خلاصه ای از نشست «ایران اشکانی: گسست یا استمرار فرهنگی؟»
در همین راستا سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ساعت ۱۰ الی ۱۲ شنبه ۱۱ خرداد، میزبان نشست «ایران اشکانی: گسست یا استمرار فرهنگی؟» با سخنرانی دکتر فرشید نادری بود. آنچه پیش روی دارید گزارش ما از این نشست است .
در ابتدای این نشست دکتر فرشید نادری با اشاره بهعنوان سخنرانی خود اظهار کرد: عنوانی که انتخاب کردیم برای این سخنرانی - تحتعنوان ایران اشکانی: گسست یا استمرار فرهنگی؟- بنابر ضرورتهایی انتخاب شده است. ازجمله این ضرورتها اینکه در تاریخنگاری چند دهه گذشته، تاریخ و فرهنگ ایرانی عصر اشکانی بهعنوان یک گسست و انقطاع تاریخی و فرهنگی در میان سلسلههای پادشاهی ایران پیش از اسلام، انگاشته میشد. البته این رویه در سالهای اخیر بهبود نسبی یافته و خوشبختانه کارهای خیلی خوبی در رابطه با نقض ایده گسست انجام شده است؛ این گزاره چه در مورد پژوهشگرهای ایرانی و چه درباره پژوهشگران خارجی صادق است. لذا تا حدودی از مظلومیت تاریخ و فرهنگ اشکانی کاسته شده است. وی با اشاره به بخشهای سخنرانی خود گفت: در ابتدا در رابطه با اینکه چرا تاریخ و فرهنگ عصر اشکانی چنین سرنوشتی را به خود دید، توضیحاتی عرض میکنم. در بخش دوم و سوم هم به طرح دو پرسش و پاسخهای آنها خواهم پرداخت. نادری با طرح این سوال که چرا تاریخ و فرهنگ عصر اشکانی چنین سرنوشتی یافت، ادامه داد: همانطور که میدانید فقدان منابع بومی در تاریخ ایران باستان، مساله بسیار مهمی است. به دلیل غلبه و سیطره سنت شفاهی به جای سنت مکتوب در تاریخ ایران، متاسفانه عمده منابع ما در مورد تاریخ ایران باستان از دسته نخست- سنت شفاهی- هستند. علاوهبر این باید به چند موضوع دیگر در رابطه با چرایی این وضعیت اشاره کنم. در مقایسه با سایر ادوار تاریخ ایران باستان میزان و کیفیت حفاریها و کاوشهای باستانشناسی برای دوره اشکانی بسیار محدود است. زمانی در علم باستانشناسی رسیدن به لایههای زیرین، پیشاتاریخی، ایلامی، ماد و هخامنشی در اولویت قرار داشت. تا مدتها باستانشناسان زمانی که به لایههای اشکانی و حتی ساسانی میرسیدند، توجه چندانی نمیکردند و بیشتر حوزه علایقشان را در دورههای قبلتر دنبال میکردند. این موضوع باعث شد گزارشهای باستانشناسی درباره عصر اشکانی- در مقایسه با سایر ادوار تاریخی- بسیار محدود باشد. مساله بعدی سنگلاخ بودن حوزه پژوهشهای عصر اشکانی است. این حوزه بسیار حوزه دشواری برای پژوهش تاریخی است و علت هم- همانطور که پیشتر اشاره کردم - کمبود اسفبار و فاحش منابع- بهویژه منابع بومی- در مورد تاریخ عصر اشکانی است. مورد سوم که به نظرم اهمیت آن بسی بیشتر از دو مورد قبلی است، تسلط سایه تاریخ ساسانیان و حتی هخامنشیان بر تاریخ اشکانی است. به دلیل تبلیغات گسترده سیاسی- خصوصا در دوران پهلوی- درباره شروع عصر امپراتوری و پادشاهی از دوره هخامنشیان، ما میبینیم که حجم وسیعی از تحقیقات تاریخی مربوط به این دوره است. در این زمینه بهویژه مطرح شدن مباحث