گزارش ششمین نشست از سلسله نشست‌های همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی»

۲۹ مهر ۱۴۰۲ | ۱۳:۵۴ کد : ۲۴۳۹۵ اخبار
تعداد بازدید:۱۵۲
ششمین نشست از سلسله نشست‌های همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی: رویکردهای نوپدید و چالش‌های پیش‌رو» با سخنرانی دکتر عبدالرحمن حسنی‌فر و دکتر محمّدامیر احمدزاده سوم مهرماه ۴۰۲ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برگزار شد‌‌‌‌. مدیریت جلسه نیز بر عهده دکتر فرزانه میرشاه‌ولایتی بود‌‌‌‌.
گزارش ششمین نشست از سلسله نشست‌های همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی»

ششمین نشست از سلسله نشست‌های همایش «روش‌های پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی: رویکردهای نوپدید و چالش‌های پیش‌رو» با سخنرانی دکتر عبدالرحمن حسنی‌فر و دکتر محمّدامیر احمدزاده سوم مهرماه 402 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برگزار شد‌‌‌‌. مدیریت جلسه نیز بر عهده دکتر فرزانه میرشاه‌ولایتی بود‌‌‌‌.
حضور روش در پژوهش به‌مثابه بستری برای تهیه یک متن علمی و آکادمیک
در ابتدای جلسه دکتر حسنی‌فر(دانشیار پژوهشکده تاریخ ایران) سخنانش را با موضوع «حضور روش در پژوهش به‌مثابه بستری برای تهیه یک متن علمی و آکادمیک» آغاز کرد و با طرح این سؤال که روش در پژوهش چه جایگاهی دارد و این‌که طرح مباحث مربوط به آن چه کمکی به ارتقاء جایگاه پژوهش می‌کند؟ گفت: من در ابتدا بحثی مقدماتی را مطرح میکنم تا دکتر احمدزاده به‌طور‌ مشخص آن را در یک حوزه مطالعاتی که تاریخ فرهنگی باشد، به‌کار ببرند و به‌نوعی تکمیل کننده بحث مقدماتی این نشست باشند‌‌‌‌. هر چند بنده نیز تلاش خواهم کرد درصورت لزوم ارائه مصداق، نمونه‌هایی را مطرح کنم که به حوزه فرهنگ و تاریخ و سیاست و جامعه که موضوع ایشان است، نزدیک باشد‌‌‌‌. جایگاه روش در تحقیق به بهانه ارتقاء پژوهش یا ‌‌به‌عبارت دیگر «چگونه روش می‌تواند در تولید یک متن علمی و آکادمیک تأثیر داشته باشد»، محور بحث بنده است‌‌‌‌. البته به این نکته نیز واقف هستم که این نقش، به‌مثابه بستری مقدماتی برای خلق یک اثر است که در کنار قدرت ذهن و میزان خلاقیت و نوآوری محقق می‌تواند به تولید اثر مطلوب کمک کند‌‌‌‌. کاری هم به بستر و زمینهی فرهنگی_سیاسی و میزان تخصیص بودجه برای پژوهش در معنای عام آن و خاصش که حوزه علوم انسانی باشد، ندارم که آنها نیز در ارتقاء پژوهش به سهم خود تأثیردارند‌‌‌‌.
دکتر حسنی‌فر با طرح موضوع سخنان خود ادامه داد: روش در یک تعریف کلی، قواعد راه بردن درست فکر است‌‌‌‌. علم جدید با روش به‌وجود آمد و علم چیزی جدای از روش و‌ زائد بر آن نیست‌‌‌‌. کسی مثل دکارت ‌به‌عنوان بنیانگذار علم جدید عنوان کتاب خود را گفتار در روش می‌گذارد‌‌‌‌‌. یا کانت به نقد خرد ناب یا سنجش عقل محض می‌پردازد که نوعی پرداختن به روش است‌‌‌‌. فرانسیس بیکن به انواع بتها (علایق شخصی، تعلقات تاریخی و سنتی، تعلقات زبانی و اندیشه‌ای) یا بحث «فورم»form برای حوزه صنعت می‌پردازد، نوعی پرداختن به روش است‌‌‌‌. حال آنکه دکارت طرفدار اصالت عقل جدید بود و بیکن طرفدار تجربهگرایی‌‌‌‌. هر دو هم مؤسس روش بودند‌‌‌‌.
مسلماً علم جدید از روش جدا نیست، به‌عبارت دیگر تأکید بر روش نوعی تأکید بر علم جدید نیز هست‌‌‌‌. علم جدید شامل جامعه‌شناسی، دانش سیاست جدید، فرهنگ‌شناسی جدید، تاریخ، الهیات، اقتصاد و ادبیات و روان‌شناسی است و این نکته مهمی است که روش علمی با علم جدید همراه بود و هر دو با هم پدیدار شدند‌‌‌‌.
بحث روش در وهله اول، دعوایی است که درباره «علم چیست»، وجود دارد؛ یعنی روش را به‌کار ببریم تا کارمان علمی شود ما فرق بین متن علمی و غیرعلمی را نمی‌دانیم نه اینکه ندانیم بلکه اتمسفر حاکم بر دانشگاه خیلی به‌دنبال تفکیک بین آنها نیست هر چند این نکته شاید بیشتر جنبه فرهنگی و اجتماعی داشته باشد اما به‌نظرم جنبه علمی دارد و من از نظر حوزه علم می‌خواهم آن را مورد بررسی قرار دهم‌‌‌‌. به‌عبارت دیگر جدای از عوامل فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار بر کم‌وکیف علم می‌خواهم این نکته را مورد تأکید قرار دهم که فهم از علم، بحثی علمی است و در منطق علم قابل تحلیل است و نشانگر نسبی‌بودن فهم در علم است‌‌‌‌. همان‌گونه که تجزیه و تحلیل ساختار اجتماعی برای فهمیدن آزادی فردی و اجتماعی معنا دارد این بحث نیز در مورد معنای علم البته در محیط علمی صادق است و این جدای از جامعه‌شناسی علم است‌‌‌‌. هرچند می‌تواند ذیل یا جز آن تعریف شود‌‌‌‌.
