شصت ودومین کرسی

گزارش کرسی شصت و دوم نقدی بر ایده زبان اندیشه

۱۱ اسفند ۱۴۰۳ | ۰۸:۲۸ کد : ۲۶۳۲۳ اخبار فایل های صوتی چند رسانه‌ای گزارش کرسی‌ها
تعداد بازدید:۱۱
گزارش کرسی شصت و دوم نقدی بر ایده زبان اندیشه

شصت دومین کرسی ترویجی نقدی بر ایده «زبان اندیشه»

ارائه: دکتر حسین شقاقی ناقدان: دکتر علیرضا منصوری و دکتر مهدی اصفهانی مدیر جلسه: دکتر حسین صافی.

کرسی ترویجی نقد ایده زبان اندیشه در تاریخ 30 دی 1403 با ارائه دکتر حسین شقاقی عضو هیات علمی گروه مطالعات میان فرهنگی معاصر برگزار شد. در این جلسه دکتر علیرضا منصوری و دکتر مهدی اصفهانی، اعضای هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی به عنوان ناقد حضور داشتند. این جلسه مبتنی بود بر دو مقاله از دکتر شقاقی با عنوان «ایده زبان اندیشه در محکمه ویتگنشتاین» و «زبان آگوستین به روایت ویتگنشتاین و گادامر».  

در ابتدا دکتر حسین صافی عضو هیات علمی پژوهشگاهعلوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مدیر جلسه به معرفی اجمالی طرح ترویجی پرداخت. و سپس از دکتر شقاقی دعوت کرد تا به معرفی مبسوط طرح در طی نهایتا نیم ساعت بپردازد. دکتر شقاقی طرح خود را به این شکل ارائه کرد:

زبان اندیشه ایده ای با سابقه تاریخی عمیق در تاریخ فلسفه است. بر مبنای این ایده فارغ از زبان های ظاهری و بیرونی و روزمره­ای که با آنها سخن می­گوییم، ذهن ما واجد زبانی است که واسطه معناداری زبان های ظاهری است. این زبان اجزا، کلمات و بخش های متمایز خود را دارد و اجزاء زبان­های ظاهری به موازات و تناظر با اجزاء معنادار زبان اندیشه معنادار می­شوند. هدف از این کرسی نقد این ایده و تشکیک و رد چنین زبانی است. نقد این ایده مبتنی بر رویکردهای پساتحلیلی در فلسفه معاصر است.

ایده زبان اندیشه دارای قدمت بسیار در تاریخ فلسفه است و عمر آن را دست­کم از قرون وسطی آغاز و در جریان های فلسفه تحلیلی و فلسفه ذهن معاصر ادامه دارد.  

شقاقی افزود سعی من این بوده است که تبعات ایده زبان اندیشه و رد آن در مسائلی چون فلسفه ترجمه، فلسفه زبان، زبان آموزی به طور کلی و به طور خاص به کودکان و نیز فرهنگ پذیری بررسی شود. این مطالعه ای فلسفی و مبتنی بر آراء و نظریات و استدلال های حامیان و مخالفان این ایده است، به علاوه تاملات و ارزیابی های من در باب تبعات ایده زبان اندیشه و نقد آن.

بر اساس ایده زبان اندیشه انسان­ها دارای زبانی­اند که نه انگلیسی است، نه فارسی و نه هیچ یک از زبان­های دیگر، بلکه این زبان، زبان اندیشه (یا زبان ذهن) انسان است و از طریق همین زبان است که انسان قادر می­شود زبان روزمره را فراگیرد. در هنگام ترجمه­ی یک زبان روزمره به زبان روزمره دیگر، زبان مقصد ابتدا به زبان اندیشه یا زبان ذهن ترجمه می­شود و سپس از زبان اندیشه به زبان مقصد ترجمه صورت می­گیرد. بر این اساس تمامی زبان­ها از یک شاکله واحد ذهنی-زبانی پیروی می­کنند و تفاوت­های آنها فرعی و ظاهری است.

جملاتِ زبان اندیشه، مرکب از کلماتِ زبان ذهن­اند و معنای جمله وابسته است به معنای کلمات و نحوه ترکیب کلمات. بنابراین زبانِ اندیشه یا «نوشتار مغز» (اصطلاحی از دنت) یک رسانه و واسطه زبان­گونه است برای بازنمایی که در آن محتویات رویدادهای ذهنی بیان یا ثبت می­شوند. اگر بپذیریم که باورهای انسان از نوع گزاره­اند، به نظر حامیان ایده زبان اندیشه، باور به چیزی مساوی است با داشتن عبارتِ متعلق به زبان اندیشه از آن گزاره که به نحوی در جایی مناسب از ذهن یا مغزِ صاحب باور، ثبت و نگاشته شده است. بر همین اساس، فرایند فهم یک جمله از زبان طبیعی را می­توان ترجمه آن جمله به زبان اندیشه دانست.