مربوط به ۲۵۰۰ ساله بودن شاهنشاهی در ایران، مورد نظر بنده است. تاریخ عصر ساسانی هم عرصه فراخ و بسیار گستردهای را در اختیار پژوهشگران و مورخان قرار داده است. لذا ما با حجم اندکی از پژوهشهای تاریخی مربوط به دوره اشکانی مواجهیم. مورد بعدیای که میتوانم به آن اشاره کنم، انتساب اشکانیان به اقوام بدوی و فاقد پشتوانههای تمدنی و فرهنگی است. خوشبختانه تحقیقات جدید تاریخی و کاوشهای باستانشناسیای که بهویژه توسط روسها در پارتیای کهن- مقر اولیه و اصلی اشکانیان- صورت گرفته است، شواهد جدیای جهت رد این انتساب ارائه کرده است. وی گفت: مساله بعدی، موضوع لقب جنجالبرانگیز «فیلهلن» است که در سکههای اشکانی هویدا میشود و به دلیل تسلط چند قرنی منابع یونانی و رومی بر تحقیقات دوره اشکانی، ما لقب «فیلهلن» را از دید تفاسیر و سنت رومی- یونانی، فهم کردهایم، به این معنی که هیچگاه به این موضوع فکر نکردهایم که اگر اشکانیان لقب «فیلهلن» را در سکههای خود ضرب کردهاند، آیا با اقتضائات خاص سیاسی همراه بوده است یا نه؟! و هیچگاه از جنبه تبلیغاتی بودن این لقب به موضوع ننگریستهایم و نیز همیشه این موضوع جنجالبرانگیز را به یونانیمآب بودن اشکانیان و پایین بودن تراز فرهنگی آنها، نسبت دادهایم. اما مثلا در مورد تخت جمشید و معماری تلفیقی آن، کسی هخامنشیان را به یونانی بودن متهم نکرده است! یا کسی نگفته که چرا الواح هخامنشیان به زبان ایلامی نوشته شده است؟! و خیلی موارد دیگر. در کل این لقب «فیلهلن» سایه شومی بر تحقیقات تاریخی دوره اشکانی انداخت. نادری درباره تاثیر ساسانیان بر این وضعیت گفت: مورد آخری که در این رابطه به آن اشاره میکنم، موضوع سلسله ساسانیان است. بر کسی پوشیده نیست که دستگاه تبلیغاتی ساسانیان- گرچه با اغراق و زیادهروی در این زمینه موافق نیستم- در تخریب چهره و نقش فرهنگی اشکانیان تاثیر چشمگیری داشته است. ما بازتاب این موضوع را میتوانیم در متون پهلوی و خداینامهها و به تبع آنها در متون دوره اسلامی، رصد کنیم. در این متون از دوره اشکانیان با عباراتی نظیر دژخدایی، سرخدایی، ملوکالطوایفی و از این دست عبارات یاد شده است؛ این گزاره قاعده کلی است، گرچه استثنائاتی هم دارد. پژوهشگر تاریخ ایران باستان در ادامه با طرح این پرسش که «آیا ما در دوره اشکانی با یک برهوت فرهنگی مواجهیم و بحث ایرانگراییای که در دوره ساسانیان مطرح شده است، موضوعیت دارد یا خیر؟» اظهار داشت: بررسی چند فاکتور عکس این قضیه را نشان میدهد. در سکههای اشکانی ما ردپایی از احیا و پویایی و سرزندگی سنن ایرانی و هخامنشی را میبینیم گذشته از سکههای ایرانی، موضوع لقب «شاهنشاه» است. اشکانیان بعد از احیای شاهنشاهی و توسعه ارضی، توانستند این لقب را بر سکهها، الواح و کتیبهها نقش کنند. این موضوع نشانگر این است که ایدئولوژی پادشاهی اشکانیان در واقع استمرار ایدئولوژی پادشاهی کهن ایرانی است. همچنین استفاده از زبان آرامی که در دوره هخامنشی مورد استفاده بود، نشانگر تداوم سنتهای دیوانسالاری در عصر اشکانی است. اوج