روضة الشهداء

معرف

اثرى مشهور در مقتل‌نگارى نوشته ملاحسين واعظ كاشفى‌سبزوارى*.
متن

روضة الشهداء، اثرى مشهور در مقتل نگارى نوشته ملاحسين واعظ كاشفى سبزوارى*. كتاب روضة الشهداء با تاريخ اجمالى زندگى انبيا آغاز مى شود و با شرح زندگى پيامبر اكرم و امامان شيعه ادامه مى يابد. بخش واقعه كربلا كه هدف اصلى مؤلف از نگارش كتاب بوده، مفصّل تر از ديگر بخشهاست. كاشفى اين كتاب را اندكى پيش از درگذشت خود در 910، نگاشته است ( كاشفى سبزوارى، ص 354، كه در آن از گذشت حدود هشتصد و چهل و هفت سال از واقعه عاشورا سخن گفته است؛ نيز  ← شيبى، ج 2، ص 309). تخصص اصلى كاشفى در وعظ و انشا و كار اصلى وى نيز اقامه وعظ در مراكز حكومتى و فرهنگى هرات آن زمان بود (شيبى، ج 2، ص 308ـ309؛ جعفريان، دفتر1، ص170ـ172). او از تاريخ دينى ــمشتمل بر تاريخ انبيا و امامان و اصحاب ــ و كتابهايى كه در اين باره نگاشته شده، به خوبى آگاه، و با مجالس سوگوارى در سبزوار و هرات كه در آنها اشعار و مراثى خوانده و نوحه سرايى مى شد، آشنا بود. كاشفى در ظاهر به درخواست يكى از اعيان و سادات بزرگ هرات به نام مرشدالدوله، معروف به سيدميرزا، از نزديكان سلطان حسين بايْقَرا، مصمم شد تا متنى براى خواندن در مجالس سوگوارى حسينى آماده كند ( كاشفى سبزوارى، ص 13ـ14). كاشفى (ص 14) در اين اثر از ذكر اشعار عربى جز در حد ضرورت، پرهيز كرده و گاه اشعار عربى برخى شاعران را نيز به فارسى نقل كرده است. مثلا از ترجمه فارسى اشعار ابوالمفاخر رازى بارها استفاده كرده است (براى نمونه  ← همان، ص 281، 294، 309). در بيشتر موارد از مترجم فارسى رجزهاى عربى ياد نشده است. مؤلف بحث را از زندگى حضرت آدم آغاز كرده و تا امام دوازدهم ادامه داده، اما هدف اصلى نگارش كتاب، بيان چگونگى واقعه كربلا بوده است و پرداختن به زندگى انبيا صرفآ تمهيدى براى ابراز نگرش مؤلف درباره مسئله «ابتلا و بلا» است ( شيبى، ج 2، ص 309، 311). افزون براين، او در پايان زندگى هر پيغمبر، از واقعه كربلا سخنى آورده است. زندگى ديگر امامان نيز در خاتمه آمده است (نيز  ← همان، ج 2، ص310). ملاحسين مآخذ خود را به صورت كامل معرفى نكرده، اما همان مقدار كه آورده است نشان مى دهد كه وى صرف نظر از گرايش به بيان داستان گونه رخدادها، علاقه مند بوده است مطالب خويش را از مصادر موجود برگيرد يا حداقل وانمود كند كه مطالبش مستند است. وى در بيشتر موارد، به ويژه موارد حساس، از هيچ منبعى ياد نكرده و منابع نقل شده هم خود محل اشكال است. به سخن ديگر، نگاهى به نام مصادرى كه وى بيش از همه از آنها نقل كرده، نشان مى دهد كه او از آثار نامعتبر و نامشهور بهره گرفته است. افندى (ج 2، ص190) درباره منابع كاشفى گفته، وى از برخى از كتابهاى شيعى چون عيون اخبارالرضا از ابن بابويه، الارشاد مفيد، اِعلام الورى از طبرسى و كتاب الآل ابن خالويه استفاده كرده اما اكثر اين مطالب را از منابع نامعتبر اخذ كرده است (براى گزارش تفصيلى منابع كتاب  ← جعفريان، دفتر1، ص 187ـ194). كتاب شواهدالنبوة لتقوية يقين اهل الفتوة، نوشته ملاعبدالرحمان جامى*، از منابعى است كه كاشفى از آن بهره بسيار گرفته است ( همان، دفتر1، ص 190ـ191). ميرزاحسين نورى در كتاب لؤلؤ و مرجان به نقد مطالبى پرداخته