به لحاظ تاریخی قدمت ایده زبان اندیشه به متفکران قرون وسطی بازمی­گردد؛ فیلسوفانی چون آگوستین، بوئتیوس، آکویناس، دنس­اسکاتوس و ویلیام اوکام. اواخر قرون وسطی ایده زبان اندیشه بسیار مورد استقبال بود. در نیمه دوم قرن بیستم این ایده، به ویژه با انتشار کتاب زبان اندیشه جری فودور مجددا در مرکز توجهات قرار گرفت. از استدلال­های فودور به نفع زبان اندیشه (زبان ذهن) این بود که بهترین نظریات علمی کنونی ما در باب فعالیت­های روان­شناختی، یک زبان ذهن را مفروض می­گیرند، بنابراین دلیل خوبی داریم که بگوییم زبان ذهن وجود دارد.

دکتر شقاقی در ادامه افزود: نظریه زبان اندیشه برای تبیین معنا به ذهن متوسل می­شود. در مقابلِ این رویکردْ بعضی از منتقدان این نظریه مدعی شده­اند که این نظریه معضلات فلسفی در باب معنا را پاسخ نمی­دهد بلکه آنها را صرفا به تاخیر می­اندازد، زیرا این نظریه پاسخ نمی­دهد که عبارت­ها و جملات زبان اندیشه چگونه معنادار می­شوند. بعضی از منتقدان نیز به طور کلی انکار می­کنند که چیزی در ذهن یا مغز وجود داشته باشد که بتوان آن را بازنمایی نامید. برخی دیگر از منتقدانِ این نظریه بر این باورند که نظام بازنمایی­ای که مغز آن را به کار می­برد به قدر کافی شبیه به زبان طبیعی نیست تا بتوان آن را زبان نامید.

بر مبنای ایده زبان اندیشه (یا ایده «زبانِ ذهن») اکتساب و یادگیری یک زبان (خواه زبان مادری، خواه یک زبان بیگانه) مقتضی این است که از پیش یک زبان داشته باشیم. اندیشه هر قدر هم پیچیده باشد مقدم بر و مستقل از مهارت ما به زبان عمومی­ای است که قصد فراگیری آن را داریم. از این رو زبان عمومی، ضروری اندیشه نیست بلکه ضروری تبادل اندیشه­ها است. مولفه­ها و اجزای اندیشه کاملا مستقل از کلماتِ زبان عمومیْ معناداراند و معنایشان وابسته به زبان اندیشه است. سخن گفتن و انتقال اندیشه به دیگران، در واقع ترجمه­ای است از زبان اندیشه به زبان عمومی.

این ایده کودک را به شکل فطری واجد یک زبان می داند و به تبع آن آنچه در فرایند آموزش زبان مادری رخ می دهد صرفا یادگیری و حفظ برچسب های زبان مادری برای کلمات زبان اندیشه است. زبان مادری هیچ ساختار متمایز و منحصربفرد و هیچ بار فرهنگی ویژه و هنجاری خاصی نسبت به سایر زبان های ظاهری ندارد. از این رو بر مبنای ایده زبان اندیشه همه زبان های ظاهری تابع ساختار زبانی فطری و همه شمول و عمومی انسان ها اند و نسبت به یکدیگر هیچ وجه متمایزی به لحاظ ساختاری و هنجاری ندارند.

اما این ایده بر مبنای برخی از فلسفه های پساتحلیلی و همچنین قاره ای ایده قابل دفاعی نیست و من در دو مقاله «زبان اندیشه در محکمه ویتگنشتاین» و «زبان آگوستین به روایت ویتگنشتاین و گادامر» سعی کردم نقاط ضعف این ایده را نشان دهم.

