گزارشی از اولین نشست «آغاز تاریخنگاری جدید در ایران»
از سوی گروه تاریخ و باستانشناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی، اولین نشست «آغاز تاریخنگاری جدید در ایران» با سخنرانی ناصر تکمیلهمایون استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی؛ و علیرضا ملاییتوانی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و عضو انجمن تاریخ پژوهان ایران و نیز با مدیریت شهرام یوسفیفر عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی، برگزار شد.
در ابتدای نشست شهرام یوسفیفر عنوان داشت؛ این نشست از سلسله نشستهای بحث تاریخنگاران و تاریخنگاری ایرانی، در دوره معاصر بوده و موضوع اولین نشست «آغاز تاریخنگاری جدید در ایران» است؛ و در نشستهای بعدی به این پرداخته خواهد شد که چهگونه تاریخنگاری در ایران نضج میگیرد، چهگونه تکوین پیدا میکند و در بحث تاسیس چه مسائلی را پیش روی داشته است. تا سپس در جریان این نشستها بتوان به تکتک افرادی که به عنوان مورخان معاصر میشناسیم، پرداخته شود و در مورد نقش آنها و تاثیر آنها صحبت کنیم. و نیز وی عنوان داشت؛ این سلسله نشستها در دو وجه تجلیلی و انتقادی خواهد بود.
عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ، در ادامه گفت: این نشستها هدف دارد تا به یک جمعبندی برسد که ببینیم مورخان ایرانی تاریخ را چهگونه دیدهاند. نقاط قوت و نقاط ضعف آنها در چه بوده است. و به این برسیم که ما به عنوان کسانی که به صورت حرفهای در این زمینه در حال فعالیت هستیم، و یا کسانی که علاقهمند به تاریخ هستند، در کجا و با چه فهمی از تاریخ خودمان روبهرو هستیم. بحثهای تبارشناسی و در کنار آن بحثهای آسیبشناسی، یک الزام و ضرورت است و مولفهی مهم و خودآگاهی محسوب میشود.
سپس ناصر تکمیلهمایون وارد بحث خود از تاریخنگاری در دوره معاصر ایران شد و گفت: تاریخنگاری در معاصر دنبالهی تاریخنگاری در جهان اسلام به ویژه تاریخنگاری ایرانیان است. ایران معاصر منظور ایران از دورهی قاجاریه است زیرا تاریخ معاصر ایران از این دوره آغاز میشود. تکمیلهمایون افزود؛ آنچه که مربوط به تاریخ کنونی ایران است از مشروطه به بعد خواهد بود.
وی گفت: بحث امروز من در مورد تاریخنگاری در دوره قاجار است. تاریخ دوره قاجاریه که هنوز دخالتی از تاریخنگاری غربی را در آن نداریم. و همچون بیشتر تاریخهای گذشته در این چند نوع قرار میگیرد؛ یا تاریخ عمومی هستند که از دوره ایران باستان شروع شدهاند و به سبکی که خود فکر میکردند، گفتهاند تا رسیدن به دوران که خود میزیستند. معروفترین این کتابها زینتالتواریخ است و در دوره ناصرالدینشاه نوشته شده است
این تاریخپژوه در ادامه عنوان کرد؛ نسخهی خطی این کتاب را از پاریس آوردهام و قرار است در همین پژوهشگاه چاپ شود که البته هنوز این عمل به نتیجه نرسیده است.
او در ادامه بحث خود از انواع تاریخ در دورهی معاصر ایران، گفت: دومین نوع کتاب تاریخ قاجار است که فقط در مورد تاریخ قاجاریه است و تا فتحعلی شاه نوشته شده است. سوم کتاب تاریخ بزرگان است که بزرگان ایران را به طور کلی بزرگان مذهبی، حکومتی و عشایر را معرفی میکند. چهارم کتابهای تاریخی است که درباره جغرافیا و تاریخ محلی یعنی بخشی از ایران، استان و شهری را مورد بحث قرار میدهد.پنجم کتابهای تاریخی داریم که در مورد ایلات و عشایر ایران صحبت میکند.
استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در ادامهی بحث انواع تاریخ در دوره معاصر بیان داشت؛ تاریخ داریم که گزارش جنگها است و اسم آنها را من جنگنامه گذاشتهام. کتاب تاریخ داریم که از سرحدات ایران بحث میکند؛ مثل کتاب «سرحدیه» که نوشتهی مشیرالدوله است. کتابهای تاریخی داریم که بسیار با ارزش در این دوره هستند، و آن رسالههای حکومتی، سیاسی و پندنامهها هستند. درباره این نوع از انواع کتابهای تاریخی، مرحوم دکتر اسماعیل رضوانی مقالهای نوشت و حدود ۲۴ کتاب را در این رابطه معرفی کرد. ولی دکتر غلامحسین صدیقی در مقالهای دیگر اظهار خوشحالی کرد و اضافه کرد، علاوه بر این ۲۴ کتاب او ۶ جلد دیگر در اختیار دارد.
تکمیلهمایون اضافه کرد؛ و بعدها من در این باره با تحقیقاتی که کردم،۷۰ کتاب دیگر را معرفی کردم. و آنجا نتیجهگیری کردم؛ برای جامعهای که ۱۶ الی ۲۰ میلیون جمعیت داشته، این همه کتاب در این رابطه، مشخص میکند که در دوره قاجار اندیشهی حکومتگری و اندیشههای سیاسی وجود داشته است. وی گفت: در حال حاضر دکتر زرگرینژاد بیش از ۱۵۰ جلد در اینباره به ما معرفی میکند که از ۱۰ الی ۱۵ صفحه است تا کتاب۲۰۰ صفحهای.
استاد تاریخ در ادامهی تاریخنگاری در دوره معاصر گفت: در همین دوره تاریخی نیز ما کتابهایی داریم به نام امور غیرمترقبه که وقایع اجتماعی خوب یا ناخوشایند را نوشتهاند. موضوع دیگر در این دوره، تذکرهها است. تذکره شعرا،حکما، فقها، ادبا که در لابهلای این کتابها بسیاری از مسائل سیاسی – اجتماعی نیز پیدا میشود.
وی در ادامه گفت: بحث دیگر سفرنامهها است. در دورهی پیشین، سفرنامه کم بود ولی در این دوره (قاجار) سفرنامهها زیاد شد. سفرنامهنویسی نیز خود دو نوع بوده است؛ یا سفرنامه به خارج از ایران بوده، مثل میرزا صالح شیرازی و طالبی و ابراهیمبیگ نوشتهاند؛ و یا سفرنامههایی بوده است که حاصل سفرهای داخلی بزرگان کشور است.
وی گفت: مورد دیگری که در تاریخ ایران معاصر یعنی قاجاریه اتفاق میافتد، خاطرهنویسی است. این موضوع هم در گذشته زیاد نبوده است ولی در این دوره بسیار دیده میشود؛ مثل خاطرات اعتمادالسلطنه و دیگرانی که جز منابع تاریخی محسوب میشوند. مورد دیگر جُنگنویسی است که از اشعار سعدی و نکتههای ظریف استفاده شده است. و میتوان در بین متن آنها مسالهی مهم تاریخی هم پیدا کرد.
تکمیلهمایون در ادامهی این نوع تاریخنویسی به آخرین مورد اشاره کرد و گفت: مورد آخر، گزارشهای سیاسی و حکومتی است. و این گزارشها هم دیپلماتیک است (گزارشهایی خارج) و هم گزارشهایی است که از سفرهای داخل ایران نوشته شده است. در واقع از استاندار خواسته شده است تا از اوضاع و احوال خودشان برای مرکز گزارش بنویسند. اعتمادالسطنته نیز با توجه به این گزارشها مراتالبلدان را نوشته است. و اگر تمام آن گزارشها در این کتاب چاپ میشدند ما از دوره قاجاریه اطلاعات تاریخی و جامعهشناسی غنی داشتیم.