وی ادامه داد: برخی مخالف روش در امر تحقیق و پژوهش هستند و معتقدند که محقق باید فارغ از هرگونه قید و بند روشی و چارچوبی آزادانه به تحقیق و پژوهش بپردازد که این حرف و ادعا، به‌نظرمن کلی و گزاف است، اما موافقان روش، این‌گونه نگاه نمی‌کنند معتقدند روش، در امر تحقیق و پژوهش، دارای مزایایی است و از جمله این مزایا حرکت در مرز قوت و ضعف یک متن است‌‌‌‌. شاید از نظر من مهمترین مزیت روش، فراروی ذهن از حالت ساده به حالت بسیط و مرکب است که نوعی حرکت در مرز علمی بودن یا نبودن آن برای یک متن است که باعث تفاوت جدی به‌واسطه آن بین متن ساده و یک متن قابل اعتنا می‌شود‌‌‌‌. روش، باعث می‌شود ابعاد پیچیده و پنهان یک موضوع، بیشتر مشخص شود‌‌‌‌. آنچه دغدغه اصلی این سخنرانی است، جا انداختن روش در پژوهش برای فهماندن نفس پژوهش است هر چند بحث روش، ابعاد دیگری هم دارد که در ادامه به برخی از آنها خواهم پرداخت‌‌‌‌. در حال حاضر چون به‌نظر، فهم مناسبی از پژوهش و تحقیق وجود ندارد، تأکید بر روش با ذکر مؤلفه‌های مرتبط به آن شاید به فهم پژوهش کمک کند‌‌‌‌. از آنجاکه هر پژوهشی دارای اجزایی است با پرداختن به این اجزا می‌توان هم به جایگاه روش پرداخت و هم نفس معنای پژوهش را فهماند‌‌‌‌.
در مجموع، «روش» در یک تعبیر می‌تواند نقشه، برنامه و پلان کار تلقی شود که برای اجرای کاری که هم‌زمانی و هم‌موضوعی دارای ابعادی متنوع است لازم ‌به‌نظر می‌رسد؛ همچنین روش می‌تواند مطالعه اولیه و اجمالی برای موضوعی پیچیده تلقی شود که لازم است برای آن انجام شود‌‌‌‌. در نهایت اینکه روش، می‌تواند ‌به‌عنوان محملی باشد برای فهماندن و جا انداختن منطقی یک کلیتی که طی یک فرایند به نتایج و یافته‌‌هایی رسیده است‌‌‌‌. هر پژوهشی قاعدتاً باید ‌‌به‌دنبال نتیجه‌‌‌ای باشد اما گاه اتفاق افتاده که به‌خاطر موضوعات داخلی که ممکن است از سلطه روش ناشی شده باشد یا موضوعات خارج از پژوهش، محقق نتوانسته باشد نتیجه و دستاورد مناسبی از تحقیق خود عرضه کند‌‌‌‌.
روش همان پژوهش است و پژوهش همان روش
‌‌به‌عبارت دیگر، روش همان پژوهش است و پژوهش همان روش‌‌‌‌. این دو از هم جدایی ندارند‌‌‌‌. در هر مرحله از پژوهش باشید یعنی درمرحله روش هستیم و ‌‌متأسفانه از صفر تا صد پژوهش خصوصاً در حوزه علوم انسانی هنوز که هنوز است، می‌تواند مسئله باشد‌‌‌‌. که در این سخنرانی نیز به مسئله نسبت روش با پژوهش و برعکس آن یعنی نسبت پژوهش با روش ‌به‌عنوان یک مسئله پرداخته می‌شود‌‌‌‌. به این معنا که فهم پژوهش، مستلزم فهم روش است و فهم روش، مستلزم فهم فرایندی است که در پژوهش وجود دارد‌‌‌‌.
