کرسی پنجاه و پنجم :«ارایه الگویی برای ارزیابی سطح آمادگی کاربردیپذیری پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی»
پنجاه و پنجمین کرسی ترویجی با پخش آیاتی از کلامالله مجید آغاز شد. سپس خانم دکتر ایشانی، مدیر اجرایی جلسه در مورد برگزاری کرسیهای ترویجی در پژوهشگاه و همچنین ساختار کرسی سرکار خانم فرزانه میرشاهولایتی و سرکار خانم دکتر الهام ابراهیمی عضو هیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی با عنوان « ارایه الگویی برای ارزیابی سطح آمادگی کاربردیپذیری پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی » توضیحاتی ارائه نمودند و مدیریت علمی جلسه را به خانم دکتر زهرا اجاق عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی سپردند.
خانم دکتر اجاق ، مدیر علمی جلسه، ضمن خیر مقدم به ناقدین گرامی و حاضرین در جلسه به معرفی سابقه علمی برگزار کنندگان کرسی خانمهای دکتر ابراهیمی و میر شاه ولایتی و همچنین ناقدین، جناب آقای دکتر غلامرضا توکلی و جناب اقای دکتر محمد رحیم عیوضی پرداختند و سپس از خانم دکتر میرشاه ولایتی و خانم دکتر ابراهیمی خواستند تا در سی دقیقه بحث خود را مطرح کنند.
خانم دکتر ابراهیمی ضمن تشکر از برگزارکنندگان کرسی و تشکر ویژه از ناقدین، بحث خود را شروع کردند و گفتند:در مورد ضرورت و مزایای همکاری میان بازیگران زیستبوم نوآوری که دانشگاه (یا پژوهشگاه) و صنعت (یا جامعه) مهمترین اجزای آن هستند، تردیدی نیست. از زمانی که در همین رابطه، ضرورت توجه به دانشگاه نسل سوم یعنی دانشگاه کارآفرین و نسل چهارم یعنی دانشگاه تعالیگرا مطرح شد، الگوهای متعددی برای سنجش سطح کاربردپذیری پژوهشهای نهادِ علم در جامعه و صنعت شکل گرفت. در این جلسه، ضمن برشمردن برخی از این الگوها به یکی از مهمترین مباحثی که تاکنون مغفول مانده یا در بهترین حالت کمتر مورد توجه قرار گرفته، اشاره میشود. این ضرورتِ نادیده گرفته شده، تفاوت ماهوی رشتههای علوم انسانی و اجتماعی با دیگر رشتهها در بحث کاربردیشدن است که به نظر میرسد تعاریف، الگوها و سنجههای جدیدی را میطلبد. بنابراین ابتدا الگوی سطح آمادگی فناوری که به شکل ضمنی یا عینی در ارزیابی کاربردپذیری پژوهشهای علوم مختلف مورد استفاده قرار میگیرد؛ معرفی میشود. سپس نسبت علوم انسانی و اجتماعی با این الگو، در قالب چهار دیدگاهِ معادلسازی، نقشپذیری، ترکیبی و طرح میشود.
در حوزههای فنی و مهندسی و علوم پایه، مفهوم تجاریسازی کاملاً روشن است؛ پژوهشها با توجه به نیاز بازار به مرحله توسعه فناوری یا محصول رسیده و سپس وارد بازار میشوند. اما آیا میتوان این تعریف را به رشتههای علوم انسانی و اجتماعی تعمیم داد؟ مناقشه بر سر کاربریکردن علوم به مثابه فروکاهش و کم ارزش کردن آن به شدن میان پژوهشگران متداول بود. هرچند این دیدگاه هنوز هم کم و بیش وجود دارد، اما این موضعگیری شدید به تدریج به دلیل فشار بر دانشگاهها برای مشارکت در توسعه اقتصادی و فرصتهایی برای ایجاد ثروت، تعدیل ش. البته بخشی از این تردیدها ماهیتاً ناشی از عدم شناخت ظرفیتهای این رشتهها و در نتیجه عدم امکان استفاده از این ظرفیتهای متفاوت، اما مهم بود. برای مثال، اکنون میدانیم برخی شاخههای علوم انسانی و اجتماعی بسیار شبیه به حوزههای دیگر علوم هستند. برای مثال زبانشناسی با رشتههای نظری مختلفی مانند فیزیک نظری قرابت دارد. بعضی از فلاسفه ادعای داشتن قلمرو یکسانی با ریاضیدانان را دارند. حتی برخی رشتهها میان علوم انسانی و اجتماعی مشترکند. برای مثال، برخی بخش زیادی از رشتههای مربوط به تاریخ با جامعهشناسی تداخل دارد.
از دیدگاه علوم انسانی و اجتماعی، تجاریسازی را میتوان کاربردیسازی نامید. البته از آنجا که خروجی فعالیتهای پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی شکلهای متنوعی دارد، کاربردی کردن آنها، مستلزم تعریف موسعتری از کاربردیسازی علوم است. در واقع، کاربردیسازی در علوم انسانی یک حرکت فناورانه از نظریه و تئوری دانشی به سمت کاربست علم در صحنه عمل و فعالیتی غیر خطی و چرخهای است که ما را از عمل مجدداً به نظریه ارجاع میدهد تا نظریههای مطابق مقتضیات و ارزشها شکل بگیرد. تشخیص نیازهای ملی و تولید آثار، محصولات، خدمات و فرایندهای عملیاتی مرتبط با آنها از کارکردهای مهم کاربردیسازی علوم انسانی و اجتماعی است. درگزارشهایی که با نگاهی عملگرایانه به حوزههای علوم انسانی و اجتماعی پرداختهاند، از چندین نوع برونداد حائز اهمیت برای پژوهشهای علوم انسانی نام برده شده است. خدمات مشورتی و سیاستی و محصولات فرهنگی، نمونههایی از این بروندادها هستند.