این پژوهشگر تاریخ در ادامهی این نشست به ضعفهایی که در منابع تاریخنگاری معاصر ایران وجود دارد، اشاره کرد و گفت: اما ضعفهای که بر این نوشتهها در این دوره وارد است؛
۱. دادن منابع ضعیف است.
۲. آگاهیهای عمومی است که افراد پیدا میکنند. بیهقی میگوید من از مشهودات و مسموعات و مکتوبات تاریخ را نوشتم. ولی در دوره قاجار بیشتر به آگاهیهای عمومی ارجاع میدادند.
۳. موضعگیری در تمام این دوران در بین تاریخنگاران وجود دارد.
۴. وجود ترسی است که در افراد بوده است. مثلا محمد ساروی که تاریخ آقامحمدخان را نوشته، پادشاه با او بوده است که تاریخ کرمان را مینویسد، اتفاقی که در آن دوره برای کرمان از جانب خود آقامحمدخان رخ داده است.
۵. روشهای نگارش است. بازی با الفاظ در این تاریخنگاری زیاد دیده میشود. به طور مثال تاریخ وصاف با المنجد کنار دستتان را میخوانید و در پایان میفهمید که این چند صفحه را در چند پاراگراف هم میشد بیان کرد. و تاریخنگار تنها خواسته موضوع را در بین کلمات و جملات بپیچاند.
۶. سبک نگارش بیشتر سنواتی است یعنی سال به سال تاریخ روایت میشود.
۷. گزافهگویی است. یا وقتی قرار است از کسی تعریف کنند او را به اعلیعلیین میرسانند؛ و وقتی قرار است از کسی انتقاد کنند به اسفلسافیلن میرسانند.
۸. موضوعات خارقالعاده هم زیاد در تاریخنگاری این دوره میبینیم. مثلا مینویسند در هندوستان جزیرهای است که افراد آن فقط یک چشم در پیشانی دارند.
و ضعفهایی دیگر که خارج از حوصلهی این نشست است.
در ادامه علیرضا ملاییتوانی به بحث «تاملی بر شکلگیری و تکوین تاریخنگاری نوین در ایران» پرداخت و گفت: بحث امروز ما درباره اندیشه تاریخنگاری به عنوان یک مبحث معرفتشناسانه است. و در این فرصت کوتاه بنده به سه پرسش میپردازم. پرسش اول این است که تاریخنگاری نوین چیست و چه مولفهها، شاخصهها و عناصری دارد؟
پرسش بعدی این خواهد بود که تاریخنگاری نوین در ایران چهگونه رشد پیدا کرد و چهگونه به صورت یک جریان در آمد. آیا اصلا ما تاریخنگاری جدید داریم یا خیر؟
سوال آخر هم این خواهد بود که؛ در چه مرحلهای هستیم و کجا ایستادهایم؟
ملاییتوانی در ادامهی صحبت خود گفت: اول تعریفی کوتاه از تاریخنگاری داشته باشم و بعد وارد مولفههای تاریخنگاری سنتی میشوم. تاریخنگاری؛ یک روش تفکر، یک نوع رفتار علمی و یک شیوهی عمل فرهنگی است. و تاریخنگاری در عمل فرایند گزارش رخدادهای تاریخی در قالب روایتهای مکتوب تاریخی است که با بازنمایی گزارشهای تاریخی یا تحولات تاریخی در چارچوب یک گفتمان خاصی صورت میگیرد. و با روشها، دریافتها و نگرشهای گوناگونی همراه است. عضو هیئت علمی گروه تاریخ بیان کرد؛ برای این که به تعریف تاریخنگاری نوین برسیم باید تعریفی از تاریخنگاری سنتی داشته باشیم. همچنان که وقتی ما میخواهیم از مدرنیته سخن بگوییم، مجبوریم سنت را تعریف کنیم؛ هنگامی که میخواهیم انسان جدید را تعریف کنیم، باید از انسان سنتی آغاز کنیم؛ از جامعهی سنتی در برابر جامعهی مدرن، از دینداری در برابر سکولاریزم، از خودکامگی در برابر دموکراسی. و به نظر من در اینجا از تاریخنگاری سنتی به عنوان نقطهی تقابل تاریخنگاری مدرن با بحث شود. چرا؟ چون تاریخنگاری جدید با غیریتسازی و با فاصلهی روششناختی و معرفتشناختی از تاریخنگاری سنتی، سعی دارد یک هویت نوین و جدید را از خود تعریف کند. و این مولفهها و عناصر هرگز در متن تاریخنگاری سنتی نبوده است و یا اگر عناصری از آن نیز بوده، بسیار کمرنگ و کمرمق و گسسته بوده است که به صورت یک جریان پیوسته و رو به تقویت وجود نداشته است.
عضو انجمن تاریخ پژوهان ایران در ادامه به عناصر و مولفههای تاریخنگاری سنتی پرداخت و گفت: من با این مقدمه میخواهم عناصر و مولفههای اصلی تاریخنگاری سنتی را به اختصار توضیح بدهم و بعد به تاریخنگاری مدرن برسیم. دکتر تکمیلهمایون بسیاری از مصادیقی که بنده میخواهم عرض کنم فرمودند، و من بیشتر به مفاهیم میپردازم. نخستین مشخصهی تاریخنگاری سنتی این است که تاریخنگاری سنتی اساسا یک نوع تاریخنگاری نقلی است. یعنی وقایعنگارانه و توصیفی است. و در آن تبیین، تحلیل و بررسی علتجویانه رخدادها، خیلی مدنظر نیست. وقتی تاریخنگاران سنتی میخواستند رخدادهای روزگار پیشین و گذشته خود را روایت کنند معمولا رونویسی میکردند.
ملاییتوانی در ادامه افزود؛ همچنان که دکتر تکمیلهمایون گفتند، هیچ استنادی نمیدادند. بنابراین یکی از مولفههای تاریخنگاری سنتی این است که شما استناد و ارجاع به منابع را نمیبینید. این متاسفانه تا دوره ما هم ادامه پیدا کرده است. بسیاری از کسانی که تا دههی پیش کتاب مینوشتند هیچ ارجاعی به منابع پیشین نمیدادند. او ادامه داد؛ ویژگی بعدی تاریخنگاری سنتی این است که به لحاظ موضوعی فقط به رویدادهای سیاسی و آنچه که در درون خاندانهای حکومتی میگذشت، میپرداختند؛ حیات اجتماعی ملت اساسا محل مطالعه تاریخنگاری نبود. از نظر معرفتشناسانه، امر معرفتشناسی تاریخنگاری سنتی بر این باور بود که همهچیز نقشهی از پیش طراحی شدهای خداوند است و انسانها موجودات بیارادهای هستند که ایفاگر نقشهای از پیش طراحی شدهی خداوند هستند. بنابراین نوعی جبرباوری در نگاه به عوامل و تاثیر عوامل فرازمینی و فرابشری در متن رخدادهای سنتی وجود داشته است. بنابراین اگر ما این منابع را نگاه بکنیم از کرامات و معجزات و مسائل غیرعقلانی و آنچه که خرقعادت خوانده میشود و آقای دکتر هم مثالی زدند، زیاد بود. ضمن این که بسیاری از رخدادهای تاریخی هم بدون بررسی علی در حال افزایش بود.
این پژوهشگر در حوزه تاریخ در بحث مولفههای تاریخنگاری سنتی، گفت: مسالهی بعدی، جایگاه مورخ در بطن تاریخ است. در تاریخنگاری سنتی مورخ حضور چشمگیری در متن تاریخ و آنچه که مینویسد، ندارد. و در واقع کار او باور کردن، شنیدن و ضبط کردن وقایع است. البته استثناهایی نیز وجود دارد.