پژوهش و تحقیق حرکت از پیچیدگی (انجام مراحلی) برای رسیدن به سادگی(پاسخ) است و این کار را در طی یک فرایند و با در نظر داشتن میاحثی باید انجام دهد‌‌‌‌. برخی از این مباحث که در ارتباط با روش و تحقیق هستند به این قرار هستند:
نسبت تحقیق و پژوهش با نیاز
نسبت موضوع با روش
 مسئله‌مندی یک پژوهش
نسبت تحقیق و پژوهش با پارادایم و گفتمان
نسبت داده‌ها با پژوهش
نسبت واقعیت و ارزش در تحقیق و پژوهش
نسبت داده‌ها، روش و یافته‌های تحقیق (نسبت داده با دانایی)
نسبت تحقیق و پژوهش با نیاز و‌ مشکل


دکتر حسنی‌فر شرح داد: هر پژوهشی در راستای رفع نیاز و پاسخ برای مشکلی انجام می‌شود و این کار را از امر بسیط(پیچیده) شروع می‌کند و به امر مرکب (ساده) می‌رسد‌‌‌‌. ‌‌به‌عبارت دیگر، مشکل در ظاهر ساده ‌به‌نظر می‌رسد اما امری پیچیده است که طی فرایند تحقیق، ساده می‌شود‌‌‌‌. فهم مشکل و نسبت آن با نیاز، کار ساده‌‌‌ای نیست و این حتماً به تخصص و توانایی و تجربه ارتباط دارد‌‌‌‌. فهم مشکل، بخشی از فرایند پیچیده‌‌‌ای است که برای هر تحقیقی وجود دارد‌‌‌‌. فهم مشکل و ارتباط دادن آن با نیاز حتماً بحثی روشی است و به فهم و ضرورت پژوهش کمک خواهد کرد‌‌‌‌. عدم اتفاق‌نظر در مورد مشکل، ناشی از جهلی است که ممکن است نسبت به مشکل یا ناتوانی در حل آن وجود دارد‌‌‌‌. اینکه یک‌سری افراد در محیط عمومی دست به خشونت کلامی یا فیزیکی می‌زنند و مخاطب آنها حوزه عمومی باشد، یک مشکل است اما نوع آن تابع نظر محقق و صاحب نظر این حوزه است‌‌‌‌. مثال آن می‌تواند یک بزه اجتماعی باشد که جنبه فرهنگی و اجتماعی در لایه‌های پایین دارد یا یک کنش اعتراضی که جنبه سیاسی دارد و حتماً معانی فرهنگی و اجتماعی اما در لایه‌های بالاتر دارد‌‌‌‌. مخاطب این نوع اتفاقات حوزه عمومی است‌‌‌‌. طبعاً در هر سطحی از معنا (پایین و بالا) High politics and low politics پذیرش و فهم آن ‌به‌عنوان یک مشکل در گام اول مهم است که باعث انجام مراحل بعدی می‌شود‌‌‌‌. البته سطح مشکل، تابع نوع مواجهه و نحوه نگاه به آن است و این نوع مواجهه تابع توان و ظرفیت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری و قدرت‌های مطرح در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی است‌‌‌‌.
این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در رابطه با نسبت موضوع تحقیق با‌ روش یادآور شد: اگر قبول داشته باشیم علم، ‌‌جست‌وجویی است عالمانه بر سر یک موضوع مبتنی بر یک روش متناسب با آن موضوع بحث روش مهم می‌شود‌‌‌‌. در اینجا تناسب موضوع با روش و استفاده مناسب از روش هر دو دارای اهمیت هستند‌‌‌‌. در این زمینه نخست، عدم تداخل موضوعات مهم است‌‌‌‌. دوم، روش‌های متنوعی که وجود دارد و شامل روش‌های تجربی، استدلال ریاضی و استدلال فلسفی، استدلال شهودی درکنار توصیف روایی و نقلی هستند‌‌‌‌. باید بدانیم کدام‌یک مورد نظر ما در تحقیق هستند‌‌‌‌. نتیجه اینکه در صورت استفاده از روش متناسب، یافته‌‌هایی قابل اعتماد برای تحقیق امکان‌پذیر خواهد بود‌‌‌‌.
هر موضوعی روش متناسب با خود را می‌خواهد‌‌‌‌. موضوع نقلی یک‌جور و موضوع تعلیلی و تحلیلی یک‌جور دیگر‌‌‌‌. رسیدن به حکم دینی در مورد فعل مکلف، روش فقهی لازم دارد و رسیدن به قانونی در فیزیک، روش تجربی نیاز دارد‌‌‌‌. یک موضوع عقلی، روش استدلال عقلی نیاز دارد و‌ روش شهودی نیز به همین نحو روش متناسب باخود را می‌خواهد‌‌‌‌. البته ممکن است به یک موضوع از زاویه دیدهای متفاوتی(هوسرلی) نگاه شود‌‌‌‌. مثلاً موضوع یک‌فیلم را ممکن از منظر‌های متفاوتی بشود به آن نگاه کرد که این می‌تواند به نسبت روش وموضوع باشد یا نسبت منظر و موضوع که در بخش مسئله‌مندی هم طرح شد‌‌‌‌. منظرهای هنری، جامعه‌شناختی، ‌‌روان‌شناختی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی و غیره از سنخ نسبت موضوع و روش نیستند بلکه از سنخ رویکرد محسوب می‌شوند، اماگاهی می‌توان به موضوع هم عقلی نگاه کرد و هم تجربی و هم تاریخی‌‌‌‌. مثلاً خشونت در حرکت‌های اجتماعی را می‌توان از روشهای متفاوتی چون عقل، تجربه و تاریخ بررسی کرد‌‌‌‌. هرکدام از این روش‌ها، یافته متفاوتی را در اختیار محقق قرار می‌دهد‌‌‌‌.
در یک تقسیم‌بندی کلی بحث روش در نسبت با موضوع به چهار دسته تقسیم می‌شود که شامل 1-توصیف، 2-تبیین(تعلیل یا همبستگی)،3- تحلیل، 4- نقد است‌‌‌‌. یعنی موضوع به گونه‌‌‌ای است یکی از روش‌های چهارگانه را طلب می‌کند‌‌‌‌.
