قطب و مکاتیب او از دیدگاه بزرگان
قطب و مکاتیب او از دیدگاه بزرگان[1]
مکاتیب قطب ،مجموعهاى است ارزشمند از نامههاى اخلاقى-تربیتى عالم ربّانى،حکیم الهى،حضرت شیخ عبد اللّه قطب ابن محیى.
مرحوم محمد معصوم شیرازى،صاحب کتاب ارزشمند «طرائق الحقائق» درباره او چنین مىنویسد: «العارف الودود، قطب ابن محیى بن محمود، جامع علم ظاهر و باطن بوده، آنچه از مکاتیب او دیده شده که به هرکس مرقوم داشته و جواب نوشته، [از]ده هزار بیت[سطر]متجاوز بوده که کسى[آنها را]جمع نموده است.[2]
محدث بزرگ میرزا حسین نورى در«خاتمه مستدرک»نوشته است:«قطب الدین مشهور به قطب محیى،استاد مولانا جلال دوانى،یکى از مشایخ صوفیه و صاحب مکاتبات معروف به مکاتیب قطب محیى به فارسى مىباشد،نام او قطب الدین محمد کوشکنارى است.[3] مرحوم شیخ عباس قمى در دو کتاب خود «هدیه الاحباب»[4] و«الکنى و الالقاب»[5] و نیز میرزا عبد اللّه افندى اصفهانى، در «ریاض العلماء»[6]، شبیه گفتار محدث نورى را ذکر کردهاند.
همچنین مرحوم مدرّس تبریزى،صاحب کتاب «ریحانه الأدب» درباره وى این گونه آورده است: «قطب الدّین،شیخ عبد اللّه،معروف به قطب ابن محیى بن محمود انصارى خزرجى سعدى،مقیم شیراز که به جهت انتساب به پدرش، به قطب محیى معروف و صاحب مکاتیب معروفه [مىباشد.] و به نوشته ذریعه،موافق آنچه از کلمات خودش برمىآید،سجادهنشین ارشاد بوده،و در اواخر قرن نهم مىزیسته،و اوایل قرن دهم را نیز دیده است...سال وفات شیخ عبد اللّه قطب،به دست نیامد.و فاضل محدّث معاصر،گوید که:قطب الدّین کوشکنارى محمد،معروف به قطب المحیى،عالم،حکیم،متکلّم و صاحب مکاتیب فارسى،مشهور به مکاتیب قطب محیى است و استاد ملا جلال دوانى[مىباشد] و وفاتش در اوایل قرن دهم هجرت بوده است.[7] پژوهشگر سختکوش،علامه محمد قزوینى،که اولینبار درباره این مکاتیب تحقیقاتى انجام داده،در کتاب یادداشتهاى قزوینى،تحت عنوان«رسائل قطب ابن محیى»مىنویسد:«با فحص زیاد در کتب،عجاله چیزى از شرح حال صاحب این مکاتیب و عصر او و مواطن او،در هیچ جا به نظر نرسید.»
وى سپس مىنویسد:«موضوع جمیع این رسائل،عرفان است،ولى با تقید تام به متابعت از شریعت اسلام.»بعد از آن درباره قطب مىنویسد:«مکرر تصریح مىکند که وى داعیه شیخى یا قطبى و نحو ذلک ندارد.مؤلف،بسیار فاضل و با اطلاع از علوم اسلامیه و فلسفه و کلام بوده و علاوه بر اینها بسیار اهل ذوق و مجذوب و مفتون کتب ارباب حال بوده است.»وى درباره نگارش مکاتیب مىنویسد:«از حیث انشاء نیز این کتاب در نهایت سلاست و متانت و به غایت استادانه و فاضلانه و بلیغ و وافى به مراد، بدون اطناب ممل یا ایجاز مخل و به کلى عارى از تکلّف و تصنّع است و اصلا گویا مطلقا مؤلف به جنبه تزیین عبارات نپرداخته است و فقط وجهه او جنبه معنى و تفهیم مطلب و وفاى به مراد بوده است،ولى در عین حال،عبارات او بسیار متین و جزل و به غایت فاضلانه است،از جنس انشاء خواجه نصیر الدین طوسى،در اخلاق ناصرى تقریبا.خلاصه الکلام،این کتاب،کتاب بسیار نفیسى است،هم مطلبا و موضوعا،و هم انشاء و تحریرا و بسیار جدى و مطابق ذوق سلیم و بدون تمایل به افراط و تفریط است.»[8]
[1]. برگرفته از مقدمه مکاتیب قطب
[2]. طرائق الحقائق، ج 3، ص 150.و نیز ر.ک:ج 2، ص 289.مکاتیب ( عبد الله قطب ) جلد 1 ، صفحه 9
[3]. خاتمه مستدرک، ج 3، ص 448(ط سنگى رحلى)
[4]. ر.ک: هدیه الاحباب،ص 239،(امیرکبیر،1362)
[5]. ر.ک:الکنى و الالقاب،ج 3،ص 74
[6]. ر.ک:ریاض العلماء،به نقل از الذریعه،ج 22،ص 138
[7]. ریحانه الأدب،ج 3،صص 309-308.و نیز ر.ک:ج 4،ص 437
[8].مکاتیب ( عبد الله قطب ) جلد 1 ، صفحه 10
نظر شما :