سنت اساطیری، حماسی و خنیاگری را ما در دوره اشکانی شاهد هستیم. در حقیقت بخش پهلوانی شاهنامه به تعبیری روایت تاریخ واقعی اشکانیان است. عده زیادی از مورخان بر اشکانی بودن داستانهایی چون «بیژن و منیژه» «دویی و رامین»، «درخت آسوریک» و «یادگار زریان» تاکید کردهاند. نادری خاطرنشان کرد: موضوع دیگری که در این بخش میخواهم به آن بپردازم بحث یافتههای باستانشناسی است. وقتی که ما در مجسمهها و سکههای اشکانی دقیق میشویم، متوجه بسیاری از سنتهای کهن ایرانی در پوشاک و دیهیمگذاری و تلبیس اشکانیان میشویم. این پژوهشگر تاریخ در ادامه عنوان داشت: مایلم کمی از منظر جامعهشناسی به موضوع بحث بپردازم. آن هم با این پرسش که «آیا جریان ایرانگرایی و احیای سنتهای ایرانی را میتوان ابتدا به ساکن به ساسانیان منتسب کرد؟ »
وی یادآور شد: نظریات مطالعات فرهنگی در جامعهشناسی بر مفاهیمی چون پهنه فرهنگی، تماس فرهنگی و استمرار فرهنگی تاکید دارند. پهنه فرهنگی مورد نظر ما، ایران فرهنگی است که بسی فراتر از مرزهای سیاسی است. علاوهبر این در این زمینه باید به پدیده «اقتباس» توجه داشته باشیم. اقتباس پدیدهای دوسویه است که اقتباسگیرنده و اقتباسشونده، هر دو در این فرآیند درگیرند. در مورد اشکانیان با تساهل و تسامح باید گفت گرچه در ابتدا از سنتهای ایلمدارانه فاصله گرفتند و به سنتهای دیوانی روی آوردند اما با توجه به تحقیقات جدید آنها مرتبط با سنتهای کهن ایرانی بودند. در این پدیده اقتباس ما میتوانیم میان اشکانیان و ساسانیان رابطهای دوسویه برقرار کنیم. ساسانیان -گرچه در تبلیغات خود اشکانیان را بهعنوان دشمنان خونی مطرح میکردند- اما پیوند زناشویی با اشکانیان برقرار کردند. نادری تاکید کرد: پدیدههای فرهنگی ایران در طول تاریخ جزو سختجانترین و دیرپاترین پدیدهها بودهاند که در طول تاریخ این سرزمین از دورهای به دوره دیگر منتقل شدهاند. استمرار پدیدههای فرهنگی ایران در بستر زمان عرصه را بر تحلیلهایی که پیرامون احیاگری ساسانیان در رابطه با تاریخ ایران و ایرانیگری مطرح میشوند، تنگ میکند .
وی در پایان خاطرنشان کرد: اشکانیان پدیدههای فرهنگی و سنن کهن ایران را از دورههای پیش از خود اخذ کردند و بر آن اثر گذارده و به دوره بعد – ساسانیان- منتقل کردهاند. اگر ما به چنین استمراری در تاریخ اشکانیان اعتقاد داشته باشیم، باید دید این استمرار از چه راههایی حاصل شده است؟ من طی پژوهشی که در دو سطح کلان سیاسی و فرهنگی- اجتماعی در پاسخ به این پرسش سامان دادم به این نتیجه رسیدم که جهت اثبات استمرار و نه گسست در دوره اشکانی باید در بعد سیاسی مسائلی چون ایدئولوژی پادشاهی، سنتهای دیوانسالاری، خاندانهای حکومتگر، سکهشناسی و سپاهیگری و نیز در بعد فرهنگی- اجتماعی موضوعاتی چون سنتهای ادبی، حماسی و اساطیری، سنت زبانی و گویشهای ایرانی و نیز معماری و هنر و دین دوره اشکانی مورد توجه و پژوهش مقایسهای – چه با دوره قبل از خود و چه با دوره بعد از خود- قرار گیرد .
منبع: روزنامه فرهیختگان/فاروق مقصودی:
نظر شما :