مسئله‌مندی یک پژوهش
دکتر حسنی‌فر در ادامه سخنانش در مورد مسئله‌مندی یک پژوهش شرح داد: بعد از اینکه مشکلی ‌به‌عنوان یک نیاز برای بررسی پذیرفته می‌شود، ابعاد ‌‌مسئله‌مندی آن یا وجه پروببلماتیک موضوع مهم می‌شود‌‌‌‌. طرح مناسب وجه ‌‌مسئله‌مندی یک موضوع مستلزم 1- آشنایی با مباحث نظری و 2- دسترسی به داده است‌‌‌‌. این حتماً یک کار انتزاعی و «ابستراکتیو» است و از ذهن ساده بر نمی‌آید‌‌‌‌. از یک پیچیدگی برخوردار است که ذهن مناسب باید به آن بپردازد تا بتواند آن را ساده کند؛ یعنی بتواند پاسخی برای آن پیدا کند‌‌‌‌. اینکه یک بزه اجتماعی یا یک کنش اعتراضی را به ابعاد فرهنگی، اقتصادی، حقوقی یا حتی سیاسی ربط بدهیم به میزان شناخت و قدرت ذهنی محقق ارتباط دارد‌‌‌‌. ‌‌مسئله‌مندی و انتزاع وجه پروبلماتیک یک موضوع حتماً مهم است و بحثی روشی است‌‌‌‌. ممکن است یک موضوعی از منظرهای متفاوتی ‌‌مسئله‌مندی آن استخراج شود و چندین مسئله برای آن ذکر شده باشد‌‌‌‌. این تنوع در ‌‌مسئله‌مندی به معنی بلاوجه بودن همه آنها نیست بلکه این حتماً می‌تواند به نحوه تصمیم‌گیری بهتر نسبت به موضوع و پدیده مورد مطالعه کمک کند‌‌‌‌. اهمیت ‌‌مسئله‌مندی، در وهله اول به فهم بیشتر کمک می‌کند و در وهله بعد در ارتقاء پژوهش تأثیر دارد‌‌‌‌.
نسبت تحقیق و پارادایم و گفتمان
هر تحقیقی ممکن است در پارادایم یا گفتمان خاصی صورت گرفته باشد که محقق به آن به صراحت اظهار نکند؛ پارادایم، چارچوبی کلی است که معمولاً مؤلفه‌های عمومی برای خود دارد و طرفداران و پیروان و معتقدان به آن در ذیل آن قرار می‌گیرند و در قالب آن بحث خود را مطرح می‌کنند‌‌‌‌. مثلاً پارادایم دینی الهی یک جور است و پارادیم دینی غیر الهی جور دیگر‌‌‌‌. پارادایم مدرن یک جور است پارادایم سنت جور دیگر‌‌‌‌. مثلاً تعریف از انسان، غایت و شناخت و غیره در هر پارادیم متفاوت است‌‌‌‌. در پارادایم دینی الهی گفتمان‌های یهودیت، مسیحیت و اسلام و غیره قابل ذکر است‌‌‌‌. اما گفتمان، دیدگاهی محدودتر از پارادایم است و در ذیل آن مطرح می‌شود‌‌‌‌. ذیل هر پارادایم می‌تواند گفتمان‌های متفاوتی وجود داشته باشد‌‌‌‌. مثلاً در پارادایم مدرن، گفتمان‌های لیبرال و مارکسیسم وجود دارد‌‌‌‌‌. هر تحقیقی می‌تواند متعلق و‌ مسبوق به پارادایم یا گفتمان خاصی باشد در اینجا مهم است که فهم از پارادایم یا گفتمان محقق معلوم شود‌‌‌‌.
جایگاه پیشینه و مباحث نظری در تحقیق
در بحث روش، نحوه پرداختن به پیشینه و مباحث نظری مهم است‌‌‌‌. جایگاه آن هم دارای اهمیت است و‌ کمک فراوانی به محقق جدید می‌کند‌‌‌‌. مفاهیم، مسائل پیش گفته شده، رویکردها و گزاره‌ها همه در بحث پیشینه و چارچوب‌های نظری مطرح است‌‌‌‌.
استفاده از چارچوب نظری در واقع کمک‌گیری از آنها با فرض انطباق محتوایی میان موضوع و نظریه برای تسهیل در امر تحقیق است‌‌‌‌. کم کردن زمان انجام تحقیق و استفاده از تجربیات علمی دیگران و حصول به نتایج تحقیق جدید در پرتو مصداق نو است‌‌‌‌. البته این معنای تسلیم محض در مقابل چارچوب نظری مورد استفاده قرار گرفته شده نیست بلکه مبنایی برای تحلیل در پرتو مصداق جدید است و نه تسلیم در برابر آن‌‌‌‌. نسبت به مباحث نظری این چالش وجود دارد که آنها وارداتی و غربی هستند و نگاهی دیگر وجود دارد که معتقد است که می‌توان از مباحث نظری و مفهومی شکل گرفته ‌به‌عنوان محمل قابل توجهی مورد استفاده قرار داد‌‌‌‌.
نسبت داده‌ها و تحقیق مناسب
‌به‌نظر، عاملی که باعث تفاوت کار علمی از غیر آن در هر سطحی پایین تر از سطح عالی دانشگاهی و فاخر می‌شود بحث کیفیت انسجام و پردازش در تحقیق است‌‌‌‌. داده‌ها با فرض کامل بودن لازم است در سطحی مناسب مورد پردازش قرار گیرند تا متن یک تحقیق از وزانت لازم برخوردار شود‌‌‌‌. کار پردازش تحلیل در دو سطح ۱-دسته بندی داده و اطلاعات و ۲-فراوری داده‌ها و ‌اطلاعات است‌‌‌‌. داده‌های کمی و کیفی هر دو برای تحلیل مهم هستند‌‌‌‌. داده‌های کمی بر آمار و ارقام و بهره‌گیری از روش تجربی که مبتنی بر مشاهده و استقراء است به‌دست می‌آید و داده‌های کیفی، استنباط‌‌هایی است که با استفاده از روش تفهمی، هرمنوتیک و غیره صورت می‌پذیرد‌‌‌‌. در تحلیل آنها نظریههای توصیفی، عقلانی و گفتمان‌های انتقادی وجود دارد‌‌‌‌. پژوهشگر در بین داده‌های متفاوت و متنوع، برخی را انتخاب می‌کند و در پژوهش خود استفاده می‌کند‌‌‌‌. این انتخاب برخی داده‌های مورد قبول پژوهشگر، منجر به صورت‌بندی جدیدی می‌شود که روایت و تفسیر پژوهشگر است‌‌‌‌.