كه برگرفته از روضة الشهداء بوده است (نيز  ← مطهرى، ج 1، ص 28ـ29، 53ـ54، 105). روضة الشهداء بر برخى از نوشته هاى پس از خود نيز تأثير فراوانى نهاده، از جمله فاضل دربندى* كتاب اسرارالشهادة را بر اساس كتاب كاشفى نگاشته است ( همان، ج 1، ص 55). با وجود بى دقتى مؤلف در نقل و گرايش وى به روايت داستان گونه مطالب، مواردى در كتاب وجود دارد كه حاكى از نوعى نقد و بررسى در گزارشهاست. در مواردى نيز نويسنده با تعبيرهاى ويژه اى نشان داده كه مطلب را از جاى خاصى نقل كرده است. در مواردى، دو نقل مختلف را آورده و گاه به ضعف يك نقل تصريح كرده است (جعفريان، دفتر1، ص 194ـ196؛ براى نمونه  ← كاشفى سبزوارى، ص 293، 330، 363). كاشفى براى بيان رخدادها و مسائل تاريخى از شيوه داستانى ـ تاريخى بهره گرفته است. او به نقلهاى تاريخى، محدود نشده و گرچه هدفش نقل تاريخ است، از قالب قصه براى روايت تاريخ سود جسته است. اين شيوه براى توده مردم پذيرفتنى و دوست داشتنى است ( مطهرى، ج 1، ص 54). وجود مطالب و داستانهاى نادرست در روضة الشهداء، اعتبار علمى آن را از بين برده است. قصه هايى نظير شهادت هاشم بن عُتْبه در كربلا ( كاشفى سبزوارى، ص 303) كه سالها پيش از آن در صِفّين به شهادت رسيده بود، و نظاير آن نشان مى دهد كاشفى از منابع بى پايه اى بهره برده يا خود به انشاى آنها پرداخته است. بايد توجه داشت كه روضه كتاب «تاريخى» نيست، بلكه اثرى ادبى و «رمان تاريخى» است. به اين معنا كه تركيبى از نقلهاى درست تاريخى با خودساخته هاست تا متنى خواندنى عرضه شود. چنين رمانهايى در ادب فارسى شايع بوده است، ازجمله ابومسلم نامهها و حمزه نامهها كه در زمان نگارش روضة الشهداء فراوان بودند و در محافل خاصى خوانده مى شدند. به نظر مى رسد، پس از كناررفتن اين گونه آثار، كتاب كاشفى جايگزين آنها شد. سبك ادبى كاشفى و پيروى او از سعدى و گلستان نيز در رواج روضة الشهداء بى تأثير نبوده است ( بهار، ج 3، ص 199). اهميت روضة الشهداء و فراگيرى آن در ايران در دوره صفوى سبب شده است تا آن را نخستين مقتل فارسى بدانند ( مطهرى، همانجا) و گاه گفته شده، پيش از آن كتابى به اين نظم و ترتيب و نثر و نظم وجود نداشته است (خوانسارى، ج 3، ص230). اما اين سخن با توجه به منابع ملاحسين چندان صحيح به نظر نمى رسد (براى بحث از منابع متداول پيش از روضة الشهداء  ← جعفريان، دفتر1، ص 204ـ206). آثارى در ادب فارسى كه كاشفى در زمينه رخداد كربلا از آنها بهره گرفته است، از پيشينه حضور آثار ادبى باموضوع سوگوارى كربلا در ميان فارسى زبانان حكايت دارد. جداى از مصابيح القلوب اثر مولى حسن شيعى سبزوارى كه كاشفى از آن بهره گرفته، مقتل الشهداء ابوالمفاخر رازى يكى از مهم ترين آثار ادبى فارسى در زمينه كربلا در مشرق اسلامى بوده است. در كتاب ابوالمفاخر نثر و نظم، هر دو، به كار رفته و كاشفى از هر دو نقل كرده است. افزون بر آن، نورالائمة نيز كه علاوه بر نقلهاى تاريخى، اشعارى فارسى نيز از آن نقل شده، در دسترس مردمان آن زمان بوده است. كتاب ديگرى نيز با نام مقتل الشهداء (تخلص مؤلف آن عاصى) به زبان فارسى موجود است كه تاريخ كتابت آن 887 و بنابراين مقدّم بر روضة الشهداء است. همچنين متن ديگرى به نام روضة الشهداء در دست است كه