دیگر اینکه سبک بیان آنها متکلف و مصنوع است. و معمولا با احادیث و روایت و اشعار به شکل گزافهگوییهایی متنهای را میانباشتند که بسیار خستهکننده است. با این امر معمولا حقیقت مطلب، فدای لفظ میشد. وی افزود؛ همچنان که اگر ما برگردیم به طبقه و جایگاه اجتماعی مورخ، میبینیم که این مورخان سنتی معمولا از کارگزاران حکومت بودهاند؛ از دیوانیان سطح بالا، از وزرا و شخصیتهایی که در دربار حضور داشتند و با حاکمیت و قدرت سیاسی، پیوند داشتند. به همین لحاظ این مورخان از نظر منابع وابسته به حکومت بودند. چرا؟ چون هیچ رسانهی دیگری در اختیار مورخ نبود. آنها مجبور بود در متن بسیاری از رخدادهایی که محل ثبت آن در تاریخ بود، حضور پیدا کنند و آنها را از نزدیک شاهد باشند. و یا آنهایی که به طور غیرمستقیم میشنود روایت کنند. بنابراین منابع روایتی منحصرا در اختیار دربار بود و مورخ مجبور بود که با آنها به گونهای ارتباط داشته باشد.
موضوع بعدی که درباره مولفههای تاریخنگاری سنتی ملاییتوانی به آن اشاره کرد وابستگی مالی مورخان به دربار بود، و گفت: مورخان سنتی به لحاظ معیشتی کاملا وابسته به دربار بودند و زندگی، زیست و امنیت آنها کاملا به حسن نیت دربار و نوع همکاری و پشتیبانی مالی، ستادی و سیاسی حکومت بستگی داشت. در نتیجه این امر آنها را دچار تنگناهای خاصی از نوع حقیقتپوشی و مصلحتاندیشی میکرد. او اضافه کرد؛ از طرف دیگر مورخان برای تداوم فعالیتهای حرفهای خود ناچار بودند به حکومت وابسته باشند.زیرا اگر اثری مینوشتند و میخواستند این اثر محفوظ بماند و در اختیار نسلهای بعدی قرار بگیرد این را باید به نهادها و موسساتی میسپاردند که کاملا در اختیار دربار بود.
او همچنین افزود؛ طیف مورخان سنتی بسیار اندک بود. تاریخ، علمی درباری بود که مخاطبان آن تنها شاهزادگان و درباریان بودند. تودهی عوام، یا سواد نداشتند و یا امکان تهیه و خریداری آن را نداشتند. و یا اساسا این موضوعات دغدغهی آنها نبود. همچنان که اصلا علم تاریخ و دانش تاریخ، یک دانش مدرسی نبود. یعنی دانشی نبود که نظام سنتی آموزش و پرورش یا مکتبخانههای سنتی آن را تعلیم بدهند. اینکه مورخ باید چهگونه متن را بنویسد، و چهگونه یک اثر تاریخی را پدید بیاورد؛ باید به صورت سنتی و تجربی در دستگاه دیوانی آموخته میشد. بنابراین تاریخ جایگاه مدرسی پیدا نکرد. و نباید از چشم دور داشت که علم تاریخ در تقسیمبندیهای علوم نیز جایگاه و شان درخور توجهای نیز نداشت.
عضو هیات علمی گروه تاریخ در ادامه گفت: اساسا جریان تاریخنگاری سنتی در ایران هرگز به یک جریان سرنوشتساز تعیینکننده و نیز تحولساز تبدیل نشد؛ که بتواند یک مکتب فکری را تاسیس کند و هواداران و پیروانی داشته باشد که آن را دنبال کنند. بنابراین تاریخنگاری سنتی به مثابه یک ابزار مشروعیتبخش در خدمت ارباب قدرت بود که به همان نسبت میتوانست به ابزار جهل و تحریف و برجستهسازی رخدادها و نادیده گرفتن بسیاری از رخدادها، تبدیل شود.
این استاد تاریخ ادامه داد؛ تاریخنگاری سنتی در یک فضایی نوشته میشود که در آنجا آزادی بیان و قلم وجود ندارد و مورخان در تنگناهای سیاسی، مجبور هستند آنچه که حکومت میپسندد، روایت کنند. وی گفت: به این لیست، ویژگیهای بسیار دیگری میشود، افزود؛ اما به بحث اصلی یعنی تاریخنگاری نوین میپردازم.
ملاییتوانی در ادامه توضیح داد؛ تاریخنگاری جدید تقریبا نقطهی مقابل تمام آنچه که ما به عنوان تاریخنگاری سنتی برشمردیم، است. و در اینباره نخستین مقوله، بحث روش است. اگر تاریخنگاران سنتی به صورت توصیفی مینوشتند، تاریخنگاران جدید به صورت علی، تبیینی و تحلیلی مینویسند. اگر آنها نگاه مکانیکی به رخدادها داشتند و یک نوع علت را برای یک رخداد تاریخی مطرح میساختند؛ مورخ تاریخی جدید، نگاه ارگانیک دارد و سعی میکند، زنجیرهای از علتها را در تبیین رخدادهای تاریخی ببیند. این چیزی بود که تاریخنگاری جدید به ارمغان آورد و حادثه تاریخی را در متن و در بافت تاریخی (context) و در واقع در متن یک جامعه و بستر اجتماعی - اقتصادی آن را میبیند.
این پژوهشگر در ادامهی بحث خود افزود؛ اگر در تاریخنگاری سنتی، مورخ به دنبال واقعهیابی بود و به یک تاریخ مرده میانجامید؛ در تاریخنگاری مدرن تلاش برای این است که مورخ حداقلی از تفکر و تحلیل را داشته باشد، تا بتواند رخدادهای گذشته را عمق و جان و معنا بدهد. و در واقع با تحول تاریخی به سوی فهم گذشته برود و بتواند یک مجموعهای معنادار را تولید کند.
عضو انجمن تاریخ پژوهان ایران در ادامهی بحث خود از مشخصههای تاریخنگاری نوین، افزود؛ مورخان جدید برخلاف تاریخنگاران سنتی در متن تاریخ حضور دارند و نقش او در فرایند تکوین، تدوین و تحلیل رخدادها بسیار جدی و تعیینکننده است. او است که با گفتوگوی مستمر و مداوم خود با رخدادهای تاریخی و با کاربست عقل و توانمندیهای ذهنی خود، میکوشد تا رخدادهای تاریخی را تحلیل کند. و بر اساس یک عینک و یک چارچوب تحلیلی خاص به سراغ گذشته برود. اگر مورخ سنتی غلام حلقه به گوش رخدادهای تاریخی بود، مورخ جدید غلام حلقه به گوش نیست بلکه او یک نقاد است. اگر تاریخنگار سنتی باور میکرد، تاریخنگار جدید تردید میکند؛ و آنچنان تردید میکند تا بتواند دلایلی روشن و متقنی در دفاع از مباحث تاریخی تحولات تاریخی که مینویسد، اقامه کند. بنابراین آنگونه که گیلبیرت اچکار میگوید، تاریخ عمل مداوم تاثیریافتن مورخ و واقعیات از یکدیگر و گفتوشنود پایانناپذیر حال و گذشته است. این راز پیدایش انواع متعدد و گونههای مختلف تاریخنگاری در روزگاران ما است. اگر ما یک پدیدهی تاریخی را با منابع مشخصی در اختیار مورخان جدید بگذاریم، هرگز متنهای تاریخی آنان، مثل هم نخواهد شد. چرا؟ چون کار بست عقل و تحلیل حضور مورخ و گزینش او و زاویهی دید او و نیز روش او، فاصله کانونها را متفاوت میکند.