سپس دکتر علیرضا منصوری عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ و فلسفه علم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان داور به ارایه نظرات خود درباره این طرح پرداخت. دکتر منصوری به اهمیت بحث  نسبت بین زبان، اندیشه و واقعیت اشاره کرد و متذکر شد که با توجه به پدیده هوش مصنوعی اهمیت این مساله بیشتر شده است. دکتر منصوری گفت بحث زبان اندیشه یک پیش فرض دارد و متذکر شد که هر دو رویکرد فودوری-آگوستینی و هم رویکرد ویتگنشتاینی این فرض را دارند که اندیشه در قالب زبان بیان می شود و یکی از این دو جبهه زبان را عمیق تر می داند و حالت انتزاعی بدان می دهد و دیگری زبان را انتزاعی نمی داند و آن را به شکل رفتاری و آشکار در نظر می گیرد. دعوا بر سر این است که آیا این زبان انتزاعی برای تبیین اندیشه مورد نیاز است یا نه.

دکتر منصوری افزود نکته جالب در صحبت های دکتر شقاقی این بود که یک نوع درون گرایی در حامیان زبان اندیشه وجود دارد. من این را می خواهم بسط دهم که شاید محل نزاع را روشن تر کند. مقصودم اشاره به زبان خصوصی است، همان چیزی که ویتگنشتاین در آثار متاخر آن را نفی می کند و متذکر می شود که زبان امری اجتماعی است. و از سوی دیگر نظریه­پردازانی هستند که از چیزی به مثابه اندیشه­های درونی و تعقلات درونی دفاع می­کنند. روی این مساله بیشتر می­توان اندیشید.

آیا ما بدون اینکه معنابخشی را در قالب زبان بیاوریم می توانیم از معنا صحبت کنیم؟ این به نظریات معنا مربوط است. اینجا بحث تجربیات قابل فهم ولی غیرقابل بیان مطرح می شود. مثلا در سنت های عرفانی یا بین تجربیات هنری چنین تجربیاتی مطرح می شود که قابل بیان نیست ولی برای خود صاحب تجربه قابل فهم است. حال ممکن است فردی بگوید اینجا غیراز زبان ظاهر یک زبان درونی وجود دارد برای تبیین این تجربیات. در عین حال اینجا بین این فرد و مثلا ویتگنشتاین این پیش­فرض مشترک وجود دارد که هر گونه فهمی باید به قالب زبان باشد.

دکتر منصوری افزود عده ای هم این مساله  را مطرح کردند که با توجه به تحولات علوم شناختی و عصب شناسی درباره این که ذهن ما چگونه کار می کند، نظریه های مختلفی مطرح شده است. از این منظر در این پیش فرض که اندیشه جز در قالب زبان قابل طرح نیست، دست کم باید یک بازنگری داشته باشیم، زیرا از این منظر ذهن بر مبنای الگوهای شبکه های مرکزی کار می کنند. دکتر منصوری گفت این دیدگاه می تواند موید زبان خصوصی باشد و همچنین برای تجربیات هنری و عرفانی خصوصی مویدی باشد. بنابراین به طور کلی ما با یک برنامه پژوهشی مواجهیم به این معنا که آیا اندیشه صرفا یک سری مفاهیم اجتماعی قابل انتقال است یا این که چیزی است فراتر از مفاهیم قابل انتقال.   

دکتر مهدی اصفهانی عضو هیات علمی پژوهشکده فلسفه  پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان داور به ارایه نظرات خود درباره این طرح پرداخت. دکتر اصفهانی گفت در ویتگنشتاین دوم وقتی ایده زبان خصوصی نقد می شود، این بحث مطرح می شود که زبان حتما در تعامل با دیگران است. گفته می­شود معنا همان کاربرد است و کودک وقتی معنا را آموخته که مثل کاربرد مهره شطرنج قاعده بازی با کلمات را بداند.

بر مبنای اظهارات دکتر اصفهانی فودور مباحث و مسایل قدیمی را در قالب تحلیلی مطرح می کند ولی چندان عمیق نمی شود. دکتر اصفهانی گفت اما اگر به خود مباحث ویتگنشتاین دقت کنیم این مساله مطرح می شود که انسان موجودی است که می تواند قواعد بازی زبانی را یاد بگیرد و قوه بیان پیدا کند و مساله قدما این است که انسان چه قوه ای دارد. نکته دوم این است که به غیر از فودور در نقد دیدگاه ویتگنشتاین باید چامسکی مدنظر قرار گیرد. چامسکی سعی می کند به شکل تجربی نشان دهد که ساختارهایی در روان انسان وجود دارد که آن ساختارها گرامر و قواعد یک زبان کلی را درون خود دارند. بعد از او هم پاتنام، دنت و سرل و دیگران آثاری درباره همین نکته دارند.

