کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان شناخت گرا در مطالعات نهج البلاغه

کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان شناخت گرا در مطالعات نهج البلاغه ۳ آبان ۱۴۰۲
۰۷ آبان ۱۴۰۲ | ۰۹:۰۰ کد : ۲۴۴۲۷ خبر
تعداد بازدید:۱۵۱
کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان شناخت گرا در مطالعات نهج البلاغه

گزارش نشست :

"کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان شناخت گرا در مطالعات نهج البلاغه"

 

دوازدهمین نشست از سلسله نشست های ماهانه مرکز تحقیقات امام علی (ع) با عنوان «کاربست هرمنوتیکی پارادایم تأویل روان­ شناخت ­گرا در مطالعات نهج البلاغه» روز چهارشنبه 3 آبان 1402 با سخنرانی خانم دکتر مریم هاشمی عضو هیئت علمی پژوهشکده تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر مالک شجاعی رئیس مرکز تحقیقات امام علی (ع) در سالن ادب پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.

دکتر شجاعی در مقدمه نشست پس از معرفی طرح های علمی و پژوهشی سخنران؛ دکتر هاشمی، به بیان برنامه های آتی پژوهشی (نشست ها  و همایش ها) و اجرائی (بروز رسانی وبگاه و تجهیز و فعال سازی کتابخانه) مرکز تحقیقات امام علی (ع)  پرداخت. شجاعی همچنین از آغاز فصل جدیدی از نشست های مرکز با محوریت نقد و بررسی شیعه پژوهی غربیان و مستشرقان از دی ماه 1402 و با حضور اساتید دانشگاه علامه طباطبایی ، دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی و ... اشاره کرد.

در ادامه جلسه، خانم دکتر مریم هاشمی عضو هیئت علمی پژوهشکده تمدن اسلامی به ارائه سخنرانی خود به شرح زیر پرداخت: واژه «هرمنوتیک» hermeneutics یا علم «تأویل» Interpretation به زبان خیلی ساده، همان تمایل ما در ابراز منویات­ مان، و فرآیند بازخوانی نیت و قصد مؤلف است. این واژه برای نخستین­ بار توسط اندیشمند استراسبورگی، یوهان کُنرا دان هاوِر(Dann Hauer)، معادل واژه لاتین «فنّ تفسیر» به کار رفت که در ابتدا از آن در جهت کالبدشکافی، استخراج درونمایه و معناکاوی متون دینی و نصوص مقدس بهره گرفته شد. اما با گذشت زمان و درست در قرن نوزدهم میلادی، بنیان­ های فکری این حوزه از دانش، توسط فیلسوف و متفکر آلمانی فردریش شلایرماخر (1768- 1834) از حوزۀ منحصراً محّدد متن­ پژوهی و معنایابی متون دینی به حوزۀ سایر متون علوم انسانی نیز سوق یافت؛ چرا که به باور شلایر ماخر، تمام ابهامات درونی و موجود در متون مقدس می تواند در سایر حوزه های علوم انسانی نیز وجود داشته باشد.

لذا از قرن نوزدهم به بعد، دانش هرمنوتیک، به مثابه نوعی روش­ در عرصۀ تأویل متن در علوم انسانی به معنای اعم، گسترش یافت و از دل آن، نحله ­های فکری و نگرش­ های متفاوتِ تعامل با متن با سه نوع نگرش و رویکرد پژوهشیِ مؤلف محور، متن محور و زمینه محور نشو و نما یافت که کاربست هر یک از این سه رویکرد در پژوهش­های علوم انسانی، اهداف، دستاوردها و برآیندهای پژوهشیِ خاصّ خود را حاصل می­کند.

شلایرماخر، با بیان این که عناصر بیانی، رتوریک یا بلاغی، ابهاماتی را در هر متن ایجاد می کنند و فهم متن را به تعویق می اندازند یا محدود می کنند، نظریۀ هرمنوتیک مؤلف محور خودش را در فرآیند هرمنوتیکی فهم متون، با کاربست دو ابزار تأویل دستوری و روانشناختی ارائه کرد. به ایضاح بهین، درک عمیق از متن و پی بردن به لایه‌های زیرین معنایی، نیازمند به کارگیری مبانی واصولی روشمند است که در این­جا از آن با نام روش هرمنوتیکی مؤلف محور ماخری یاد می شود.

در واقع شلایرماخر جهت دستیابی و نزدیک سازی مفسر به معنا ومفهوم شکل گرفته در ذهن مؤلف،  تأویل روان­شناختی یا فنّی و دستوری را ارائه می کند که از تأویل روان شناختی در قالب یک نوع پارادایم معرفتی به نام پارادایم تأویل روان شناخت‌گرا یاد شده است. این پارادایم در راستای فهم بهین و نزدیک به فضای ذهنیت مؤلف، بر اتخاذ مفاهیم رهیافتیِ ویژه‌ای از جمله فردیت مؤلف، انسانیت مؤلف، و فضای گفتمانی حاکم بر عصر مؤلف استوار است که به نظر می رسد دستاورد تمرکز بر این نوع پارادایم، ارائه راهکارهایی علمی به مفسر نهج البلاغه، جهت استنباط معنا از متن کتاب نهج البلاغه باشد.

مضافاً این که نحوۀ تعامل با پارادایم تأویل روان­ شناخت­ گرا در فهم متن نهج ­البلاغه، از بستر رویکرد تفهمی (Perceptual approach) و درون ­فهمی می­گذرد و به دیگر عرصه­ های رویکرد در روش ­شناسی علوم انسانی از قبیل رویکرد توصیفی، رویکرد تبیینی و رویکرد تلفیقی ورود نمی­کند. اما در مورد رویکرد تحلیلی باید گفت که فرآیند فهم معنا در خطبه­ های نهج البلاغه نیازمند رویکرد تحلیلی نیز می باشد و رویکرد تحلیلی با رویکرد تفهمی، شانه به شانۀ هم پیش می­روند و نسبت یا رابطۀ میان این دو (تفهمی و تحلیلی) در نسبت ها یا روابط چهارگانه (نسب اربع) موجود در علم منطق، به رابطۀ عام وخاص مطلق تعریف می­شود. رویکرد تفهمی اعم از رویکرد تحلیلی است و رویکرد تحلیلی اخصّ از رویکرد تفهمی. به بیان دیگر، رویکرد تحلیلی در قالب رویکرد تفهمی قرار می­گیرد و فرآیند فهم معنا از خطبه با دو رویکرد مزبور حاصل می­شود.

بر این اساس مفسر نهج البلاغه زمانی می­تواند به فهم حداکثری از متن خطبه دست یابد که در رویکرد تفهمی و درون­فهمیِ خود به خطبه، به تحلیل هم بپردازد. در پایان دکتر هاشمی اذعان داشت؛ ما با کاربستِ پارادایم روان شناخت‌گرایِ شلایر ماخر، در پی پاسخگویی به این سؤال هستیم که کاربست این مفاهیم رهیافتیِ سه گانه و موجود در این پارادایم، چه خدماتی را می تواند به مفسر متن نهج­ البلاغه در اثنای درک بهتر و صحیح تر از مفاهیم لایتناهی این کتاب گران سنگ ارائه نماید.

در بخش دوم نشست ، دکتر شجاعی ضمن اشاره به امکانات و محدودیت های طرح نظریات هرمنوتیکی در مطالعات اسلامی و سیره پژوهی ، به رویکردهای دوازده گانه هرمنوتیک از یونان باستان تا فلسفه معاصر و دلالت های آن در مطالعات دین پژوهی پرداختند .


نظر شما :