مفهوم سطح آمادگی فناوری یا TRL برای نخستین بار در دهه 1980 میلادی مطرح شد. سازمان ناسا را میتوان بنیانگذار این الگو برشمرد. در نخستین مفهوم سازیها، TRL از هفت سطح تشکیل شده بود و در سال 1995 تعداد سطوح تا نه سطح افزایش یافت. به تدریج به جز سازمان فضایی آمریکا، سازمانها و نهادهای دفاعی آمریکا نیز از این ابزار بهره جستند. چارچوب اصلی الگوی سطح آمادگی فناوری در شکل 1 نمایش داده شده است. از دیدگاه سطح آمادگی فناوری، سطح بلوغ با اصول پایه مشاهده شده، آغاز میشود و نهایتاً به اثبات عملکرد سامانه واقعی در مأموریتهای عملیاتی ختم میشود.
بهرغم کاربردپذیری این الگو در رشتههای فنی و مهندسی، نحوه تطبیق خروجیهای پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی با این خطکش، محل ابهام است. لزوم درک این مسأله و ضرورت ابهامزدایی از آن زمانی بیشتر میشود که نگاهی به بند 8 ماده 3 آییننامه ارتقاء مرتبه اعضای هیأت علمی آموزشی، پژوهشی و فناوری بیندازیم: «تولید دانش فنی/ اختراع یا اکتشاف منجر به تولید یا تجاریسازی محصول یا فرآیند...» (آییننامه ارتقاء مرتبه اعضای هیأت علمی آموزشی، پژوهشی و فناوری، 1395). در عین حال، توضیحاتی که ذیل این بند برای امتیازدهی به این فعالیتها ارائه شده، تا حدود زیادی متناظر و منطبق بر مفهوم سطح آمادگی فناوری است. تمهیدِ ارائه امتیاز به اعضای هیأت علمی که برای تجاریسازی (یا کاربردیسازی) نتایج پژوهشهای خود تلاش کنند، در عین آنکه جای قدردانی دارد، به نظر میرسد بیشتر با نگاه فنی مهندسی، پژوهشها را تا حدود زیادی محدود به رویکردهای فناورانه کرده است. حتی مصادیقی که در ذیل این موضوع در آییننامه مورد اشاره قرار گرفتهاند، تا حدود بسیار زیادی از جنس توسعه فناوری هستند. بنابراین یافتن معادلی برای مفهوم سطح آمادگی فناوری در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و شاخصسازی لازم جهت ارزیابی تحقیقاتی که موجب حل مشکلات و معضلات کشور میشود، ماموریت خطیری است که انجام درست آن میتواند به هدفمندی هرچه بیشتر پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی بینجامد.
در ادبیات پژوهش مرتبط، دیدگاههای متفاوتی در تعیین نسبت TRL با پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی قابل ملاحظه است. الف) دیدگاه معادلسازی.
در دیدگاه معادلسازی، تلاش میشود تا مابه ازای سطوح چندگانه TRL برای علوم انسانی و اجتماعی تعریف و تدوین شود. به عبارت دیگر، در این دیدگاه پژوهشگران در پی آن هستند که برای هریک از سطوح نهگانه TRL یا دستِکم برخی از این سطوح، تعریفی از جنس و ماهیت علوم انسانی و اجتماعی ارائه دهند. در گزارش منتشر شده توسط انجمن بریتانیا[1] چنین دیدگاهی اتخاذ شده است. در این گزارش، معادلسازی، نه تنها برای علوم انسانی و اجتماعی بلکه برای دیگر حوزههای علم مانند هنر نیز انجام شده است. نقدی که به این دیدگاه وارد است این است که تراز کردن سطح آمادگی کاربردیشدن در پژوهشی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی انجام شده، با خطکش فناورانه به این معناست که اصالت به فناوری و سطح آمادگی آن داده میشود. به علاوه، آیا در هیچ یک از پژوهشهای حوزه علوم انسانی و اجتماعی نمیتوان به بالاترین سطح (سطح نهم آمادگی فناوری) دست یافت؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، آیا این به معنای تقلیل کارکرد این حوزهها نخواهد بود؟
ب) دیدگاه نقشپذیری.
این دیدگاه معتقد است پایه و مبنا، علوم غیرانسانی و غیراجتماعی هستند و میتوان نقش علوم انسانی و اجتماعی را با استفاده از مفهوم سطح آمادگی فناوری (از جمله محصولات و خدمات) در این رابطه تعریف کرد. انجمن پژوهشهای اقتصادی و اجتماعی[2] در گزارش سال ۲۰۱۸ خود، رویکرد نقشپذیری را اتخاذ کرده و معتقد است علوم انسانی و اجتماعی میتواند حمایتگر فناوریها برای حرکت در پیوستار سطح آمادگی فناوری باشد. مهمترین نقدی که به این دیدگاه وارد است، همان منطق اصلی پشتوانه آن است که کارکرد علوم انسانی و اجتماعی را صرفاً در بافتار و زمینه فناوریها تعریف میکند؛ گویی کارکرد این حوزهها صرفاً تطبیق فناوری با انسان و جامعه است.