نويسنده آن اهل سنّت و ناشناخته است (منزوى، ج 3، ص 1665). گفتنى است كه مثنوى صيقلى حصارى كه به روضة الشهداء نيز شهرت دارد، از متون متداول در ميان ازبكان و تاجيكان و درباره وقايع عاشورا بوده و صيقلى حصارى آن را با بهره گرفتن از آثار مختلفى از جمله روضة الشهداء، در قرن سيزدهم تأليف كرده است (براى تفصيل بحث از كتاب صيقلى  ← افصح زاد، ص 64ـ73). كتاب روضة الشهداء از همان ابتدا در ايران انتشار و رواج بسيار يافت و به دنبال رواج تشيع در ايران، بيشتر مورد استفاده قرار گرفت ( شيبى، ج 2، ص310ـ311). وجود نسخه هاى خطى فراوان از اين كتاب نشان دهنده اقبال به اين اثر است ( منزوى، ج 3، ص 1661ـ1662؛ نيز  ← افندى، ج 2، ص 188، 190). افندى (ج 2، ص 188) از شهرت اين كتاب در ميان مردم روزگارش سخن گفته است. چاپهاى مكررى نيز از آن صورت گرفته كه متداول ترين آنها تصحيح محمد رمضانى و ابوالحسن شعرانى است. حسن ذوالفقارى، على تسنيمى و صبا واصفى تصحيح انتقادى كتاب را در 1390ش در تهران منتشر كرده اند. روضه را در 928، يعنى نزديك به بيست سال پس از تأليف، حسين ندايى يزدى نيشابورى در دوهزار بيت به نظم درآورد كه نسخه هايى از آن موجود است. نام اين اثر سيف النبوة يا مشهدالشهداء است كه مؤلف آن را به نام شاه اسماعيل سروده است ( منزوى، ج 3، ص 1697). همچنين، روضه چندين بار به تركى ترجمه شده ازجمله با نامهاى سعادتنامه در نيمه قرن دهم، و حديقة السعداء ترجمه شاعر برجسته محمدبن سليمان فضولى كه همراه با افزودگيها و اصلاحاتى است و به نوشته افندى (ج 2، ص190) ترجمه اى روان و موردتوجه ترك زبانان روزگار وى بوده است (براى نسخه هاى مختلف آن  ← منزوى، ج 3، ص 1663ـ1664). شهدانامه نيز روايت منظوم تركى ديگرى از روضة الشهداء است. على عسكر خويى مشهدى نيز در 1242 آن را به تركى آذربايجانى ترجمه كرده است (براى ديگر ترجمه هاى كتاب، تلخيصها و صورتهاى منظوم روضة الشهداء  ← همان، ج 3، ص 1662ـ1665؛ جعفريان، دفتر1، ص 187). روضة الشهداء قرنها در مجالس سوگوارى خوانده شده است (جعفريان، دفتر1، ص 196). همچنين به گفته خوانسارى (همانجا)، تعبير روضه خوانى برگرفته از عنوان كتاب كاشفى و اشاره به رسم خواندن كتاب وى در مجالس سوگوارى امام حسين عليه السلام است. او (همانجا) به رواج اين شيوه در روزگار خود نيز اشاره كرده است (نيز  ← نورى، ص20؛ مطهرى، همانجا).

منابع : اعلاخان افصح زاد، «نكته اى چند راجع به: مثنوى صيقلى حصارى روضة الشهداء»، آشنا، ش 29 (خرداد و تير 1375)؛ عبداللّه بن عيسى افندى، رياض العلماء و حياض الفضلاء، چاپ احمد حسينى، قم 1401ـ؛ محمدتقى بهار، سبك شناسى، يا، تاريخ تطور نثر فارسى، تهران [?1321ش]؛ رسول جعفريان، مقالات تاريخى، [دفتر 1]، قم 1375ش؛ خوانسارى؛ كامل شيبى، الصلة بين التصوف و التشيع، بيروت 1982؛ حسين بن على كاشفى سبزوارى، روضة الشهداء، چاپ محمد رمضانى، [تهران] 1341ش؛ مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، تهران 1370ش؛ احمد منزوى، فهرستواره كتابهاى فارسى، تهران 1374ش ـ؛ حسين بن محمدتقى نورى، لؤلؤ و مرجان: در آداب اهل منبر، تهران 1379ش.

/ رسول جعفريان /

نظر شما
مولفان
گروه
قرآن و حدیث ,
رده موضوعی
جلد 20
تاریخ 94
وضعیت چاپ
  • چاپ شده