دکتر سیدعلیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۰ و در شب بیستوسوم ماه مبارک رمضان، در نشست وبیناری که به همت مرکز تحقیقات امام علی علیهالسلامِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با موضوع «حکمرانی علوی در رویکرد تمدنی» سخنرانی کرد
سخنرانی دکتر سیدعلیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
دکتر واسعی: از نظرت حضرت علی (ع) هیچ انسانی بیگانه و فرودست به حساب نمیآمد
دکتر سیدعلیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 15 اردیبهشتماه 1400 و در شب بیستوسوم ماه مبارک رمضان، در نشست وبیناری که به همت مرکزتحقیقات امام علی علیهالسلامِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی باموضوع «حکمرانی علوی در رویکرد تمدنی» سخنرانی کرد. وی با ذکر جملهای ازامام علی(ع) در خطبهی ۲۰۰ نهجالبلاغه که در آن امام زیرکی به معنایپیمانشکنی و بیبندوباری سیاسی را خلاف ارزشهای انسانی بهشمار میبرد،به بیان دو مقدمه پرداخت و گفت: اول اینکه، حکمرانی در زندگی جمعی امریضروری و اساس اجتماع بهشمار می رود، چه این که این ضرورت بنیاد دینیداشته باشد، آنگونه که دستهای از مسلمانان از جمله اشاعره میگفتند یاپشتوانهی عقلی داشته باشد، چنانکه بیشتر متفکران اسلامی و دیگر فیلسوفانو حتی عموم مردم می گویند. دوم اینکه، حکمروا وظیفه دارد تا آسایش،آرامش، امنیت، آزادی و نظم و در یک کلمه سعادت مردم – چه در معنای کاهشآلام یا سطحی بالاتر، افزایش خوشبختی- را تأمین کند. دکتر واسعی در ادامه تأکید کرد، این گفتوگو؛ بر مبنای انسانی/عقلانی بودنحکمرانی و نیز دنیایی بودن آن پیش میرود که تأمین سعادت به معنای کاهشآلام است بهعنوان پایه و حداقلی آن مدنظر است. وی سپس به هفت نکته در اینمورد اشاره کرد: نکتهی اول: در فلسفهی سیاسی، گونههایی از حکومت تعریف شده است؛تئوکراسی، اریستوکراسی، مونارشی/ اتوکراسی(تک سالاری) که زمینه استبداد وجباریت در آن وجود دارد، اگر مانع و رادع نباشد، الیگارشی (گروهکسالاریکه لاجرم فاسدسالاری خواهد شد) و دموکراسی. نکتهی دوم: حکومت به معنای سلطه بر آدمیان و سلب آزادی و ارادهی آدمیاننیست. انسان در هر سطحی که باشد، ذاتاً دارای ویژگیهایی است که باید مورداحترام و تکریم قرار گیرد و همین ویژگیها به او حقوقی میدهد، ازجمله حقتصمیم برای خویش در امور فردی و اجتماعی. نکتهی سوم: این حق انسانی، اگر در تعارض با دیگران واقع شود، برای ایجادنظم، به ضرورت عارضی، به قانون، مجری و ضمانت اجرا نیاز می شود، اما درهمان حد ضرورت بسنده میشود. واسعی تأکید کرد: هرگز نظام حکمرانی، از چنین حقی برخوردار نیست که حقوقاولیهی انسان را از بین ببرد. او در ادامه به نکتهی چهارم اشاره کرد کهدر گذر تاریخ و به تجربهی جوامع، حاکمیت مردم بر مردم یا بر خویشتن (دموکراسی)، بهعنوان بهترینگونه مورد قبول اکثریت قرار گرفت، هر چندمنتقدان کمی ندارد، اما بهنظر میرسد بهعنوان بقای اصلح توانسته برگونههای دیگر برتری پیدا کند. وی با ذکر این که درنگاه غایتاندیشانه، حکومت یک وسیله است، بههمیندلیل، هر گونهای که باشد، غرض اصلی از آن نباید مورد غفلت قرار بگیرد وبه