ج) دیدگاه ترکیبی (بسط حوزه اثربخشی)
این دیدگاه به لزوم شمول سطح آمادگی فناوری قائل است؛ اما آن را کافی نمیداند. به عبارت دیگر، در این دیدگاه اعتقاد بر این است که سطح آمادگی فناوری میبایست با افزودن معیارهای دیگری مانند سطح آمادگی اجتماعی[3]، سطح آمادگی سازمانی[4]، سطح آمادگی حقوقی[5] و نظایر آن بسط یابد. در وهله نخست، آنچه از منطق این دیدگاه برمیآید، توجه به سطح آمادگی اجتماعی به عنوان معیاری است که باید با TRL توأمان مد نظر قرار گیرد. اما با اندکی تدقیق در این رویکرد مشاهده میشود این دیدگاه نیز مانند دو دیدگاه پیشین، اصالت را به سطح آمادگی فناوری میدهد و اساساً دیگر معیارها را مکمل آن میداند. به عبارت دیگر، شاید بتوان ادعا کرد این دیدگاه، بسط یافته دیدگاههای معادلسازی یا نقشپذیری است.
یکی از مدعیات این دیدگاه این است که تطابق بسیار خوبی بین سطوح TRL، SRL، ORL و LRL وجود دارد. به عبارت دیگر، بر اساس این دیدگاه با افزایش سطح TRL سطح دیگر معیارها نیز افزایش مییابد. در این دیدگاه، TRL بهعنوان چهارمین متغیر تبیینگر، یک «مکعب 4 بعدی» مبتنی بر چهارگانه (t, l, s, o) تشکیل میدهد که البته تجسم آن برای انسان ممکن نیست و از طریق محاسبات ماشینی قابل احصا میشود. برای مثال، در شکل 4 میتوان متغیر چهارم "t" را با اندازه توپ کوچک داخل مکعب اندازهگیری کرد که اندازه آن با افزایش سطح آمادگی فناوری بین t0 و t1 در نوسان است؛ یعنی زمانی که سطح آمادگی سازمانی به طور قابلتوجهی افزایش مییابد اما سطح آمادگی حقوقی و اجتماعی افزایش کندتری دارد.
به این دیدگاه نیز نقدهایی وارد است. نخست آنکه، ادعای بنیادین این دیدگاه یعنی تطابق بین سطوح TRL، SRL، ORL و LRL بدون برنامهریزی و به صورت خودبه خودی رخ نمیدهد. دوم، حتی اگر مطابق این دیدگاه بخواهیم از معیار SRL به عنوان معیاری برای سنجش سطح آمادگی پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی بهره برریم، با مشکلات متعددی مواجه خواهیم شد. SRL معیاری است که در توسط صندوق نوآوری دانمارک[6] برای ارزیابی سطح پذیرش اجتماعی یک فناوری، محصول، فرآیند یا مداخله خاص پیشنهاد شده است . منطق متضمن آن نیز این است که هر نوآوری - چه فنی و چه اجتماعی - مستلزم یکپارچگی و نهادینه شدن در محیط اجتماعی است. بنابراین، هرچه سطح SRL بالاتر باشد، چنین یکپارچگیای بیشتر رخ داده یا نیاز به اقدامات ویژه برای «گذار واقعبینانه به سوی سازگاری اجتماعی» کمتر خواهد بود. هرچند بر اساس مطالعات انجام شده، SRL به عنوان رویکردی فارغ از فناوری[7] و بدون همپوشانی با TRL معرفی شده، اما با مطالعه تعاریف سطوح نهگانه آن میتوان دریافت این سطوح به حدی کلی است که استفاده از آن را عملاً ناممکن میسازد.
د) دیدگاه جایگزینی
این دیدگاه معتقد است با توجه به ماهیت و دستاوردهای متفاوت پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی لازم است الگو و رویکردی متفاوت با سطح آمادگی فناوری برای سنجش کاربردپذیری این علوم اتخاذ شود. با توجه به نقدی که به سه دیدگاه پیشین وارد شد، شاید این دیدگاه منطقیترین دیدگاه به نظر برسد؛ مشروط به آنکه شاخصهای متفاوت اما دقیق و متناسبسازی شدهای[8] تعریف و عملیاتی شوند که با ویژگیهای خاص این دسته پژوهشها قرابت مناسبی داشته باشند. مرور ادبیات پژوهش نشان میدهد تلاشهای محدودی در این زمینه صورت گرفته است. برای مثال، موسسه رند[9] به سفارش دانشگاه کمبریج، معیارهای ارزیابی ظرفیت کاربردیشدن پژوهشهای حوزه علوم انسانی و اجتماعی را بر مبنای حوزههای متأثر از دستاوردهای آنها به صورت شکل زیر تعریف میکند. این مطالعه، معیارهای اقتصادی را به عنوان معیارهایی معرفی میکند که به شکل سنتی در ارزیابی سطح کاربردیشدن پژوهشها از بالاترین جایگاه برخوردار بودهاند. در عمل نیز ارزیابی تجاری شدن یک محصول یا خدمت پژوهشی با تعریف سنجههای مالی و اقتصادی نظیر (مبلغ طرح، میزان فروش، مبلغ صرفهجویی شده و نظایر آن) سادهتر و شدنیتر است. این در حالی است که سنجش کاربردپذیری پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی به دلیل اثرگذاری بر چندین حوزه، سرریز بالقوه این تأثیر بین حوزههای مختلف و در مورادی دیربازده بودن، دشوارتر است. به نظر میرسد با توجه به ماهیت متفاوت رشتههای علوم انسانی و اجتماعی و خروجیهای آنها، دیدگاهی که میبایست در اسناد بالادستی و توسط سیاستگذاران برای سنجش کاربردپذیری پژوهشها برای جامعه و صنعت اتخاذ شود، دیدگاه چهارم است. به عبارت دیگر، الگوبرداریِ صرف و نادیده انگاشتن مقتضیات علوم انسانی و اجتماعی، به ارائه الگویی کارآمد و اثربخش در این زمینه منتهی نمیشود؛ هرچند استفاده از الگوهایی نظیر سطح آمادگی فناوری میتواند به عنوان مبنایی اولیه و مورد اجماع در این زمینه مد نظر قرار گیرد. البته با وجود جامعیت بیشتر این دیدگاه و با در نظر گرفتن اینکه این رویکرد نماینده بهتری برای بحث کاربردپذیری علوم انسانی و اجتماعی است، این دیدگاه نیز قطعاً منتقدانی دارد یا خواهد داشت. نقدی که ممکن است بر این دیدگاه وارد شود این است که پیچیدگی بیش از اندازه آن و دشواری تعیین شاخصهای کمّی برای آن ممکن است در نهایت سبب شود زمانی که در عمل بحث سنجش به میان آید، امکانپذیری استفاده از این رویکرد با دشواری موجه شود.