نسبت واقعیت و ارزش در تحقیق
دکتر حسنی‌فر تصریح کرد: یکی از مفاهیمی که در علم جدید، مطرح است بحث واقعیت است‌‌‌‌. مفهوم واقعیت، مفهومی پیچیده از نظر معنا، مصداق و اطلاق است‌‌‌‌. شاید آنچه باعث اهمیت علم جدید شده، پرداختن آن به واقعیت است‌‌‌‌. اینکه واقعیت آن حوزه چیست و چه معنایی از آن مراد است بحثی مهم است‌‌‌‌. به‌خاطر همین اهمیت واقعیت اینکه چه عواملی ممکن است در فهم آن تأثیر داشته باشند نیز مهم هستند‌‌‌‌. یکی از این عوامل، ارزش‌های محقق است که قاعدتاً در فهم واقعیت نباید ذی‌مدخل باشد که هست‌‌‌‌. محقق به نوعی ارزش‌های خود را در تحقیق نیز دنبال می‌کند، اما این نکته به معنی دخالت دادن ارزش‌ها در فهم واقعیت نباید باشد ولی به این معنا هم نیست که محقق نباید جرأت ارزش داوری در مقام محقق در متن تحقیق خود داشته باشد‌‌‌‌. محقق در ارتباط با واقعیت تاحد امکان باید بی‌طرف باشد ولی گاهی هم خواست در مقام داوری می‌تواند ارزش‌های خود را دخالت دهد‌‌‌‌. این نکته منافاتی با حضور ناخودآگاه پیش فهم‌ها (الگوهای تفسیری و‌ متافیزیکی سوژه) و پیش وضع‌ها (مختصات جامعه شناختی- تاریخی و ‌‌روان‌شناختی سوژه) در معرفت سوژه ندارد‌‌‌‌. محقق باید ازعوامل ارزشی خودخواسته و آگاهانه در تحقیق برای شناخت واقعیت دوری کند‌‌‌‌.
نسبت داده‌ها، روش و یافته‌های تحقیق
بحث مهمی که لازم است به آن پرداخته شود این است که در صورت دسترسی و جمع‌آوری داده ثمره آن چیست؟ آیا داده باعث دانایی می‌شود یا اینکه باید در گام اول بعد از گردآوری داده را تحلیل و تفسیر کرد تا معنای دانایی از آن معلوم شود؟ ‌‌به‌عبارت دیگر نسبت داده با دانایی چیست؟که بحثی است مربوط به روش و پژوهش، هردو‌‌‌‌. در جواب باید گفت که از جمله دستاوردهای انجام یک تحقیق با فرض رعایت مناسب روش، رسیدن به «آگاهی» است‌‌‌‌. اما سؤال این است که آیا آگاهی همان دانایی است؟
اگر امر واقعی را بر این قاعده بدانیم که لازم است فهم شود و این فهم را مساوی حقیقت بدانیم هر فهمی می‌تواند مهم باشد هر چند نسبت مساوی بین واقعیت و حقیقت برقرار کردن کار دشواری است کسی مثل هگل البته این را مطرح کرده است: «هر آنچه واقعی است حقیقی است و بالعکس‌‌‌»، اما اگر در مورد واقعیت سؤال کنیم کدام واقعیت؟ یا اگر از حقیقت سؤال شود کدام حقیقت؟ مشاهده خواهد شد که واقعیت‌ها و حقیقت‌های زیادی وجود دارد که هر کدام خود را مساوی با آن می‌دانند‌‌‌‌. شاید امر فلسفی مساوی بودن واقعیت و حقیقت درست باشد اما در عالم واقع، تطبیق یک به یک آنها سخت و صعب خواهد بود‌‌‌‌. چاره چیست؟ اگر قبول کنیم که «فهم» و «واقعیت» هر دو مهم هستند هر «واقعیتی» و هر «فهمی» می‌تواند دارای اهمیت باشد و با معیارها و مبناهای قابل قبول اجتماعی می‌توان در راستای نسبت مساوی واقعیت و حقیقت حرکت کرد‌‌‌‌. این مبناها می‌تواند در صورت درگیری و مواجهه دیالکتیکی با حوزه عمومی از عرف اجتماعی، مؤلفه‌های دینی، عقل عمومی، علم و دانش انباشتی و دیگر شاخص‌های تأثیرگذار، حاصل شده باشد‌‌‌‌. در مجموع باید گفت که روش می‌تواند در مسیر پژوهش و در کمک آن قرار گیرد و بدین‌وسیله هم جایگاه خود را تثبیت کند و هم به ارتقاء پژوهش یاری رساند‌‌‌‌. وضعیتی که در حال حاضر به‌خاطر غموض و حتی نوع سهل‌انگاری در بحث روش باعث ضعف در جایگاه پژوهش در جامعه ایرانی شده است‌‌‌‌. بنابراین با توجه به نکته نسبت پژوهش با روش در ضمن پرداختن به مباحث روشی تلاش شد، ارتقاء جایگاه پژوهش، مورد نظر باشد و این توجه به ارتقا، فارغ از مسائل فرهنگی و اجتماعی بود و صرفاً در حوزه علم، نکاتی ذکر شد‌‌‌‌.

مبانی و روش‌های پژوهش در دانش‌نوین تاریخ فرهنگی
در ادامه نشست دکتر احمدزاده (دانشیار پژوهشکده تاریخ ایران) با موضوع «مبانی و روش‌های پژوهش در دانش‌نوین تاریخ فرهنگی» سخنانش را ارائه کرد و در تعریف تاریخ فرهنگی گفت: تاریخ فرهنگی به مفهوم خوانش فرهنگی از هر پدیده‌ای که در زیست اجتماعی انسان مؤثر است‌‌‌‌. در تاریخ فرهنگی همچون خودِ دانش تاریخ، اساساً انسان اجتماعی محور تحلیل فرهنگی قرار می‌گیرد و هر پدیده‌ای که در حیات فرهنگی-اجتماعی انسان ایفای نقش می‌کند، ‌به‌عنوان امر فرهنگی با در نظر داشتن نقش بسترهای فرهنگی در وقوع پدیدار مورد تحلیل قرار می‌گیرد‌‌‌‌.
وی در خصوص اینکه چرا تاریخ فرهنگی لازم است؟ گفت: امکانات روش‌شناسی و معرفت‌شناسی تاریخ فرهنگی موجب بسط قلمرو موضوعی دانش‌هایی چون تاریخ می‌شود‌‌‌‌. تاریخ فرهنگی صداهای مختلف، متکثر، تفسیرها و تأویل‌های متنوعی از یک پدیدار ارائه می‌کند‌‌‌‌. در سنّت تاریخ‌نگاری کلاسیک انعطاف‌ و همه ‌شمولی وجود نداشت، امّا تاریخ فرهنگی تعاملات منعطف‌تری را در مواجه با فرهنگ‌ها و جوامع مختلف از خود نشان می‌دهد، لذا تاریخ فرهنگی گامی بزرگ برای اعاده تاریخ به مردم، زنان، مهاجران و گروه‌های سرکوب شده اجتماعی است‌‌‌‌.
دکتر احمدزاده در خصوص چیستی تاریخ فرهنگیشرح داد: فرهنگ متغییر اصلی در مسائل، موضوعات و تحلیل‌های تاریخ فرهنگی است‌‌‌‌. فرهنگ یعنی مجموعه قواعد، هنجارها، ارزش‌ها، عادات، آداب و نهادهایی که از طریق تعلیم و تربیت منتقل می‌شوند‌‌‌‌. این تعریف، فرهنگ را به‌مثابه امر جمعی در نظر می‌گیرد که در بطن آن فرد، فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های خاص وجود دارد‌‌‌‌.
در واقع تاریخ فرهنگی دلالت بر یکی از حوزه‌های نوظهور در علم اجتماعی و مطالعات میان‌رشته‌ای دارد‌‌‌‌. تاریخ فرهنگی ترکیبی از جامعه‌شناسی، زبان‌شناسی، انسان‌شناسی و مطالعات فرهنگی است، لذا در آن می‌توان مجموعه‌ای از رویکردها، روش‌ها و نظریات را یافت که در تحلیل اَشکال و فرآیندهای فرهنگی مؤثر هستند‌‌‌‌. تاریخ فرهنگی می‌تواند با بهره‌گیری و کاربست مثلاً روش مردم‌نگاری به توصیف عمیقی از زندگی اجتماعی گروه‌های مختلف بپردازد‌‌‌‌. تاریخ فرهنگی از نگرش جامع و کل‌نگرانه در بررسی امور خُرد فرهنگی اجتناب می‌کند و در بررسی امور فرهنگی یا مسائل فرهنگی به همراه ابعاد سیاسی، اجتماعی، تاریخی و اقتصادی آن توجه دارد و برای نیل به این اهداف از مرزهای رشته‌ای عبور کرده و رهیافتی ترکیبی- میان رشته‌ای اتخاذ می‌کند(معرفت چندرشته‌ی)‌‌‌‌. از منظرروش‌شناسی، تاریخ فرهنگی هم بر تحلیل متنی و هم بر تحلیل زبانی استوار است و نوعی صورت‌بندی گفتمانی از فرهنگ را ارائه می‌دهد‌‌‌‌.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در ادامه با برخی اسامی اندیشمندان شاخص تاریخ فرهنگی به این شرح اشاره کرد:
1‌‌‌‌. ریچارد هوگارت مؤلف کتاب کاربردهای سواد و مورخ فرهنگ طبقه کارگر انگلستان و اولین مدیر مرکز مطالعات فرهنگی انگلیس بود‌‌‌‌. او در تکوین تاریخ فرهنگی نقش بسزایی داشت‌‌‌‌. وی در خانواده کارگری در سال 1918(پایان جنگ جهانی اول) متولد شد و در سال‌های 1946-1959 معلّم آموزش ادبیات بزرگسالان بود‌‌‌‌. تدریس هوگارت در این شرایط باعث شده تا ذهن و روح او معطوف به جایگاه و نقش سواد و فرهنگ در تکوین و تحول جامعه شود‌‌‌‌. هوگارت دو کتاب منتشر کرد که مهّم‌ترین آنان کاربردهای سواد متأثر از تجربه شخصی او از وضعیت طبقه کارگر بود‌‌‌‌. بحث در مورد فرهنگ عامه از ویژگی‌های این کتاب است‌‌‌‌. وجه با اهمیّت دیگر آثار هوگارت مبارزه و پرهیز از مفهوم نخبه‌گرایی فرهنگی بود‌‌‌‌.