ملاییتوانی از مولفههای تاریخنگاری مدرن به متنهایی پیوسته و منطقی اشاره کرد و گفت: از ویژگی دیگر تاریخ مدرن این است که اگر در تاریخنگاری سنتی رخدادها بر اساس روزشمار یا سالشمار، به صورت وقایع پراکنده یا از هم گسیخته و گسسته نوشته میشدند، در تاریخنگاری جدید، وقایع در یک منظومهی منطقی چه از نظر محتوایی و چه روشی، نوشته میشود. یعنی رخداد به گونهای در جایگاهی قرار میگیرد که گویی مورخ و پژوهشگر تاریخ همانند یک داستاننویس است. مثلا فلان رخداد را در فلان جایگاه قرار میدهد که اگر ما این جایگاه را جابهجا کنیم، به اصل داستان لطمه وارد میآید. بنابراین او چنان جستوجوی علی در رخدادها میکند، و چنان رخدادها را در جای منطقی، منظم و عقلانی قرار میدهد که یک مجموعهی بههم پیوسته و متحدالشکل هماهنگ و معنادار پدید میآورد؛ که حاصل آن شناخت تاریخی است. او ادامه داد؛ ویژگی دیگر مورخ یا پژوهشگر تاریخ جدید این است که بر اساس مساله و سوال و بر اساس ابهامی که در ذهن او یا در ذهن جامعهی علمی روزگار او وجود دارد، به سراغ گذشته میرود. و بنابراین با طرح فرضیات مختلف و با طرح پرسشهای مختلف میکوشد به آنها پاسخ دهد. و به این ترتیب حاصل کار او کاملا متفاوت از تاریخنگار سنتی خواهد شد.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد؛ از نظر موضوعی و قلمرو تاریخ هم یک تحول گستردهای در متن تاریخنگاری سنتی و مدرن رخ داد. اگر مورخ سنتی صرفا به رخدادهای سیاسی محدود بودند، مورخان جدید همهی ابعاد متزاید و پیچیدهی زندگی اجتماعی انسان گذشته را موضوع مورد مطالعه خود قرار میدهند. نه تنها ارباب قدرت بلکه همهی گروههای خاموش، گروههای مغلوب، گروههای ستمدیده و گروههای فراموششده را مورد کنکاش خود قرار میدهد. شما میبینید که امروز مکتبهای تاریخنگاری در حال شکلگیری است. یا جریانهای تاریخنگاری فمینیستی حاصل نوع نگاه به تاریخ جدید و زایش تاریخنگاری جدید است. و تاریخنگاری جدید که میخواهد به سمت گروههای خاموش، مخفی و گروههای که در تاریخنگاریهای گذشته، هیچ محلی از اعراب نداشتند و موضوع مطالعه نبودند، برود. علت این امر چیست؟ زیرا تاریخنگاری جدید در یک فضای سیاسی متفاوتی شکل میگیرد. او افزود؛ تاریخنگاری جدید در بستری پدید میآید که ما شاهد تغییر و تحول عنوان رعیت به عنوان ملت هستیم. افزایش شان تودههایی که خار میخوردند و بار میبردند. این تعبیری است که ملکزاده در مورد مردم ایران در روزگار پیشین به کار میبرده است. اصلا مردم عادی موضوعیتی در تاریخنگاری نداشتند. اما تاریخنگاری جدید کوشید همین تودهها را محل مطالعه قرار بدهد. افزون بر این، خود این تودهها وارد فرایندهای تاریخی شدند. دیگر تاریخسازان ما صرفا ارباب قدرت نبودند بلکه همین تودهها بودند که با آنها در افتادند و آنها را از اریکهی قدرت به زیر کشیدند و با آنها درگیر شدند. ساختارها و نهادهای دمکراتیک پدید آوردند و خود تاریخساز شدند. بنابراین تاریخنگاری جدید، ناگزیر است که به شرح زندگی این نوع تودهها و این نوع جریانها هم توجه کند.
عضو هیات علمی گروه تاریخ در ادامهی این نشست پیرامون مشخصههای تاریخنگاری نوین گفت: تحول معرفتی، مولفهی بعدی است که تاریخنگاری جدید را از سنتی جدا میکند. اگر تاریخنگار سنتی، تاریخ را نقشهای از پیش طراحی شده خداوند میدید، تاریخ نگار جدید و اساسا تاریخ جدید، تاریخ را عرصهی تجلی ارداهی انسان و عرصهی اندیشه و عمل انسان میپندارد. او به هیچ منشا فرازمینی در پیدایش رخدادهای تاریخی پایبند و قائل نیست. انسانهای عادی، پدیدهها و عوامل طبیعی را به عنوان فاکتورهای مهم تاریخساز نگاه میکند و نقشآفرینی عوامل فراانسانی ومعجزات به عنوان مسائل خرق عادت را به حاشیه میراند و سعی میکند از مسائل عقلی و انسانی سخن بگوید.
ملاییتوانی همچنین گفت: در تاریخنگاری جدید ما شاهد کاربست و استفاده انبوهی از روشها هستیم. اگر در تاریخنگاری سنتی صرفا به روش توصیفی و وقایعنگاری اشاره میشد؛ در تاریخنگاری جدید، انبوهای از روشهای متزاید و رو به تکامل در متن تاریخنگاری جدید راه پیدا کرده است، از روشهای تحلیلی گفتمانی جدید تا روشهای زبانشناختی تا روشهای تبارشناختانه تا روشهای هرمنوتیک و تا انواع روشهای کهن و نوینی که امروز میتواند در تاریخنگاری، محل توجه قرار بگیرد.
وی ادامه داد؛ از نظر زبانی اگر تاریخنگار سنتی مجبور بود برای دربار با نثری متکلف و مصنوع، نوعی فضل فروشی کند، تاریخنگار جدید میکوشد به زبانی بسیار ساده و سلیس و همه فهم مطلب بنویسد که مخاطبان آن در جریان آن قرار بگیرد. تاریخنگاری جدید محصول دوران جدید است یعنی دورهای که فنآوری و تکنولوژی در تحولات اقتصادی، اجتماعی اثر گذاشته و چهرهی جهان و سیمای اجتماعی را در هم کوبیده و تغییرات ریشه دار و مهمی در آن ایجاد کرده است. بنابراین تاریخ نگار جدید مجبور نیست به استنساخ رو بیاورد. صنعت چاپ به او کمک میکند تا با هزینهی اندکی حاصل کار خود را در اختیار گروهها قرار دهد. در نتیجه مخاطبان بسیاری پیدا میکند؛ که این مخاطبان در پرتو در هم شکستن ساختارهای سنتی پیشامدرن و در هم کوبیدن طبقات نیرومند پیشامدرن، پدید آمدند؛ یعنی طبقهی متوسط جدید، که مخاطب این تاریخنگاریها بودند و هستند.
او در ادامه توضیح داد؛ تاریخنگاری جدید در یک فضای دموکراتیک شکل میگیرد. در فضایی که امکان تبادل آزاد اطلاعات و اخبار وجود داشته باشد و رسانهها منحصرا در اختیار دولت نباشند. آزادی بیان و قلم و اجتماعات وجود داشته باشد، و روزنامهها و شبنامهها و انواع تریبونهای مختلف بتوانند بسیاری از مسائل ناگفته و حتا پیچیدهترین مسائل سیاسی که امکان گفتن آن و شرح آن در فضاهای سنتی وجود ندارد، آنها را در معرض عمومی قرار دهد. و در واقع به فرایندی بگروند و در مسیری گام بردارند که هیچ اسرار مگویی باقی نماند.
علیرضا ملاییتوانی در پایان صحبت خود در این نشست، عنوان کرد؛ در دوره تاریخنگاری جدید با انواع متعددی از منابع تاریخی مواجه میشویم. اگر در روزگاران پیشین تنها متنهای تاریخی سنتی بودند که میتوانستند اطلاعات تاریخی عرضه کنند، و مورخ امروز برای مطالعهی جامعهی پیشین باید به آن منابع که البته با هزار صافی و سانسور نوشته شده بودند رجوع کند، در دوره جدید، ما شاهد شکلگیری منابع رقیب هستیم. منظور از منابع رقیب، همهی منابعی است که خارج از چارچوبهای رسمی حکومت نوشته میشوند و حاوی دادههای تاریخی هستند؛ مانند سفرنامهها، خاطرات، روزنامهها، اسناد و مدارک آرشیوی. یا چون ادبیات سیاسی، رسالههای سیاسی و بسیاری از مسائل دیگر که ترجمان زندگی اجتماعی و حیات تودههای مردم در گذر تاریخ است.