برخلاف علوم دقیق و پژوهشهای حوزه فنی مهندسی که توسعه و سطح بلوغ آنها بهصورت سلسله مراتبی و در طول است، بهنظر میرسد که در پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی، بلوغ و پختگی یک پژوهش حاصل توسعه عرضی و توجه به ابعاد متنوع و چندگانه است. دوم، تنوع کارکرد و ماهیت رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، سبب میشود که در این حوزه، بسته به ماهیت و ویژگیهای رشتههای مختلف، اهمیت برخی ابعاد بیشتر شود. به این ترتیب، در ارزیابی علوم انسانی و اجتماعی، مطالعات بیشتر از آنکه سطوح را تعریف کنند، به شناسایی و تعیین ابعاد و مولفهها پرداختهاند. از سوی دیگر، همانطور که در بخشهای قبل اشاره شد، به دلایل مختلف ارزیابی علوم انسانی و اجتماعی با چالشها و ابهامات فراوانی مواجهه است و از این رو، بسیاری از تلاشها در راستای انجام این مهم بیشتر معطوف به صرفاً رعایت مناسک علمی شده است.
- نخست؛ این مدلها بیشتر ارزیابی خروجی کار پژوهشی را مورد تاکید قرار دادهاند، هرچند در مدلهایی همچون مدل پژوهش شورای پژوهش علوم انسانی و هنر(2006)، نگاه فرایندی حاکم بوده است.
- دوم، برخی از مطالعات مثل مطالعهی قنادینژاد و حیدری(1399)، صرفاً یک بعد خاص از مجموع ابعاد را مورد مداقه قرار داده است. حتی در پژوهش طایفهباقر و همکاران(1401) نیز که به نسبت سایر پژوهشها جامعیت بیشتری دارد، از مجموع 123 شاخص در 6 بعد، 58 شاخص صرفاً به بعد آکادمیک اختصاص یافته است که نشانگر گرایش به سمت سنجش پژوهشها با متر و معیار علمسنجی و نادیدهگرفتن سایر ابعاد مهم اما مکنون پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی است.
با این توضیح در اینجا تلاش معطوف به ارایه مدلی است که کارکردهای اصلی آن عبارت است از:
- توجه و تمرکز بر اهداف مورد انتظار از سنجش سطح آمادگی پژوهشهای علوم انسانی در این پژوهش؛
- تمیز دستاوردهایی که به ایجاد توانمندی کمک میکند از دستاوردهایی که بهشکل ملموس قابل مشاهده و سنجش هستند؛
- تعیین شاخصهای کلیدی برای سنجش سطح آمادگی پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی؛
- ارایه الگویی کاربردی به منظور سنجش سطح بلوغ (آمادگی) پژوهشها براساس ابعاد و شاخصهای فوق.
الگوی پیشنهادی برای ارزیابی و سنجش، از منطق حاکم بر مدل تعالی کیفیت پیروی میکند. این منطق از مدل بنیاد مدیریت کیفیت اروپا[10] وام گرفته شده است. این مدل ویژگیهای خوبی دارد که میتوان از آن برای سازماندهی یک الگوی ارزیابی اقتباس کرد: ارزیابی هدفمند، رویکرد مدیریتی، خودارزیابی و ارزیابی بیرونی، منطق رادار((نتایج (R)، رویکرد(A)، جاریسازی (D)، ارزیابی و اصلاح(AR))، تجربههای موفق
چارچوب مدل EFQM
معیارهای ارزیابی
با توجه به رویکردها و معیارها مختلفی که در مطالعات قبلی مطرح و ارایه شده بود، در اینجا جمعبندی کلی از این معیارها ارایه میشود. با جمعبندی مطالعات مختلف، میتوان گفت معیارهای متعدد و در عین حال مشترک در این پژوهشها وجود دارد. نگاه این پژوهش آن است که حتی الامکان معیارهای کلیدی که پژوهشگران مختلف به آنها اشاره کردهاند و با اهداف مورد نظر انطباق دارد، در چارچوب مدل پیشنهادی لحاظ شود.
