گزارش نشست «ابرروایتهای علوم انسانی در جهان شمایلزده امروز»
نشست «ابرروایتهای علوم انسانی در جهان شمایلزده امروز»، با سخنرانی دکتر حسین صافی، هشتم بهمنماه 402 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر صافی در ابتدای سخنانش گفت: منظور از «روایت» در عنوان بالا، پیرو تعریف متعارف این مفهوم در روایتپژوهی، بازنماییِ غالباً کلامیِ زنجیرهای از رویدادها در حدفاصل وضعیتهاست، حتی اگر به پیوند علّی میان حلقههای این زنجیره هیچ اشارهای نشده باشد. به این اعتبار، تنها متنیتیابی رویدادهای زمانمند، برای روایتگونگیِ متن (narrativehood) کافی است. به بیان دیگر، توصیف گاهشمارانه رویدادها بهخودی خود، یعنی بدون نیاز به تصریح پیرنگ (ذکر پیوند منطقی رویدادها با یکدیگر) تنها به حکم «تسبیبِ ماتقدّم» (این فرض که رویدادهای پیشین، علت رویدادهای پسیناند) همواره متضمن تعلیل و تفسیر است. میزان اثرگذاریِ روایت، مستقیماً بستگی دارد به قدرت القای همین تفسیر در ضمنِ توصیفی گزارشگونه از همنشینی رویدادها. از سوی دیگر، اثرپذیری از روایت نیز بهجای تأمل و نظرورزی، تابع حکمتی است که از تجربه انضمامی رویدادهای تکینه و مشاهده عینی جزئیات منحصربهفرد دست میدهد. کسب چنین حکمتی (خواه از زیست بلافصل خودمان در جهان واقع، یا از همبومپنداریمان با زیستجهان دیگران)، جز بهواسطه روایت ممکن نیست. این نقش میانجیگرانه روایت، در صورت اول، بیشتر کارکرد درونسوژهای یا شناختی دارد؛ در غیر این صورت، کارکرد بیناسوژهای و بار اجتماعی_سیاسیِ آن سنگینتر است. در هر دو حال، روایت نه با انتزاع مفهومی فلسفی درباره چیستیِ تجربه، بلکه با فراهمکردن پیششرطهای لازم برای فهم پسینی، و در نتیجه، تاریخمندِ هرگونه تجربهای است که جهان را (البته همواره بهشکلی ناقص و در هر دقیقه از زاویهای خاص) بازنمایی میکند.
دکتر صافی بیان کرد: منظور از «ابرروایت» (master-narrative) در اینجا، دستگاه تفسیریِ پیشساخته و جاافتادهای است که از آن برای تحلیل هدفمند انواع متون تاریخی و اقسام فرآوردههای فرهنگی، پیش از قالبریزیِ نتایج تحلیل در هویتی جمعی، بهرهبرداری میشود. کار ابرروایت، به بیان دیگر، دمیدن روح یک جهاننگریِ کلان در (بازنویسی یک کلانروایت خاص بر) نسخههای پراکندهای از خردهروایتهای روزمره است. از مهمترین ابرروایتها میتوان به دیالکتیک استعلایی هگل، ماتریالیسم تاریخی مارکس، زبانشناسی ساختارگرای سوسور، فلسفهی تحلیلی مبتنی بر سنت تجربهگرایی و پوزیتیویسم منطقی آنگلوامریکایی (خاصه زبانشناسی زایشی چامسکی)، و فلسفهی قارهایِ برآمده از اگزیستانسیالیسم و هستیشناسی (اعم از انسانشناسی ساختاریِ لویاستروس، روانکاویِ ساختارگرای لکان، نظریهی ایماژ بودریار، و تبارشناسی پساساختاریِ فوکو) اشاره کرد.
وی تأکید کرد: «شمایلزدگی جهان امروز»، محصول کاربست الگوی معرفتشناختیِ بهشدت تکثرگرا و به همان اندازه تمامیتخواهی است که با روایتزداییِ فتیشیستی از علوم انسانی (کالاسازی از این قلمرو معرفتی تحت عنوان «علوم انسانی دیجیتال»، و با القای ایمان به قدرتهای جادوییِ فنآوری) به ضرب ضدروایتهای فنسالارانه و پیکرههای هرچه عظیمتری از دادههای خام، با دستبردن در سازوکار طبیعی دستگاه روایتپردازی کلامی و پرکردن حفرههای ضروری روایت (زدودن خلأهایی از جنس روایتناشدهها [non-narrated] و روایتهای خلاف واقع [dis-narrated]) در روایتهای چندرسانهای (hyper-narrative)، با ازالهی هرگونه هویت مشترک جمعی بهسود نوعی سوبژکتیویته پساتاریخی و پسااجتماعیسیاسی، با محکوم کردن انسان امروز به خوشبختی در آیندهای موهوم و بهراهانداختن مسابقات جهانیِ شهوترانی در برهوت خیال، با تبدیل شهروندان جوامع انسانی به رمههایی از جانوران خودشیفتهی تکزی و پیکردن آنها در جهت لذتجویی تا سرحد مرگ، با انحلال اقتصاد لیبیدویی (القای پویششناسیِ تبشیری/ تنذیریِ میل حیات) به سودِ نوعی اروتیسمِ همگانیِ افسارگسیخته، و در یک کلام، با برنشاندن نظام شمایلبنیاد تصویر (در ردای منطق فرهنگی سرمایهداری متأخر) بهجای نظام نمادینِ زبان (روایتهای کلامی(، توانسته است تقریباً هرگونه اراده جمعی برای مقاومت در برابر گردش فراگیر سرمایه را درهمشکسته، کل الهیات جهان را به تکسازهای از زیرساخت آن فروبکاهد./پایان
نظر شما :