیقی از خدا بیشتر در تلقی خداباوری توحیدی سنتی خود را نشان میدهد؛ چرا که این تلقی از خدا دو ویژگی مهم دارد که در ظاهر کاملاً متناقض نما به نظر میآیند.
الف- تنزیه و تعالی خدا یا به کلی دیگر بودن او: به معنای متفاوت بودن او از هر جهت با همهی مخلوقات.
ب- تشخیص یا شخصوارگی خدا: به معنای فاعل و عامل شخصی بودن خدا یا دارای اوصاف انسانی متمایز بودن او.
برای حل این تناقض سه راه بیشتر وجود ندارد: 1- اشتراک لفظی تام 2- اشتراک معنوی تام. 3- اشتراک معنوی جزئی (کارکردگرایی)
کارکردگرایی
- مفاهیم روانی، ویژگی و خاصیت کارکردی دارند، در ذات خود کارکردی هستند، از جنس مفاهیم کارکردی هستند. همچون مفاهیمی دیگر از این نمونه در زبان طبیعی مانند: بلندگو و تله موش که صرف نظر از جنس، شکل و نحوه عمل، در طبیعت و ذات مفهوم، شان ابزاری و کارکردی بودن نهفته است، برای مثال به عنوان ابزار و کارکردی برای تبدیل سیگنال های الکتریکی به صدا یا گرفتن موش تعریف می شوند.
- تمایز از رفتارگرایی بخاطر تاکید بر نقش ذهن و روان بر ظهورات و کارکردهای بیرونی
- روان آدمی نقش واسطه گری بین اوصاف درونی و تظاهرات بیرونی بازی میکنند.
کاربست کارکردگرایی بر زبان دین
- بکارگیری مفاهیم یکسان از موجودات کاملا متفاوت (بکارگیری حافظه در مورد انسان و کامپیوتر)
- برای اثبات کارکردگرایی در خداوند باید نشان دهیم خداوند همان کارکردی را دارد که انسان دارد.
- وابستگی تبیین اوصاف درونی در نظریه کارکردگرایی، به تبیین اوصاف فعلی در خداوند
سه ویژگی در خداوند که مانع اشتراک صفات فعلی انسان و خدا می شود.
غیرجسمانی بودن خداوند
یکی از موانع اسناد فعلی شبیه انسان به خداوند غیرجسمانی بودن اوست؛ زیرا هر فعل و رفتاری در انسان مستلزم حرکت دادن بدن است. آیا می توان فعلی داشت که نیاز به جرکت دادن بدن نداشته باشد؟
- تقسیم افعال به پایه و غیر پایه
- افعالی که در الهیات مطرح هستند: افعال همچون امر کردن، بخشیدن، حرف زدن، ساختن(خلق)، هدایت کردن
- حرکت بدنی جزء معنای این افعال نیست، به عنوان مثال، مفهوم امر کردن فقط دستور دادن را میرساند و وسیله انجام آن در معنای آن نهفته نیست.
- عنصر اصلی مفهوم یک فعل، تنها این است که تغییری تحت کنترل ارادی فاعل ایجاد شود، هیچ چیز دیگری برای فعل بودن فعل نیاز نیست.
- بنابراین هر فعلی از نظر آلستون تغییری است در عالم که از روی قصد یک فاعل نتیجه میشود و کیفیت انجام چنین تغییری مربوط به ماهیت فاعل میشود نه مفهوم فعل.
بیزمان بودن خداوند
- فعل و عمل از اموری هستند که در بستر زمان و به نحو تدریجی محقق میشوند
- وجود رابطه علی بین افعال و در نتیجه توالی زمانی
- زمان، به عنوان ظرف تحقق عمل است نه جزء معنای آن
- همیشه فعلی که بر اساس رابطهی علّی معلولی واقع میشود، مستلزم توالی زمانی نیست بلکه گاهی اوقات میتواند مستلزم معیّت وجودی علل و معالیل باشد.
بینهایت بودن (کامل مطلق بودن) خداوند
برای تحلیل ویزگی بی نهایت بودن خداوند به تحلیل صفات خداوند بر اساس کارکردگرایی می پردازیم
تحلیل صفت خواست در انسان
اگر S، p را بخواهد و آگاهی داشته باشد که انجام فعل A به تحقق خواسته p منجر میشود، بنابراین S تمایل به انجام فعل A پیدا میکند.
موانع
1- وصف خواستن در جایی معنا پیدا میکند که فاعل برخی از کمالات را بالفعل نداشته باشد و در پی کسب آن کمالات بربیاید و از این طریق نقایص خود را جبران کند.
2- انسان خواستهای متنوعی دارد که چه بسا گاهی با یکدیگر متعارض باشند ولی خداوند چون موجودی کامل و خیر مطلق است، تنوع مقاصد متعارض و تعدد خواستهای متناقض در او امکان ندارد.