معیارهای ارزیابی پژوهشهای علوم انسانی
مرجع |
معیارهای پیشنهادی اصلی |
||||||
طایفه باقر و همکاران، 1401 |
سیاستی |
عملکرد |
اجتماعی و فرهنگی |
اقتصادی |
ظرفیت |
علمی |
|
قانعی راد و همکاران، 1396 |
آموزش |
پژوهش |
یادگیری جمعی |
مشارکت |
مشاوره |
|
|
شورای تامین مالی آموزش عالی انگلیس، 2009 |
آموزش |
ایجاد کسب و کار جدید |
جذب سرمایه تحقیقاتی |
کمک به بهبود سلامت |
کمک به توسعه پایدار و محیط زیست |
غنیسازی فرهنگ |
افزایش سطح رفاه و تامین اجتماعی |
شورای پژوهش علوم انسانی و هنر، 2006 |
منافع فردی |
منافع ذاتی |
منافع جمعی |
منافع ابزاری |
|
|
|
قنادینژاد و حیدری، 1399 |
کیفیت محل انتشار |
میزان استناد |
میزان اعتبار داوری |
نوآوری |
بین رشتهای بودن |
|
|
بنیاد علوم انسانی و اجتماعی، 2017 |
ظرفیتهای علمی |
دستاوردهای تحقیقاتی |
عملکرد و سیاسی |
اجتماعی و فرهنگی |
اقتصاد |
|
|
موسسه رند، 2010 |
تاثیرات آکادمیک |
تاثیرات علمی |
تاثیرات سیاستی |
تاثیرات اقتصادی-اجتماعی |
|
|
|
کنفرانس سوئیس، 2015 |
کیفیت خروجی |
اعتبار مجری |
گرهگشایی و ماندگاری |
استفاده غیردانشگاهی |
اطلاعات پسزمینهای |
|
|
با توجه به معیارهای پیشنهادی، میتوان مشاهده کرد که بعضی موارد مشابه و متواتر در بین معیارها وجود دارد که به نوعی ظرفیتسازی و یا توانمندسازی است (مثلاً تاثیرات آموزشی، علمی و آکادمیک)، همچنین بعضی معیارهای خروجیگرا معطوف به نتایج هم در این معیارها به چشم میخورد (مثلاً تاثیرات اجتماعی، اقتصادی، سیاستی، زیستمحیطی و غیره)
مدل پیشنهادی برای سطوح آمادگی علوم انسانی
پیش از ارایه مدل پیشنهادی، لازم است به شکل خلاصه به یافتههای مطالعاتی پیشین توجه کنیم و مشخص سازیم اساساً علوم انسانی و پروژههای آن به عنوان یک علم نافع و مفید چه کارکردهایی باید داشته باشند. این کارکردها به طور خلاصه در شکل زیر به نمایش درآمده است.
کارکردهای مورد انتظار از علوم انسانی
مجدداً اشاره میشود که آییننامه ارتقای اعضای هیأت علمی (ماده3، بند 9 و 10) موضوع «تولید دانش فنی، اختراع یا اکتشاف منجر به تولید و تجاریسازی محصول یا فرایند» را مطرح ساخته است و 50 امتیاز برای آن قایل شده و تصریح کرده که نتایج «با تایید مراجع ذیصلاح وزارتین و نیز هر نوآوری که برای حل مشکلات و معضلات کشور موثر باشد و یا منجر به تولید خدمت یا محصول جدید در کشور شود» ارزیابی میشود. روح حاکم بر این ماده و نتایج مطالعات و بررسیها، خطوط راهنما و مضامین کلیدی در را به عنوان جهتگیریهای کلیدی در ارزیابی پروژههای علوم انسانی برجسته میسازد:
خطوط راهنمای ارزیایی پروژههای علوم انسانی
همچنین، اسناد و مراجع مختلف معیارهایی را برای ارزیابی علوم انسانی و نتایج حاصل مطرح کردهاند که بر مبنای آنها، دستاوردها و نتایج تلاشهای علوم انسانی را ارزیابی کرده و به نوعی تلاشها و نتایج برجسته و متمایز آنها را امتیازدهی یا ارزشیابی میکنند. (به عنوان مثال، میتوان به نهادهای متولی توسعه علم، جشنوارهها، نهادهای تامین منابع مالی و غیره اشاره کرد). بعضی از مهمترین و پرتکرارترین معیارهای مذکور در شکل زیر ارایه شده است.
کاربردهای اصلی مورد نظر در ارزیابی پروژههای علوم انسانی
الگوی پیشنهادی این پژوهش برای ارزیابی سطوح آمادگی علوم انسانی و اجتماعی به صورت جدول 4‑7 است:
چارچوب تعریف و ارزیابی سطوح آمادگی پژوهشهای علوم انسانی (با رویکرد TRL)
سطح |
تعریف |
تمرکز |
شاخص |
9 |
گسترش یافتهها و نتایج در بهکارگیری گسترده و اشاعه عمومی |
تایید اثربخشی |
|
|
تحقق یافتهها و نتایج در پیادهسازی عملیاتی و کاربردی |
تایید عملیاتی |
|
|
تثبیت یافتهها و نتایج در اجرای عملی |
تایید اجرایی |
|
|
|
تایید آزمایشی |
|
|
|
تایید خبرگانی |
|
|
|
تایید علمی |
|
|
|
نقد و تحلیل |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مدل پیشنهادی برای ارزیابی پروژههای علوم انسانی
به لحاظ ساختاری، مدل حاضر از چارچوب کلی مدل ای.اف.کیو.ام اقتباس و طراحی شده است. اما، معیارهای مربوط و شیوه ارزیابی، مبتنی بر مطالعاتی تفصیلیای است که پیش از این ارایه شد. جدول زیر، چارچوب اولیه براساس مدلهایی است که در قسمت قبل مطرح شد، البته با نگاهی فرایندی تا به این ترتیب، هم در مدل ارزیابی به ماهیت متفاوت علوم انسانی و اجتماعی از علوم فنی و مهندسی توجه شده باشد و هم از نظر دستاوردهای پروژههای علوم انسانی، ابعاد صریح و ضمنی (اما مهم) بهنحو مقتضی در مدل لحاظ شود. از اینرو، مدل ملهم از پژوهشهای قانعیراد و همکاران(1396) و شورای پژوهش علوم انسانی و هنر(2006)، به دو بخش تقسیم شده است.