این نشست در جلسات دیگری و با حضور سایر اساتید تاریخ ادامه پیدا خواهد کرد
منبع:فرهنگ امروز
در ابتدای نشست شهرام یوسفیفر عنوان داشت؛ این نشست از سلسله نشستهای بحث تاریخنگاران و تاریخنگاری ایرانی، در دوره معاصر بوده و موضوع اولین نشست «آغاز تاریخنگاری جدید در ایران» است؛ و در نشستهای بعدی به این پرداخته خواهد شد که چهگونه تاریخنگاری در ایران نضج میگیرد، چهگونه تکوین پیدا میکند و در بحث تاسیس چه مسائلی را پیش روی داشته است. تا سپس در جریان این نشستها بتوان به تکتک افرادی که به عنوان مورخان معاصر میشناسیم، پرداخته شود و در مورد نقش آنها و تاثیر آنها صحبت کنیم. و نیز وی عنوان داشت؛ این سلسله نشستها در دو وجه تجلیلی و انتقادی خواهد بود.
عضو هیات علمی پژوهشکده تاریخ، در ادامه گفت: این نشستها هدف دارد تا به یک جمعبندی برسد که ببینیم مورخان ایرانی تاریخ را چهگونه دیدهاند. نقاط قوت و نقاط ضعف آنها در چه بوده است. و به این برسیم که ما به عنوان کسانی که به صورت حرفهای در این زمینه در حال فعالیت هستیم، و یا کسانی که علاقهمند به تاریخ هستند، در کجا و با چه فهمی از تاریخ خودمان روبهرو هستیم. بحثهای تبارشناسی و در کنار آن بحثهای آسیبشناسی، یک الزام و ضرورت است و مولفهی مهم و خودآگاهی محسوب میشود.
سپس ناصر تکمیلهمایون وارد بحث خود از تاریخنگاری در دوره معاصر ایران شد و گفت: تاریخنگاری در معاصر دنبالهی تاریخنگاری در جهان اسلام به ویژه تاریخنگاری ایرانیان است. ایران معاصر منظور ایران از دورهی قاجاریه است زیرا تاریخ معاصر ایران از این دوره آغاز میشود. تکمیلهمایون افزود؛ آنچه که مربوط به تاریخ کنونی ایران است از مشروطه به بعد خواهد بود.
وی گفت: بحث امروز من در مورد تاریخنگاری در دوره قاجار است. تاریخ دوره قاجاریه که هنوز دخالتی از تاریخنگاری غربی را در آن نداریم. و همچون بیشتر تاریخهای گذشته در این چند نوع قرار میگیرد؛ یا تاریخ عمومی هستند که از دوره ایران باستان شروع شدهاند و به سبکی که خود فکر میکردند، گفتهاند تا رسیدن به دوران که خود میزیستند. معروفترین این کتابها زینتالتواریخ است و در دوره ناصرالدینشاه نوشته شده است
این تاریخپژوه در ادامه عنوان کرد؛ نسخهی خطی این کتاب را از پاریس آوردهام و قرار است در همین پژوهشگاه چاپ شود که البته هنوز این عمل به نتیجه نرسیده است.
او در ادامه بحث خود از انواع تاریخ در دورهی معاصر ایران، گفت: دومین نوع کتاب تاریخ قاجار است که فقط در مورد تاریخ قاجاریه است و تا فتحعلی شاه نوشته شده است. سوم کتاب تاریخ بزرگان است که بزرگان ایران را به طور کلی بزرگان مذهبی، حکومتی و عشایر را معرفی میکند. چهارم کتابهای تاریخی است که درباره جغرافیا و تاریخ محلی یعنی بخشی از ایران، استان و شهری را مورد بحث قرار میدهد.پنجم کتابهای تاریخی داریم که در مورد ایلات و عشایر ایران صحبت میکند.
استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در ادامهی بحث انواع تاریخ در دوره معاصر بیان داشت؛ تاریخ داریم که گزارش جنگها است و اسم آنها را من جنگنامه گذاشتهام. کتاب تاریخ داریم که از سرحدات ایران بحث میکند؛ مثل کتاب «سرحدیه» که نوشتهی مشیرالدوله است. کتابهای تاریخی داریم که بسیار با ارزش در این دوره هستند، و آن رسالههای حکومتی، سیاسی و پندنامهها هستند. درباره این نوع از انواع کتابهای تاریخی، مرحوم دکتر اسماعیل رضوانی مقالهای نوشت و حدود ۲۴ کتاب را در این رابطه معرفی کرد. ولی دکتر غلامحسین صدیقی در مقالهای دیگر اظهار خوشحالی کرد و اضافه کرد، علاوه بر این ۲۴ کتاب او ۶ جلد دیگر در اختیار دارد.
تکمیلهمایون اضافه کرد؛ و بعدها من در این باره با تحقیقاتی که کردم،۷۰ کتاب دیگر را معرفی کردم. و آنجا نتیجهگیری کردم؛ برای جامعهای که ۱۶ الی ۲۰ میلیون جمعیت داشته، این همه کتاب در این رابطه، مشخص میکند که در دوره قاجار اندیشهی حکومتگری و اندیشههای سیاسی وجود داشته است. وی گفت: در حال حاضر دکتر زرگرینژاد بیش از ۱۵۰ جلد در اینباره به ما معرفی میکند که از ۱۰ الی ۱۵ صفحه است تا کتاب۲۰۰ صفحهای.
استاد تاریخ در ادامهی تاریخنگاری در دوره معاصر گفت: در همین دوره تاریخی نیز ما کتابهایی داریم به نام امور غیرمترقبه که وقایع اجتماعی خوب یا ناخوشایند را نوشتهاند. موضوع دیگر در این دوره، تذکرهها است. تذکره شعرا،حکما، فقها، ادبا که در لابهلای این کتابها بسیاری از مسائل سیاسی – اجتماعی نیز پیدا میشود.
وی در ادامه گفت: بحث دیگر سفرنامهها است. در دورهی پیشین، سفرنامه کم بود ولی در این دوره (قاجار) سفرنامهها زیاد شد. سفرنامهنویسی نیز خود دو نوع بوده است؛ یا سفرنامه به خارج از ایران بوده، مثل میرزا صالح شیرازی و طالبی و ابراهیمبیگ نوشتهاند؛ و یا سفرنامههایی بوده است که حاصل سفرهای داخلی بزرگان کشور است.
وی گفت: مورد دیگری که در تاریخ ایران معاصر یعنی قاجاریه اتفاق میافتد، خاطرهنویسی است. این موضوع هم در گذشته زیاد نبوده است ولی در این دوره بسیار دیده میشود؛ مثل خاطرات اعتمادالسلطنه و دیگرانی که جز منابع تاریخی محسوب میشوند. مورد دیگر جُنگنویسی است که از اشعار سعدی و نکتههای ظریف استفاده شده است. و میتوان در بین متن آنها مسالهی مهم تاریخی هم پیدا کرد.
تکمیلهمایون در ادامهی این نوع تاریخنویسی به آخرین مورد اشاره کرد و گفت: مورد آخر، گزارشهای سیاسی و حکومتی است. و این گزارشها هم دیپلماتیک است (گزارشهایی خارج) و هم گزارشهایی است که از سفرهای داخل ایران نوشته شده است. در واقع از استاندار خواسته شده است تا از اوضاع و احوال خودشان برای مرکز گزارش بنویسند. اعتمادالسطنته نیز با توجه به این گزارشها مراتالبلدان را نوشته است. و اگر تمام آن گزارشها در این کتاب چاپ میشدند ما از دوره قاجاریه اطلاعات تاریخی و جامعهشناسی غنی داشتیم.
این پژوهشگر تاریخ در ادامهی این نشست به ضعفهایی که در منابع تاریخنگاری معاصر ایران وجود دارد، اشاره کرد و گفت: اما ضعفهای که بر این نوشتهها در این دوره وارد است؛
۱. دادن منابع ضعیف است.