تحلیل کارکردی صفت خواست در خداوند
- تحلیل صفت خواست بر اساس هدفمندی
- تحلیل صفت خواست بر اساس درک خوبی یا علم به خیر
ماهیت علم خداوند
آیا می توان گفت ماهیت علم خداوند، باور صادق موجه است؟
دو دیدگاه را در مورد چیستی ماهیت علم خداوند: دیدگاه گزارهای و دیدگاه شهودی
آکویناس: خدا فعل محض و بسیط مطلق است. پس در خدا هیچ تمایزی میان علم و متعلقش وجود ندارد.
خدا با علم داشتن به ذات خودش همهچیز را میداند.
دلایل بر اینکه علم خداوند نمی تواند باور صادق موجه باشد:
- باور از علم متمایز است و باور در جایی اتفاق میافتد که شخص شناخت کافی نسبت به چیزی ندارد.
- شرط توجیه در معرفت قلمداد کردن باور
- باور در یک موجود در صورتی معرفت قلمداد میشود که آن موجود تابع یک سری اصول و الزامات عقلی باشد.
- خداوند عالم مطلق است، نیازی به توجیه برای علمش ندارد، بنابراین خداوند نمیتواند باور داشته باشد.
نظریه شهود مستقیم آلستون
خدا مستقیماً جهان را شهود میکند؛ یعنی خود واقعیّت عینی، مورد شهود قرار میگیرد و چون خداوند موجودی کامل است، علمش نیز باید کاملترین باشد، بنابراین علم خداوند باید شهودی باشد.
وصف علم
هنگامی که در مورد انسان میگوییم شخص الف به ب علم دارد دو کارکرد را از آن میتوان قصد کرد:
1- الف فعل خاصی متناسب با ب انجام دهد: به عنوان مثال برای علم «به باریدن باران» با فراهم بودن شرایط روانی دیگر، اقدام به برداشتن چتر کند.
2- فعل استنتاج: الف با علم به ب و ترکیب آن با سایر علمها منطقاً به نتایج جدیدی دست مییابد. بنابراین دو تعریف کارکردی از علم میتوانیم ارائه دهیم: علم حالت و وضعیتی در الف است که یا 1- منجر به انجام فعل متناسب با ب میشود و یا 2- به واسطه آن علم لوازم منطقی ب کسب میشود.
مانع
همیشه علم به چیزی منجر به صدور افعال متناسب با آن نمیشود و همچنین گاهی انسان به چیزی علم دارد ولی به لوازم منطقی آن منتقل نمیشود. در اینجا با اضافه کردن واژه تمایل می توان این دو مانع را رفع کرد.
توصیف کارکردی علم خداوند
دو مانع در اسناد کارکردی علم بر خداوند:
1- در تعریف دوم این مانع وجود دارد که استنتاج عملی است تدریجی که در بستر زمان واقع میشود در حالی که خدا مجرد از زمان و حرکت تدریجی است. علاوه بر این انتقال از مقدمات به نتایج در هر استنتاج مستلزم فرض نقص و امکان جهل در علم است، در حالی که خداوند عالم مطلق است و هیچ جهلی در او راه ندارد.
برای هر قضیه صادقی مثل p خدا به طور اتوماتیک و مستقیم و بدون نیاز به اینکه چیز دیگری را بداند، P را میداند. بنابراین با این تفسیر حصول علم از طریق استنتاجات منطقی را نمیتوان برای خدا به کار برد.
2- در تعریف اول نیز اگر بخواهیم برای علم خداوند نقش کارکردی فرض کنیم دو مسئله مناقشه انگیز کلامی ظهور میکند: 1- علم به خدا به جزئیات عالم 2- علم خدا به افعال ارادی انسان آزاد و مختار.
در پاسخ به مسئله اول: رفتار خدا نه بر اساس علم به جزئیات بلکه بر اساس علم او به خیر برتر تنظیم میشود.
در پاسخ به مسئله دوم: پذیرش اراده آزاد و مستقل انسان از فعل دیگر خدا که در قبال علمش به افعال و رفتار انسانی انجام میدهد.
نتیجه گیری
در این پژوهش به این مسائل پاسخ داده شد:
گزاره های بکار رفته در متون دینی، استعاری اند یا حقیقی؟ و اگر استعاری اند، آیا می توان آنها را به معنای حقیقی بازگرداند؟
آیا می توان به نحو معنادار در مورد خداوند سخن گفت؟ و اگر پاسخ مثبت است با چه روشی؟
آیا می توان بر اساس نظریه کارکردگرایی، صفات خداوند را تبیین کرد؟
ماهیت علم خداوند چیست؟ و صفات خداوند بر اساس کارکردگرایی چه معنایی دارند؟
- بر اساس اشتراک معنوی تام نمی توان در مورد خداوند صحبت کرد.
- بر اساس اشتراک لفظی تام هم نمی توان در مورد خداوند سخن گفت.
- اشتراک معنوی جزئی بر اساس نظریه کارکردگرایی
- معنادار بودن گزاره های دینی بر اساس کارکردگرایی
- پاسخ به گروهی که قائل به استعاری بودن زبان دین هستند (علم گرایان)
- پاسخ به گروهی که امکان شناخت خداوند را منتفی می دانند.
- تبیین ماهیت علم خداوند
نظر شما :