تعبیر دیگر نباید میان هدف و وسیله خلطی صورت بگیرد، وی بهعنوان نکتهیپنجم ادامه داد: حکومت برای سعادت انسان است، و القای ارزش ذاتی و استقلالبرای آن، نوعی مغالطه است. نکتهی ششم: در جوامع دارای سطح اندیشهی پایین، بیتردید حکومت مونارشییا تکسالاری/ اتوکراسی جوابگوتر است، البته با ایجاد سازوکاری شایستهبرای انتخاب حاکم، تعریف وظایف و نظارت بر مراحل فعالیت و در نهایت چگونگیفرو کشیدن از قدرت. واسعی ادامه داد: در تاریخ اسلام و حکومت علوی، عملاً اینگونه ازحکمرانی پذیرفته شده بود و خلیفه فردی در تراز یک حاکم مقتدر بود که البتهبنا به شرایط فرهنگ اسلامی، امکان مداخله برای مردم هنوز فراهم بود. ازهمین منظر، امام علی(ع) به حاکمیت فرد دارای شرایط لازم/شایستهسالاریتأکید داشت؛ ایمان، سنتگرایی بهمثابه قانون، پارسایی بهعنوان بازدارندهدرونی و توانمندی مدیریتی، ویژگیهایی که می توانست جلوی تکتازی واستبداد را تا حدی بگیرد. دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تأکید بر اینکه حکمرانی درسیرهی امام علی و دیگر پیشوایان، امری کاملاً زمینی، مردممحور یا عرفی- نه آسمانی- شمرده میشد، آن را متفاوت با امامت دانست و گفت: امامت امریآسمانی و بی نیاز از مشاوره و همراهی فکری مردم است، اما حکمرانی/ خلافتبدون حضور و نقش مردم میسر نمی شود، چنانکه امام در جاهای زیادی به آناشاره میکند. او برای نشاندادن ویژگی حکمرانی علوی، به دو اصل بنیادین؛ یعنی انسانارزشی و عدالت توزیعی/ انصاف پرداخت، دو مقولهای که بیگمان موجب کاهشآلام میشود اگر خوشایندی/ خوشبختی را افزایش ندهد. وی این دو اصل را درنامهی ۳۱ نهجالبلاغه و نامهی ۵۳ قابل مطالعه دانست و گفت: همین عدالتتوزیعی یا برابری همگان در برخورداری از حقوق اجتماعی بود که افرادی چونطلحه و زبیر را به رقابت با امام کشاند، چنانکه امام به آنان می گوید،آنچه شما را به اعتراض واداشت، امرُالاُسوة، یعنی برقراری مساوات بود (خطبه ۲۰۵). دکتر واسعی برآیند سخنان خود را در چهار مطلب بیان کرد: اول اینکه، نگاهامام به حکمرانی، توسعهی قدرت و تثبیت موقعیت به هر قیمت و تنفیذ فرامینبه هر طریق نبود. دیگر اینکه، آن حضرت بههیچ قیمتی به مداهنه و ریاکاریروی نکرد. سوم، در اجرای حد و اعطای حق از هیچ چیز و کسی باکی نداشت،هرچند موجب جدایی همراهان و قلت یاران میشد و در آخر اینکه برای ایشانانسان، در هر رنگ و ملیت و ملتی ارزشمند و دارای حقوق بود و هیچ انسانی ازنظر او بیگانه و فرودست به حساب نمیآمد. بخش پایانی این نشست وبیناری پرسش و پاسخ بود که سه سؤال عمده قابل ذکراست: نوع نگاه امام به مقولهی دعوت مردم، چگونگی رویارویی امام بامخالفان و نیز سیرهی امام در بهدست آوردن حکومت؟ دکتر واسعی با بیان اینکه اساساً امام، حکومت را امری مردمی میدانست،بر این نکته پافشاری کرد که امام با همراهی مردم به ایفای نقش حکمرانیمیپرداخت و برای همین برای بهدست آوردن حکومت به تبلیغات چشم پرکن یافریب، روی نیاورد و همچنین در طول زمان حکمرانی مخالفان خویش را موردآزار قرار نداد و حتی حقوق آنان را از بیتالمال قطع نکرد، مگر آن که بهاخلال نظام اجتماعی یا سیاسی روی کرده باشند.
نظر شما :