۲. آگاهیهای عمومی است که افراد پیدا میکنند. بیهقی میگوید من از مشهودات و مسموعات و مکتوبات تاریخ را نوشتم. ولی در دوره قاجار بیشتر به آگاهیهای عمومی ارجاع میدادند.
۳. موضعگیری در تمام این دوران در بین تاریخنگاران وجود دارد.
۴. وجود ترسی است که در افراد بوده است. مثلا محمد ساروی که تاریخ آقامحمدخان را نوشته، پادشاه با او بوده است که تاریخ کرمان را مینویسد، اتفاقی که در آن دوره برای کرمان از جانب خود آقامحمدخان رخ داده است.
۵. روشهای نگارش است. بازی با الفاظ در این تاریخنگاری زیاد دیده میشود. به طور مثال تاریخ وصاف با المنجد کنار دستتان را میخوانید و در پایان میفهمید که این چند صفحه را در چند پاراگراف هم میشد بیان کرد. و تاریخنگار تنها خواسته موضوع را در بین کلمات و جملات بپیچاند.
۶. سبک نگارش بیشتر سنواتی است یعنی سال به سال تاریخ روایت میشود.
۷. گزافهگویی است. یا وقتی قرار است از کسی تعریف کنند او را به اعلیعلیین میرسانند؛ و وقتی قرار است از کسی انتقاد کنند به اسفلسافیلن میرسانند.
۸. موضوعات خارقالعاده هم زیاد در تاریخنگاری این دوره میبینیم. مثلا مینویسند در هندوستان جزیرهای است که افراد آن فقط یک چشم در پیشانی دارند.
و ضعفهایی دیگر که خارج از حوصلهی این نشست است.
در ادامه علیرضا ملاییتوانی به بحث «تاملی بر شکلگیری و تکوین تاریخنگاری نوین در ایران» پرداخت و گفت: بحث امروز ما درباره اندیشه تاریخنگاری به عنوان یک مبحث معرفتشناسانه است. و در این فرصت کوتاه بنده به سه پرسش میپردازم. پرسش اول این است که تاریخنگاری نوین چیست و چه مولفهها، شاخصهها و عناصری دارد؟
پرسش بعدی این خواهد بود که تاریخنگاری نوین در ایران چهگونه رشد پیدا کرد و چهگونه به صورت یک جریان در آمد. آیا اصلا ما تاریخنگاری جدید داریم یا خیر؟
سوال آخر هم این خواهد بود که؛ در چه مرحلهای هستیم و کجا ایستادهایم؟
ملاییتوانی در ادامهی صحبت خود گفت: اول تعریفی کوتاه از تاریخنگاری داشته باشم و بعد وارد مولفههای تاریخنگاری سنتی میشوم. تاریخنگاری؛ یک روش تفکر، یک نوع رفتار علمی و یک شیوهی عمل فرهنگی است. و تاریخنگاری در عمل فرایند گزارش رخدادهای تاریخی در قالب روایتهای مکتوب تاریخی است که با بازنمایی گزارشهای تاریخی یا تحولات تاریخی در چارچوب یک گفتمان خاصی صورت میگیرد. و با روشها، دریافتها و نگرشهای گوناگونی همراه است. عضو هیئت علمی گروه تاریخ بیان کرد؛ برای این که به تعریف تاریخنگاری نوین برسیم باید تعریفی از تاریخنگاری سنتی داشته باشیم. همچنان که وقتی ما میخواهیم از مدرنیته سخن بگوییم، مجبوریم سنت را تعریف کنیم؛ هنگامی که میخواهیم انسان جدید را تعریف کنیم، باید از انسان سنتی آغاز کنیم؛ از جامعهی سنتی در برابر جامعهی مدرن، از دینداری در برابر سکولاریزم، از خودکامگی در برابر دموکراسی. و به نظر من در اینجا از تاریخنگاری سنتی به عنوان نقطهی تقابل تاریخنگاری مدرن با بحث شود. چرا؟ چون تاریخنگاری جدید با غیریتسازی و با فاصلهی روششناختی و معرفتشناختی از تاریخنگاری سنتی، سعی دارد یک هویت نوین و جدید را از خود تعریف کند. و این مولفهها و عناصر هرگز در متن تاریخنگاری سنتی نبوده است و یا اگر عناصری از آن نیز بوده، بسیار کمرنگ و کمرمق و گسسته بوده است که به صورت یک جریان پیوسته و رو به تقویت وجود نداشته است.
عضو انجمن تاریخ پژوهان ایران در ادامه به عناصر و مولفههای تاریخنگاری سنتی پرداخت و گفت: من با این مقدمه میخواهم عناصر و مولفههای اصلی تاریخنگاری سنتی را به اختصار توضیح بدهم و بعد به تاریخنگاری مدرن برسیم. دکتر تکمیلهمایون بسیاری از مصادیقی که بنده میخواهم عرض کنم فرمودند، و من بیشتر به مفاهیم میپردازم. نخستین مشخصهی تاریخنگاری سنتی این است که تاریخنگاری سنتی اساسا یک نوع تاریخنگاری نقلی است. یعنی وقایعنگارانه و توصیفی است. و در آن تبیین، تحلیل و بررسی علتجویانه رخدادها، خیلی مدنظر نیست. وقتی تاریخنگاران سنتی میخواستند رخدادهای روزگار پیشین و گذشته خود را روایت کنند معمولا رونویسی میکردند.
ملاییتوانی در ادامه افزود؛ همچنان که دکتر تکمیلهمایون گفتند، هیچ استنادی نمیدادند. بنابراین یکی از مولفههای تاریخنگاری سنتی این است که شما استناد و ارجاع به منابع را نمیبینید. این متاسفانه تا دوره ما هم ادامه پیدا کرده است. بسیاری از کسانی که تا دههی پیش کتاب مینوشتند هیچ ارجاعی به منابع پیشین نمیدادند. او ادامه داد؛ ویژگی بعدی تاریخنگاری سنتی این است که به لحاظ موضوعی فقط به رویدادهای سیاسی و آنچه که در درون خاندانهای حکومتی میگذشت، میپرداختند؛ حیات اجتماعی ملت اساسا محل مطالعه تاریخنگاری نبود. از نظر معرفتشناسانه، امر معرفتشناسی تاریخنگاری سنتی بر این باور بود که همهچیز نقشهی از پیش طراحی شدهای خداوند است و انسانها موجودات بیارادهای هستند که ایفاگر نقشهای از پیش طراحی شدهی خداوند هستند. بنابراین نوعی جبرباوری در نگاه به عوامل و تاثیر عوامل فرازمینی و فرابشری در متن رخدادهای سنتی وجود داشته است. بنابراین اگر ما این منابع را نگاه بکنیم از کرامات و معجزات و مسائل غیرعقلانی و آنچه که خرقعادت خوانده میشود و آقای دکتر هم مثالی زدند، زیاد بود. ضمن این که بسیاری از رخدادهای تاریخی هم بدون بررسی علی در حال افزایش بود.
این پژوهشگر در حوزه تاریخ در بحث مولفههای تاریخنگاری سنتی، گفت: مسالهی بعدی، جایگاه مورخ در بطن تاریخ است. در تاریخنگاری سنتی مورخ حضور چشمگیری در متن تاریخ و آنچه که مینویسد، ندارد. و در واقع کار او باور کردن، شنیدن و ضبط کردن وقایع است. البته استثناهایی نیز وجود دارد.