- دستاوردهای فرایندی: بخشی که بر اساس ارتقای قابلیت و توانمندیها یا از طریق بهبود فرایندها و ظرفیتها، به طور ضمنی زمینهساز تحقق دستاوردها و نتایج است. به عنوان مثال، آموزش، فرهنگسازی، ترویج و غیره را میتوان در این مقوله در نظر گرفت.
- نتایج عملی: بخشی که متمرکز بر خروجیها یا نتایج ملموس برای ذینفعان و حوزههای کاربردی مختلف بوده و شامل دستاوردهای نسبتاً صریح است. به عنوان مثال، مواردی مثل راهکارهای عملی یا سیاستهای اجرا شده، کسب و کارهای ایجاد شده و غیره را میتوان ذیل این مقوله لحاظ کرد.
چارچوب ارزیابی و امتیازدهی پروژههای علوم نسانی (با رویکرد EFQM)
آموزش علمی (10%) برگزاری دورههای آموزشی طراحی و تصویب رشته تدوین و تدریس دانشگاهی کارگاه/دوره تخصصی کوتاهمدت، نشست علمی، و ...
|
انتشارات علمی(15%) چاپ و انتشار کتاب مقاله ژورنال بینالمللی مقاله علمی داخلی و ...
|
اشاعه و ترویج (5%) سخنرانی عمومی، بولتن، گزارش، برنامه رادیو-تلویزیونی، انتشار در مطبوعات و رسانههای مجازی و ...
|
افتخارات و جوایز (10%) دریافت جوایز و کسب افتخارات بینالمللی، ملی و فروملی
|
محور دستاوردهای فرایندی: توانمندسازها (50%) |
محور تحقق اهداف و نتایج عملی (50%) |
آثار ملموس اقتصادی (20٪) جذب منابع مالی دولتی، جذب مشارکت خصوصی، ایجاد کسب و کارهای نوآورانه، توسعه محصولات/خدمات/فرایندهای جدید، ایجاد شرکت نوپا، و ... |
آثار ملموس حاکمیتی (15٪) ارایه سیاستها پیشنهادی، تهیه و تدوین قوانین و مقررات، نظامنامه، دستورالعمل، روش اجرایی، و ...
|
سایر (5٪) موارد پیشبینی نشده |
آثار ملموس اجتماعی (15٪) آثار و نتایج ملموس در بهبود شاخصهای اجتماعی، فرهنگی، رفاهی، |
دستاوردها و نتایج حاصل از پروژه علوم انسانی (50 امتیاز) |
نظرات و نقدهای ناقدان
پس از ارائه طرحنامه توسط دکترابراهیمی و دکتر میرشاه ولایتی، ناقدان به ارائه نقدها و نظراتشان پرداختند.
آقای دکتر غلامرضا توکلی ، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه صنتعی مالک اشتر در نقد ایدهی دکترابراهیمی و دکتر میرشاه ولایتی گفتند: ماهیت این کرسی از نوع تحلیلی- پژوهشی ارزیابی شده و نتایج حاصله میتوانددر حوزههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی بکار گرفته شود .
اگرچه این اثر به اصلاحات تکمیلی نیاز دارد اما سرجمع میتوان فرایند و نتایج به دست آمده را تا این مرحله خوب ارزیابی نمود.
برخی از نکات پیشنهادی برای تکمیل اثر به این شرح است:
- تبیین دقیق تر مسأله و خاستگاه پژوهش و کارکردهای آن
- مرور ادبیات و پیشینه جهانی بصورت نقادانه
- تبیین دقیقتر روش پژوهش و فرایند تکوین کار تحقیق
- خلاقیت و نوآوری در شیوه ارائه با کمی تمرکز بر دال مرکزی و ایده اصلی تحقیق، مفروضات پشتیبان و خلاءهای فعلی.
مدیر علمی جلسه پس از ارائه نقد دکتر توکلی، از ایشان تشکر کرد و گفت در این بخش از دیدگاهَهای دکترمحمد رحیم عیوضی و نقدهای ایشان استفاده می کنیم تا در پایان توضیحات دکتر ابراهیمی و دکتر میرشاه ولایتی در مورد نقدها داشته باشیم.
