معرفی کتاب «سهروردی و افکار او» تألیف دکتر کریم مجتهدی
آنچه شاید در همین ابتدا در اینجا یادآوری آن لازم باشد این نکته جالب توجه است که این استاد باسابقه و نامدار فلسفه غرب بخشی از وقت و نیروی خود را در سالهای اخیر صرف پرداختن به یکی از مهمترین جنبههای فلسفی – فکری فرهنگ ایران کرده است، صرف پرداختن به وجوه گوناگون اندیشه فیلسوفی که شاید بتوان او را ایرانیترین فیلسوف ایران دانست: شهابالدین یحیی سهروردی، مشهور به شیخ اشراق. همین امر به اندیشه سهروردی چه در روزگار خودش و چه در روزگار ما اهمیتی فرهنگی و حتی اجتماعی و سیاسی میداده است و میدهد. سهروردی شاید در مقام فیلسوف در تاریخ فلسفه اسلامی اهمیت فارابی در مقام موسسی هوشمند یا ابنسینا در مقام فیلسوفی بهراستی بزرگ و جامعنگر را نداشته باشد اما در یکی از بزنگاههای تاریخ ترکیب و تألیفی را تصور و تصدیق کرده است که ابعاد مختلف آن تا روزگار ما بحثانگیز و اثرگذار بوده است. از سویی او تاریخ ایران پیش از اسلام – یا به عبارت دقیقتر اساطیر ایران باستان و حماسه پهلوانی ما را – را با اندیشه اسلامی و نیز فلسفه یونان پیوند داده است و از سوی دیگر جنبههای باطنی و شاید بشود گفت غنوصی فرهنگهای گوناگون را کنار هم نشانده و از آنها مجموعهای پدید آورده که به موجب آن درک باطنی از دین نسبت به درک ظاهر آن رجحان دارد. او از سویی اهل شهود و اشراق است و از سوی دیگر اهل منطق تا آن حد که در آن نوآوریهای شایان تأمل داشته باشد. از سویی فیلسوفی بوده است اهل استدلال و از سویی نویسنده حکایاتی تمثیلی، از سویی نویسنده کتابی در علم اصول فقه و از سوی دیگر شاعر. زندگی شخصی سهروردی هم سرشار است از راز و رمز. او جوانی بوده است زودرس که با همان سرعت و شتاب که مراتب رشد و پختگی را طی میکرده مرگ را نیز ملاقات کرده است، پیش از آنکه چهل ساله شود، مرگی که همان قدر با اعتقادات فلسفیاش پیوند دارد که با تأثیر اجتماعی و سیاسی آن اعتقادات .
سهروردی و افکار او مروری است بر جنبههای متکثر زندگی و اندیشه این فیلسوف نامدار ایران و جستجویی است در منابع فکری او و پیوستگیهای نظری او با پیشینیان گوناگون .
پس از "سخن اول" و "مقدمه" که مانند سایر مقدمههای دیگر آثار استاد مجتهدی پیش و بیش از هر چیز بیان دغدغههای فکری ایشان است، در کتاب به ترتیب مطالب و مباحثی آمده است درباره زندگینامه سهروردی، آثار او و افکار او. در بخش اخیر درباره منطق از نظرگاه سهروردی (تعریف، قضیه بتاته، مقولات)، معرفتشناسی اشراقی، حکمت اشراق و وجوه تفارق مشاء و اشراق مباحثی آمده است. در ادامه به صورت جداگانه فصلی آمده است در تحلیل حکایات تمثیلی سهروردی. در تکمیل این بخش بحث بعدی به این موضوع اختصاص پیدا کرده که آیا از سرگذشت حماسی کیخسرو به نحوی که فردوسی آن را سروده است، میتوان تحلیلی اشراقی به سبک شهابالدین سهروردی به دست داد. همچنین از آنجا که در اندیشه سهروردی اشراق و شهود و به عبارت دیگر خودسازی و سلوک عرفانی اهمیت دارد بخشی از کتاب سهروردی و افکار او در مقایسه و سنجش نسبت سهروردی است با فریدالدین عطار. یکی از بخشهای مهم کتاب نیز اختصاص یافته است به منابع فکری سهروردی که علاوه بر متون اسلامی درک ویژهای از فلسفه یونان هم در آن مدخلیت داشته است؛ از جمله درکی افلاطونی از ارسطو یا چهرهای رازآمیز به نام "آغاثاذیمون". در کتاب به بستر فرهنگی – اجتماعی رشد و نمو اندیشههای سهروردی نیز توجه شده است، از جمله به سیاست فرهنگی ایلخانان و توجه آنها به فرهنگ کهن ایران. دو بخش پایانی سهروردی و افکار او دربردارنده مطالبی است در معرفی چهرهها و شخصیتهای متاثر از آراء و اقوال سهروردی یا معرف او: از سویی شهرزوری و قطبالدین شیرازی و ابنکمونه و دوانی و میرداماد و ملاصدرا و عبدالرزاق لاهیجی و ابن ابیجمهور احسایی و قاضی سعید قمی و ملا محمد صالح مازندرانی و ملاهادی سبزواری و از سوی دیگر رینولد الن نیکلسون و هلموت ریتر و لویی ماسینیون و هانری کربن .
کتاب دکتر مجتهدی علاوه بر اطلاعبخشی به نظر من از دو جهت دیگر هم جالب توجه است و هنگام خواندن آن شخصا توجهام به این دو نکته جلب شد. یکی سبک کتاب که گاه متفاوت است با سبک معمول و معهود دیگر کتابهای آقای دکتر مجتهدی و در نگارش آن گاه تخیل و ذوقورزی ادبی هم مجال بروز یافته است و این تفاوت لحن و تغییر سبک مرا به یاد سخنان عمیق تئودور آدرنو انداخت در نسبت اندیشه و سبک، و فلسفه و نحوه بیان. دیگر تصویری که دکتر مجتهدی نه فقط از سهروردی و اندیشه او که به طور کلی از عرفان و اشراق ترسیم کرده و جا به جا به انحاء مختلف تأکید نموده است که غرض از پرداختن به فلسفه اشراق تأیید بیخویشی و نفی سلامت تن و نفی خردمندی نیست، بلکه بسط آنهاست؛ این تأکید به ویژه در جامعه ما تأکیدی است بهجا و ضروری .
برای استاد عزیزم آقای دکتر کریم مجتهدی تنها آرزوی سلامت و نیروی بیشتر دارم، چون گمان میکنم ایشان همین که سلامت باشند و بتوانند به فلسفه بپردازند و "کار" کنند چیز دیگری از دنیا نمیخواهند و احساس سعادت را به کمال خواهند داشت !
نظر شما :