دیگر اینکه سبک بیان آنها متکلف و مصنوع است. و معمولا با احادیث و روایت و اشعار به شکل گزافهگوییهایی متنهای را میانباشتند که بسیار خستهکننده است. با این امر معمولا حقیقت مطلب، فدای لفظ میشد. وی افزود؛ همچنان که اگر ما برگردیم به طبقه و جایگاه اجتماعی مورخ، میبینیم که این مورخان سنتی معمولا از کارگزاران حکومت بودهاند؛ از دیوانیان سطح بالا، از وزرا و شخصیتهایی که در دربار حضور داشتند و با حاکمیت و قدرت سیاسی، پیوند داشتند. به همین لحاظ این مورخان از نظر منابع وابسته به حکومت بودند. چرا؟ چون هیچ رسانهی دیگری در اختیار مورخ نبود. آنها مجبور بود در متن بسیاری از رخدادهایی که محل ثبت آن در تاریخ بود، حضور پیدا کنند و آنها را از نزدیک شاهد باشند. و یا آنهایی که به طور غیرمستقیم میشنود روایت کنند. بنابراین منابع روایتی منحصرا در اختیار دربار بود و مورخ مجبور بود که با آنها به گونهای ارتباط داشته باشد.
موضوع بعدی که درباره مولفههای تاریخنگاری سنتی ملاییتوانی به آن اشاره کرد وابستگی مالی مورخان به دربار بود، و گفت: مورخان سنتی به لحاظ معیشتی کاملا وابسته به دربار بودند و زندگی، زیست و امنیت آنها کاملا به حسن نیت دربار و نوع همکاری و پشتیبانی مالی، ستادی و سیاسی حکومت بستگی داشت. در نتیجه این امر آنها را دچار تنگناهای خاصی از نوع حقیقتپوشی و مصلحتاندیشی میکرد. او اضافه کرد؛ از طرف دیگر مورخان برای تداوم فعالیتهای حرفهای خود ناچار بودند به حکومت وابسته باشند.زیرا اگر اثری مینوشتند و میخواستند این اثر محفوظ بماند و در اختیار نسلهای بعدی قرار بگیرد این را باید به نهادها و موسساتی میسپاردند که کاملا در اختیار دربار بود.
او همچنین افزود؛ طیف مورخان سنتی بسیار اندک بود. تاریخ، علمی درباری بود که مخاطبان آن تنها شاهزادگان و درباریان بودند. تودهی عوام، یا سواد نداشتند و یا امکان تهیه و خریداری آن را نداشتند. و یا اساسا این موضوعات دغدغهی آنها نبود. همچنان که اصلا علم تاریخ و دانش تاریخ، یک دانش مدرسی نبود. یعنی دانشی نبود که نظام سنتی آموزش و پرورش یا مکتبخانههای سنتی آن را تعلیم بدهند. اینکه مورخ باید چهگونه متن را بنویسد، و چهگونه یک اثر تاریخی را پدید بیاورد؛ باید به صورت سنتی و تجربی در دستگاه دیوانی آموخته میشد. بنابراین تاریخ جایگاه مدرسی پیدا نکرد. و نباید از چشم دور داشت که علم تاریخ در تقسیمبندیهای علوم نیز جایگاه و شان درخور توجهای نیز نداشت.
عضو هیات علمی گروه تاریخ در ادامه گفت: اساسا جریان تاریخنگاری سنتی در ایران هرگز به یک جریان سرنوشتساز تعیینکننده و نیز تحولساز تبدیل نشد؛ که بتواند یک مکتب فکری را تاسیس کند و هواداران و پیروانی داشته باشد که آن را دنبال کنند. بنابراین تاریخنگاری سنتی به مثابه یک ابزار مشروعیتبخش در خدمت ارباب قدرت بود که به همان نسبت میتوانست به ابزار جهل و تحریف و برجستهسازی رخدادها و نادیده گرفتن بسیاری از رخدادها، تبدیل شود.
این استاد تاریخ ادامه داد؛ تاریخنگاری سنتی در یک فضایی نوشته میشود که در آنجا آزادی بیان و قلم وجود ندارد و مورخان در تنگناهای سیاسی، مجبور هستند آنچه که حکومت میپسندد، روایت کنند. وی گفت: به این لیست، ویژگیهای بسیار دیگری میشود، افزود؛ اما به بحث اصلی یعنی تاریخنگاری نوین میپردازم.
ملاییتوانی در ادامه توضیح داد؛ تاریخنگاری جدید تقریبا نقطهی مقابل تمام آنچه که ما به عنوان تاریخنگاری سنتی برشمردیم، است. و در اینباره نخستین مقوله، بحث روش است. اگر تاریخنگاران سنتی به صورت توصیفی مینوشتند، تاریخنگاران جدید به صورت علی، تبیینی و تحلیلی مینویسند. اگر آنها نگاه مکانیکی به رخدادها داشتند و یک نوع علت را برای یک رخداد تاریخی مطرح میساختند؛ مورخ تاریخی جدید، نگاه ارگانیک دارد و سعی میکند، زنجیرهای از علتها را در تبیین رخدادهای تاریخی ببیند. این چیزی بود که تاریخنگاری جدید به ارمغان آورد و حادثه تاریخی را در متن و در بافت تاریخی (context) و در واقع در متن یک جامعه و بستر اجتماعی - اقتصادی آن را میبیند.
این پژوهشگر در ادامهی بحث خود افزود؛ اگر در تاریخنگاری سنتی، مورخ به دنبال واقعهیابی بود و به یک تاریخ مرده میانجامید؛ در تاریخنگاری مدرن تلاش برای این است که مورخ حداقلی از تفکر و تحلیل را داشته باشد، تا بتواند رخدادهای گذشته را عمق و جان و معنا بدهد. و در واقع با تحول تاریخی به سوی فهم گذشته برود و بتواند یک مجموعهای معنادار را تولید کند.
عضو انجمن تاریخ پژوهان ایران در ادامهی بحث خود از مشخصههای تاریخنگاری نوین، افزود؛ مورخان جدید برخلاف تاریخنگاران سنتی در متن تاریخ حضور دارند و نقش او در فرایند تکوین، تدوین و تحلیل رخدادها بسیار جدی و تعیینکننده است. او است که با گفتوگوی مستمر و مداوم خود با رخدادهای تاریخی و با کاربست عقل و توانمندیهای ذهنی خود، میکوشد تا رخدادهای تاریخی را تحلیل کند. و بر اساس یک عینک و یک چارچوب تحلیلی خاص به سراغ گذشته برود. اگر مورخ سنتی غلام حلقه به گوش رخدادهای تاریخی بود، مورخ جدید غلام حلقه به گوش نیست بلکه او یک نقاد است. اگر تاریخنگار سنتی باور میکرد، تاریخنگار جدید تردید میکند؛ و آنچنان تردید میکند تا بتواند دلایلی روشن و متقنی در دفاع از مباحث تاریخی تحولات تاریخی که مینویسد، اقامه کند. بنابراین آنگونه که گیلبیرت اچکار میگوید، تاریخ عمل مداوم تاثیریافتن مورخ و واقعیات از یکدیگر و گفتوشنود پایانناپذیر حال و گذشته است. این راز پیدایش انواع متعدد و گونههای مختلف تاریخنگاری در روزگاران ما است. اگر ما یک پدیدهی تاریخی را با منابع مشخصی در اختیار مورخان جدید بگذاریم، هرگز متنهای تاریخی آنان، مثل هم نخواهد شد. چرا؟ چون کار بست عقل و تحلیل حضور مورخ و گزینش او و زاویهی دید او و نیز روش او، فاصله کانونها را متفاوت میکند.
ملاییتوانی از مولفههای تاریخنگاری مدرن به متنهایی پیوسته و منطقی اشاره کرد و گفت: از ویژگی دیگر تاریخ مدرن این است که اگر در تاریخنگاری سنتی رخدادها بر اساس روزشمار یا سالشمار، به صورت وقایع پراکنده یا از هم گسیخته و گسسته نوشته میشدند، در تاریخنگاری جدید، وقایع در یک منظومهی منطقی چه از نظر محتوایی و چه روشی، نوشته میشود. یعنی رخداد به گونهای در جایگاهی قرار میگیرد که گویی مورخ و پژوهشگر تاریخ همانند یک داستاننویس است. مثلا فلان رخداد را در فلان جایگاه قرار میدهد که اگر ما این جایگاه را جابهجا کنیم، به اصل داستان لطمه وارد میآید. بنابراین او چنان جستوجوی علی در رخدادها میکند، و چنان رخدادها را در جای منطقی، منظم و عقلانی قرار میدهد که یک مجموعهی بههم پیوسته و متحدالشکل هماهنگ و معنادار پدید میآورد؛ که حاصل آن شناخت تاریخی است. او ادامه داد؛ ویژگی دیگر مورخ یا پژوهشگر تاریخ جدید این است که بر اساس مساله و سوال و بر اساس ابهامی که در ذهن او یا در ذهن جامعهی علمی روزگار او وجود دارد، به سراغ گذشته میرود. و بنابراین با طرح فرضیات مختلف و با طرح پرسشهای مختلف میکوشد به آنها پاسخ دهد. و به این ترتیب حاصل کار او کاملا متفاوت از تاریخنگار سنتی خواهد شد.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد؛ از نظر موضوعی و قلمرو تاریخ هم یک تحول گستردهای در متن تاریخنگاری سنتی و مدرن رخ داد. اگر مورخ سنتی صرفا به رخدادهای سیاسی محدود بودند، مورخان جدید همهی ابعاد متزاید و پیچیدهی زندگی اجتماعی انسان گذشته را موضوع مورد مطالعه خود قرار میدهند. نه تنها ارباب قدرت بلکه همهی گروههای خاموش، گروههای مغلوب، گروههای ستمدیده و گروههای فراموششده را مورد کنکاش خود قرار میدهد. شما میبینید که امروز مکتبهای تاریخنگاری در حال شکلگیری است. یا جریانهای تاریخنگاری فمینیستی حاصل نوع نگاه به تاریخ جدید و زایش تاریخنگاری جدید است. و تاریخنگاری جدید که میخواهد به سمت گروههای خاموش، مخفی و گروههای که در تاریخنگاریهای گذشته، هیچ محلی از اعراب نداشتند و موضوع مطالعه نبودند، برود. علت این امر چیست؟ زیرا تاریخنگاری جدید در یک فضای سیاسی متفاوتی شکل میگیرد. او افزود؛ تاریخنگاری جدید در بستری پدید میآید که ما شاهد تغییر و تحول عنوان رعیت به عنوان ملت هستیم. افزایش شان تودههایی که خار میخوردند و بار میبردند. این تعبیری است که ملکزاده در مورد مردم ایران در روزگار پیشین به کار میبرده است. اصلا مردم عادی موضوعیتی در تاریخنگاری نداشتند. اما تاریخنگاری جدید کوشید همین تودهها را محل مطالعه قرار بدهد. افزون بر این، خود این تودهها وارد فرایندهای تاریخی شدند. دیگر تاریخسازان ما صرفا ارباب قدرت نبودند بلکه همین تودهها بودند که با آنها در افتادند و آنها را از اریکهی قدرت به زیر کشیدند و با آنها درگیر شدند. ساختارها و نهادهای دمکراتیک پدید آوردند و خود تاریخساز شدند. بنابراین تاریخنگاری جدید، ناگزیر است که به شرح زندگی این نوع تودهها و این نوع جریانها هم توجه کند.
عضو هیات علمی گروه تاریخ در ادامهی این نشست پیرامون مشخصههای تاریخنگاری نوین گفت: تحول معرفتی، مولفهی بعدی است که تاریخنگاری جدید را از سنتی جدا میکند. اگر تاریخنگار سنتی، تاریخ را نقشهای از پیش طراحی شده خداوند میدید، تاریخ نگار جدید و اساسا تاریخ جدید، تاریخ را عرصهی تجلی ارداهی انسان و عرصهی اندیشه و عمل انسان میپندارد. او به هیچ منشا فرازمینی در پیدایش رخدادهای تاریخی پایبند و قائل نیست. انسانهای عادی، پدیدهها و عوامل طبیعی را به عنوان فاکتورهای مهم تاریخساز نگاه میکند و نقشآفرینی عوامل فراانسانی ومعجزات به عنوان مسائل خرق عادت را به حاشیه میراند و سعی میکند از مسائل عقلی و انسانی سخن بگوید.
ملاییتوانی همچنین گفت: در تاریخنگاری جدید ما شاهد کاربست و استفاده انبوهی از روشها هستیم. اگر در تاریخنگاری سنتی صرفا به روش توصیفی و وقایعنگاری اشاره میشد؛ در تاریخنگاری جدید، انبوهای از روشهای متزاید و رو به تکامل در متن تاریخنگاری جدید راه پیدا کرده است، از روشهای تحلیلی گفتمانی جدید تا روشهای زبانشناختی تا روشهای تبارشناختانه تا روشهای هرمنوتیک و تا انواع روشهای کهن و نوینی که امروز میتواند در تاریخنگاری، محل توجه قرار بگیرد.
وی ادامه داد؛ از نظر زبانی اگر تاریخنگار سنتی مجبور بود برای دربار با نثری متکلف و مصنوع، نوعی فضل فروشی کند، تاریخنگار جدید میکوشد به زبانی بسیار ساده و سلیس و همه فهم مطلب بنویسد که مخاطبان آن در جریان آن قرار بگیرد. تاریخنگاری جدید محصول دوران جدید است یعنی دورهای که فنآوری و تکنولوژی در تحولات اقتصادی، اجتماعی اثر گذاشته و چهرهی جهان و سیمای اجتماعی را در هم کوبیده و تغییرات ریشه دار و مهمی در آن ایجاد کرده است. بنابراین تاریخ نگار جدید مجبور نیست به استنساخ رو بیاورد. صنعت چاپ به او کمک میکند تا با هزینهی اندکی حاصل کار خود را در اختیار گروهها قرار دهد. در نتیجه مخاطبان بسیاری پیدا میکند؛ که این مخاطبان در پرتو در هم شکستن ساختارهای سنتی پیشامدرن و در هم کوبیدن طبقات نیرومند پیشامدرن، پدید آمدند؛ یعنی طبقهی متوسط جدید، که مخاطب این تاریخنگاریها بودند و هستند.
او در ادامه توضیح داد؛ تاریخنگاری جدید در یک فضای دموکراتیک شکل میگیرد. در فضایی که امکان تبادل آزاد اطلاعات و اخبار وجود داشته باشد و رسانهها منحصرا در اختیار دولت نباشند. آزادی بیان و قلم و اجتماعات وجود داشته باشد، و روزنامهها و شبنامهها و انواع تریبونهای مختلف بتوانند بسیاری از مسائل ناگفته و حتا پیچیدهترین مسائل سیاسی که امکان گفتن آن و شرح آن در فضاهای سنتی وجود ندارد، آنها را در معرض عمومی قرار دهد. و در واقع به فرایندی بگروند و در مسیری گام بردارند که هیچ اسرار مگویی باقی نماند.
علیرضا ملاییتوانی در پایان صحبت خود در این نشست، عنوان کرد؛ در دوره تاریخنگاری جدید با انواع متعددی از منابع تاریخی مواجه میشویم. اگر در روزگاران پیشین تنها متنهای تاریخی سنتی بودند که میتوانستند اطلاعات تاریخی عرضه کنند، و مورخ امروز برای مطالعهی جامعهی پیشین باید به آن منابع که البته با هزار صافی و سانسور نوشته شده بودند رجوع کند، در دوره جدید، ما شاهد شکلگیری منابع رقیب هستیم. منظور از منابع رقیب، همهی منابعی است که خارج از چارچوبهای رسمی حکومت نوشته میشوند و حاوی دادههای تاریخی هستند؛ مانند سفرنامهها، خاطرات، روزنامهها، اسناد و مدارک آرشیوی. یا چون ادبیات سیاسی، رسالههای سیاسی و بسیاری از مسائل دیگر که ترجمان زندگی اجتماعی و حیات تودههای مردم در گذر تاریخ است.
این نشست در جلسات دیگری و با حضور سایر اساتید تاریخ ادامه پیدا خواهد کرد
منبع:فرهنگ امروز
نظر شما :