دکترمحمد رحیم عیوضی عضو هیئت علمی دانشگاه دفاع عالی در نقد ایده گفتند: جایگاه موضوع بسیار مهم و کاربردی است و قطعا می تواند به فرایند ارزیابیها در پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی از حیث توانمند سازی سطح کیفی پژوهش کمک کند . تشکر از پژوهشگران محترم سرکار خانم دکتر میر شاه ولایتی و دکتر ابراهیمی که تلاش کردند و به خوبی توانسته اند مساله شناسی کنند و به ارایه الگویی اهتمام داشته باشند که می تواند با انجام برخی اصلاحات از طریق عرضه به جامعه علمی کشور و جمع آوری نظرات و پیشنهادهای بیشتری نقش کاربردی در ارزیابی سطح آمادگی پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی داشته باشد . ماهیت این پژوهش تلاشی است برای کاربردی کردن نتایج پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی و ارتقا سطح فعالیتهای پژوهشی و علمی برای حل مسایل ضروری و رفع نیازها و مشکلات جامعه ایران . این امر از طرفی مستلزم شناسایی مسایل و مشکلات جامعه و نیز شناسایی چار چوب و قاعده فراگیری از فرهنگ حاکم بر مناسابت و روابط علمی در نطام آموزشی و پژوهی دارد . چون نوآوری تبدیل ایده ها به عمل در یک فرهنگ پویا و پیشرو می باشد و فرهنگ سازی گام محکمی است تا خواسته های یک جامعه را با اتکا به مشارکت موثر ذی نفعان ایجاد کرد . یعنی باید در طراحی الگو هم مساله ها و هم فرهنگ حاکم بر جریان پژوهش و پژوهش گری را شناخت و از تجارب دیگر کشورهای توسعه یافته و الگو های موفق نیز در این خصوص استفاده کرد . این امر کمک می کند تا الگو ارزیابی از عمق و میزان تاثیر گذاری و قواعد اجرایی مطمئن تری برخوردار باشد . در این پژوهش و در معرفی الگو تلاش شده به آسیب شناسی و فرایند باز شناسی و پالایش و ارتقا فرهنگ نوآوری و جهت دهی آن با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی و بر پایه هویت اسلامی ایرانی و نیز شرایط و مقتضای ملی و جهانی توجه شود و این باید در الگو بسیار دقیق و شفاف دنبال شود . نکته مهم دیگری که از نقاط قوت آن محسوب می شود که لازم است از سوی محققان محترم کاربردی تر دیده شود مساله ارتباط دانشگاه و پژوهشگاه با جامعه و صنعت است که متاسفانه این ارتباط در جامعه علمی کشور همیشه در حاشیه قرار داشته است . یعنی باید معیار ها و ملاکهای ارزیابی که منتج به افزایش سطحی معنا دار تر و کار بردی تر از فعالیتهای پژوهشی و علمی خواهد شد اولویت اصلی باشد . در این شرایط بهتر می توان یافته های پژوهشی را در خدمت تصمیمات راهبردی کشور قرار داد . همچنان در عرصه فناوری هم TRL بیانگر میزان بلوغ و آمادگی فناوری برای ورود به عرصه کاربرد و کسب و کار است . باید توجه داشت که الگوهای ارزیابی برای اجرا است و از این حیث باید چارچوب آن متناسب با اهداف و با متن جامعه و جریان علمی کشور همسو باشد . پیشنهاد می شود به مفروضات ورود به موضوع و شناسایی آنها اهتمام ویژه ای شود و با اتکا و اتصال الگو به این مفروضات ، الگو از اعتبار و قدرت اثر گذاری بیشتری برخوردار باشد . یکی از اشارات خوب این پژوهش تاکید بر این نکته است که حرکت هر گونه نوآوری و فناوری در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها باید به سمت نتیجه گرایی ، کسب ارزش و کاربردی سازی دانش باشد و این به کاربردی سازی علوم انسانی کمک بسیاری می کند و به هرگونه نگاه کاربردی و حل مساله ای به علوم انسانی کمک می کند . بنابراین لازم است این نگاه در الگوی ارزیابی و هر گونه آیین نامه های ارتقا به طور جدی دیده شود . تمییز بین عرصه های مختلف مطالعاتی علوم انسانی هم نکته ای است که نباید از آن غافل بود و هر گونه شناخت به ماهیت رشته های علوم انسانی و گرایشها و شناخت ظرفیتها و قابلیتهای آنها و استفاده به هنگام و مناسب می تواند نتیجه ساز باشد . بر این نکته باید تاکید داشت که در گام نخست پیوند درستی از نسبت بین ماهیت علم و قابلیت و توانمندیهای آن می تواند شرایط روشن تر و کاربردی تری فراهم کند و آن علم را در شرایط بسیار موثر تری به فعلیت برساند و این از نکات مفغول در ارزیابیها و قضاوتهای ما در علوم انسانی است . تا زمانی که به تناسب بین ماهیت علوم و ظرفیتهای و قابلیتهای آنها توجه نشود و فرایند درستی برای پاسخ به نیازها و الزامات اولیه برای به فعلیت در آمدن علوم انسانی فراهم نشود مشکل همچنان باقی خواهد بود . پیشنهاد می شود به آن بخش از پژوهش که به بازاری شدن علم به معنی کسب در آمد و .. پرداخته شده بیشتر و دقیق تر توجه شود ودر چار چوب و درک دقیقی از ماهیت و قابلیت علوم انسانی تحلیل شود . توجه بیشتر به تجربه های جهانی همراه با مقایسه و ارزیابی نتایج مورد توجه باشد . همچنین الگو باید به نقش واقعی علوم انسانی توجه داشته باشد و از کوچک سازی مشارکت علوم انسانی در عرصه های مختلف و کلان کشور جلوگیری کند و الگو ارزیابی باید سطح کنش گری علوم انسانی را مد نظر قرار دهد و از این جهت امتیازهای واقعی علوم انسانی را شفاف و آشکار مورد توجه قرار دهد . حتما به پیشرانهای ملی و جهانی توجه نماید و روند ها و عدم قطعیتها را شناسایی و در معیارهای سنجش قرار دهد . در کنار شاخص سازی برای توسعه علم به تربیت محققان شایسته و مواردی از این دست توجه شود . در مجموع ضمن تایید و پذیرش این پژوهش امیدوارم نتایج آن بتواند شرایط بهتری برای ارزیابیهای دقیق و منطبق با حل مسایل اصلی کشور و کاربردی شدن جایگاه علوم انسانی فراهم آورد .
