گزارش دومین نشست تخصصی همایش بین‌المللی «ادبیات و تفکر میان‌فرهنگی»

۱۰ مهر ۱۴۰۰ | ۰۹:۲۶ کد : ۲۱۳۳۲ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۵۲۹

 

دومین نشست تخصصی همایش بین المللی «ادبیات و تفکر میان­فرهنگی» با سخنرانی دکتر عبدالله آلبوغبیش و دکتر محمدتقی طباطبایی در 28 شهریور 1400 برگزار شد.

در این نشست دکتر عبدالله آلبوغبیش عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان «بسط­یافتگی کارکرد ادبیات تطبیقی در پرتو فلسفة میان­فرهنگی» از پارادایم­های سه دوره ادبیات تطبیقی سخن گفت.

از نظر دکتر آلبوغبیش در دورة اول ادبیات تطبیقی تک­فرهنگ­گرایی غالب بود. این دوره به­لحاظ فلسفی دورة تفکر پوزیتویستی و تجربه­گراست و به­لحاظ سیاسی شاهد نزاع برای ایجاد دولت-ملت، هویت­سازی و ناسیونالیسم هستیم. نمود زبانی و ادبی این دوره نیز مرکزیت­بخشی به پاریس و نوشتن تاریخ ادبیات است. دورة دوم، دورة فرافرهنگ­گرایی است. در این دوره فلسفه به­سمت کل­نگری حرکت می­کند و مفهوم نقد در فلسفة کانت بسترساز ظهور نقد در ادبیات می­شود. همچنین زیباشناسی متأثر از نقد قوة حکم کانت به­سمت تجرد و احکام جهان­شمول سوق می­یابد و ادبیات تطبیقی نیز به سمت نقد ادبی گرایش می­یابد. دورة سوم، دورة میان­فرهنگی­گرایی است و پارادایم فلسفی آن ظهور و تبلور فلسفة میان­فرهنگی است که در نتیجة تحولات گسترده در قلمروهای سیاسی و اجتماعی رخ داده است. دکتر آلبوغبیش شاخصه­های فلسفة میان­فرهنگی را فلسفه همچون فرایند، حرکت به­سمت حقایق خرد و متکثر، تعامل و هم­کنشی و درنتیجه تسامح و تساهل، گذار از اروپامحوری و مرکزیت­گرایی در فلسفه و توجه به دیگری و تمایز آن برمی­شمارد. به­طور خلاصه، کارکردهای ادبیات تطبیقی در این سه دوره عبارت­اند از پیشبرد امر سیاسی و زبانی در دورة نخست، پیشبرد امر ادبی در دورة دوم و گذار از ادبیات نخبه­گرا به­سویِ ادبیاتِ درحاشیه در دورة سوم. به­نظر وی در پرتو کارکرد بسط­یافتة ادبیات تطبیقی در دورة سوم می­توان از رویکردهای نوین در ادبیات مانند ادبیات فمینستی، ادبیات پسااستعماری، ادبیات کارگری، ادبیات رنگین­پوستان، ادبیات عامه­پسند، ادبیات زیست­محیطی، ادبیات کوییر، ادبیات سایبورگ و... سخن گفت.

در بخش دوم سخنرانی دکتر محمدتقی طباطبایی عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران با عنوان «هم­نوایی فلسفه و خیال در "مقام" خیال» دربارة به‌رسمیت‌شناسیِ تفاوت‌ها، ضرورت بازشناسی و بازاندیشی مبانی تفاوت­ها و تضادها و درنتیجه عبور از آن­ها، به‌عنوان فهمِ خویش از تفکر میان‌فرهنگی سخن گفت.

ازنظر دکتر طباطبایی یک راه بازشناسی تفاوت‌ها توجه به استعاره­هاست. زیرا استعاره در بنیاد هر تفکری وجود دارد و به تعبیری تفکر یعنی استعاره‌سازی زیرا در هنگام تفکر همواره چیزی را از طریق چیز دیگر می‌شناسیم. همان‌گونه که در تفکر عقلی فلسفی، هر امر متناهی را از راه نسبتش با امر نامتناهی می‌شناسیم، این نسبت در ادبیات به­صورت روایت آشکار می‌شود که در آن هر تصویری در نسبت با روایت کلی معنای خویش را می‌یابد. به­نظر وی از زمان ارسطو تمایز بین خیال ـ به­عنوان مبنای ادبیات ـ و عقل ـ به­عنوان مبنای فلسفه ـ برقرار بوده است. از زمان ارسطو استعارة اصلی در ادبیات دیدن و بینایی است. به­تعبیر ارسطو در خیال تنها تصویر ذهنی از شیء خارجی وجود دارد و از آنجا که این تصویر جزئی است، نمی­تواند با مفهوم کلی ارتباط برقرار کند. به­تعبیر دکتر طباطبائی این تمایز می­تواند بنیان تمایز فلسفه و ادبیات در تفکر یونانی و تفکر شرقی باشد. وی برای درک رابطة فلسفه و ادبیات از استعارة شنیداری «مقام» در موسیقی سخن گفت. خیال همچون مقام موسیقایی، یا عمیق‌تر از آن همچون یک نبضان و ضرباهنگ دارای دیرند و کشش است. دکتر طباطبایی در تفسیر بیت حافظ «ابروی یار در نظر و خرقه سوخته/ جامی به یاد باده و سجاده می­زدم» وحدت متناقضین امر متناهی و نامتناهی را با درک زمانی و موسیقایی و نه درک تصویری نشان داد. در این نظریه برخلاف نظریة تصویری از تخیل، امر جزئی صرفاً در کل قرار ندارد بلکه همراه با کل است. هر امر متناهی درکی از نامتناهی دارد و می­تواند نامتناهی را آشکار سازد. از این رو در ادبیات هر جزء با تمام کل در ارتباط است.

 

کلیدواژه‌ها: همایش ادبیات تفکر میان فرهنگی میان فرهنگی عبداله آلبوغبیش محمدتقی طباطبائی