دکتر فاضلی: مهم‌ترین کاری که امروز هر نویسنده و مبلغ فرهنگ باید انجام دهد خلق «امید اجتماعی» است

۱۱ بهمن ۱۳۹۳ | ۱۴:۳۸ کد : ۹۳۰۲ اخبار اساتید پژوهشگاه
تعداد بازدید:۲۲۷۳

نعمت الله فاضلی متولد ۱۳۴۳ روستای مصلحآباد اراک انسانشناس و استاد دانشکده علوماجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. دکتری انسانشناسی اجتماعی- فرهنگی با رویکرد بین رشته ای با علاقه بیشتر به گرایش «مطالعات فرهنگی»، حدود سی عنوان کتاب به فارسی و انگلیسی دارد از جمله: «مردمنگاری سفر»، «انسانشناسی مدرن در ایران معاصر»، «مردمنگاری هنر»، «تاریخ فرهنگی ایران مدرن» و «پشت دریاها شهری است». او برای افتتاحیه ستون «گپ های ناگهانی» دعوت ما را پذیرفت و گرچه درگیر اسبابکشی و جابهجایی منزل بود، صمیمانه به سؤالات ما پاسخ داد.

  فرض کنید در موقعیتی قرار گرفته اید که قرار است تمام کتابهای حوزه انسانشناسی و فرهنگ شناسی از میان بروند، در این میان شما و تنها شما این حق انتخاب را دارید که یک کتاب را از تمام آنها حفظ کنید؛ در این صورت انتخاب نعمت الله فاضلی کدام کتاب خواهد بود؟
این پرسش بسیار دشواری است اما اگر قرار باشد من از این میراث فکری یک کتاب را انتخاب و حفظ کنم، اول کتاب «تفسیر فرهنگها» از کلیفورد گیرتز، انسانشناس امریکایی و از شارحان مکتب تفسیرگرایی و بعد از آن کتاب اخیر خودم با عنوان «پشت دریاها شهری است» را برمیدارم که نخستین کتاب مستقلی است که مردمنگاری شهری را به زبان فارسی برای مردم ایران و به طور کامل معرفی میکند.
  از میان این دو کدام یک را انتخاب میکنید؟ کتاب خودتان یا کتاب گیرتز؟
من هم مثل هر انسانی طبیعتاً دوست دارم اثری از خود باقی بگذارم و بنا بر این اگر قرار باشد تنها یک کتاب را انتخاب کنم کتاب خودم را حفظ میکنم که به نظرم معرفی خوبی از جامعه ایرانی به دست میدهد.
  در پس زمینه تارگاه شخصی شما، چند واژه تکرار می شود: عشق، مدرنیسم، نگاه نو و خنده؛ نخ تسبیحی که این واژهها را به هم متصل میکند چیست؟
معتقدم که جامعه ما در پنجاه سال اخیر تحولی به سوی امروزی شدن یا تجدد تجربه کرده است، بنا بر این مهمترین رسالت فکری محققان و روشنفکران جامعه ایران تلاش برای شناسایی و معرفی آن است، به همین دلیل در اغلب آثار من واژه تجدد یا معادلهای آن به کرات به کار رفته است. در مورد شادی نیز معتقدم که مهمترین کاری که امروز هر نویسنده و مبلغ فرهنگ باید انجام دهد خلق امید اجتماعی است، به این معنی که به مخاطبان ایرانی این امکان را بدهد که از طریق آگاهی، دانش و خودآگاهی نسبت به جامعه معاصر خود و پویاییها و خلاقیتها آن، تلاشهایی که ما برای بهبود زندگی خود انجام دادهایم، شکستها و موفقیتهایی که به دست آوردهایم، سازگاریهایی که با نظام جهانی داشتهایم و بهرهبرداریهایی که از میراث تاریخی و فرهنگی خود انجام دادهایم، این امکان را پیدا کند که نسبت به گذشته، امروز و آینده خود امیدوار باشد و نظام مثبت خوشخیم به دست بیاورد و بتواند راه بهروزی و سعادت خود را از طریق مطالعه آثار ما پیدا کند. به همین دلیل مسأله شادی برای من فقط یک امر روانی یا عاطفی نیست، من در آثارم همیشه از نوعی شادی معرفتی، شادی اجتماعی، شادی فرهنگی و شادی فکری صحبت میکنم یا بهتر بگویم پیامی که نوشتههای من برای خواننده ایرانی دارد این است: باید به قابلیتها و توانمندیهای خود اعتماد داشته باشیم، ظرفیتهای نهادی خود برای توسعه را بشناسیم، باید نسبت به خلاقیت و توانهای فکری و نوآوران که در تاریخ و فرهنگ ما وجود دارد آگاه باشیم و اگر ما ایران تاریخی و تاریخ ایران و انسان ایرانی و جهان امروزی را خوب بشناسیم دلیلی برای نومیدی و افسردگی و در خود فرو رفتن وجود ندارد، بنابراین تلاش کردهام که نوعی امید اجتماعی را در نوشتههایم و در پی آن در خوانندگانم خلق کنم.
ë در خاطر دارم که در یادداشتی که به مناسبت تولد چهل و سه سالگی خود نوشته بودید، نه صریحاً، اما تلویحاً به این مضمون اشاره کرده بودید که نسل شما هم از نسلهای سوخته جامعه ایران است و به جامعه مخاطرهآمیز ایرانی و مواجهات همیشگی با مرگ اشاره کرده بودید. این نوشته را چطور با دیدگاهی که الان بیان کردید جمع خواهید کرد؟