دکتر سیده زهرا اجاق پس از نقد و نظر دکتر عیوضی از خانم دکتر ابراهیمی و خانم دکتر میرشاه ولایتی خواستند تا توضیحات و نکات خود را در پاسخ به مطالب و نقدهای ناقدین محترم مطرح کنند.
دکتر ابراهیمی ، ارائه دهندۀ ایدۀ مورد بحث در این کرسی، پس از شنیدن نقد ناقدان این چنین پاسخ دادند:
در رشته مدیریت خیلی از پله های که trlمطرح شده را طی میکنیم که قاعدتا از رشته مدیریت انتظار میرود که تئوریهای داده شود که در حوز hrl تا زمانی که وارد رشته های علوم انسانی که اقای دکتر توکلی هم به آن اشاره کردند به آن عمل گردد. قاعدتا با خلا مواجه میشویم که در حقیقت آثار دو سویه دارد. اما پژوهشگرانی که در رشته های محض کار کرده اند این موضوع برای آنها حیثتی است که چرا اساسا نظریه را به نظر تبدیل کنیم و این انتقاد به ذرات خانهها و سازمانهای بالا دستی نیز وجود دارد که شما برای ما تصمیم گیرنده بوده اید.اما رشته های فنی مهندسی خیلی دوست دارند که مختصات و مشخصات رشته های علوم انسانی را بدانند و حتی دست یاری به سمت ما دراز کردند. وقتی آقای دکتر گفته اند مسئله چه بوده است واقعیت امر این است که اینقد این مسئله در ما اثر گذاشته است که اگر مخاطب بیرونی بخواهد تعریفی داشته باشد این موضوع برای ما خیلی بدیهی باشد. مسئله رشته های علوم انسانی فقط در این نیست که بخواهیم فقط در ارتقاء امتیاز بگیریم بلکه نوع نگاهی که حتی کمتربه این رشته ها وجود دارد. دکتر عیوضی هم به آن خوب اشاره کردند که در حقیقت ما این مفروضات را داشتیم اینکه رشته های علوم انسانی در حاشیه و یا کمک دست هستند که رشته های علوم مهندسی در راس و مرکز علوم اجتماعی در حاشیه و یا کمک دست هستند که رشته های علوم مهندسی در راس و مرکز علوم اجتماعی و فناوری به آن کمک مند هستیم و انچه را که به بازار ارائه میدهند انگار حاشیه ای است که به رفتار مصرف کننده کمک میکند دکتر عیوضی بحث دیگری فرمودند که در مورد بازار بود تعریفی که ما از بازار در رشته های مثل جامعه شناسی و.... است متفاوت تر و حتی تعریف بازار در رشته های علوم انسانی بار معنایی دارد. و تاکید بنده اینست که که هر نظریه قرار نیست که به کاربرد تبدیل شود.
خانم دکتر میرشاه ولایتی در پاسخ دکتر توکلی گفتند: در مورد بیان مسئله که آقای دکتر فرمودند در پاسخ می توان گفت که در رشته های علوم انسانی دانش زمانی ارزشمند است که از آن نتیجه داشته باشیم. طبیعتا در وزارت علوم نه تنها در ایران بلکه در اتحادیه اروپا بر اساس شاخص پذیری علوم انسانی باید چگونه ازریابی گردد. در رشته ای فنی مهندسی می توان ازریابی تشخیص داد اما متاسفانه در علوم انسانی خیر و همچنین با توجه به کمبود وقت بازبینی خیلی از مسائل از ما گرفته شد.
در مورد نظریه، عرض میکنم که موضوع ما نظریه نیست بلکه ایده است هدف ما از این مطالب این است که بتوانیم از دل این موضوع یک آئین نامه بیرون بیاید و آئین نامه از جنس نظریاتی نیست که خیلی سرراست باشد و اما در مورد کار جداول خودم قبول میکنم بسیار کوچک بوده اند.
درپایان مدیر علمی جلسه جمعبندی نهایی را ارائه کردند و از حاضران خواستند تا اگر سوال یا نظری دارند، بیان کنند. چند نفر از حاضران پرسشهایی مطرح کردند که دکتر ابراهیمی و دکتر میرشاه ولایتی به آنها پاسخ دادند. سپس دکتراجاق ضمن سپاس از برگزارکنندگان کرسی و ارائۀ ایده توسط دکترابراهیمی و میرشاه ولایتی و نقد ناقدان؛ ختم جلسه را اعلام کردند.
[1] British Council
[2] Economic and Social Research Council
[3] Societal readiness level (SRL)
[4] Organizational readiness level (ORL)
[5] Legal readiness level (LRL)
[6] Innovation Fund Denmark
[7] technology neutral
[8] customized
[9] Rand
یک موسسه پژوهشی آمریکایی که در زمینه چالشهای مربوط به خطمشیگذاری عمومی، راهحل ارائه میدهد و به نوعی اندیشکده سیاستگذاری جهانی تبدیل شده است.
[10] EFQM
نظر شما :