دکتر اصفهانی افزود در مقاله دکتر شقاقی اشاره ای هم به گادامر وجود داشت. درباره گادامر باید گفت اساس هرمنوتیک او بر دیالوگ قرار دارد. ما طرفین گفتگو از خلال کلمه هم افق می شویم. گادامر نظریه دیالوگ را متکی بر لوگوس درونی مطرح می­کند. نکته دیگر این است که ما در سنت دینی هم در مسیحیت و هم اسلام می توانیم نمونه هایی درباره این مساله بیاوریم که اولین مخلوق  خداوند عقل است. در آنجا گفته می­شود که وقتی خداوند عقل را خلق کرد کاری کرد که عقل به نطق بیاید. این اندیشه در ملاصدرا و متفکران خودمان ریشه­دار است و در باب ساختارهای شناختی ما است. اگر شناخت ما مبتنی بر عقل است، خود عقل به نطق در می آید. و این نکته در بین سنت عرفانی و دینی  با آنچه هگل می­گوید مشترک است. عقل موجودی است که نسبت به عقل نامحدود توانایی خاصی دارد و این نطق درونی است.

نکته آخر این است که مساله  تعلیم اسما به آدم عجیب است. بر اساس قرآن خلق کلام مقدم بر خلق انسان است. در متون عرفانی فهم خاصی از این دارند. اگر نظریه ای ارائه می شود باید با آنچه در سنت دینی ارائه می شود تعیین نسبت شود.

سپس دکتر صافی از دکتر شقاقی خواست به نکات مطرح شده پاسخ دهد. دکتر شقاقی از ناقدان به خاطر نکات مطرح شده تشکر کرد. دکتر شقاقی در ارتباط با مساله هوش مصنوعی که دکتر منصوری مطرح کرد گفت که مساله­ی مهمی است و حتی ویتگنشتاین به نوعی این مساله را در قالب احتمال اندیشیدن و صحبت دستگاه صحبت کرده است. اما در اینجا گفته می شود که سوژه وقتی در کودک شکل می گیرد که یاد می گیرد که در قالب زبان بگوید «من» و جای خود را درون زبان پیدا کند. به نظر می رسد اگر ملاک این است، خُب هوش مصنوعی این «من» را به کار می برد. اینجا البته مسائلی هست که آیا این «من» کپی­برداری از جملات ما است یا نه. اما اگر هوش مصنوعی واقعا یک «من» صاحب اراده داشته باشد، مثل هوش مصنوعی فیلم «ادیسه فضایی» آنگاه باید گفت به نظر می رسد این یک سوژه شده است.

نکته دیگر در باب طراحی زبان هوش مصنوعی مبتنی بر مدل های اعصاب این است که هم ویتگنشتاین و هم کواین می گویند که اگر معنا را درون ذهن یا مغز بداینم، فرض کنیم که یک اسکن کامل از مغز ما تهیه کنیم، ولی هرقدر هم این دستگاه پیشرفته باشد، این نمی تواند معنای مورد نظر من را انتقال دهد. معنا صرفا از طریق زبان آشکار مشخص می شود و اسکن مغز صرفا یک سری علل اولیه را نشان می دهد. از این توصیف واقع (واقعیت مغز) معنای مورد نظر صاحب مغز آشکار نمی شود. دکتر شقاقی افزود با این نکته دکتر منصوری موافقم که می توان یک موضع جامع تری را در مواجهه با دو نظریه رقیب مذکور پیدا کرد.

دکتر شقاقی افزود در باب نکته دکتر اصفهانی به نظرم می آید که ایشان موضع ویتگنشتاین را به موضع آگوستین نزدیک می­کند.  ولی نکته ویتگنشتاین این نیست که ما تفاوت های فطری ای با حیوانات نداریم. بلکه نظرش این است که اینها یک سری خصیصه موروثی اند و همه شمول و ثابت نیستند و از قسم مفهوم نیستند. استعداد یادگیری زبان در بین همه انسان ها یکسان نیست. یکی از مفسران  ویتگنشتاین به نام کانفیلد بازی زبانی اولیه را مطرح می کند و می گوید ما بازی زبانی اولیه را در کودک داریم. او می گوید این بازی های زبانی اولیه متنوع اند و با تکیه بر آنها وارد بازی های زبانی می شویم. مثلا کودک بازی زبانی اولیه شناخت جهان را دارد و همچنین بازی زبانی اولیه قصد کردن و بازی زبانی اولیه جلب توجه. ولی این بازی های زبانی اولیه نه از قسم ایده اند و نه از جنس اندیشه یا لوگوس.

دکتر شقاقی افزود در باب چامسکی باید بگویم خود کانفیلد درباره چامسکی صحبت می کند و می گوید چامسکی در دهه 1960 مباحثش را در باب نحو زبان مطرح کرد و بعدها فودور و کاتز سمانتیک را مطرح کردند و چاسکی سمانتیک را از آنها پذیرفت. اما مباحث چامسکی در باب نحو زبان ما را از بحث ویتگنشتاین دور می کند. چرا که مباحث ما در اینجا مرتبط با مباحث ویتگنشتاین در باب زبان خصوصی است. ولی مباحث چامسکی در باب نحو زبان در تقابل با مباحث ویتگنشتاین در باب گرامر و خصوصی نبودن قواعد زبان است. در ویتگنشتاین مباحث گرامر و قواعد متمایز است با بحث از سمانتیک و استدلال زبان خصوصی.  بحث ویتگنشتاین در باب زبان خصوصی نقدی است بر تاریخ فلسفه  غرب از لاک به بعد.    

دکتر شقاقی افزود خود گادامر معتقد است ما باید لوگوس را به زبان بازگردانیم. در باب مسائل مطرح شده توسط دکتر اصفهانی همدلی دارم که این ها همچون مساله پیش روی ما وجود دارد که خود موضوع یک  پژوهش است.

پس صحبت­های دکتر شقاقی، دکتر صافی از دکتر منصوری دعوت کرد نکات پایانی خود را مطرح کند. دکتر منصوری گفت بحث زبان و اندیشه بحث وسیعی است. ولی در ارتباط با بحث کنونی با چند مساله مواجهیم. مثلا در اینجا مساله خودآگاهی وجود دارد. کجای این بحث به انسان مربوط می شود؟ مرز بین انسان و غیر انسان کجا است؟ مثلا ما یک سری نظریات طبیعی­گرایانه داریم ولی در علم هم برخی از این مسائل هنوز قابل پاسخ نیست.

سپس دکتر اصفهانی این نکته را مطرح کرد که مقدمات یادگیری زبان صرفا یک سری استعدادهای اولیه نیست و سخن چامسکی همین است که ما یک ساختاری ورای زبان رایج داریم. درباره گادامر باید بگویم نکته گادامر این است که بینش ما به زبان وقتی کامل می شود که لوگوس باطنی را هم ببینیم در کنار زبان ظاهری. هرچند نکته دکتر شقاقی هم درست است که او منتقد تاریخ فلسفه در نگاه به زبان است. مطلب سوم این است که درباره تعارضات فلسفه و الهیات نظریات مختلفی وجود دارد و برخی اینها را مکمل یکدیگر می دانند.

سپس دکتر شاکری در باب نسبت زبان و هوش مصنوعی گفت به نظرمی رسد طبق تحقیقاتی که انجام می شود یک مساله مطرح می شود که وقتی ترجمه می­کنیم چه اتفاقی می­افتد. آیا برای تبیین ترجمه می توانیم از زبان اندیشه کمک بگیریم؟ در حوزه ارتباطات و مطالعات فرهنگی قالبا به این نتیجه می رسند که انتقال مفاهیم با کاستی های زیادی روبرو است.

در پایان دکتر صافی مدیر نشست گفت در باب تناظر بین الفاظ و مفاهیم به عنوان سازه­های اولیه اندیشه و زبان، این تناظر پیشینی نیست و وابسته به بافت است. مثلا می­گوید اگر شیر می توانست حرف بزند حرف او را نمی فهمیدیم چرا که جهان را به شیوه متفاوت و با بدن متفاوت تجربه می کند. به نظرم با این رویکرد بحث روشن تر می شود. اینجا نسبت ویتگنشتاین با سوفسطائیان و نومینالیست ها و نیز ایدئالیست‌­ها روشن تر می­‌شود.  آیا از این منظر می توان گفت که ویتگنشتاین به نومینالیست­‌ها نزدیک­تر می­شود؟

دکتر شقاقی در پاسخ به این پرسش گفت ویتگنشتاین نومینالیست نیست و صراحتا با آن مخالف است چرا که نومینالیست در تداوم همان رویکرد ابزاری به زبان است. ولی از نگاه برخی مفسران ویتگنشتاین در تقابل با ایدئالیسم افلاطونی به ارسطو نزدیک شده است. اما از سوی دیگر برخی نیز ویتگنشتاین را ایدئالیست زبانی دانسته­‌اند.

کلیدواژه‌ها: زبان ایده زبان اندیشه زبان زبان اندیشه زبان قالب زبان shy زبان زبان زبان یادگیری زبان نحو زبان باب نحو زبان


نظر شما :