2‌‌‌‌. ریموند ویلیامز از سال‌های 1921 تا 1988 می‌زیست و پیشنه‌ای کارگری داشت، وی سال‌های اوّل زندگی خود را صرف آموزش مدارس بزرگسالان کرد‌‌‌‌. مهّم‌ترین اثر او «فرهنگ و جامعه" است‌‌‌‌. ویلیامز در این کتاب به بررسی ادبیات و ذیل آن به تحلیل فرهنگ به‌مثابه سبک کلّی زندگی و شیوه تفسیر همه تجارب مشترک انسان‌ها پرداخته است‌‌‌‌. دیدگاه او در باب فرهنگ منحصر به فرهنگ نخبگان نیست، بلکه مباحث فرهنگی او شامل فعالیّت‌ها و تجارب زندگی روزمره هم می‌شود‌‌‌‌. ویلیامز فرهنگ را با ساختارهای اقتصادی و ‌‌‌‌. ‌‌‌‌. ‌‌‌‌. تجارب زندگی در هم تنیده می‌داند‌‌‌‌.
3‌‌‌‌. ادوارد پالمرتامپسون در سال‌های 1924 تا 1993 می‌زیست‌‌‌‌. مورخ سوسیالیست بریتانیای آثار و افکارش نقش مهّمی در رشد مطالعات فرهنگ انگلستان داشت‌‌‌‌. او نیز به آموزش بزرگسالان پرداخت و نقش مهّمی در انتشار مجله «چپ نو» داشت‌‌‌‌. مهمترین کتاب وی «تکوین طبقه کارگری انگلستان» است، که در آن به تحلیل نحوه شکل‌گیری طبقه و آگاهی طبقاتی از طریق مذهب، کار، آداب و رسوم عامه و فعالیّت‌های سیاسی پرداخته است‌‌‌‌. تامپسون در آثارش از عاملیت انسانی سخن گفته است و از این حیث آثارش نمونه مهّمی از شیوه «تاریخ از پایین» هستند که روایت سرنوشت و زیست گروه‌های فرودست اجتماعی می‌باشد‌‌‌‌.
مهّم‌ترین محورهای مبحث تامپسون در کتاب مذکور عبارتند از: باورها، زندگی، تجربیات، کردارها و نگرش‌های طبقه کارگر ‌به‌عنوان مردمان معمولی در انگلیس است‌‌‌‌. او در آثارش الگویی از تاریخ‌نگاری مبتنی بر شیوه زیست و تجربه زیسته گروه‌های مختلف مردم را طرح کرده است‌‌‌‌.
4‌‌‌‌. استوارت هال از مهّم‌ترین روشنفکران دهه 1950 بریتانیا بوده است‌‌‌‌. او در دهه1960 از جامایکا مهاجرت و به مرکز مطالعات فرهنگی انگلستان پیوست و ده سال ‌به‌عنوان یک سیاه پوست به بررسی رابطه نژادپرستی و امپریالیسم در فرهنگ معاصر پرداخت‌‌‌‌. آثار او از دهه 1960 متأثر از مکتب سوسیالیسم انسان‌گرای ویلیامز، هوگارت و تاممپسون بود و هم از اندیشمندان معاصر اروپایی از جمله ساختارگرایی لویی آلتوسر و آنتونی گرامشی بهره برد‌‌‌‌. مسئله مهّم استوارت هال این بود که بداند فرهنگ چگونه زندگی روزمره را سامان‌دهی می‌کند‌‌‌‌. استوارت هال مهّم‌ترین توضیح‌دهنده و تعیین‌گر نظریه دریافت بود؛ ایشان معتقد بود، دریافت کننده پیام(چه متن و چه فیلم) منفعل نیستند و پیام را یکسویه دریافت نمی‌کنند‌‌‌‌.


دکتر احمدزاده همچنین در خصوص ریشه‌های اجتماعی ظهور و بروز تاریخ فرهنگی به چهار مورد زیر تأکید کرد:
1‌‌‌‌. جهانی شدن و تحولات پسا جنگ جهانی؛ تحولات پسا جنگ به معنای برداشته شدن موانع فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق مسافرت‌ها، مهاجرت‌های گسترده و شکل‌گیری فناوری‌های مجازی و فرهنگ بود،‌‌‌. لذا امکان محدودسازی فرهنگ به مرزهای ملّی وجود نداشت‌‌‌‌. تاریخ فرهنگ همچون بسیاری از مکاتب و رویکردهای روش‌شناسی متأثر از این شرایط اجتماعی و ریشه‌های فرهنگی و سیاسی بود‌‌‌‌. تحول اجتماعی مهّم‌ترین مؤلفه در برآمدن تاریخ فرهنگی از نیمه دوم قرن 20 بود که از آن به چرخش فرهنگی یاد می‌شود‌‌‌‌.
2‌‌‌‌. نقش مهاجرت‌ها و سوبالترن در رونق تاریخ فرهنگی: قرن بیستم در اثر مهاجرت‌ها به شکل اجتناب‌ناپذیری اختلاط فرهنگی و خرده‌فرهنگ‌ها و شکل‌گیری هویت‌های فرهنگی چندلایه و ترکیبی باعث تضعیف هویت‌های ملّی و دینی شد‌‌‌‌. این امر باعث اهمیّت‌یابی رویکرد فرهنگ عامیانه شد‌‌‌‌. توجه به تاریخ‌نگاری گروه‌های فرودست و مهاجر باعث گستره موضوعی تاریخ فرهنگی شد‌‌‌‌.