من به خودم به عنوان فردی از یک نسل سوخته نگاه نمیکنم و در آن یادداشت هم، چنین حرفی نزدهام اما واقعیت این است که جامعه معاصر ما مثل هر جامعه دیگر امروزی، دو روی سکه توسعه و تخریب، امید و ناامیدی، تردید و عدم قطعیت و پارادوکس و تناقض نهفته در جامعه امروز را تجربه میکند. به همین دلیل برای فردی مثل من که دائم به زندگی خودم و جامعه خودم میاندیشم، گاهی با آن روی سکه هم سروکار پیدا میکنم. با این حال در مجموع فکر میکنم در نوشتههای من، در سی جلد کتابم و صدها مقالهای که منتشر کردهام، رویه امید، خلاقیت، کنشگری، پویایی، عاملیت، مسئولیتپذیری و پاسخگویی بر رویه شکست، ناامیدی، ناکامی و تخریب غلبه داشته باشد.
  چند لحظه پیش که راجع به مدرنیسم صحبت می کردید اشاره داشتید که جامعه ایران پنجاه سال است که وارد دوران تجدد شده و اتفاقاً شما هم در شهریوری که گذشت پنجاه سالگی را تمام کردید. چه رابطهای میان این دو تا پنجاه وجود دارد؟ مثلاً چرا آغاز تجدد در ایران را به صد یا صد و پنجاه سال پیش نسبت ندادید؟
بله، واقع این است که ما از زمان میرزا تقیخان امیرکبیر و عباسمیرزا وارد دوران مدرن شدهایم اما هر چقدر که به امروز نزدیکتر میشویم شتاب این تجدد به طور تصاعدی بیشتر میشود و من هم چون در پنجاه سال آخر آن قرار گرفتهام، تجربه نزدیک و بلاواسطهای از تجدد پرشتاب جامعه ایران کسب کردهام و با خوبیها و بدیهایش درگیری عمیقتری داشتهام، بنابراین طبیعی است که من بهتر بتوانم در مورد این پنجاه سال اخیر صحبت کنم.
  در مطلبی اشاره کرده بودید که جامعه ما جامعهای مخاطرهآمیز است، حالا فرض کنید یکی از مخاطرات مرسوم اهالی علوم انسانی دامن شما را بگیرد و به ناگهان امروز اعلام کنند که شما از شغل دانشگاهیتان بازنشسته شدهاید. در این صورت چهکار خواهید کرد؟
همین کاری که تاکنون کردهام، نوشتن و نوشتن و نوشتن. سخنرانی کردن و سخنرانی کردن و سخنرانی کردن. گفت وگو کردن و گفت و گو کردن و گفت وگو کردن. در تمام این سالها من همین کار را میکردم و بعد از این هم همین کار را خواهم کرد. واقع این است که ما نویسندهها زندگی کارمندی نداریم، این طور نیست که کارمان از یک لحظه آغاز شود و در یک لحظه به پایان برسد. فکر نمیکنم ما هیچ وقت بازنشسته شویم.
  شما خود را متعلق به بینش اصلاحطلبی میدانید با این حال معتقدید که فعال سیاسی نیستید. آیا همین نوشتن و سخنرانی و گفتوگو فعالیت سیاسی به شمار نمیآید؟
اگر فعالیت سیاسی به مفهوم نهادی آن باشد من فعال سیاسی نیستم، این طور نیست که عضو حزب یا سازمان مشخصی باشم اما اگر منظور دلالت سیاسی در نوشته های من باشد، مسلماً همین طور است، هیچ نشانهای وجود ندارد که فاقد دلالت سیاسی باشد.
  جامعه ما این گونه است یا این روال کل جهان است؟
همه جا این طور است اما در مورد ما این پررنگتر یا به بیان بهتر عریانتر است، به این دلیل که سازوکارهای تولید و اعمال قدرت در ایران عریانتر از برخی دیگر جوامع است.
  آخرین باری که به روستای زادگاهتان، مصلح آباد رفتید چه زمانی بود؟
برای عاشورا و تاسوعا در محرم گذشته.
  هنوز کتابخانه ای که در آنجا دایر کردید، وجود دارد؟
بله کتابخانه دکتر شریعتی مصلح آباد هنوز دایر است ولی تا آنجا که من اطلاع دارم فعالیت آن مثل گذشته زیاد نیست.
  دکتر نعمت الله فاضلی امروز تا چه حد خود را به آن محیط روستایی متعلق می داند؟
به لحاظ احساسی و عاطفی هنوز تعلق دارم چون خانواده من هنوز در آنجا هستند اما مهمتر از آن، اینکه من در نوشته هایم به طور منظم از تجربه هایم در محیط های روستایی ایران استفاده می کنم و برای ارجاع به محیط روستایی ایران بسیار به مصلح آباد توجه دارم. در کتاب اخیرم که بزودی منتشر خواهد شد، به نام «تجربه تجدد»، یک فصل را در مورد مصلح آباد نوشته ام.
  جذابترین بخش جامعه ایرانی برای شما کدام است؟
جامعه ایران جامعهای پرماجرا، پویا و سرشار از سرمایه های عاطفی و تراکم ارتباطی و آیینی است. من در اروپا هم زندگی کردهام اما در آنجا به هیچ وجه چنین چیزی وجود ندارد. تراکم سرمایه های عاطفی، تعاملات و ارتباطات و بویژه ارتباطات آیینی اعم از سنتی و مدرن، باعث شده تا سطح تولید گفت وگو و گفتار و زبان، گپ وگفت ها، مذاکره ها بویژه به کمک تکنولوژیهای ارتباطی خیلی وسیع بشود. از این رو جذابترین بخش جامعه ایران بعد زبانشناسانه آن است. من در مقاله خود با عنوان کندوکاوی در گپ وگفت ایرانی در این مورد بحث کرده ام و به نظرم جذابترین بخش این جامعه همین حرفهای ایرانی است.
 

کلیدواژه‌ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :