دومین نشست از سلسله نشست‌های تأملی بر تاریخ پرسش «ما کیستیم؟» در ایران معاصر، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، برگزار شد

گزارش نشست «سیدمرتضی آوینی؛ طرحی از هویت انسان انقلاب اسلامی»

۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۰:۲۶ کد : ۲۶۴۸۹ آخرین عناوین گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۱۲۰
گزارش نشست «سیدمرتضی آوینی؛ طرحی از هویت انسان انقلاب اسلامی»

 نشست «سیدمرتضی آوینی؛ طرحی از هویت انسان انقلاب اسلامی»، دومین نشست از سلسله نشست‌های تأملی بر تاریخ پرسش «ما کیستیم؟» در ایران معاصر، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، بیستم فروردین‌ماه 1404 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برگزار شد. سخنران این نشست دکتر سیدمهدی ناظمی اردکانی و دبیر نشست نیز دکتر علی متولی امامی بود.

همین رزمندگان می‌توانند جهان را تغییر دهند
در ابتدای این نشست دکتر متولی امامی در سخنانی گفت: انسان بعد از انقلاب اسلامی در چارچوب مفاهیمی چون انقلاب، جهاد، دیانت و ...صورت‌بندی شد و به اراده انسان جهت مؤسس بودن در امور اجتماعی و سیاسی احترام گذارده شد. این رویکرد در برابر آن نگاهی بود که انسان را تنها یک بازیگر درون نظم سیاسی تعریف می‌کرد. به‌نظر می‌رسد این دو نوع نگاه به انسان هم‌اینک در جمهوری اسلامی وجود دارد. حال می‌خواهیم بدانیم شهید آوینی متعلق به کدام یک از این‌دو رویکرد است؟ ایشان تعبیری دارد با این عنوان که انسان انقلاب اسلامی، انسان عصر ظهور است و در جایی می‌نویسند که از همین حاشیه اروندرود است که تاریخ رقم می‌خورد. این تصویر برآمده از نگاه اول به انسان است یعنی انسان ایرانی همین رزمندگان می‌توانند جهان را تغییر دهند.

در ادامه دکتر ناظمی اردکانی سخنان خود را آغاز کرد و گفت: طرحی که شهید آوینی دلبسته آن است یک طرح متعین نیست و طرحی است که در مسیر حرکت شکل می‌گیرد. نمی‌شود بگوییم این یا آن رویکرد و یک مسیر مشخص را برای آن در نظر گرفت، اما یک مسئله را می‌توان تأیید کرد و آن طرح انسان مسلمان در برابر انسان مدرن است که به‌نظر می‌رسد در ذهنیت آوینی وجود داشته است؛ آن‌چه که ما اکنون از خشونت علیه انسان در جهان پست مدرن می‌بینیم، مسئله‌ای که دیگر توان پنهان کردن آن وجود ندارد و عیان شده است. ایشان ظهور انسان انقلابی را نه مطلع تاریخی بلکه نوعی فجر کاذب می‌دانند که از آن سپیده‌دم و نور حقیقی تنها نمایی اندک و بارقه‌ای را نشان می‌دهد. پس ما دو راه نداریم؛ ما یک راه داریم که در آغاز آن هستیم همان‌گونه که آوینی بود اما یک چیز مشخص است و آن اینکه انسان مدرن به انتهای خود رسیده است. این انسان دیگر شاخصه‌های انسانیت قدیم را دارا نیست چون هرچه که می‌گذرد ما احساس درد نداریم و این حس در وجود ما کمتر می‌شود. به‌طور مثال کشته‌شدن یمنی‌ها و فلسطینی‌ها با بمب‌افکن‌ها اصلاً ما را تکان نمی‌دهد درحالی‌که شاید همین رخداد اگر 10سال گذشته اتفاق افتاده بود، اعتراضات بسیاری برمی‌انگیخت . این روند بی‌تفاوتی و بی‌حسی نسبت به درد از ابتدای قرن بیستم آغاز شد و به‌مرور تشدید شده است و به اینجا رسیده‌ایم که به‌راحتی در برابر نسل‌کشی فاجعه بار فلسطینی‌ها سکوت می‌کنیم و نسبت به آن بی‌تفاوتیم . این مسخ انسان و نابودی روح انسانی است که می‌توان درباره آن صحبت کرد و به‌نظر می‌رسد می‌بایست تعریف جدیدی از انسان ارائه شود.

در حال حاضر مهمترین روح تفکر غزه است
در ادامه نشست دکتر متولی امامی با طرح این سؤال که چه واکنشی می‌توان در برابر این نسل‌کشی داشت؟ در مورد نخبگان و قشر دانشگاهی و شاید تمامی مردم چه صورت‌بندی ذهنی می‌بایست داشت که در برابر این فجایع سکوت نکرد؟
دکتر ناظمی اردکانی توضیح داد: اگر ما تصور کنیم یک اندیشه یا تصور نجات‌بخش مشخص وجود داشته باشد که از طریق آن بتوان یک راه مشخص را پیشنهاد کرد، نمی‌توان به‌راحتی این ادعا را داشت. این واکنش نیازمند یک روح است و شاید در حال حاضر مهمترین روح تفکر غزه است.  قوی‌ترین مفهوم آنجاست که قوی‌ترین لفاظی‌های سکولار را به چالش می‌کشد. برای کسی که می‌خواهد فکر کند، خون کودکان غزه بهترین هدیه است تا تأمل کند که در چه جهانی در حال زیست است؟ چه چیزهایی واقعی و چه چیزهایی غیرواقعی هستند؟ به چه چیزهایی امید بسته بودید؟ چه بسا افرادی که در حوزه فلسفه اخلاق نگاشته‌اند و اکنون مسخ شده‌اند و این نشان‌دهنده بزرگی و عظمت تمدن غرب است چون توانسته برای انسان‌ها قالب و صورتی بسازد که خروج از آن ممکن نیست و چنین وضعیتی پیش می‌آید که به‌راحتی امکان تحمل و سکوت این کشتار را به‌دست می‌آورند. باوجود اینکه سال‌ها درباره آزادی، دموکراسی و اخلاق صحبت کرده‌اند. این فضا روح تاریخ است تاریخ عصر پست مدرن و پساصنعتی که انسان را مسخ کرده است. امروزه به‌راحتی هستی انسان در رسانه متبلور شده است و اصل این مسئله اختیاری نیست هر چند کیفیت مواجهه با این امر تا حدودی اختیار است. عملاً این رسانه است که قالب تفکر را مشخص می‌کند. این وضعیت منجر به تهی‌شدن زندگی از معنا شده است و گاهاً تهی‌پردازی صورت می‌گیرد از این منظر شاید به‌راحتی نتوان شاخص و مفاهیم را برای تعریف انسان صورت‌بندی کرد.

انسان دو وجه دارد: انس و نسیان
دکتر ناظمی ادامه داد: من جوان‌تر که بودم مجموعه سخنرانی‌ هایی داشتم در مورد شهید آوینی که بعداً با عنوان «حکمت سینما» منتشر شد. یکی از نقدهایی که به ایشان مطرح کردم، در مورد فهم ایشان از مفهوم فردگرایی، فرد و  Individualismاست. آوینی به معنای درست کلمه نمی‌تواند آن‌را به کار ببرد و به شکل اشتباه آن را به‌کار برده است، شبیه به خطایی که فارابی در خوانش فلسفه ارسطو داشت، اما وقتی به روح کلام وی دقت می‌کنید، می‌بینید او دارد حرف دیگری می‌زند. او در آثارش مدام فردگرایی را زیر سؤال می‌برد و در برابر آن مفهوم فطرت جمعی را مطرح می‌کند. فردگرایی آوینی در معنای فلسفی و دایره‌المعارفی آن بلکه به معنای روح تاریخ تفکر غربی ‌است. چه فرد غربی لیبرال باشد چه نباشد، این تفرد انقطاع است.

به قول شهید آوینی نیاز به «توبه جمعی» داریم تا انسان را نجات دهیم

در جایی هم گفته‌ام انسان دو وجه دارد: انس و نسیان. وجه انسی آن همان است که اصحاب انسی آن را پیگیری می‌کردند. وجه انسی همان وطن اوست که او می‌بایست به وجه انسی خود بازگردد و در آن اقامت گزیند. وجه دیگر، نسیان است که عارضی است و ثانوی. ما در تفکر غربی برای نخستین بار معکوس می‌شویم. آنجایی که هابز می‌گوید؛ انسان گرگ انسان است. این نگاه انسان را اتمیزه می‌کند و امکان انس را از وی می‌گیرد و نیاز به قرارداد دارد. انسانی که به‌راحتی هم‌نوع خود را نادیده می‌گیرد. انس اما همان امر فطری و جمعی است. همه باهم در وجود خود این را تجربه می‌کنیم که این حس فطری دربرابر آن اصالت فرد است که می‌بایست به آن برگردیم. اینکه در فلسفه سیاسی ما هم مفهوم رهبر مطرح می‌شود، به‌همین دلیل است؛ چون نوعی انس بین انسان مسلمان در جمع‌ها وجود دارد که این در فلسفه سیاسی محل توجه نیست و سیستم مهم است نه یک انسان و رهبر به‌عنوان ایجادکننده رشته محبت. این وضعیتی که با آن مواجهیم به‌نوعی تقلیل انسان به یک اپراتور است که اوج آن را در همین جنگ غزه می‌بینیم. یعنی یک اپراتور با تحلیل هوش مصنوعی پیش می‌رود و به‌راحتی افراد زیادی کشته می‌شوند. حال پرسش این است که  انس انسان‌ها با هم چگونه رخ می‌دهد؟ انس اولیه، انس با مبدأ هستی است که وقتی آن انس باشد، انس با یکدیگر نیز پدید می‌آید. این انس هنگامی‌که از بین رفت، تفرد و توحش ایجاد می‌شود و آن‌چه شده است، الان می‌بینیم که معنای انسانیت از بین رفته است. اینجاست که آوینی می‌گوید، نیاز به توبه جمعی داریم تا انسان را نجات دهیم. ما نیاز به عهدی جمعی داریم تا انسان با زاده‌شدن اخلاق جمعی دوباره از نو تعریف شود./پایان

 

کلیدواژه‌ها: نشست «سیدمرتضی آوینی؛ طرحی از هویت انسان انقلاب اسلامی» سیدمرتضی آوینی شهید آوینی


نظر شما :