3‌‌‌‌. برآمدن لیویزیسم و تأثیر آن بر تمرکز در مساله فرهنگی؛ در رویکرد لیویزیسم، فرهنگ صرفاً یک فعالیت شروع کننده نیست، بلکه وسیله‌ی برای شکل بخشیدن به شخصیت انسان‌ها تلقی می‌شود‌‌‌‌. از امتیازهای لیویزیسم انتقاد جدی به تمرکز بر فرهنگ والا بود‌‌‌‌. لیویزیسم به عمومی شدن فرهنگ و آثار هنری عامه‌پسند معتقد بود که این موضوع در گسترش تاریخ فرهنگی نقش داشت‌‌‌‌. شکل‌گیری جامعه توده‌ا‌ی، بحران و مسائل آن باعث رونق تاریخ فرهنگی شد‌‌‌‌. صنعتی‌سازی و شهری‌شدن باعث سُست شدن ساختارهای اجتماعی می‌شودکه جامعه توده‌ای را به دنبال داشت گروه‌های حاشیه‌ای جنسیتی، نژادی، دینی و اقلیت‌ها در تاریخ فرهنگ اهمیّت یافت‌‌‌‌.
4‌‌‌‌. نقش تحقیقات مکتب فرانکفورت در رونق تاریخ فرهنگی: تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر و هربرت مارکوز، بر تحلیل‌های آنان در باب پیامدهای مخرب فرهنگ سرمایه‌داری نقش مهّم در رشد مطالعات تاریخ فرهنگ داشت‌‌‌‌. تاریخ فرهنگ از طریق مشروعیت بخشی به فرهنگ عامه و توجه به محصولات فرهنگی مانع از تحلیل‌های صرف با تأکید بر فرهنگ والا به نفع فرهنگ عامه و توده‌های اجتماعی شد(توده گزینی به جای نخبه گرایی)
دکتر احمدزاده در ادامه سخنانش به زمینه‌های معرفتی برآمدن تاریخ فرهنگی پرداخت و موارد زیر را نام برد:
1‌‌‌‌. افول رویکرد پوزیتویستی در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی
2‌‌‌‌. رشد رویکردهای تأویل رایانه و پدیدارشناختی در مطالعات اجتماعی
3‌‌‌‌. تأسیس مرکز مطالعات فرهنگ انگلستان
4‌‌‌‌. نقش اندیشه مارکسیسم انتقادی در رشد توجه به فرهنگ
5‌‌‌‌. تأثیر فرآیند فرهنگ‌گرایی در رونق تاریخ فرهنگ
6‌‌‌‌. نقش ساختارگرایی در خلق معانی و مفاهیم تاریخ فرهنگ(سوسور-در کتاب زبانشناسی عمومی)
7‌‌‌‌. تأثیر پساساختارگرایی بر تاریخ فرهنگی(ژاک دریدا و میشل فوکو)‌‌‌‌
وی در بخش پایانی سخنانش نیز به ریشه‌های پست مدرنیستی تاریخ فرهنگی اشاره و توضیحاتی ارائه کرد: فرانسوا لیوتار از متفکران پست مدرن معتقد به فروپاشی کلان روایت‌ها بود‌‌‌‌. این رویکرد به بازنمایی و برجسته‌سازی فرهنگ و گفتمان‌ها به حاشیه رانده و توجه به فرهنگ عامه‌پسند دارد.
1‌‌‌‌. رویکرد روان‌کاوانه به تاریخ ژاک لاکان متأثر از فروید: روان جایگاهی است که انسان در آن معنا را خلق می‌کند
2‌‌‌‌. جایگاه فمنیسم در رونق تاریخ فرهنگی‌‌‌‌
ممیزات تاریخ فرهنگی
بسط موضوعی و معرفتی دانش تاریخ
توجه تاریخ اکنون
انتقادی بودن
تمرکز تاریخ فرهنگی بر رویکرد ضد ذات‌گرایی در خوانش مسائل و موضوعات‌‌‌‌
مفاهیم تاریخ فرهنگی
1‌‌‌‌.     مفهوم فرهنگ
2‌‌‌‌.     مفهوم متن
3‌‌‌‌.     مفهوم بازنمایی‌‌‌‌
قلمروهای تاریخ فرهنگی
1‌‌‌‌.     فرهنگ عمومی
2‌‌‌‌.     چرخش فرهنگی
3‌‌‌‌.     جنسیت
4‌‌‌‌.     زندگی روزمره‌‌‌‌
رویکردهای روش‌شناسی تاریخ فرهنگی
1‌‌‌‌.     روش تحلیل متنی
2‌‌‌‌.     روش مردم‌نگاری
3‌‌‌‌.     روش نشانه‌شناختی
4‌‌‌‌.     روش ‌تبارشناسی
5‌‌‌‌.     روش تحلیل گفتمان‌‌‌‌
نواقص تاریخ فرهنگی
6‌‌‌‌.     امکان حرکت به سمت نوعی پوپولیسم علمی
7‌‌‌‌.     تضعیف واقعیت عینی
8‌‌‌‌.     فروکاستن معرفت به ساحت‌های روانی-فرهنگی‌‌‌‌
 

 


نظر شما :